ترور در لغت، به معنای هراس و هراس افکنی است؛ و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور می‌‌گویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می‌‌زنند، ترور نامیده می‌شود.

به گزارش گروه وحدت فرهنگ سدید، تِرور در لغت، به معنای هراس و هراس افکنی است؛ و در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور می‌‌گویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز می‌‌زنند، ترور نامیده می‌شود.

آدمکشی ، قتل ، ترور و قساوت را از اولين روزهاي پيدايش بابي‌گري در ميان اعضاي اين فرقه مي‌توان ديد. تروريسم سياسي در تاريخ معاصر ايران از اواسط دهه 1840 م./ 1260 ق. با بابي‌گري آغاز شد و چنان با بابي‌گري پيوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام «بابي» و «تروريست» مترادف بود. مي‌دانيم که بابي‌ها ترور اميرکبير را طراحي کردند و در 28 شوال 1268 ق./ 15 اوت 1852 م. به ترور نافرجام ناصرالدين شاه دست زدند که به دستگيري گروهي از ايشان انجاميد. از آن پس اين رويه در ايران تداوم يافت و به‌ويژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت.

به‌نوشته فريدون آدميت، بابي‌ها در جريان شورش‌هاي خود در دوران ناصري، با مردم و نيروهاي دولتي رفتاري سبعانه داشتند و «اسيران جنگي» را «دست و پا مي‌بريدند و به آتش مي‌سوختند.» قساوت و سبعيت فوق‌الذکر را در ماجراي قتل شهيد ثالث (حاج ملا محمد تقي برغاني، 17 ذيقعده 1263ق.)، عمو و پدر همسر قره العين، نيز به‌روشني مي‌توان مشاهده کرد.

 

گونه شناسی ترورهای بهائیان

یکی از مصادیق بهره گیری از خشونت را می توان در بهائیت جستجو کرد. زیرا این مسلک مخرب از همان ابتدای شکل گیری، طبق دستور سرکرده خود، «میرزا حسینعلی نوری بهاء» از ابزار ترور، برای تثبیت جایگاه خود بهره گرفت. وی از ترور برای حذف فیزیکی افراد نسبی و سببی حتی برادر خویش (میرزا یحیی صبح ازل) استفاده کرد. برخی تشکیلاتی را که میرزا حسینعلی(بهاء) بر روی بستر بابیگری برپا کرد، دستگاه "میر غضبی و آدمکشی"  می نامند.

قتل های انجام شده توسط بهاییان را می توان به پنج گروه مي‌توان تقسيم کرد؛ اوّل، قتل‌هاي سياسي؛ دوّم، قتل برخي شخصيت‌هاي مسلمان که تداوم حيات ايشان براي بهائيت مضر بود؛‌ سوم، قتل بابيان مخالف دستگاه ميرزا حسينعلي نوري (به‌طور عمده ازلي‌ها)؛ چهارم،‌ قتل بهائياني که از برخي اسرار مطلع بودند يا به دلايلي تداوم حيات ايشان مصلحت نبود؛ پنجم، قتل بنا به اغراض شخصي سران فرقه بهائي.

 

انجمن های تروریستی بهائی

در دوران نهضت مشروطیت نزدیک به ۲۰۰ انجمن مخفی و نیمه مخفی فعال بودند و بیش از ۳۰ نشریه و تعداد بی‌شماری شب‌نامه منتشر شد. انجمن‌ها تماماً در اختیار روشنفکران و عوامل آنان قرار داشت که بهائیت و بابیت در آن‌ها نفوذ قابل‌توجهی داشتندو در نشریات و شب‌نامه‌ها، نیز نفوذ آنان چشمگیر بود. در تمامی این انجمن‌ها، در خصوص کنار زدن تدریجی روحانیت از قدرت بحث می‌شد و کوره حرکت نهضت برای رسیدن به‌نظام سیاسی همانند غرب، داغ نگه‌داشته می‌شد. در نشریات نیز با صراحت به اسلام، احکام اسلام و علماء توهین می‌شد و روزبه‌روز باورهای مردم سست‌تر می‌شد و حریم‌ها بیشتر می‌شکست. به‌طوری‌که یکی از علل جدایی شیخ فضل‌الله از نهضت که خود از آن مفصل یاد می‌کند، همین اهانت‌هاست.(1)

انجمن بین الطلوعین و کمیته مجازات، ازجمله انجمن‌های تروریستی بودند که با فعالیت‌های اسدالله خان ابوالفتح زاده و ابراهیم‌خان منشی‌زاده (هر دو سرتیپ فوج قزاق بودند) و محمد نظر خان مشکات الممالک و میرزا محمد نجات خراسانی، از اعضای بهایی و ازلی، جو رعب و وحشت ایجاد کردند. این گروه با شبکه توطئه‌گر و وابسته به اینتلجنس سرویس انگلستان به سرکردگی اردشیر ریپورتر، گره خورد. از ذی‌قعده ۱۳۲۴ قمری در انجمن مخفی دوم فعالیت اینان آغاز شد و عملیاتی چون ترور نافرجام شیخ فضل‌الله نوری، ترور سید عبدالله بهبهانی، اسماعیل‌خان رئیس سیلوی تهران، سید حسن مجتهد (فرزند محمدباقر صدرالعلما و داماد سید عبدالله بهبهانی) و قتل‌های دیگر را انجام دادند (2)

 

خیانت بهائیان به نهضت جنگل
احسان‌الله خان دوستدار، چهره سرشناس تروريستي که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتاي سرخ» را عليه ميرزا کوچک خان هدايت کرد، به يکي از خانواده‌هاي سرشناس بهائي ساري (خانواده دوستدار) تعلق داشت و سردار محيي (عبدالحسين خان معزالسلطان)، همدست او، از اعضاي خاندان اکبر بود که برخي از اعضاي آن، به‌ويژه ميرزا کريم‌خان رشتي، به رابطه با اينتليجنس سرويس انگليس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران ميرزا کريم‌خان رشتي و سردار محيي، مبصرالملک و سعيدالملک، را به‌عنوان بهائي فعال مي‌شناسيم. فتح‌الله اکبر (سردار منصور و سپهدار رشتي) پسرعموي ايشان است که در آستانه کودتاي 3 اسفند 1299 رئيس‌الوزرا بود و نقش مهمي در هموار کردن راه کودتا ايفا نمود.

در اين ميان نقش احسان‌الله خان دوستدار، به عنوان يکي از برجسته‌ترين تروريست‌هاي تاريخ معاصر ايران، حائز اهميت فراوان است. مأمور اطلاعاتي اعزامي حزب بلشويک به جنگل در يک گزارش سرّي به باکو ارزيابي خود را از ميرزا کوچک خان و احسان‌الله خان دوستدار چنين بيان مي‌دارد: ثابت‌ قدمي‌ فوق العاده‌ ميرزا کوچک‌ خان‌ و دقت‌ فوق العاده‌، علاقه‌ و همدردي‌ او نسبت‌ به‌ اطرافيان‌ و وضع‌ وخيم‌ روستائيان‌ و خويشاوندان‌، احترام‌ شديد اطرافيان‌ و علاقه‌ به‌ او را برانگيخته‌ است‌...زندگي‌ کوچک‌ خان‌ خيلي‌ ساده‌ است‌، او در اتاق ساده‌اي‌ زندگي‌ مي‌کند، همراه‌ رفقاي‌ خود و مجاهدها روي‌ تشک‌ کاه‌ مي‌خوابد، هيچ‌ گونه‌ مبل‌ و زرق و برقي‌ که‌ مخصوص‌ خان‌هاست‌، وجود ندارد. او زندگي‌ کاملاً متواضعانه‌اي‌ دارد، سيگار نمي‌کشد، خوشگذراني‌ نمي‌کند، مشروب‌ نمي‌خورد و ازساعت‌ شش‌ صبح‌ تا نصف‌ شب‌ کار مي‌کند.

« احسان الله خان دوستدار»


علاوه بر دو نمونه فوق (احسان‌الله خان و سردار محيي)، موارد فراواني از حضور مأموران بهائي اينتليجنس سرويس بريتانيا در صفوف نهضت جنگل وجود دارد. يک نمونه، ميرزا شفيع خان نعيم، بهائي گيلاني، است که در انزلي به‌دست جنگلي‌ها به قتل رسيد.  

نمونه ديگر، غلامحسين ابتهاج (پسر ابراهيم خان ابتهاج‌الملک و برادر ابوالحسن ابتهاج) است که به‌وسيله انقلابيون جنگل دستگير شد. جنگلي‌ها قصد محاکمه و مجازات او را داشتند ولي با وساطت احسان‌الله خان دوستدار و ميرزا رضا خان افشار آزاد شد. 

احسان الله خان دوستدار در اواخر عمر در شوروي


ميرزا رضاخان افشار نيز بهائي بود و نقش مخرب و مرموزي در حوادث نهضت جنگل ايفا کرد. او در زمان آغاز نهضت پيشکار ماليه گيلان بود. به همراهي با جنگلي‌ها پرداخت و مسئول مالي «کميته اتحاد اسلام» شد. او سپس 84 هزار تومان از پول کميته را به سرقت برد و به تهران گريخت و بعدها به آمريکا رفت. افشار پس از بازگشت از آمريکا مترجم هيئت آمريکايي ميلسپو شد و در دوران سلطنت رضاشاه مشاغل مهمي چون حکومت گيلان (1307)، حکومت کرمان (1310)، مسئول راهسازي کشور (1311) و استانداري اصفهان را به عهده داشت.

نمونه ديگر عبدالحسين نعيمي است که در حوالي سال 1920 ميلادي در صفوف جنگلي‌ها حضور داشت. او به‌عنوان نماينده «کميته نجات ايران»، که رياست آن را احسان‌الله خان دوستدار به‌دست داشت، در اولين کنگره حزب کمونيست ايران (در انزلي) شرکت کرد و پيام اين کميته را قرائت نمود. عبدالحسين نعيمي پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائي (اهل روستاي فروشان سده اصفهان)، است. (3)


این که گفته می شود بهائیت مساوی است با تروریسم ، این یک ادعا نیست بلکه یک واقعیت تاریخی است . این فرقه سرسپرده که مقر اصلی آن در اراضی اشغالی و در حمایت رژیم صهونیستی است با پیوند به این موجود نامشروع از ابتدای ایجاد تا کنون با ریختن خون های زیادی ریشه دوانیده و حالا با مظلوم نمایی ادعای حقوق بشر دارد .

 

به نظر می رسد در مجامع حقوق بشری جای مردم مظلوم مسلمان ایران به عنوان شاکی و سران و تروریست های فرقه ضاله بهائیت به عنوان مدعی عوض شده است

پی نوشت ها

1- کتاب دست‌های شیطانی، جمعی نویسندگان،ص ۱۲۰ - ۱۲۱

2- دست‌های شیطانی، جمعی از نویسندگان، ص ۱۱۲

3-تارنمای مشرق نیوز

ارسال نظر
captcha