گروه گفتمان فرهنگ سدید- سیده مهدیه قرشی: پنتاگون که در هفتههای گذشته از تلاشهای خود برای ایجاد ائتلاف نظامی در خلیج فارس، تنگه هرمز، خلیج عدن و تنگه باب المندب به منظور اسکورت کشتیهای تجاری و نفتکشها خبر داده بود، در اظهارات تازهای به رد تلاش واشنگتن برای تشکیل یک ائتلاف نظامی علیه ایران در خلیج فارس پرداخت. این در حالی است که با افزایش تنش میان ایران و امریکا در منطقه، کاخ سفید پروژه تغییر ساختار امنیتی خلیج فارس را در دستور کار خود قرار داد. اگرچه اقدام در راستای این پروژه قبل از وقوع انقلاب اسلامی در قالب سیاست دو ستونه نیکسون دنبال میشد، اما با وقوع انقلاب اسلامی در ایران این امر بی نتیجه ماند و در تمام سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز، امریکا با وجود حضور مستمر در منطقه نتوانست در ساختاری که حاصل انعکاس تحولات ناشی از انقلاب اسلامی در منطقه بود و ابتکار عمل را در خلیج فارس به دست ایران داده بود، تغییری ایجاد کند. اما با روی کارآمدن دولت دونالد ترامپ و در پی آن، خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری بر ایران ، کاخ سفید این فرصت را برای خود ایجاد کرد تا ساختار امنیتی حال حاضر خلیج فارس را به چالش کشیده و به نفع سیاستهای منفعتطلبانه غرب مصادره کند.
بر همین اساس، ترامپ با در پیش گرفتن رفتار همتای پیشین خود، جورج دبلیو بوش در محور شرارت خواندن ایران، مساله ایران هراسی را مورد تاکید جدی قرار داد تا بتواند از این رهگذر نظم امنیتی وارداتیاش را که مبتنی بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقهای است استوار کند، لذا در گام اول، مساله اسکورت کشتیهای تجاری و نفتکشها را که با اهداف استراتژیك غرب در خلیج فارس، حفاظت از منابع نفتی و مسیرهای کشتیرانی و حفظ امنیت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که از طرفداران آمریکا هستند پیوند داد تا بدین ترتیب زمینه دگرگونی ساختار امنیتی فعلی این منطقه را فراهم کند. در این میان وجود فضای بیاعتمادی میان کشورهای منطقه و عدم تمایل به ایجاد پیمانهای منطقهای، زمینه همکاری دوجانبه و یا چندجانبه میان دولتها و حتی واحدهای اقتصادی منطقه نیز این شرایط را تقویت کرد. اگرچه ایران، با در نظر گرفتن چنین وضعیتی پیشنهاد ایجاد پیمان منطقهای عدم تجاوز را ارائه کرد تا زمینه تامین جدی امنیت این منطقه برای کل کشورهای منطقه فراهم شود، اما اصرار برخی کشورهای حوزه خلیج فارس مانند عربستان در اجرای سیاستهای تهاجی امریکا در منطقه تا کنون، مانع دستیابی به این امر شده است.
اگرچه در روزهای گذشته نماینده دائم عربستان از آمادگی دیپلماتیک کشورش برای تعامل با ایران خبر داده و بیان کرده که زمان آن فرا رسیده که جنگ در یمن فروکش کند و دوره حوثیها (جنبش انصار الله) پایان یابد، اما این اعلام آمادگی دلایل متعددی دارد و خروج امارات از جنگ یمن همزمان با تغییر مواضع خصمانه این کشور علیه ایران و رسیدن سیگنالهای تاکید بر استفاده از گفتگو با ایران برای کاهش تنشها در منطقه از سوی ابوظبی از جمله دلایلی است که موجب شده تا عربستان نیز به طور ضمنی به صف مهار تنش از راه گفتگو در منطقه بپیوندد. چرا که ریاض به درستی میداند به دلیل فقدان تجربه کافی ارتش عربستان در جنگهای نامتقارن، ناتوانی در عدم استقرار نیروی زمینی قابلملاحظه در یمن، ناکارآمدی سیستماتیک درونی نیروهایش، حملات موشکی حوثیها به اهدافی در عربستان و ضعف در انهدام این موشکها پیش از برخورد با اهدافشان نمیتواند بدون ائتلاف موثری از گرداب جنگ سه ساله یمن خارج شود، لذا درصدد است تا با طرح گزینه آمادگی مذاکره با ایران از میزان آسیبپذیری خود در مقابل حوثیهای مورد حمایت ایران بکاهد، این در حالی است که افزایش تنشها میان امریکا و ایران نیز به سود عربستان نخواهد بود و تبعاتی مانند محدودیت در صادرات انرژی در تنگه هرمز و کاهش درآمدهای عربستان و تأثیرگذاری بر سرمایهگذاری خارجی این کشور در حوزه اقتصاد، مواجهه با قدرت و ظرفیت ایران در بهرهگیری از نیروهای داخلی موجود در عربستان علیه حکامشان، افزایش ناامنی حاصل از جدی شدن تنشها میان ایران و امریکا که به افزایش نارضایتی مردمی علیه حکام این کشور منجر خواهد شد به دنبال خواهد داشت. همچنین بروز تبعات امنیتی ناشی از اقدامات ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه در پی جنگ ایران و امریکا در قالب آسیب تأسیسات نفتی، فرودگاهها و پایگاههای نظامی و مناطق راهبردی عربستان نه تنها با موشکهای ایران بلکه با موشکهای نیروهای نیابتی ایران به خصوص حزبالله لبنان و انصارالله یمن نیز از دیگر تبعات جنگ احتمالی میان ایران و امریکا و خسارت به عربستان خواهد بود.
از سوی دیگر هم، اظهارات نماینده دائم عربستان را نمیتوان در راستای اجرایی کردن پیشنهاد ایران مبنی بر ایجاد پیمان منطقهای عدم تجاوز یا خواست ریاض بر عدم همراهی این کشور با امریکا در ماجرای اختلافات واشنگتن و تهران تلقی کرد و در این راستا اعلام واشنگتن بر استقرار ۵۰۰ نظامی آمریکایی در پایگاه هوایی شاهزاده سلطان واقع در منطقهای بیابانی در شرق ریاض و برگزاری رزمایش نظامی مشترک امریکا و عربستان در شمال این کشور شاهدی بر این مدعاست.
در واقع این طور به نظر میرسد که امریکا برای تغییر ساختار امنیتی خلیج فارس، سیاست دو ستونه نیکسون را مورد مداخله قرار داده و این بار علاوه بر احاله نقش مالی به این کشور، آن را به عنوان پایگاه نظامی برای مواجهه مستقیم خودش با ایران در نظر گرفته است. البته این در حالی است که حضور امریکا در منطقه همواره با مناقشات نظامی از جمله جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991میلادی و جنگ سوم خلیج فارس در سال 2003 همراه بوده و به عنوان یك بازیگر مداخلهگر تمام عیار و نه ناجی کشورهای منطقه به چشم میآید.