پژوهشگر حوزه ادیان و مذاهب در گفتگو با «فرهنگ سدید» مطرح کرد
آقانوری گفت: برجسته‌ترین صوفیان و عارفان، ایرانی بودند و حتی عارفان مناطق دیگر نیز در بسیاری از اوقات، ریشه‌ای ایرانی داشته‌اند.
گروه تشیع فرهنگ سدید؛ تصوف از جمله جریان‌هایی است که از اوائل قرن دوم هجری، در میان مسلمانان پیدا شده و تطورات و تحولات مختلفی در طی چند دوره به خود دیده است. طی قرون متمادی، معمولاً قضاوت‌ها درباره اساس و ریشه تصوف بسیار ساده و سطحی بود و اغلب، آن را یک طرز فکر خاص اسلامی می‌پنداشتند و بدون آن که مطالعه دقیق در چگونگی پیدایش این پدیده تاریخی و عوامل اجتماعی و سیاسی آن توجهی داشته باشند، تنها به بررسی عقائد و مبانی آن اکتفا کرده‌اند. از طرف دیگر طرفداران و سران صوفیه نیز بدون کوچکترین توجه و اعتنا به حقایق تاریخی، تصوف را به عنوان هسته مرکزی و باطن اسلام معرفی می‌کردند و مدعی بودند، حقیقت روح اسلام همان تصوف است و بقیه همه قشر است و ظاهر!
با مطالعات و تحقیات گسترده از سوی محققان، بتدریج نمود‌های اجتماعی و مذهبی آن مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت و روشن شد که مجموعه عوامل دیگری نیز در رشد و گسترش آن سهیم است. با توجه به جایگاه خطیر و مهم تصوف در تشیع و اسلام و رابطه تصوف با آن دو در طول تاریخ، لازم و ضروری است که عناصر و عوامل گوناگون در زمینه پیدایش تصوف و چگونگی شکل گیری آن و همچنین رابطه تصوف با مسائل اجتماعی و سیاسی، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در این مصاحبه سعی می‌کنیم گوشه‌ای از زوایای تصوف را مورد واکاوی قرار دهیم.
علی آقانوری علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته مدرسی معارف اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسی ارشد رشته تاریخ از موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) بوده و بیش از دو دهه است که در مرکز ادیان و مذاهب که بعد‌ها دانشگاه ادیان و مذاهب شده، مشغول تدریس و پژوهش هستند. ایشان طی این سال‌ها آثار و تألیفاتی را به چاپ رسانده که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های "امامان شیعه و وحدت اسلامی"، "خاستگاه پیدایش تشیع" و "عارفان مسلمان و شریعت اسلام" اشاره کرد. در ادامه به گفت‌وگو با دکتر آقانوری در مورد علل و دلایل شکل‌گیری تصوف در تاریخ اسلام می‌پردازیم.

در ابتدا در مورد علل و دلایل شکل‌گیری تصوف در تاریخ اسلام صحبت کنیم. جنابعالی مهمترین علل و عوامل آن را چه می‌دانید؟
در ابتدای عرایضم باید به این نکته اشاره کنم که تصوف چندان معطوف به کشور و یا مذهب خاصی نیست. چنانچه بخواهیم نقش ایرانیان را در شکل گیری و رواج تصوف بررسی کنیم، عمده‌ترین سهم را به آن‌ها خواهیم داد؛ زیرا اگر صوفیان و عرفای ایرانی را حذف کنیم چیز خاصی باقی نمی‎ماند؛ برجسته‌ترین صوفیان و عارفان، ایرانی بودند و حتی عارفان مناطق دیگر نیز در بسیاری از اوقات، ریشه‌ای ایرانی داشته‌اند. مشهورترین شخصیت‎ها و برجسته‌ترین و تاثیرگذاران این حوزه از دوران ظهور تا امروز را ایرانیان شکل می‌دهند؛ ابراهیم ادهم و... در همان ابتدا به عنوان مشهورترین صوفیان بوده اند و در دوران‌های بعدی نیز کسانی همچون شیخ سهروردی در این میدان پای به عرصه نهادند، ایرانی بودند. گاهی اوقات از عرفان و تصوف سخن گفته می‌شود که به مثابه یک امر درونی و یک نیاز ارزشی و انسانی و نیاز معنوی خاص و فهم عمیق از جهان است؛ اگر این بحث را از این جهت مورد نظر قرار دهیم چندان نیازی به بررسی خاستگاه نداریم، زیرا نیاز معنوی و معنویت‌گرایی به شکل کلی یک نیاز است.
در اینجا باید عوامل ظهور و بروز تاریخی فرق و نحله‌ها را مورد مطالعه قرار دهیم؛ طبیعتاً عوامل خاستگاهی ما نیز تابع همین مورد است؛ البته نقد، تأیید، رد و یا اثبات فرق و مکاتب بسیار مهم است؛ در مطالعه هر فرقه، نحله و گروه، گاهی باید ملاحظه داشته باشیم که اصول، تعالیم کلیدی، محتوا و عناصر قوامبخش فرق و نحله‌ها چیست؟ همچنین توجه به جزییات و تعالیم ظاهری جزئی یا مواردی که اعضای این فرق به چه مسائلی معتقد هستند؟ اعتقادات کلی، اعتقادات جزیی، مسائلی که اعضای آن گروه به آن معتقد هستند و میراث آن فرقه در برخی پژوهش‎ها مورد مطالعه واقع می‎شود؛ همچنین گاهی به این نتیجه می‌رسیم که برخی مسائلی که در تحقیق یک گروه مهم است چندان قابل مطالعه است. مثلاً عنصر قوام بخش مذهب شیعه، اعتقاد به «مفترض الطاعه بودن» و «مقام والای امامت» است و اگر کسی بیان کرد که امامان (ع) همچون ائمه دیگر فرق هستند دیگر شیعه نخواهند بود؛ کسانی که می‌خواهند شیعه را نقد کنند به سراغ قمه و زنجیرزنی می‌روند همچنین در خصوص نقد تصوف نیز به سراغ سماع و... می‌روند؛ از این روی است که عنوان می‌کنیم برخی جزییات را نمی‌توان مرتبط به اصول بنیادین یک فرقه دانست. به همین ترتیب، کسانی که وارد نقد عرفان و تصوف شوند برخی اوقات به نماد‌های ظاهری وارد شده اند و یا به مسایل دیگر اشاره می‎کنند، ولی به مباحث خاستگاهی و... نمی‌پردازند و یا در نقد و بررسی بحث خاستگاه تصوف، به مسائل مسیحیت می‌پردازند! یا عنوان می‌کنند که تصوف ارمغان آئین هندو است که برخی مسایل معرفتی، ریاضت‌ها و شیوه‌های خاص هندو‌ها می‌روند! همچنین عنوان می‌کنند که تصوف ایرانی از مانویت شروع می‎شود، زیرا وی کسی بود که بر علیه ناهنجاری‌های اجتماعی قیام کرد و تلاش کرد که با ریاضت و... با نور بر ظلمت غلبه کند! صوفیان به ریاضت، سلوک و رسیدن به فنا معتقد هستند؛ یا اینکه بیان می‎شود که صوفیان بر علیه نظام اموی قیام کردند و به همین دلیل منشأ آن‌ها را دوباره به مانویت ربط می‌دهند. اگر واقعیت‌های تاریخی را در خصوص تصوف مطالعه کنیم، قطعاً این تحقیق هیچ فرقی با خاستگاه شناسی فرق دیگر ندارد؛ اگر سه قرن اول را مطالعه کنیم می‌توانیم ظهور تصوف را همزمان با متکلمین و فقهایی دید که اندیشه‌های متمایزی را ارائه می‌کردند؛ از قرن دوم که شکل گیری رسمی فرقه‌ها شروع شد، شکل‌گیری رسمی شخصیت‌های عرفانی و تصوف نیز آغاز شد؛ در اینجا حتماً باید بستر ظهور تاریخی آن‌ها را نیز بررسی کنیم.

از دیدگاه شما ریشه‌های ظهور و بروز فرق و نحله‌ها به ویژه تصوف در صدر اسلام چه بوده است؟
اگر بخواهیم محور‌های اختلاف مسلمانان را در سه قرن نخست مطالعه کنیم، ابتدا باید به مباحث کلامی اشاره کنیم که باعث تفکیک فرقه‌ها شد؛ ظهور و بروز فرقه‌ها یک امر توطئه‌ای نبود بلکه امری طبیعی بود، زیرا پس از آرام شدن اوضاع در صدر اسلام بتدریج فرقه‌های کلامی و فقهی و ... نیز شکل گرفت؛ برخی به مباحث شریعت، عقل و سیره معصوم (ع) و منابع دیگر تکیه کردند و فرق فقهی را شکل دادند. صوفیه و افراد خاص تحت عنوان یک مکتب اجتماعی که با هم ارتباطاتی داشته باشند در قرن اول و دوم شکل نگرفتند، ولی محور شکل‌گیری تصوف (در ابتدای ظهور) بر اساس شیوه و نوع زندگی و نگاه خاصی از دنیا بود و به همین خاطر قرار نیست که عنوان شود که این گروه حتماً به یک نحله کلامی تعلق دارد.
یکی از آثار مهم فتوحات، گسترش ارتباطات اجتماعی و نحله‏‌ها و فرقه‎های اجتماعی و ... بود؛ در این عرصه مجاورتی حاصل شد و گروه‌های مختلف با هم مراودات اجتماعی، فکری و فرهنگی داشتند؛ همین ثروت سرشار و شبهاتی که در همه سو آغاز شد در صدر اسلام باعث جهشی در تفکیک فرقه‌ها شد؛ در آن زمان برخی گروه‌ها وارد قلمرو اسلامی شدند و به همین دلیل، شبهاتی را نیز وارد کردند؛ در این میان، متکلمینی نیز به دنبال ارائه پاسخ به شبهات مخالفان بودند. متکلمین در دفاع از شریعت با کسانی مواجه بودند که باید در مقابل آن‌ها دفاع عقلانی داشته باشند؛ وقتی یک عده‌ای در جامعه مباحث و استدلالی مطرح کنند طبعاً برخی افراد نیز باید به دفاع از آن‌ها بپردازند؛ مثلاً وقتی برخی بر عقل تأکید می‌کنند عنوان می‌شود که همه چیز به عقل ختم نمی‌شود، چون مباحثی شامل ذوق و معنویت و ... نیز نقش‌آفرین است.
یکی از عوامل شکل‌گیری تصوف، عکس العملی بود که در مقابل عقل‌گرایی به وجود آمد؛ غیر از معتزله، فقهایی نیز بودند که عقل مداری یا مسائل ظاهری شریعت را بیان می‌کردند؛ در آن زمان فقهای جامعه بر ظواهر شریعت تأکید می‌کردند؛ حال اگر در آن زمان فقهایی صرفاً به بحث ظاهر شریعت تأکید کنند طبعاً افرادی هم هستند که به باطن نیز توجه می‌کنند و عده دیگری نیز غیر از ظاهر شریعت را دنبال می‌کنند که البته امروز نیز رایج است.
باطن‌گرایی، کشف و شهودگرایی حاصل عکس‌العمل به این فرقه‌ها هم بود؛ از دیگر سوی ثروت سرشاری که پس از کشورگشایی‌ها به دربار خلفا واریز می‌شد باعث رونق گرفتن عشرتکده‌ها و لهو و لعب‌های گسترده‌ای نیز در میان این افراد شد؛ افراد بسیاری نیز در نیمه‌های قرن اول مانند طلحه و زبیر ۳۰ تا ۴۰ میلیون درهم ثروت داشتند و کاخ معاویه و ... نیز نشان دهنده این مسابقه جمع‌آوری در مال بود. در این میان عده‌ای تأکیدات پیامبر (ص) و سیره زندگانی امام علی (ع) را به خاطر داشتند؛ از دیگر سوی سیره قرآنی پیامبر (ص) که دوری از دنیاطلبی سفارش می‌کردند واکنش‌هایی را در میان بسیاری ایجاد کرده بود؛ اگر به بحث ویژگی‌های دنیا در قرآن کریم توجه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که خداوند متعال و قرآن، دنیاطلبی را عنصر قلیلی عنوان می‎کند و در مقابل آن به تقابل با دنیاگرایی امر شده است؛ به همین جهت برخی از افراد و اصحاب نیز به رویکرد عجیبی از جمله گوشه نشینی حتی در غار نیز روی آوردند؛ بنابراین زهدگرایی عکس العملی نسبت به این رویکرد دنیاطلبی است؛ بنده به خاطر دارم که در اوایل شکل گیری انقلاب اسلامی به برخی از مدیران نقد می‌کردیم که چرا در برخی از جلسات غذای مناسبی آورده می‌شود یا اینکه در همان ابتدا حقوق دریافت نمی‎کردیم، ولی در پایان جنگ متأسفانه این مسائل به تدریج تغییر کرد و بسیاری، همان خلوص اولیه را از دست دادند. برخی بدون هیچ منبع و اسنادی عنوان می‌کنند که تصوف توسط عباسیان برای مقابله با اهل بیت (ع) شکل داده شد در حالی که چنین جریانی توسط یک حکومت در یک زمان آنی شکل نمی‌گیرند! زیرا بستر سازی‌های گسترده نیز لازم است. از این رو برای شناخت تصوف نیز باید به ریشه‌های اجتماعی، سیاسی و تاریخی و... توجه داشت.
ارسال نظر
captcha