موسیقی سنتی ما جایش کجاست. تلویزیون در طول شبانهروز باید ۳۰ شبکه را تغذیه کند. از این میان شبکههای استانی ماجرای متفاوتی دارند که در جای خودش جای بحث دارد. ولی در همین شبکههای رسمی در طول شبانهروز آیا ما دو ساعت حقمان است یا نه! آن هم البته در ساعت پربیننده تلویزیون، نه در ساعتی که شبکههای تلویزیونی کمترین میزان مخاطب را دارند.
من خواننده اوایل دهه ۶۰ و اواخر دهه ۷۰ هستم. آن زمان هم خوانندگان زیادی روی کار نبودند. خودم هیچوقت بهعنوان خواننده حاضر نشدم به این رسانه بروم. دلیلش هم این بود که تلویزیون برای موسیقی منزلت قائل نبود و ساز را نشان نمیداد. درست مانند این است که شما را به همراه خانوادهتان به یک میهمانی دعوت کنند و اعضای خانواده را به پستویی بفرستند و خودتان را به اتاق پذیرایی ببرند و بالا بنشانند. این کاری است که تلویزیون با ما خوانندگان انجام میدهد. از سوی دیگر چرا منِ خواننده باید به تلویزیون بروم و پلیبک (پخش موسیقی از طریق دستگاه پخشکننده و لب زدن خواننده) کنم. از میان خوانندگان قدیم یک مورد به من نشان دهید به تلویزیون رفته و پلی بک کرده باشد.
گاهی برنامههایی خاص در قالب گفتگو شکل میگیرد که کمکی به موسیقی نمیکند. برنامهها باید بهگونهای باشند که به ارتقای سطح فرهنگ موسیقایی جامعه کمک کند. اگر برنامهای گفتوگویی و تحلیلی در تلویزیون اجرا شد که در آن چند موزیسین خاص هم حضور داشتند، چنین برنامهای تنها برای موزیسینها جذاب است و خیلی به درد عموم مردم نمیخورد.
باید پرسید برای ارتقای ذائقه شنیداری مردم چه کردهاید؟ ذائقه موسیقایی مردم باید تربیت شود. یکی از رسالتهای تلویزیون ارتقای سطح فرهنگ عمومی است که در اساسنامهاش هم آمده است. بخشی از این فرهنگ عمومی سلیقه و ذائقه شنیداری مردم است.
کدام یک از برنامههای پربیننده تاکنون موزیسینی درجه یک و ممتاز، فرهیخته و بادانش دعوت کرده است. خوانندگانی به برنامههای تلویزیونی دعوت میشوند که یکشبه مشهور شدهاند و در ادامه باز هم به همان برنامهها دعوت میشوند.
من نگاه انحصارگرایانه ندارم. موسیقی پاپ را به هیچ وجه رد نمیکنم. اصلا درست نیست که بگوییم همه اقشار مردم باید موسیقی ایرانی بشنوند. مگر خود ما که هنرمند موسیقی سنتی هستیم، در همه ایام و ساعات سال، فقط موسیقی سنتی گوش میکنیم. مگر ما همیشه حرف جدی میزنیم.
ما میگوییم هر چیزی جای خودش. موسیقی سنتی ما جایش کجاست. تلویزیون در طول شبانهروز باید ۳۰ شبکه را تغذیه کند. از این میان شبکههای استانی ماجرای متفاوتی دارند که در جای خودش جای بحث دارد. ولی در همین شبکههای رسمی در طول شبانهروز آیا ما دو ساعت حقمان است یا نه! آن هم البته در ساعت پربیننده تلویزیون، نه در ساعتی که شبکههای تلویزیونی کمترین میزان مخاطب را دارند.
از سوی دیگر دفتر موسیقی سازمان صداوسیما نقشی در پخش موسیقی سازمان ندارد. دفتر موسیقی آثاری را تولید میکند و اگر مسئولان شبکههای مختلف صلاح ندانند، اصلا پخش نمیشوند. ما با مرکز موسیقی سازمان صداوسیما طرف نیستیم. این مرکز آثار خوبی هم تولید میکند. در آرشیو این مرکز آثار ارزشمندی وجود دارد.
نگرانی اصلی ما این است که مردم برنامه موسیقی جدی نمیبینند. اگر هم برنامهای جدی در این زمینه پخش میشود، زمانش مشخص نیست و مخاطب باید بهطور تصادفی آن را پیدا کند.
موسیقی سنتی ما سالهاست که در معرض خطر است. نگاه ما سیاسی نیست. ما به نگاه و جهتگیری رسانه کاری نداریم. حرف ما این است که برای این موسیقی باید بیش از اینها شأن و منزلت قائل باشید. این هنر مخاطب را به تفکر وادار میکند. این هنر فرهیخته است. از هر نظر که نگاه کنیم موسیقی جدی آدمی را از ابتذال دور میکند.
عناصر فرهنگی ایران را که بخشی از آنها همین سازها هستند، در تلویزیون خودمان نمیبینیم و در عین حال در بیش از ۱۰۰ کانال ماهوارهای فارسی زبان هم نمیبینیم. یعنی تمام این حرفهایی که زدیم در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان هم نیست. یعنی تلویزیون در مواجهه با فرهنگ موسیقایی ما همان کاری را میکند که شبکههای ماهوارهای انجام میدهند.