به گزارش فرهنگ سدید؛ در هیاهوی یك عصر تابستانی میشود میزبان حسامالدین سراج بود، پای حرف هایش نشست، با خیال آسوده بحث كرد و سوال پرسید. او یا صریح و صادقانه جواب میدهد یا كاملا شفاف بیان میكند كه قصد پرداختن به چنین موضوعی را ندارد، همین صداقت و صراحت از همان ابتدا خیالت را آسوده میكند كه میتوانی گفتوگویی متفاوت داشته باشی. در گفتوگوی پیشرو همچنین اتفاقی افتاد و مهدی عرفاتی مدیر مسؤول و سردبیر روزنامه، محمد صادق علیزاده دبیر گروه فرهنگ و هنر و بنده بهعنوان خبرنگار این گروه نشستیم و صریح و شفاف با سراج صحبت كردیم. ما بر مواضع و سوالاتمان پافشاری كردیم و او هم بر پاسخهایش. از اول تا آخر مصاحبه طولانی كه بخشهایی از آن را میخوانید ماجرا همین بود، جالب هم اینكه سراج از مواضعش كوتاه نیامد و تمام نظراتش را درباره موضوعات مطرح شده كاملا شفاف بیان كرد و درباره شان توضیح داد. در ادامه میتوانید گفتوگو را بخوانید و ببینید در این همه سوال، چالش و ناهمگونی نظرات چه حرفهایی رد و بدل شده است.
هر چند با ارکستر ملی تهران هم اجراهایی داشتید اما تازهترین اجرای شخصیتان با عنوان «ترانههای زمین» در تالار وحدت تهران برگزار شد. كمی درباره شكلگیری این اجرا توضیح دهید.
در «ترانههای زمین» سراغ ترانههایی با ریشههای مشترك رفتیم. ترانههایی كه در كشورها، فرهنگها و اقوام مختلف شنیده میشوند و میتوان آنها را ملودیهای بینالمللی دانست. همین اجرا دو سال پیش و با حضور یوردال توركجان نوازنده عود و شیمشك اردل نوازنده باقلاما، دو نوازنده از كشور تركیه روی صحنه رفت و در این اجرا دونوازنده ترك تبریز كه هر دو بسیار توانمند هستند، در تركیب گروه حضور داشتند.
در اجرای دو سال پیش وقتی آقای كامكار قطعه كردی را خواندند، نوازندگان كشور تركیه شروع كردند روی همان موسیقی به تركیخواندن و متوجه شدیم این ملودی در تركیه هم مورد استفاده و توجه است. یا مثلا تصنیف «حلقه گیسو» یا «شانه» قبلا به زبان اسپانیولی، عربی، لبنان، آذربایجان، تركی و فارسی و مراكش اجرا شده است؛ یعنی ملودی آنقدر قوی بوده كه وارد هر فرهنگی شده با زبان خودشان ترانه جدیدی به آن اضافه شده و اجرایش كردهاند.
در این اجرا ما قطعات را ابتدا به زبان كردی یا تركی و سپس فارسی اجرا كردیم و فضایی بود كه تنوع زبانی، اجرایی و ملودیك داشت. چینش قطعات هم كه با برنامه ریزی بنده و آقای كامكار انجام شده بود، برای مخاطبان جذاب بود. یك قطعه پرتحرك داشتیم و یك قطعه آرام و خوشحالیم كه اجرا مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. به نظرم این اجرا خیلی جاافتاده تر از اجرای قبلی بود و آقای كامكار برای تنظیم كارها بسیار زحمت كشیده بودند و حالا هم دوست داریم بتوانیم در شهرهای دیگر هم این اجرا را داشته باشیم.
برای این كار برنامهریزی هم صورت گرفته است؟ و اینكه قصد ندارید در كشورهای همسایه هم «ترانههای زمین» را اجرا كنید؟
در حال برنامهریزی برای شهرهای اصفهان، شیراز و بوشهر هستیم و یكی از كشورهای عربی دعوتمان كرده تا «ترانههای زمین» را آنجا اجرا كنیم؛ اما هنوز هیچ برنامهای نهایی نشده است. این را هم اضافه كنم كه فیلم اجرا آماده شده و در چند ماه آینده توزیع میشود.
امیدواریم در ایران و كشورهای دیگر اجراهای خوبی در انتظار «ترانههای زمین» باشد. اجازه بدهید ادامه گفتوگو را با یكی از پستهای شما در فضای مجازی پی بگیریم. مدتی پیش روی صفحه اینستاگرامتان فیلم كوتاهی از اجرای موسیقی یك جوان در خیابان منتشر كردید. موسیقی این نوازنده به نوع موسیقی كه شما در آن فعالیت میكنید، هیچ شباهتی نداشت. تصور جامعه این است كه فعالان موسیقی ایرانی چندان علاقهای به دیگر انواع موسیقی ندارند، اما شما با انتشار این فیلم بهنوعی موسیقیای كه نواخته میشد را به رسمیت شناختید و این جالب است. میخواستم گفتوگویمان را با همین موضوع شروع كنیم و از شما بپرسیم بهعنوان هنرمندی كه سالهاست در عرصه موسیقی ایرانی فعال است، نسبت به دیگر انواع موسیقی كه این روزها همهگیر هم شدهاند، چه نظری دارید؟
من برای انواع موسیقی احترام قائل هستم و اگر هم نكتهای را مطرح میكنم نقد و نظری درباره نحوه اجراست، نه مخالفت با انواع دیگر موسیقی. مثلا اگر یك خواننده پاپ شعری را با مضمون خوب و موسیقی مناسب بخواند، من به كارش احترام میگذارم و آن را تایید میكنم. چون میتواند تاثیر فرهنگی هنری بر جامعه داشته باشد.
پس نقدهایی كه هر از گاهی از جانب فعالان موسیقی ایرانی شنیده میشود، بیشتر ناظر بر چیست؟
با نوع خاصی از موسیقی مشكل نداریم. مساله، فضای مغشوش این روزهای موسیقی است، در شرایط فعلی شاهد اغتشاش به معنی واقعی كلمه در عرصه موسیقی هستیم. همه چیز افتاده به دست مافیایی كه معلوم نیست عاقبت سر از كجا دربیاورد و ما را با خود به كدام ناكجاآباد ببرد. عدهای چنان درگیر چهرهسازی و برند كردن افراد برای پیشبرد تجارت خود هستند كه شرحش دشوار است. خلاصه مساله ما حاكم شدن جوی است كه به قول امروزیها پر شده از شارلاتانیسم و شانتاژبازی.
بهخاطر دارم در كتابهای درسی زمان ما حكایتی بود كه در آن دانشمندی به روستایی رفت تا به مردم درس بدهد. یك شارلاتان هم بعد از او وارد روستا شد و به مردم گفت این دانشمند چیزی سرش نمیشود. دانشمند روی تختهسیاه نوشت مار و این فرد دغلكار هم تصویر مار را كشید، بعد به مردم گفت حالا مار كدام است.
همه گفتند همین كه تو كشیدی. گفت پس دیدید این فرد دروغگوست! الان هم اوضاع همین طور شده و عدهای عملا در حال بیرون كردن اهل فرهنگ و هنر از شهر هستند. من نگران خودم نیستم، نگران جامعه و فرهنگ و هنر كشورم هستم، نگران آدمهای ارزشمندی كه میتوانند خدمت كنند اما منزوی شدهاند. نگران میراث چندین هزار ساله موسیقی و ادبیات پرارزش كشورم هستم.
حرفهای شما یادآور صحبتهای صریح یك تهیهكننده موسیقی است كه در نشست خبری خطاب به همه گفت من آدمها را پول میبینم.
بله. بعد هم گفت اگر كسی بخاطر فرهنگ و هنر اینجا نشسته، برود. به همین صراحت. من نمیدانم ایشان پشتش به كجا گرم است كه اینطوری حرف میزند.
شما به مساله مهمی اشاره كرده و گفتید بعد اقتصادی موسیقی قوی شده است. منظورتان این است كه سرمایه سالاری برای موسیقی این روزهای ما تصمیم میگیرد؟
این موضوع طبعا تاثیرگذار بوده، اما من مساله را از جنبه دیگری هم میبینم، فكر میكنم شاید ترس از ستاره
منبع: جام جم