به گزارش فرهنگ سدید؛ عظمت قیام سیدالشهدا (ع) و فداکاری یاران با وفای او، سبب شده که نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان، درباره نهضت حسینی و حماسه آفرینان عاشورا اظهار نظرهای بسیاری داشته و حتی برخی از نویسندگان غیرمسلمان نیز درباره این واقعه اظهار نظر داشته و کتاب بنویسند. «آنتوان بارا» محقق و نویسنده مسیحی و سوریالاصل مقیم کویت است که پژوهشهای فراوانی در حوزه قیام عاشورا مانند «حسین در اندیشه مسیحی» و «زینب کبری؛ فریادی که مکمل راه بود» دارد. وی معتقد است که شباهتهای زیادی میان عیسی (ع) و امام حسین (ع) وجود دارد و روایت عاشورا در انجیل نقل شده است. نوشتار حاضر بخشهایی از نظرات آنتوان بارا در خصوص سید و سالار شهیدان است.
تمامی جنبهها و ابعاد شخصیتی امام حسین (ع) از زمان مبارزهاش تا آن هنگام که به سرزمین کربلا قدم نهاد مرا شیفته خود ساخت. در واقع؛ جنبه شخصیتی مشخصی را نمیتوان مد نظر قرار داد؛ چرا که شخصیتی مثل شخصیت امام حسین (ع) جنبههای مختلفی را در خود دارد و کنکاش پیرامون چنین شخصیتی، همانند جستجو و یافتن سوزنی است در فراخنایی بسیار عمیق و ژرف؛ زیرا شخصیت امام حسین (ع) دریای بیکرانی است که میتوان با سیر و کنکاش در آن، عبرتها و درسهای بسیار گرفت و آموخت. با این حال میبایست برخی از جنبههای شخصیتی ایشان را مورد توجه قرار داد؛ از جمله آنکه ایشان تمامی امور وسوسه برانگیز دوران خود را نپذیرفتند و ناچیز انگاشتند؛ به ویژه در زمان حکومت یزید، چرا که حسین (ع) میتوانست با پذیرش پست و مقام و جاه و مالی که یزید به ایشان پیشنهاد داده بود، از تمامی آنچه بر او گذشت در امان بماند. این سخن را بیان داشتم به این دلیل که برخی در آغاز، چنین برداشتی از جنبش و قیام حسین (ع) داشتند؛ از جمله گروههای مرجئه و چاپلوسان و منافقان مزدور که تلاش نمودند تا این حرکت و قیام را در جهت دست یافتن به تاج و تخت بیان دارند. نمونههای این نگرش را در این روزها میتوان در شبکههای ماهوارهای عربی دید، این شبکهها سعی داشته اند تا این قیام را حرکت سرکشانه و خودسرانهای بر علیه دولت و برای رسیدن به قدرت جلوه دهند. اما شخصیت رسالت گونه نواده پیامبر (ص) دریافت که این انحراف و کج روی که در آن دوران رخ نمود، با گذشت زمان و در آینده دامنه وسیعتری خواهد یافت و در نتیجه نسلها و فرزندان اسلام این حقیقت را بصورت تحریف شده دریافت خواهند داشت؛ و این مورد سبب از بین رفتن تمامی جانفشانیها و تلاشهای صحابه و مردان صدر اسلام در زمان پیامبر (ص) و حتی تا دوران مولا امیرالمومنین علی (ع) میگشت. بر این اساس امام حسین (ع) بر آن شدند تا در دورانیزید دست به قیام بزند؛ زیرا تمامی منابع تاریخی یزید را شخصی نادان ارائه دادهاند؛ ابله به معنای واقعی کلمه، آنچنان که عربها به معاویه لقب «زیرک و سیاستمدار» داده بودند، البته این لقب به خاطر ترفندها و حیله هایش بود نه به دلیل هوش و زیرکی.
امام حسین (ع) همواره از یک اصول و قانون مشخصی پیروی نمودند و از آن عدول ننمودند؛ آنچنانکه فرمودند:من انسان جاه طلب و اخلالگر و مفسد و ظالم نیستم و خروج و قیام من برای اصلاح امت جدم است و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم؛ بنابراین حسین (ع) برای قیام دو هدف را مد نظر داشتند: ۱. اصلاح امت جدش ۲. امر به معروف و نهی از منکر؛ و اگرچه امور وسوسه برانگیز زیاد بود، اما ایشان هرگز از این دو اصل عدول نکردند. چرا؟ برای اینکه ایشان از زمانی که چشم به جهان گشودند جامه شهادت را به تن داشتند و لطف خداوند او را آماده ساخت تا این نقش بسیار ارزشمند را در تاریخ امت اسلام ایفا نماید.
شاخصترین جنبه شخصیتی حسین (ع)، پایبندی او به اصول و گرایش نیافتن به این گروه و آن گروه بود. با وجود اینکه افراد بسیاری سعی داشتند با پند و اندرز امام را از قیام منصرف کنند، اما امام حسین (ع) نپذیرفت. یکی از این افراد برادرش محمد بن حنفیه بود که گفت: خروج و قیام نکن. البته محمد حنفیه با دید مادی و دنیایی به این قیام نگریسته بود. در مقابل، حسین (ع) با دید معنوی و روحی و عقیدتی به این مقوله نظر داشتند. پس حقطلبی و پایبندی به اصول، سرخط اصلی شخصیت امام حسین (ع) است و اگر چنین نبود چنان جانفشانیهای نمی کرد.
حسین (ع) تا پایان دنیا وجدان تمامی ادیان است، چرا؟ برای اینکه قیام حسین (ع) به خاطر عقیده جدش رسول اکرم (ص) بود و حسین (ع) براساس وجدان جمعی امت اسلام رفتار و عمل میکرد و، چون ایشان با چنان شکل جانسوز نماینده وجدان امت اسلام بوده اند، در نتیجه نماینده وجدان تمامی ادیان است. جنبش امام حسین (ع) همانند آتشفشانی در جان تمام امت اسلام لرزش و تکانی بسیار سهمگین برجای نهاد و امام حسین (ع) میخواست با این تکان روحی و روانی و وجدانی، وجدانهای غرق در گناه را بیدار سازد و از گودال گناهان آزاد و رها کند. از سویی؛ چیزی نمانده بود که اقدامات دولتمردان در آن دوران، اعتقادات دینی نوپا را از بین ببرد و همچنین بزرگان صدر اسلام جانفشانیها و ازخودگذشتگیهای بسیاری در راه اسلام داشتنند و بهای سنگینی را برای برقراری آن پرداختند؛ اما پس از مدتی گروهی آمدند که در پی قدرت بودند و دل و جان و عقل و وجدان مردم را به فساد کشاندند؛ بنابراین عنوان (وجدان ادیان تا پایان دنیا) نمادی است که نشان دهد؛ جنبش حسین (ع) از سوی خداوند است و اینکه قیام او همانند نهضت پیامبران (ع) بوده است. آن زمان که حسین (ع) فرمودند: «اگر خدا بخواهد کشته خواهم شد و از آن روز (روز عاشورا) که قلم الهی آن را رقم زده است گریزی نیست». امام حسین (ع) از سوی خداوند مأمور انجام چنین کاری شدند و آن جنبش و قیام مشیت و خواست الهی است. مشیت و خواست الهیای که بسیاری در آن دوران نادیده اش گرفتند؛ و همین مشیت الهی بود که ابراهیم (ع) را برآن داشت تا در برابر نمرود قد علم کند، نمرود و در مقابل، او را در آتش افکند تا بسوزد؛ و همینطور یحیی (ع) را بر آن داشت تا در برابر هیرودوس بایستد و خطاب به او بگوید: همسر برادرت بر تو حلال نیست و بدین ترتیب سنتها و شریعت گذشته آن قوم را درهم شکست و همین مشیت و خواست الهی بود که عیسی (ع) را بر آن داشت تا خطاب به أحبار (عالمان یهودی) بگوید: شما شیطان صفت هستید و از نسل دزدها و پست فطرتان و باز همین مشیت الهی است که محمد (ص)؛ جوان تهی دست و فقیر و یتیم را برآن داشت تا رسالت محمدی را بر دوش بکشد و آن را به شرق و غرب جهان برساند؛ و با این رسالت خسرو پرویز و قیصر روم را به چالش بکشاند. هیچ شخصی این مفاهیمی که بیان شد را نفهمیده بود، و نفهمیده بود که قیام حسین (ع) همانند کار پیامبران و افراد برگزیده خدا است.
اگر جنبش امام حسین نمیبود؛ تاریخ نگاران برای نگارش تاریخ اسلام به عنوان یک اعتقاد دینی، چیزی نمییافتندو اگر این قیام خونین حسین (ع) نمیبود، تاریخ توان نگارش چنین برگ سفید و درخشانی را برای نسلهای آینده نداشت. افراد بسیاری از من انتقاد کردند که چرا گفته ام: آغاز اسلام محمدی است و ادامه یافتن آن حسینی و اینکه انقلاب و قیام حسین (ع) حسینی است و ادامه یافتن آن زینبی.
از زمان پیامبر (ص) تا دوران امام علی (ع)، هرکدام از افراد اهل بیت (ع) رسالتی را از سوی خدا بر دوش داشته اند، امام حسین (ع)، امام حسن (ع) و بانو زینب و فاطمه زهرا (س)؛ هرکدام از این بزرگواران نفش مشخصی را برای هدایت امت محمد (ص) ایفا نمودند. اما نقش حضرت زینب (س) این بود که راه برادرش را ادامه دهد و پرچم او را همچنان برافراشته دارد و نقشی که حضرت زینب (س) در آن بحبوحه و گیرودار ایفا نمودند کمتر از آنچه حسین (ع) انجام دادند، نبوده است؛ و زینب (س) نقش تکمیل کنندهای در قیام داشته اند؛ بنابراین اسلام بر پیامبر (ص) فرود آمد و حضرت علی (ع) آن را تفسیر و تبیین نمود، و قیام کربلا مرحله پایانی نزول اسلام است و حضرت زینب (س) در این مسیر، حسین (ع) را یاری نمود. چرا که حضرت زینب (س) برای چنین روزی آماده شده بودند تا در مبارزه همراه و شریک برادرش باشد؛ و از سویی؛ زینب (س) برادرش را از دوران خردسالی دوست میداشت، و اگر گاهی حسین (ع) دیر به خانه میآمد؛ بی صبرانه در انتظار او مینشست؛ و زمانی که زینب (س) با عبدا... بن جعفر پیوند زناشویی بست، میان امام علی (ع) و عبدا... بن جعفر پیمانی بسته شد که در آن ذکر شده بود: زینب آزاد است هرگاه که بخواهد همراه برادرش حسین باشد، بدون آنکه از همسرش اجازه بگیرد؛ و هنگامی که واقعه عاشورا به وقوع پیوست؛ با وجود آنکه زینب (س) میتوانست بدون اجازه همسر با برادرش همراه شود؛ با این حال نزد همسرش آمد و از او برای رفتن اجازه خواست و دلیل رفتار زینب (س) تربیت رسالت گونه اوست.
حادثه کربلا پایان تمام جانفشانیها و از خودگذشتگیهایی بود که پیامبران، پیش از این آغاز نموده بودند. این موضوع که حضرت عیسی (ع) حادثه کربلا را دیده اند، درست است و در سندهای تاریخی ذکر شده است. من نیز به طور مشروح و مفصل به آن پرداختهام. تمامی این مسائل بر اساس حکمت الهی صورت پذیرفته است؛ حکمت و قدرت الهی قادر است که چنین معجزهای را خلق کند. من نیز بر این باورم که حضرت عیسی (ع) در سرزمین کربلا حضور یافتند. چرا که حسین (ع) همانند مسیح (ع) از جنس شهید و شهادت بودو اگر چه حسین (ع) پیامبر نبود، اما با جانفشانیها و شهادتش به مقام عیسی (ع) نزدیک شد و این نگرش برگرفته از ادبیات ما مسیحیان است. در نتیجه دیدار پیامبران از سرزمین کربلا درست است، اگر چه برخی آن را نادرست دانسته اند و گفته اند که شاید اتفاق نیفتاده باشد. اما این دیدارها از کربلا اتفاق افتاده است و در برخی از منابع مستند و قابل اعتماد بیان شده است. پس عجیب نیست که حضرت عیسی (ع) در کربلا حضور یابد و آن شهادت خونبار را از نزدیک لمس کند و ببیند؛ چرا که تاریخ ادیان، هرگز شهادتی همانند شهادت حسین (ع) را به چشم خود ندیده است. تیر و ضربه شمشیر بر بدن، بریدن سر، راه رفتن با سم اسبها بر پیکر مبارکش، در واقع این یک مرگ غیر طبیعی بود؛ و از طرفی؛ شخصی را که اینگونه به شهادت رساندند نوه پیامبر اکرم (ص) بوده است. خداوند افرادی، چون حسین (ع) را برگزیده است تا آنها به بشریت نشان دهند که برای تحقق مسالهای پر اهمیت، جانفشانیها کردند و در این راه خانواده و بهترین یارانشان را فدا نمودند. امام حسین (ع) میدانست که با ۷۰ نفر نمیتواند در برابر ارتش ۳۰ هزار نفری یزید، پیروز شود. با این حال با رضایت درونی و طیب خاطر به این مرگ و شهادت روی آورد؛ و این حکمت خداوند بود تا این شهادت در تاریخ جاودانه بماند. حکمت در این نهفته است که وقتی کسانی از امام حسین (ع) خواستند که زنان و دختران را با خود همراه نکند، ایشان نپذیرفتند و اصرار داشتند که در این سفر حضور داشته باشند، تا بدین طریق شاهد قابل اعتمادی برای روایت واقعه باقی بماند. چون امام با بصیرت رسالتگونه خویش دریافته بود؛ حضور بانوان بخش تکمیل کننده قیام او خواهد بود. برای اینکه غالبا اعراب عادت داشتند مردها را به دم تیغ دهند و سرهایشان را از تن جدا کنند و بر سر نیزهها بگذارند، تا پاداش دریافت کنند. همان کاری را که با یاران حسین (ع) کردند و به همین دلیل حضرت زینب (س) اصرار داشتند در این قیام همراه حسین (ع) باشند.
حضرت زینب (س) با آن خطبه و سخنرانیای که ایراد کرد اندیشه مردم را تغییر داد و دلها را به سوز آورد و حقیقت را برای مردم آشکار ساخت و مردم فهمیدند که این گروه اسیر، شورشی و فاسد نیستند، بلکه اهل بیت پیامبر (ص) هستند؛ و اگر زینب (س) و بانوان نبودند؛ امام زین العابدین (ع) نیز به شهادت میرسید و بدین ترتیب از نسل پیامبر شخصی باقی نمیماند.
خبر واقعه عاشورا در انجیل ذکر شده است؛ در عهد قدیم میخوانیم، کشتاری در کنار رود فرات رخ خواهد داد و همانطور که میدانیم واقعه عاشورا در کنار رود فرات به وقوع پیوست. در ادامه آمده است: یورش و حمله کنید و زره برتن کنید ...، و تمامی این توصیفها مفهومی را در بر دارند، بنابراین سخنانی که از زبان پیامبر گفته میشود مفهوم نمادینی را در بردارد. بله؛ حضرت عیسی از حادثه کربلا آگاه بوده و از آن خبر داده است. وقتی عیسی (ع) به دیدار سرزمین کربلا آمد میدانست که بر اساس حکمت خداوند، شهیدی در مرحله سوم رسالت خواهد آمد و با جانفشانیهای خود مرحله سوم رسالت را به پایان خواهد رساند، و چنان جانفشانیای از خود بروز داد که شهرتش آفاق را در نوردید.
شما مسلمانان شأن و منزلت امام حسین (ع) را خوب نمیشناسید و پاس نمیدارید. چرا؟ پرسش این است که شیعه چه وظیفهای در قبال حسین (ع) دارد؟ بنده در کتابم بیان داشتم که نباید زنده نگاه داشتن حماسه عاشورا، تنها به آئینهای مذهبی محدود شود. البته این موارد خوب است. مثل؛ سینه زدن و سوگواری ...، اما هر انسان مسلمان و غیر مسلمان میبایست دستورالعملها و رفتارهای حسین (ع) را در زندگی خویش و خانواده و جامعه اش و حتی جهان به کار گیرد. چرا؟ تا اینکه حق و حقانیت بر پا شود و بساط ظلم برچیده گردد. برای اینکه حسین (ع) نماد مظلومیت بود؛ و همین امر باعث شد تا گاندی بگوید: «حسین شیوه مظلومیت را به من آموخت تا اینکه به پیروزی دست یابم».
من قیام حسین را نبرد در نظر نمیگیرم و آن را حماسه انسانیو اعتقادی میدانم و تفاوت آن با دیگر حماسه ها، مثل شاهنامه فردوسی و ... در این است که این حماسهها ساخته خیال نویسنده است، که شاید عقل و خرد آن را بپذیرد و یا نپذیرد و میتواند جنبه سرگرمی داشته باشد. اما خواندن این حماسهها به غیر از لذت هنری نتیجه دیگری نخواهد داشت. اما حماسه حسین (ع) برای تمامی دوران هاست و در هر زمانی کاربرد دارد و همچنین درسهای فراونی در خود دارد.
اگر توجه نماییم، شرق شناسان در پرداختن به حماسه عاشورا نگاهی کاملاً مادی به آن داشته اند و برخی مسلمانان نگاه درستی به آن نداشته اند و افرادی همانند ابن تیمیة؛ قیام حسین (ع) را باعث گسترش فساد دانستهاند، البته نمیدانیم ابن تیمیه از کدام فساد سخن میگوید؟! بنابراین باید نگاهی عینی و بی طرفانه به این مساله داشت. از سویی برادران شیعه به این حماسه تا حدودی نگاه عاطفی دارند. در زمانی که کتاب من چاپ شد، در معرض تهدید و عکس العملهای مبالغه آمیز و تندی قرار گرفت، البته من از این مطلب خرسند و خشنودم و پس از گذشت سالها از چاپ کتاب، که رنجهای بسیاری را در بر داشت؛ تا به امروز نتوانسته ام خودم را از جادوی شخصیت حسین (ع) رها سازم. ایمان دارم که این کتاب به لطف خدا و برکت حسین و اهل بیت (ع) دستاورد بزرگی به همراه داشت؛ و با وجود آنکه نگارنده آن ۲۳ سال داشت؛ خوانندگان گمان میکردند که شخص ۹۰ سالهای آن را نوشته است.
براساس اندیشه و اعتقاد ما مسیحیان و همچنین مسلمانان؛ زمانی که جور و ستم و فساد تمامی جهان را در برگرفت، مهدی (عج) خواهد آمد. البته در همین دوران نشانههای ظهور قابل لمس است. ولی جز خدا، شخصی زمان دقیق آن را نمیداند و بنده به عنوان یک مسیحی بر این باورم؛ که در آن زمان حضرت مسیح (ع) و حضرت مهدی (عج) بشریت را از گودال و حضیض گناهان و فساد و ستم بیرون خواهند کشید و رها خواهند ساخت. بشریتی که در پی منافع مادی، دین آسمانی خود را نادیده گرفت و در پاسداشت آن سستی به خرج داد. اما بر این باورم که این دسته از کارها، ساخته انسانهای شیطان صفت است که بشریت را گمراه ساختند و آنها را از گوهرهای با ارزشی که در کتابهای آسمانی آمده است دور ساختند.
منابع:
خبرگزاری مهر
شبکه اطلاع رسانی راه دانا
تابناک