به گزارش گروه وحدت فرهنگ سدید: با مروری بر تاریخ و تجربه گذشته روشن می شود که از قرن هجدهم میلادی به بعد وجود میسیونرهای مذهبی به منظور انجام مقاصد تبشیری و تبلیغی و اهداف سیاسی و اطلاعاتی بوده است و تجربه نشان می دهد در گذشته روس ها و انگلیسی ها و در حال حاضر آمریکائیان از ایجاد اختلافات مذهبی در راه پیشبرد سیاست خویش استفاده کرده و هم اکنون نیز همین سیستم را در کشورهای آسیایی و آفریقایی مورد نظر خود مورد استفاده قرار می دهند. جریان تبلیغ و تبشیر مسیحیت با تشکیل اردوگاه صلیبی در سطح جهان با تمام امکانات اقدام به جذب مسلمانان و پیروان دیگر ادیان مینمایند. این جریان در کشور ما نیز در قالب تشکلهای فرقهای از جمله کلیساهای خانگی، محافل محرمانه و فرقههای صلیبی با ارتباطگیری مستقیم با سرشاخه ها در سطح تقریباً گسترده اقدام تبلیغی مینمایند. این جریان، دارای شبکههای ماهوارهای است، تبلیغ میکند و وبسایتهای اینترنتی به راه انداخته و از مسیحیت که قابل احترام است، راهی جدا دارد. این جریان با وابستگی به خارج از کشور و هدایت مستقیم از سوی نظام سلطه، سیاستهای آنان را پیگیری مینمایند و هدف همه آنها با هدایت سرویس های جاسوسی غربی، ضرورت مسیحیت جهانی و لزوم تبلیغ و تبشیر مسیحیت است. این موضوع امروزه تبدیل به یکی از مهمترین دغدغههای کارشناسان حوزه دین و فرهنگ شده است. این جریان انحرافی برای جذب افراد از روشهایی همچون دامگستری جنسی، برگزاری محافل مختلط، استفاده از موسیقی و جذابیتهای ظاهری، ایجاد امید کاذب، استفاده حداکثری از شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی، سوءاستفاده از افراد آسیبپذیر جامعه (فرزندان طلاق، معتادان، دختران و پسران فراری، افراد بیسرپرست و ...)، ارائه کمکهای مالی موقتی به مهاجران، وعده پناهندگی و بورس تحصیلی استفاده میکند. یکی از روشهایی که کمتر به آن توجه شده است ارائه مفاهیم تبشیری و تبلیغی در قالب کتب روانشناسی است. این نوشتار به اختصار به بررسی یکی از این متون با عنوان «در آغوش نور ۴» میپردازد.
بتی جین ایدی کیست؟
برای درک بهتر برخی جهتگیریهای کتاب «در آغوش نور ۴» ابتدا به معرفی نویسنده اثر میپردازیم. بتی جین ایدی (Betty Jean Eadie) در سال ۱۹۴۲ م. از پدری اسکاتلندی - ایرلندی و مادری سرخپوست متولد شد. در دوران کودکی به همراه شش برادر و خواهرهایش به مدرسه شبانهروزی کاتولیکها فرستاده شد که به گفته خودش به سبب سختگیری راهبان و اهانتشان به سرخپوستها، تصویری ناخوشایند از مذهب و خداوند را در درونش بر جای گذاشت. مدتی بعد به مدرسه کارآموزی سرخپوستان برینارد فرستاده شد. ایدی، مدعی است دوبار (یکبار در کودکی و بار دیگر در ۳۱ سالگی) به واسطه بیماری، تجربه مرگ را از سر گذرانده و دوباره به زندگی بازگشته که تجربه دوم، بهانهای میشود برای نگارش مجموعه کتابهایی با عنوان «در آغوش نور» که در آنها به شرح آنچه تجربه مرگ و معجزه ملاقات با مسیح میخواند - از رهگذر داستان پردازی و ساختار رمانگونه - پرداخته است. جین ایدی، پس از نگارش نخستین جلد کتاب مزبور و استقبال مخاطبان و شهرت، مجموعه سخنرانیهایی نیز در برنامه خود قرار داده و در کنار آن کار نگارش کتاب را ادامه میدهد. به گونهای که تا به امروز چندین جلد از کتاب مورد اشاره، تألیف و چاپ شده است. برخی سوابق خانوادگی و رشد و نمو در مدرسه مذهبی شبانهروزی و به غایت سختگیر کاتولیک، همچنین علایق وی به برخی مبانی فکری و آیینی سرخپوستها (به واسطه مادری سرخپوست) در گرایشها و جهتگیریهای وی در نگارش این مجموعه کتب تأثیرگذار است که در ادامه به صورت جزئی مورد اشاره قرار خواهد گرفت. ردپای این تأثیرات را میتوان حتی در ظاهر امور نیز مشاهده نمود که با لباس و آرایشی شبیه به سرخپوستها حاضر شده و در تألیفاتش نیز به خواب و رویابینی (مورد تأکید مرامهای سرخپوستی) اهمیت زیادی میدهد. نکته مهم در خصوص این خانم، ادعایش در مورد تجربه مرگ و از آن مهمتر، ملاقات با مسیح است که دستمایه ادعاهای بعدیاش میشود؛ یعنی برگزیده خدا (از دیدگاه وی، مسیح) بودن، مأموریت الهی داشتن، کشف و شهود الهی، واسطه شفادهی بودن و در نهایت، هم راستا قرار دادن آثارش با کتب آسمانی.
واکاوی انحرافات کتاب در آغوش نور ۴
آنچه در نخستین نگاه به کتاب در نظر میآید، محوریت «مسیح و مبانی اعتقادی مسیحیت» و تأکید بر انجیل و آموزههای آن به شکل مستقیم و غیرمستقیم است که با توجه به مسیحی بودن نویسنده و ادعاهایش بر ملاقات و در آغوش کشیدن مسیح، قابل درک میباشد. هر چه نویسنده در جاهای مختلف بر این امر تأکید میورزد که کتاب، جنبهای فرامذهبی و دینی داشته و همه افراد انسانی، فارغ از اعتقادات و دین و آیینشان میتوانند از آن بهره ببرند، اما به صورت ضمنی همواره بر برتری جایگاه مسیح و جنبه نجاتدهنده بودنش اصرار دارد، به طوری که حتی با اشاره به دریافت نامههایی از پیروان ادیان مختلف و درخواستشان برای کمک، بر این امر اذعان و اعتراف داشته است.
محوریت مسیح و اشاعه آموزههای مسیحیت، به قدری در کتاب بارز است که در جای جای آن، جملاتی از اناجیل مطرح شده و برخی آموزههای اصلی تبشیری مانند «تأکید بر عشق و محبت» و «خدمت» آشکارا مورد اشاعه قرار گرفته است. برای مثال در فصلی با عنوان «در جستجوی معنا» مینویسد: «پیامبران، به ویژه مسیح با نمونه عشقی که از خود ابراز داشتهاند، همواره راه بازگشت ما را به سوی نور و حقیقت الهی نشان دادهاند». همچنین به طور متوسط، لغات «عشق» و «محبت» - اگر نه همه در صفحات- دست کم در بیشتر صفحات به طور متوسط بین چهار تا پنج بار مورد تأکید قرار گرفته است که تداعیکننده آموزههای مسیحیت تبشیری است. همین طور است، اشاره و توصیه به خدمت و مأموریت انسان در این زمینه. علاوه بر این موارد، باید ادعاهای نویسنده در خصوص ارتباط با مسیح، مأموریت داشتن از جانب وی و کشف و شهودهای این چنینی را افزود که بیش از هر چیز نمایانگر جهتگیریها و تمایلات فکری وی میباشد؛ «میدانم هنوز کل مأموریتم در زمین به پایان نرسیده است. حضرت مسیح به من وعده فرمود که آن هنگام که مأموریتم در زمین به پایان رسد، مرا به نزد خویش فراخواهد خواند». «کمی بعد، حضرت مسیح دست مرا در دست گرفت و اعلام فرمود که دیگر وقت بازگشتن من است». «من باور آوردم که از سوی حضرت مسیح پذیرفته شدهام».
گذشته از این اشارات صریح و غیرصریح به آموزهها و مبانی مسیحیت، حتی شگرد و شیوه نویسندگی نیز به کتب تبشیری شباهت دارد؛ همان داستانسراییها و همان شواهد مثال از عالم واقع به منظور ملموس و باورپذیر ساختن ادعاها که گاهی شامل حوادث و وقایع زندگی شخصیاش شده و در اغلب موارد در قالب نامههایی است که مدعی دریافتشان از افراد مختلف میباشد. به هر روی، سبک داستانی و بازی با احساسات و عواطف مخاطب، شباهت ظاهری به کتب تبشیری و محتوای کاملاً همسو و دارای مضمون تبلیغی، هر چه بیشتر ظن آدمی را به سمت و سوی اهداف و ماهیت تبشیری کتاب مذکور و نویسنده مسیحیاش سوق میدهد.
آنچه در پس ظواهر زیبا و معنوی نوشتههای کتاب در خصوص عشق الهی، محبت، خدمت و ... به چشم میخورد، اشاعه برخی مبانی فکری خاص و همسو با نظام فکری - فرهنگی غرب سکولار میباشد. در فرض خوشبینانه، شاید نویسنده به طور ناخواسته به این امر مبادرت ورزیده باشد، چرا که او رشد یافته در جامعهای سکولار بنیان و فرهنگ ماده گرایانه غربی بوده و طبیعی است که بر ارزشها و هنجارهای آن تأکید نماید. تکلیف فرض بدبینانه هم روشن است! بیتردید، نگارش سلسله کتابهایی با محوریت مسیح و تبشیر و حمایت تمام قد (مادی و معنوی) آمریکا و دیگر جوامع سکولار غربی از این نویسنده، با اهدافی هم راستا با ایدئولوژی نظام سرمایهداری غرب صورت میپذیرد. به خصوص آنکه حمایت و تبلیغات رسانهای قوی هم از سوی غرب، پشت سر این نویسنده قرار دارد. هر دو فرضیه، اما در نهایت، یک نتیجه خواهد داشت: تبلیغ مسیحیت و حرکت در راستای اهداف جریان تبشیری. با این مقدمه مطول، با ذکر مصادیقی از کتاب، به بررسی مبانی انحرافی تبلیغی کتاب مذکور میپردازیم:
- تکثرگرایی دینی با چاشنی برتری مسیحیت!
نویسنده یک فصل را با عنوان «ادیان گوناگون، اما یک حقیقت واحد» نامگذاری کرده است. خودِ عنوان به حد کافی نمایانگر مضمون نهفته در آن است؛ تأکید بر شخصی و خصوصی بودن دین و اینکه تمام ادیان و مذاهب خوبند. هر چند با وجود این تأکید، در انتها مخاطب نتیجه میگیرد که دین برتر، همان مسیحیت است: «هر مذهب به تنهایی از اهمیت خاصی برخوردار است ...، اما به من گفته شد که همه حقایق در نهایت به سوی مسیحا منتهی میشود».
بدین سان در تضادی مفهومی، ابتدا بر تکثرگرایی دینی صحه میگذارد، آنگاه در چرخشی ۱۸۰ درجهای مدعی است همه حقایق در نهایت به مسیح منتهی میگردد و این حقیق مسیح است است که با القاب مختلف شناخته میشود؛ امری که با اصول و مبانی دین اسلام و دیگر ادیان آسمانی در تضاد قرار دارد. جالب آنکه با ذکر نام «مهدی» نشان داده، هدفش تمام ادیان است. در جای دیگر مدعی است: «هر انسانی در هنگام مرگ با حضرت مسیح مواجه نمیشود. مسیح در خرد و درایتی که داراست، پیامآور مناسبی برای ما میفرستد ... روح یکی از اعضای خانواده، رهبری مذهبی، فرشتهای آسمانی و ...». باز هم در تعارضی آشکار، با وجود انکار ظاهری حضور مسیح هنگام مرگ، به صورت ضمنی تأکید میکند که ماهیت، یکی است (حلول مسیح) فقط اشکال، متفاوت است؛ فرشته، روح خانواده و ....
- تشکیک در باورها
نویسنده در برخی باورها و مبانی اعتقادی شک و تردید ایجاد میکند، مانند تشکیک در باورهای مذهبی؛ «میتوان اعلام داشت که هرگز دو انسان، دقیقاً به یک چیز واحد ایمان ندارند، حتی اگر پیرو یک مذهب واحد باشند» یا زیر سئوال بردن معاد و عدل الهی؛ «مردم بیشماری از من میپرسند آیا به راستی مکانی به نام دوزخ وجود دارد؟ من هنگام حضورم در بهشت ... هیچ مکانی به نام دوزخ ندیدم و تصورش هم برایم مشکل بود» و از پس این مبحث، برخی آموزههای مسیحی را یادآور میشود که با چاشنی اعتقادات سرخپوستی همراه است؛ «ما میلیونها برادر و خواهر روحانی داریم ... اعمال فردی ما میتوانند راحتی و آسایش دیگران را متبرک ساخته یا از شدت آن بکاهد. این وابستگی میان موجودات زمینی، شاید تنها از سوی قبایل سرخپوستی ... بهتر درک شده است». این مباحث، مقوله «بخشش» در مسیحیت را یادآوری میکند و اینکه مسیح با خون خود، گناهان انسانها را به جان خرید و ... و نیز محبت و خدمت تأکیدی در آموزههای مسیحی.
- آداب و مناسک خاص دعا
نویسنده مدعی ارتباط با مسیح، قرائت خاصی از دعا و نیایش داشته و نسخههایی ویژه نیز برای این کار ارائه میدهد. به اعتقاد جین ایدی، دعا کردن امری فردی و شخصی بوده و هر کس باید راه و روش خود را در نیایش و حمد و ثنا الهی اتخاذ نماید. این نگاه شاید برای مسیحیان یا پیروان دیگر ادیان و آیینها چندان مشکلآفرین نباشد، اما بدیهی است، برای مسلمانان که مطابق احکام زیبا و جانافزای شریعت، آداب و نگاه ویژهای به نیایش و تسبیح الهی دارند و در قالب نمازهای روزانه، امکان زیباترین و عمیقترین ارتباط معنوی با خداوند را مییابند، این نگرش کاربردی نخواهد داشت و چه بسا زمینههای گمراهی برخی افراد سست ایمان و راحتطلب را فراهم نماید. ضمن اینکه، نسخههای پیشنهادی نویسنده برای دعا نیز این خطر را دو چندان میسازد: «رفتن به مکانی بیصدا، دور از دیگران ... منظورم اتاق خالی است. حضرت مسیح به حواریون فرموده بود در کمدها و گنجهها دست به دعا گیرند. گوش دادن به موسیقی آرام و زیبا ... خواندن مطالبی الهام بخش ...». این توصیهها ضمن در برداشتن چاشنی مسیحیت، تداعیکننده آداب مراقبه در معنویتهای نوپدید بوده و در بسیاری موارد با حالتهای مدیتیشن، شباهت دارد. گویا هدف نویسنده این بوده که در نگارش کتاب، هر دو بعد را لحاظ کند تا هر دو طیف مخاطب را به دست آورد؛ به عبارت بهتر، تبشیر مسیحیت در قالبی از معنویتهای نوظهور و مسائل ماورایی.
- خرافهگرایی
ارادت و علاقهای خاص به آداب و مرامهای سرخپوستی در گفتار و نگاهش مشهود است، این نگرش را به اثرش نیز تسری داده، به طوری که در بخشهای مختلف کتاب، شاهد اشاعه برخی از امور خرافی هستیم، از کشف و شهودهای غیبی و ارتباط با ارواح گرفته تا رویابینی و حلول ارواح درگذشتگان در موجودات مختلف (القای تناسخ). «من همواره خوابهایی از وقایعی که قرار است روی دهد، میبینم ... هر بار دقیقاً میدانم به کدامین خواب توجه لازم را نشان دهم و کدام خواب را نادیده انگارم». «گاهی ممکن است خدا موجودات آسمانی را برای هشدار دادن یا حمایت از ما به زمین و نزدمان اعزام فرماید». «رویاها و مکاشفات به ما کمک میکنند تا بتوانیم اعمال و کردار و افکار و اندیشهها و عقایدمان را در تمام جنبهها مشاهده کنیم».
- اشاعه هنجارهای لیبرالیستی
گذشته از اینکه ردپای نگرشهای نظام سرمایهداری را میتوان در جای جای این کتاب مشاهده نمود (به واسطه رشد و نمو نویسنده در چنین جامعهای)، چند بخش نیز به این مقولهها اختصاص یافته است. از جمله نویسنده در دو فصل کامل به «سقط جنین» و «خودکشی» میپردازد. با توجه به اشاعه این رفتارها در جوامع غربی که هم اکنون به عنوان یکی از معضلات اساسی آنها شمرده میشود، پرداختن به این مقولهها شاید برای مخاطب درگیر این مشکلات، کاربردی و منطقی به نظر آید، اما برای مخاطبان جوامع شرقی و به ویژه کشورهای اسلامی، چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ سقط جنین در کشورهایی مانند آمریکا، امری مجاز است که با فرهنگ لاابالی آن هماهنگ میباشد و یا خودکشی و عمل «اوتَنَزی» (مرگ خودخواسته با مجوز قانونی) که با خلأ معنوی و تشنگی انسان غربی در سراب معنویتهای کاذب، به شدت اشاعه یافته است. درست است که نویسنده از این مقولات به عنوان امری قبیح و مذموم یاد میکند و سعی در هدایت مخاطبان دارد، اما در این میان به تزریق دیدگاههایی خاص هم میپردازد که با فرهنگ و مبانی غنی اسلامی، فرسنگها فاصله دارد: «به من [در مکاشفات]گفته شد که برخی افرادی که دست به خودکشی میزنند، به محض آنکه میمیرند، به اشتباه خود پی میبرند و آن هنگام که فریاد امدادی ... میکشند، بخشایش [الهی]را دریافت میکنند ... عشق الهی با حالتی بیشتر به درونشان نفوذ کرده و موجب میگردد به سطح بالاتری از بهشت صعود کنند». چنین دیدگاهی را باید با آیات قرآن مقایسه نمود در مورد قتل نفس؛ آنجا که نابودی یک نفس را به مثابه نابودی تمام نفوس و انسانیت خوانده (سوره مبارکه مائده، آیه ۳۲) و چه تعبیری زیباتر و قانعکنندهتر از این وجود دارد؟
مثبتاندیشی و امید به بخشایش الهی، نیکوست، اما قتل نفس در تمامی ادیان و فرهنگها و بالذات، امری مقبوح و کفران نعمت است. پس چگونه مرتکبان این عمل قبیح و ناپسندیده، آنگونه که نویسنده مدعی شده میتوانند به «سطوح بالاتر بهشت صعود کنند»؟ شاید این نگرش، آن طور که باید جنبه بازدارندگی مورد نظر نویسنده را حتی میان مخاطبان غربیاش هم نداشته باشد.
سخن پایانی:
از حدود یک سده پیش جنبشی در آمریکا ظهور کرد که با استفاده از متد روانشناسی، کار تبلیغی خود را در مسیحیت تبشیری ادامه داد. در واقع روانشناسی جدیدی را با عنوان روانشناسی موفقیت و تفکر خلاق ایجاد کردند که اینها در دل مسیحیت به وجود آمد. یعنی مسیحیانی که میخواستند نگرش جدید از مسیحیت ارائه دهند، با استفاده از دانش روانشناسی وارد شدند. فروش بالای کتبی که این هدف را دنبال میکنند، در کشور ما قابل تأمل است که خود جای بحث دارد. یکی از این کتب «در آغوش نور ۴» نوشته بتی جین ایدی است. این کتاب اثری است با مباحث و مفاهیمی به ظاهر مثبت که با طرح مقولات معنوی و الهی، اذهان تشنه معنویت و طالبان آرامش (در جهان سرتاپا مادی کنونی) را به سمت خود جذب میکند. غلبه روح مسیحیت بر سراسر کتاب، امری مشهود و انکارناپذیر است که به تمام مباحث، جهت میدهد. پس با اثری متفاوت مواجه هستیم که به تبلیغ ضمنی و بسیار ظریف آموزههای تبشیری مسیحیت میپردازد که امری تهدیدآمیز است. با این اوصاف، پرسش اساسی اینجاست که چرا چنین کتابی باید در کشورهای اسلامی، چون ایران، ترجمه و چندین بار تجدید چاپ شود؟ به نظر میرسد نظارت برای صدور مجوز کتب، صرفاً بر جنبههای ظاهری متمرکز شده و با اندک تغییری در تصویر جلد کتاب، بیتوجه به محتوای جهتدار و کاملاً همسو با آموزههای مسیحیت تبشیری، مجوز چاپش صادر شده و تا به امروز هم شاهد انتشار و فروش آن در بازار داخلی هستیم. تأسف بار آنکه از آن به عنوان کتابی بیدارکننده روح یاد میشود. حقیقت آن است که «در آغوش نور» بهانه و پوششی برای تزریق مخفیانه مفاهیم مدنظر جریان تبشیر به جامعه و ایجاد تزلزل در باورهای اسلامی است. «بتی جین ایدی»ها هم همان مهرههای نفوذی و سربازان تبشیری در جبهه نرم فرهنگی هستند که از گذشته تا به امروز در لباسهای مختلف فعالیت نمودهاند؛ گاهی در قالب جهانگرد، ایرانشناس، پزشک، معلم و ... و زمانی در ردای نویسنده و سخنرانی عارفنما.
منابع:
ایدی، بتی جین، در آغوش نور، ترجمه فریده مهدوی دامغانی، ج. ۴، تهران، نشر تیر، ۱۳۸۳.
فارس
فصلنامه روشنا
مشرق
مهر
ویکیپدیا