مولفه هاي سبک زندگي |
سبک زندگي مدرن، غربي و اروپايي |
سبک زندگي اسلامي - سنتي |
محورهاي تقابل و تعارض سبک هاي زندگي |
نهاد خانواده و نظام آن |
ولايت پدر بر خانواده نفي مي شود خانواده از خانواده بزرگ به خانواده هسته اي کوچک تبديل مي شود. نقش ها درخانواده دستخوش تحول و تغيير است. مفهوم خويشاوندي (عمو، دائي، خاله ...) از بين مي رود و فراموشي مفاهيمي چون عشق و محبت متقابل جايگزيني رسانه و تلويزيون به جاي مکالمه اعضاي خانواده |
پدر و مادر مرکز ثقل خانواده هستند خانواده بزرگ و نظام اجتماعي حاکم بر خانواده در اين زيستن بسيار مهم است. نقش ها، مشخص و وظايف و هنجارهاي اجتماعي متعدد بر آن ها مستقر مي شود. غلبه محبت، عشق و فداکاري بر روابط اعضاي خانواده نگاه عاشقانه زن و شوهر به اداي حقوق متقابل يکديگر |
اين دو نوع نگرش به خانواده دائماً با هم در چالش خواهند بود. همچون آن چه که در سريال پدرسالار نشان داده شد. بر هم خوردن نقش ها اين تعارض را بسيار مي کند. پدر نقشي براي خود قائل است که فرزندان قبول ندارند. ولايت پدر بر خانواده دچار تعارض مي شود و بحث تواضع و ولايت پذيري اعضاي خانواده از پدر موضوع چالش است |
هنر و ادبيات |
بازگشت به هنر و ادبيات اسطوره اي پيش از عصر ديني اصالت يافتن گرايشات فرماليستي و هنر براي هنر و نفي ادب و هنر متعهد اصالت قالب شکني و آنارشيسم و ساختارشکني بسط نفسانيت و سوبژکتيويسم در قالب هايي همچون پرسپکتيو و گسترش فرديت. بريدن بند ناف هنر از سنت ها و اصالتها غلبه احساسات زدگي و نيهيليزم هنري ترويج کوبيزم و نگاه انتزاعي به همه چيز و نظم ستيزي و تقديس هرج و مرج گرايش به جبر جنسي، جبر طبقه و جبر محيط پورنوگرايي و سوءاستفاده از غرايز انساني |
پايبندي به ادبيات محکم عصر ديني و تقيد به مفاهيم اسلامي اصالت يافتن ادبيات متعهد و تقبيح هنر براي هنر پايبندي به قالب ها و سبک هاي سنتي و اخلاق مدار و رعايت حريم هاي شرعي اصالت حقيقت به جاي اصالت نگرش هنرمند نفي فرديت و اندوويژواليسم و ترويج روح جمعي و اجتماعي. جهت دهي به غرايز انساني در مسير عبوديت الهي سرور و نشاط پاک و ابتهاج دروني ناشي از فراورده هاي هنري به جاي کامجويي افراطي |
تعارض در مفاهيم تعارض در قالب ها و فرمت ها تعارض در روش ها و مدل ها تعارض در نگرش ها و بينشها (هنر و ادبيات بيشترين تعارضات را به نمايش گذاشته است)
|
معماري |
غفلت زا، مصرف محور و تابع نيازهاي دنياي مدرن و شهر مدرن تفاوت آشکار طبقاتي در شمال و جنوب شهر و ابراز آن عدم رعايت حريم خصوصي و فردي
|
انسان محور و تربيت محور بودن يک شهر غايت طراحي ها توحيد و خدامحوري است جوشش انواع هنرها در جهت تعالي انسان از طريق هنر رعايت هارموني انساني در طراحي ها برخورداري از ويژگي هاي متعدد معماري ديني سنتي همچون پيوند مسجد و اجتماع حفظ حريم هاي شخصي و خانوادگي و... |
معماري هويت مدار سنتي در تعارض تام با معماري بي هويت و نياز محور مدرن است. تقسيم طبقاتي شهر به پايين و بالا و متوسط و حاشيه و... در نظام سنتي ديني جايي ندارد. پيوندهاي اجتماعي معماري سنتي در معماري مدرن کاملاً از هم گسسته مي شود. نظام هاي ارزشي دو معماري کاملاً در تضاد با يکديگر هستند.
|
ارزش ها و نظام ارزشي |
شکاکيت فلسفي، پلوراليسم معرفتي، حقيقت ستيزي نسبي شدن اخلاق و نظام ارزشي تغيير انسان هاي الگو و گروههاي مرجع اجتماعي پيوند نظام ارزشي با قهرمان هاي نوظهور و از رسانه برخواسته همچون بازيگران و خوانندگان و ورزشکاران خروج دين از لايه مرکزي نظام ارزشي نگاه حداقلي به دين نگاه انتزاعي و ويتريني و فانتزي و دکوري به متون ديني |
مطلق بودن و فطري بودن ارزش هاي اخلاقي متعالي قدسي بودن انسان هاي الگو و رجوع به ايشان حضور و نقش آفريني دين در لايه مرکزي نظام ارزشي نگاه حداکثري به دين نگاه واقعي و غير تشريفاتي به اموزه هاي ديني اعتقاد به تقدس مفاهيم و شخصيت هاي ديني |
تعارض شديد اخلاق مطلق با اخلاق نسبي تعارض انسان هاي الگو و ارزشي در نگرش دو گفتمان چالش دو گفتمان بر سر جايگاه دين و کارکرد ارزش ساز آن و ميزان تأثير دين بر نظام تصميم گيريها تقدس گرايي و ماده گرايي در تقابل آشکارند |
هويت |
تفکر مدرن به ويژه در هنگام ورود به جوامع سنتي، انقطاع از هويت تاريخي را دامن مي زند. انسان مدرن به دلايل گوناگون دچار بحران هويت و خودشناسي است. بسياري از هويت هاي جمعي خانوادگي جز در برخي از لايه هاي اشرافيتي مدرن، از بين مي رود. ناسيوناليسم و ملي گرايي مي کوشد که جاي هويت هاي ديني همچون هويت امت، هويت جمعي ملي گرايانه را جايگزين کند در چهار عرصه ارتباط با خدا، خود، جامعه و خانواده، فرد نسبت خود را نمي يابد |
هويت تاريخي در اين گونه از جوامع مهم و پيوند و پيوست با آن بسيار ضروري است. ارتباط با خدا اصلي ترين رکن هويتي فرد است بحران هويت، معضل و مشکلي در عالم سنت و آدم متعلق به سنت به شمار نمي آيد. هويت خانوادگي و قومي و جمعي از هويت هاي مهم در انسان سنتي است. در بسياري از جوامع سنتي به ويژه جوامع ديني، نگرش هويت جمعي به امت ديني و امامت ديني بسيار رايج تر است.
|
انقطاع هويتي مدرن و پيوند هويتي سنت، چالشي را شکل مي دهد که هويت تاريخي را بحران زده مي کند. ميان هويت هاي جمعي دوره سنت و دوره مدرن، چالش هاي جدي وجود دارد. زيرا که بسياري از نظامات اجتماعي عالم سنت، توسط عالم مدرن از ميان برداشته مي شود. هويت جمعي همچون امت ديني، منافع و کنش هاي منبعث از نگرش ملي گرايي را به چالش مي کشد. اين نگرش به ويژه در جوامع اسلامي بسيار قوي است.
|
نظام تعليم و تربيت |
تغيير ساختار آموزش و پرورش و به تبع آن تغيير بسياري از مفاد و فرآيندهاي پيشين نظام پرورشي. مدرک گرايي و مدرک زدگي و اصالت رتبه هاي متعارف آکادميک تفکيک پرورش و تزکيه و تهذيب از آموزش و تعليم طرد نگاه عبادت گونه به تعليم و غلبه سود انگاري در انگيزه هاي متعلم |
تشکيل مثلث هماهنگ معلم، متعلم و علم بر مبناي آموزه هاي ديني تقدم پرورش بر آموزش علم اعم از دانسته ها و باورهاست به کارگيري خانواده به عنوان بازوي نظام آموزش و پرورش روابط اخلاقي حاکم بر استاد و دانشجو |
تضاد انسان هاي ساخته شده در دو نظام آموزشي تضاد ساختاري اين دو نظام آموزشي و پرورشي چالش مفهومي در درون انسان تربيت يافته در اين دو نظام آموزشي تضاد علم برآمده از اين دو نظام آموزشي (علم دنياگرا يا آخرت گرا)
|
ساختار علم |
نگرش تجربي به علوم انساني جدايي ساحات علوم از يکديگر نگرش تکنيکي محض به عالم اصالت يافتن تجربه و حواس بشري (آمپريسم و پوزيتيويسم) نسبت معکوس با دين برقرار کردن وحي ستيزي و متن ستيزي علوم و غلبه هرمنوتيک |
پيوند ساحات علوم با يکديگر و نگاه وحدت گرا و وحدت نگر عدم نگرش تکنيکي و تسخير مآب به عالم اصالت داشتن خرد بشر و معنايافتن تجربه در بستر خرد نسبت تکاملي با دين برقرار کردن درجه بندي علوم بر مبناي نگرش وحياني
|
تضاد در ساختار و پيوند با ديگر علوم تضاد در نگرش به عالم و جهان بيني حاکم بر فکر عالمان و دانشمندان تضاد در روش و ابزارهاي شناخت تضاد نگرش به نسبت به دين تضاد در نگاه به کاربردهاي دانش
|
ساختار اجتماعي |
تغيير ساختار اجتماعي با محوريت اقتصاد به بورژوا (سرمايه دار)، طبقه متوسط و طبقه پايين و کارگر تغيير هويت هاي جمعي از جمله خانواده، محله، قوميت تقليل نقش برخي از کنش گران فعال اجتماعي همچون روحانيون تغيير گروههاي مرجع سياسي و فکري |
نگرش متفاوت در نظام طبقات اجتماعي و اهميت داشتن ساختارهاي اجتماعي ديگر اهميت داشتن هويت هاي جمعي همچون خانواده بزرگ، محله، قوميت تکيه بر نقش اجتماعي روحانيت در ساختار اجتماعي تنبلي ريشه در ساختار ديکتاتوري و پادشاهي سابق در ملل سنتي دارد |
تضاد در نگرش به ساختار اجتماعي تضادر در ساختارهاي اجتماعي دوگانه تضاد در نگرش به هويت هاي جمعي و گروهي تضاد جايگاه نقش هاي اجتماعي
|
نظام اقتصادي |
اصالت سودانگاري و تلاش بي وقفه براي زر اندوزي هم در ساختار کلان و هم در ساختار خرد اقتصاد محوريت اجتماعي طبقه سرمايه دار انقطاع ارتباط و پيوند با ساختارهاي اجتماعي ديني عدم محوريت اخلاق و شرع و نسبي گرايي برآمده از سودانگاري معاملات ربوي و اصالت ربا و نزول خواري نسبت با رسانه و اصالت ويترين و محوريت فرهنگ و قهرمان هاي دوره مدرن عدم اهميت نظام اقتصادي سنتي ديني همچون خمس و زکات و وقف نبود روحيه ايثار و انفاق تأثيرات ويترين گردي و پاساژ گردي بر فرهنگ نبود توکل در فرايند ارتزاق غلبه کاپيتاليسم و سرمايه سالاري |
اصالت اخلاق و شريعت و فقه و مکاسب در برابر اصالت سودانگاري حضور روح ديني و نگاه الهي به رزق و اصول شريعت در فرآيند کسب سرمايه ارتباط وثيق و مشخص و تشکيلاتي با ساختارهاي ديني قبح ربا و معاملات ربوي و نگرشي قدسي و عرفاني به حرمت ربا عدم اهميت ويترين رسانه اي و انسان هاي الگو مدرن ... اهميت شگرف نظامات اقتصادي ديني همچون خمس و زکات و وقف و انفال و انفاق محوريت معبد و مسجد در بازار نگاه جهادي به رشد اقتصادي
|
تضاد در ارتباطات تضادر در ارتباط ساختار ديني پديد آمدن دوگانه بازارهاي سنتي و مدرن و اقتصاد سنتي و مدرن تضاد ارزش هاي اخلاقي هم در ساختار بازار و هم در بدنه انساني و هم در درون انسان سنتي مدرن بازاري تضاد نظام هاي ارزشي در ارائه محصولات تضاد نظامات اقتصادي ديني با نظامات اقتصادي مدرن
|
الگوي مصرف |
توليد نيازهاي کاذب براي بشر اصالت مصرف گرايي بي حد و حصر تأثير رسانه بر ساختن الگوي مصرف براساس ارزش هاي کاملاً غربي بي توجهي به طبيعت مارک زدگي و برندگرايي |
قناعت و رضايت به تقدير الهي در کنار تلاش پرهيز از اسراف و تبذير عدم حضور رسانه و ارزش هاي رسانه اي الگوي مصرف و تکيه بر ارزش هاي تاريخي و بنيادين ترويج روحيه ايثار اقتصادي و انفاق |
تضاد کلي و جزئي دو نظام الگوي مصرف |
اوقات فراغت |
معنادار شدن اوقات فراغت به سبب آن که تعطيلات در مفهوم مدرن از خواص زيستن مدرن و انسان کارگر و انسان بورژواست محوريت غفلت در اوقات فراغت و تمايل به محرّمات شرعي و مصرف زدگي افراطي در اوقات فراغت سفر صرفا براي تفريح و رهايي موقتي و تخديري از آلودگيهاي شهر |
محوريت ذکر و فکر و معنويت افزائي در زمان فراغت و افزايش عبادات مستحب و مراسمات عبادي در روز و شب جمعه عدم مصرف گرايي افراطي و عدم اسراف در تمام ساحات زندگي سفر براي عبرت اندوزي و البته تفريح جسم و روح |
تضاد کلي و جزئي در نگرش و بهره گيري از اوقات فراغت |
مدلهاي دين داري و دين ورزي |
تلقي امر فردي و سليقه اي از دين و پذيرش سکولاريسم اصالت معرفتي تجربه ديني پذيرش پلوراليسم معرفتي ديني نگرش پراگمات به کارکرد هاي دين و پذيرش منفعت طلبانه آن نگاه منافقانه و ابزاري و رياکارانه و بروکرات به دين غلبه ظواهر بر معارف ديني |
امر فردي و جمعي به صورت تؤمان و نفي سکولاريسم هم در نگرش درون ديني و هم در نگرش برون ديني برآمده از حوزه خرد و وحي عدم پذيرش پلوراليسم معرفتي و ترويج حقيقت گرايي عدم نگرش پراگمات به دين و پذيرش دين حتي در صورت تضاد با منافع فردي تعادل در ظاهر و باطن پذيرش دين به عنوان برنامه رسمي زندگي تعادل در آخرت گرايي و آبادکردن دنيا |
تضاد در فلسفه دين داري تضاد در تعريف و تعيين ابعاد دين تضاد در فهم منبع دين تضاد در فهم کارکردهاي دين تضاد در فهم نسبت به گستره دين تضاد در نگرش به تاريخ دين تضاد در نگرش به متون ديني |
فرهنگ عمومي |
فراموشي صله رحم غلبه نظم تکنولوژيک و اجباري بر نظم پذيري وجداني و دروني بي معنائي مفهوم همسايگي |
اهميت به صله رحم رعايت حقوق بدن، خانواده، جامعه، همسايگان و ... رعايت حق الناس در کنار حق الله |
ظواهر جامعه مدرن در برخي اوقات از ظواهر جامعه ديني منظم تر جلوه مي کند و باعث مغالطه در ذهن متدينين مي شود |