به گزارش فرهنگ سدید، گروه وحدت «فرهنگ سدید» گفتوگویی انجام داده است باحجتالاسلام دکتر مرتضی کربلایی استاد حوزه و دانشگاه ادیان؛ که در ادامه میآید:
نظرتان در خصوص زمینههای شکلگیری جریانهای افراطی و تکفیری در جهان اسلام چیست؟
اگر اجازه بفرمائید بنده بحثم را پیرامون دو محور دستهبندی میکنم: نخست: عوامل ظهور جریانهای افراطی و تکفیری در جهان اسلام؛ و دوم، راهکارهای مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری.
نکته مهمی را بهعنوان مقدمه سخن عرض مینمایم و آن، این است که هرگاه از عقل بهعنوان یکی از منابع فهم قرآن و سنت فاصله گرفتهایم باید شاهد افراطیگری و سلفی گری باشیم چه در اهل سنت و چه در تشیع. عقل همان عنصری است که انسانیت انسان با آن گرهخورده است. بخش اول کتاب اصول کافی درباره عقل و روایات مربوط به آن است. عقل و عقلانیت سبب میشود که فرد هر حرف و هر عقیده را بدون دلیل قبول نکند؛ اما متأسفانه امروزه هم در شیعه و هم در اهل سنت، شاهد دوری از عقل و عقلگرایی هستیم. افراطگرایی در اهل سنت نتیجه دوری از عقل و عقلانیت است. اگر انسان عقل خود را فعال نماید و به غور در معارف دین، آیات و روایات بپردازد هیچگاه فهم سطحی از دین از او سر نمیزند. در اسلام سه جریان اصلی کلامی حاکم است؛ یکی اشاعره، دیگری معتزله و سومی امامیه است و هرکدام طبق مبانیشان، عقاید خاص خود رادارند. اشاعره ظاهرگراست و معتزله خیلی عقلگراست و امامیه بر اساس پیروی از مکتب اهلبیت (ع) حدّ میان این دو جریان قرار دارد. اشتراک بسیار زیادی بین تفکر اشعری در عالم تسنن و اخباری گری در عالم تشیع نسبت به برداشت ظاهری و بدون ضابطه و نظام نسبت به شریعت وجود دارد. هر جا برداشت سطحی و قشری از سنت، وجود داشته باشد؛ شاهد افراطی گرایی در دین و جریانات دینی هستیم. در تشیع، گروه اخباریون خیلی ظاهرگرا بوده و در اهل تسنن، اشاعره خیلی سطحینگر هستند. هر دو این جریانات استعداد زیادی در مقابله با بحث تقریب دارند. این جریانها با فلسفه، عرفان، و تصوف بهشدت مخالف هستند و چنانچه به چند صدسال اخیر نظر کنیم ریشه این تفکرات را در تعالیم ابن تیمیه و به پیروی از او در وهابیت و درنهایت در ظهور و بروز طالبان، القاعده و داعش درمی یابیم. در تشیع نیز اینگونه جریانات قشری وجود دارد؛ انجمن حجتیه یا برخی از عالمان دینی که در شبکههای مختلف داخلی یا خارجی فعالیت می کنند اینها هم با فلسفه و عرفان مخالفاند. اینها هم با گفتمان انقلاب اسلامی و هم با نظام جمهوری اسلامی و گسترش آن مخالف هستند.
علل و عوامل ظهور و گسترش جریانهای افراطی و تکفیری در جهان اسلام از دیدگاه شما چیست؟
یکی از این عوامل، عامل سیاسی است. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، جهان اسلام با ضعف در اصول سیاسی و نفوذ بسیار زیاد استعمار و استکبار جهانی مواجه شد. برخی برای مقابله با شرایط ایجادشده نظریه پانعربیسم را مطرح کردند که نتیجهای در برنداشت. پسازآن گروهها، مسئله سکولاریسم یا لائیسیسم و بیدینی را مطرح کردند. ولی بازهم موفق نبود. شکستهای مختلف این گروهها، عدهای را به این فکر واداشت که تنها راه مواجه با این مشکلات بازگشت به گذشته است. بازگشت به سلف صالح. البته این بازگشت به سلف صالح به گرایشهای تکفیری منجر شد که اگر این بازگشت مقداری ملایمتر صورت میگرفت امروزه شاهد گروههای سلفی و جهادی مانند داعش و القاعده نمیبودیم؛ اما این گروهها نیز پس از مدتی دیدند که اسلام پیاده نشد و آن اقتدار سیاسی نیز به دست نیامد. از سوی دیگر، نفوذ استعمار و فرهنگ غرب که در تضاد با آموزههای اسلام است و همچنین فقر اقتصادی که بهحسب ظاهر، جوامعی که بیدین هستند در نعمات زیادی به سر میبرند و ما که مسلمان هستیم اعتقاد به توحید و ایمانداریم در فقر و مشکلات اقتصادی به سر میبریم؛ بنابراین به این نتیجه رسیدند که مقابلهای با حاکمیت داشته باشند. در مبانی اهل سنت در مقابل حاکم مسلمان نمیشود ایستاد. در مقابل حاکم مسلمان ظالم و جائر نیز نمیتوان ایستاد. پس یک تفکر اشتباهی رواج یافت که کسی که تفکر و فرهنگ بیگانگان را در جوامع اسلامی نشر و گسترش دهد کافر است و در این صورت قیام بر حاکم جائر و ظالم که کافر هم هست نه اینکه ایراد ندارد بلکه واجب نیز هست.
از دیگر عوامل، سوءاستفاده استکبار جهانی با محوریت آمریکا است. استکبار جهانی با فراهم کردن خوراکهای مناسب برای اینگونه جریانها درصدد زیادشدن فعالیت اینگونه جریانها است؛ باهدف اینکه بتواند تسلط استعمارگرانه خود را حفظ کند و دیگر اینکه بتواند باقدرت تشیع با محوریت جمهوری اسلامی ایران در منطقه بایستد؛ بنابراین میتوان عوامل ایجاد و گسترش جریانهای تکفیری در جهان اسلام را اینگونه بیان نمود:
در کنار این چهار عامل اصلی، عدم عملکرد صحیح نظامهای سیاسی حاکم برجهان اسلام همچون عربستان صعودی، در گسترش این جریانات تکفیری نقش بسیار زیادی را ایفا میکند. این نکته قابلذکر است که اگر در جهان اسلام در چند دهه گذشته یک حکومت مقدر ایجاد میگردید چهبسا ممکن بود امروزه شاهد ایجاد اینگونه جریانات نبودیم.
جنابعالی چه راهکارهای عملی جهت کمرنگ کردن آتش اختلافات و تقریب مذاهب اسلامی پیشنهاد میکنید؟
در بحث تقریب بین مذاهب اسلامی، مسئلهای که مغفول مانده و بهتر است که در اجتماع بازگو شود و در رسانهها تبیین و به آن پرداخته شود، این است که منظور از وحدت و تقریب چیست؟ آیا تقریب به معنای نفی تفاوتها و نادیده گرفتن آنهاست؟ و یا تلاش برای به دست آوردن رویکردی متحد باهدف و انگیزه مشترک در جهان اسلام است؟ ما میتوانیم در عین تفاوتها و اختلافات اعتقادی که داریم برای هدف مشترک و به خاطر بسیاری از اعتقادات مشترک مانند توحید، نبوت و معاد که تشکیلدهنده اصلی اسلام و اعتقادات ما است یکی شویم. از بسیاری از آیات و روایات میتوان برای رسیدن به اشتراکات بهره گرفت. دست برداشتن از حساسیتها، ازنظر رفتاری و اعتقادی، پرهیز از رفتارهای تنشزا در شیعه و سنی جهت رسیدن بهتقریب اسلامی و جهانیشدن اسلام و آموزهای اسلامی و ائمه اطهار (ع) در سطح جهان. پس یکی از راهکارها این است که معنی تقریب را بفهمیم.
نکته دیگر در مورد معنویت اسلامی است. باید بر مسئله معنویت و عرفان اسلامی، بیشازپیش تأکید و تمرکز داشته باشیم. اسلام حقیقتی دارای روح است. بسیاری از عالمان بزرگ بر این باور هستند که شریعت، جسم است و عرفان، روح و باطن آن است. ضامِنِ اجراییِ عمل کردن به آموزههای اسلام چیست؟ ضامن عمل کردن به آموزهها و احکام اسلام صرفاً فقه نمیتواند باشد. به تعبیری ضمانت اجرایی را از ظاهر باید به باطن و قلب انسان برد. امنیت مطلوب، امنیتی است که باایمان انسان گره بخورد. بدین ترتیب، فردی که ازنظر معنویت قوی باشد و در هر جا حضور خداوند متعال و اهلبیت (ع) را احساس و وجدان کند؛ دست به اعمال خلاف دین نمیزند. بسیاری از اعمال زشت و جنایتها که صورت میگیرد به خاطر غفلت از یاد خداست. تصوف و عرفان اسلامی یکی از جریانهایی است که دشمن بر روی آن بهشدت کار میکند.
در جهان اسلام بسیاری از مناطق از شبهقاره هند گرفته تا آفریقا، توسط مشایخ تصوف و عرفان مسلمان و محب اهلبیت (ع) و گاهی نیز شیعه شدهاند.
یکی از عواملی که باعث میشود در مناطق سنی نشین در داخل و خارج کشور، جوانان بهسوی وهابیت سوق پیدا کنند این است که تصوف، آنها را به سمت خود میکشد. ولی هنگامیکه نزد پیر طریقت میرود چون وی از علم و آگاهی و معنویت مناسبی برخوردار نیست؛ جوان از او روی برگردانده و به سمت جریان وهابیت و سلفی گری که در ظاهر دارای عقاید بهتر و نیز کتابهایی با محتوای مفیدتری است، کشیده میشود. اگر بر جریان تصوف و عرفان اسلامی تمرکز نکنیم، نمیتوانیم در برابر وهابیت و گروههای تکفیری و جهادی بهآسانی بایستیم. لازمه این تمرکز و توجه، شناخت صحیح و کامل طرایق صوفیه است.
ازنظر شما چه راهکارهایی در عرصه بینالمللی جهت تقریب مذاهب اسلامی و مقابله با جریانهای وحدتشکن وجود دارد؟
جناب آقای دکتر کربلایی، به لحاظ روش شناسی برای فهم مقوله ی وحدت و تقریب مذاهب اسلامی چه گامهایی ضروری است؟
جنابعالی چشمانداز بحث وحدت و تقریب مذاهب اسلامی در آینده جهان اسلام را چگونه میبینید؟
یکی از مواردی که باعث حساسیت میشود این است که جریان اکثریت بیشتر به سمت ایجاد تعصب میرود درحالیکه وقتی، گروهی در اقلیت قرار میگیرند تعصبات قومی را برای حفظ کردن و نشان دادن و بازگو کردن خود بروز میدهند. جامعه اقلیت خود را در موضع ضعف دیده و بیشتر بر خواستههای خود تأکید میکند.
در پایان سخن، باید عرض کنم که تأکید بر عقلانیت و روی آوردن به مقام ولایت تکوینی امامان معصوم (ع)، عامل اصلی در ایجاد وحدت میان مذاهب اسلامی و حتی ادیان توحیدی است؛ و هرچقدر بتوانیم از تفکرات اشعری در تسنن و اخباریگری در تشیع فاصله بگیریم، تفکرات افراطی در جهان اسلام کاهش مییابد.