گروه وحدت فرهنگ سدید- سیاوش ایمانی: ایران اسلامی از جمله کشورهایی است که از تنوع قومی در ساختار جمعیتی خود برخوردار است و جزء معدود کشورهایی است که اقوام مختلف آن همگی بومی این سرزمین اند و ذاتا به ایران و سرزمین خود دلبستگی و تعلق خاطر دارند هرچند تنوع قومی و فرهنگی برای کشوری مانند ایران میتواند فرصتهای مناسبی برای توسعه همه جانبه کشور فراهم کند، ولی در عین حال میتواند یکی از بسترهای مهم ناامنی و تهدیدات امنیتی به شمار رود.
جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و جهان در معرض گسلهای قومی و مذهبی قرار دارد که خود متاثر از عوامل تشدید کننده خارجی، ضعفهای مدیریتی و با بازیگری مجموعهای از بازیگران محلی، منطقهای و فرامنطقهای است. از این رو امکان فعال ماندن آن همواره وجود دارد؛ بنابراین در یک فرایند علت معلولی آنچه سبب ساز فعال شدن و تحریک پذیری گسلهای فوق میشود میتواند به عنوان عاملی برای بروز گسل و شکاف اجتماعی و فرهنگی تلقی شود. اگر در این راستا مسئولان با درایت و تدبیر سیاستهای اتخاذی نتوانند گسلهای مورد مناقشه را حل کنند، میتواند زمینه ساز چالش امنیتی شود. در حوزه سرزمینی جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین مناطق، نوار مرزی جنوب و جنوب غربی کشور مربوط به حوزه عرب نشین است که از حساسیت ویژهای برخوردار است بدین معنی که این منطقه از سویی برای نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان منطقهای استراتژیک به لحاظ اقتصادی و همجواری با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مهم است و از سوی دیگر با توجه به فعالیت گروههای واگرای قومی و مذهبی (بر مبنای سلفی گری و وهابیت) مورد توجه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است.
استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران است مساحت این منطقه ۶۷۲۸۲ کلیومتر مربع است که از طرف شمال با استان لرستان و قوم لر؛ از شمال شرقی با استان اصفهان؛ از شمال غربی لرهای ایلامی؛ از شرق با لرهای بختیاری و بویراحمدی؛ از جنوب شرق به استان بوشهر و از جنوب غربی و غرب با اعراب کشور عراق همجوار است، محل اصلی استقرار عرب زبانان در ایران مساحتی وسیع از استان خوزستان شامل شهرستانهای خرمشهر، آبادان، شادگان، ماهشهر، اهواز، هویزه، سوسنگرد، بستان، شوشتر و جنوب دزفول است، ساکنان منطقه عرب نشین خوزستان از حیث زبان و قومیت، اصالتا عرب و عمدتا شیعه مذهبند. عربهای خوزستان حدودا ۱۵۰ طایفه هستند و همواره تابع قوانین طایفه و دارای تعصبات قومی و آداب و رسوم سنتی هستند.
استان خوزستان در صد ساله اخیر با چند طرح تجزیه طلب مواجه شده است که میتوان به طرح تجزیه زمان شیخ خزعل، طرح تجزیه جنگ جهانی دوم، طرح تجزیه در هنگام ملی شدن صنعت نفت، طرح تجزیه در سال ۱۳۳۸، طرح تجزیه سال ۱۳۴۳، طرح تجزیه در جریان تجاوز عراق به ایران و جنگ هشت ساله، و در نهایت طرح تجزیه در دهه ۸۰ با رویکرد تغییر مذهب روبرو شده است. زیرا کشورهای حامی تجزیه طلبها به آنان اعلام کردند که تنها در صورتی مورد حمایت قرار خواهند گرفت که از حیث مذهبی رویکرد سلفیه اتخاذ کنند.
مهمترین طرح تجزیه طلب در صد سال اخیر طرح تجزیه خوزستان با رویکرد تغییر مذهب است. دشمن در این طرح علاوه بر خاک خوزستان، اعتقاد و باورهای مردم را هدف قرار داده است. این طرح از طرف کشورهای حامی سلفیت از قبیل عربستان، قطر، امارات و متاسفانه جریانها و گروههای سلفی حمایت میشود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گروهای متعددی برای تجزیه استان خوزستان توسط کشورهای معارض و تجزیه طلب به وجود آمدند که میتوان به برخی از این گروهکهای معروف از قبیل حرکه النضال العربی، لتحریرالاحواز، جبهه دمکراتیکِ خلق عرب احواز، لجنهالوفاق، حرکه التحریر الوطنی الاهواز، حزب تضامن الاهوازی، حزب النهضه العربی لتحریر الاهواز، الجبهه الدیمقراطیه الشعبیه للشعب العربی الاحوازی، سازمان حزم، سازمان حقوق بشر اهوازی، المنظمه العربیه لتحریر الاهواز (میعاد)، جبهة العربیة لتحریر الاحواز اشاره کرد.
البته برخی دیگر از کشورهای بدخواه و تجزیه طلب مانند آمریکا، ترکیه، اردن، تونس، کویت، مصر، سوئد، دانمارک، هلند، بلژیک، انگلیس، آلمان، اتریش و کانادا نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم به این جریانهای تجزیه طلب کمک میکنند و شاید بتوان چنین گفت که کوچکترین کمک به این جریان منحرف و تکفیری و دیگر گروهای تجزیه طلب اجازه سکونت آنان و تبلیغ بر علیه نظام جمهوری اسلامی و مذهب تشیع است.
آمار دقیق و رسمی از میزان گرایش به وهابیت و تعداد افرادی که تغییر مذهب داده اند وجود ندارد؛ پنهانکاری و نگرانی گرایش یافتگان از طرد شدن از سوی محیط پیرامونی و قطع پیوندهای اجتماعی و یا برخورد امنیتی با آنان و خانواده هایشان و...، سبب عدم ارائه تحلیل دقیق از وضعیت موجود سلفی گری و وهابیت در این استان بوده است. آنچه مسلم است سلفی گری رشد صعودی داشته و در حال تلفیق با جریان تجزیه طلب قومی و عربی است.
واقعیت میدانی و شاید اضطرار تاریخی منجر به این شده است که در برخی دولتها رویکرد سیاسی امنیتی همانند دیگر استانها پررنگ شود، منافع ذینفعان داخلی خصوصا شرکتهای اقتصادی دولتی و غیردولتی که معمولا در دولتهای مختلف در اختیار مدیریت جریان لیبرال قرار داشته است، مانع از اجرای سندهای بالادستی نظام جمهوری اسلامی و منویات رهبر معظم انقلاب شده است و شاید برای حفظ موقعیت بصورت عمد یا سهو اولویتهای استان را تغییر دادند و عملکرد آنها منجر به امنیتی شدن فضای استان در برخی شرایط شده است که معیشت و فرهنگ و اقتصاد استان را تحت شعاع قرار داده است.
استان خوزستان منطقهای زرخیر (منابع کشاورزی) و طلاخیز (نفت و گاز) درونزای (خودبسنده اقتصادی) برون گرا (ظرفیت الگودهی و صادرات) با فرهنگ کرامت و عزت، با فرهنگ بی نیازی با ستارههای درخشان تاریخی و ایثار و شهادت و دیگر نقطههای قوت است، اما کرامت و غرور و همبستگی آنها با تخریب کشاورزی و معیشت زیر سوال رفته است، حتی (مبتنی بر آمار نیروی انسانی بومی و غیربومی شاغل) در زمینهای سوخته خودشان هم به کارگیری نشدند و طفیلی و حاشیه نشین سیل مهاجران شرکتهای نفت و گاز و نیشکر قرار گرفتند، مهاجرانی از استانهای اصفهان، تبریز، تهران و... که الان با ساکنان اصیلش یک وجه مشترک فرهنگی دارند، هر دو حاشیه نشین هستند با این تفاوت که ساکنان اصلی مهاجرت کردند به حاشیه شهرهایی، چون اهواز در سودای پیدا کردن کار و ساکنان جدید مسقر شدند در خوابگاههای شرکتهای نفت و گاز و ...
آنچه بیان شد یک گوشه از بستر پرورش ناامیدی و یاس از مدیریت دستگاههای متولی است که هزینه ناکارآمدی آنها بعضا به نام نظام اسلامی تمام میشود. در چنین بستری، جبهه معارض داخلی و خارجی در کمین نشسته اند و بلندگوهایی که با صدها سایت و ماهواره در این زمین سوخته، بذر شبهه کاشتند. اما متاسفانه به وقت برداشت محصول، متولیان امر به جنگ قبلی آماده میشوند و به قول معروف به پرسش جدید پاسخ کهنه میدهند، پاسخهایی که نشان میدهد عزم جدی و بالادستی و قاهرهای در کار نیست که از ریشهها و پیش فرضهای غیربومی رانتی سئوال کند، پاسخها از امروز به بعد را میخواهد حل کند و مقصر کسی است که کمترین امکانات و اختیارات و ارتباط را دارد.
حتی در چنین بستر مقایسه و تطبیق و مقابله با همسایه داخلی (استانها و شهرهای همجوار) و خارجی (کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس) برخوردار از رفاه، یک رسانه محلی برای بازنمایی فرهنگ خودشان جهت بی نیازی از رسانههای شبهه پراکن ندارند.
مردمی که سال هاست در کم کاری و بعضا غفلت رسانه ملی در محاصره تبلیغاتی دشمن هستند و زبانی آشنا و مطمئن برای دیده شدن و درآمدن از انزوا ندارند در چنین بستری به تعبیر رهبر معظم انقلاب به مثابه بمباران شیمیایی توسط رسانههای معارض دچار نارسایی ذهنی و فکری شده اند.
نکته مهم آنکه هر علتی که خارج از نبود و کمبود عدالت در حق برخی مردم مبتلا وجود دارد و به هر حال در هر استانی اتفاق میافتاد هر چند در بهترین برخورداری هم باشند منظور ما در این متن نیست که برخی خیلی زود به آن چنگ بزنند. اما قبل از هر اتهام و ارجاع علت به متغیرهای دورتر و ذهنی، وظیفه متولیان امر، اتمام حجت با بدیهیات است، به این معنا که وقتی در همین مشکلات بدیهی و اولیه فرهنگی رسانهای معیشتی سیاسی به وظیفه و تکلیف عمل کردند، نوبت به کشفهای پیچیده انتزاعی میرسد چندان که برای مخاطب اصلی که ساکنان آسیب دیده هستند، گره گشای معیشتی و زندگی شود.
در نهایت آنکه اگر حل کردن و پاک کردن هر مسئله، آسیب، گناه و جرم اجتماعی به طول بکشد فقط با خون پاک خواهد شد و به جای اینکه عاملان اصلی در حق مردم محاکمه شود خون پاک پاسداران حریم هویت اسلامی ایرانی ریخته خواهد شد و به جای آنکه دعوای اصلی بین مردم با ویژه خواران باشد هزینه آن را نظام اسلامی با امنیتی شدن اضطراری دعوا پرداخت خواهد کرد.
معندان در رسانه های عربی اطلاعات عجیبی منتشر می کنند ، از جمله اینکه ساکنان خوزستان همه عرب هستند و همگی سنی هستند و البته این یک اشتباه است.
ساکنان خوزستان از شیعه هم هستند و این استان دارای ملیت های متعددی است و با نزدیک شدن به مرزهای عراق عرب ها در غرب استان زندگی می کنند
البته با بازگشت به تاریخ باستان ، این منطقه ایرانی و ایرانی است و این را جغرافی دانان عرب باستان نوشته اند ، اما تاریخ به دلایل سیاسی جعل می شود.
او برای روشن ساختن حقایق از عدم علاقه دولت و رسانه های ایرانی استفاده می کند