سازمان بسیج دانشجویی بیانیه‌ ای در مورد سی‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر منتشر کرد.

به گزارش فرهنگ سدید، سازمان بسیج دانشجویی بیانیه‌ ای در مورد سی‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر منتشر کرد که متن آن در ادامه می‌آید:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

جشنواره‌ی سی‌وهفتم فیلم فجر، طبق روال هرساله برگزار شد و در غیبت بسیاری از فیلم‌سازان مطرح سینمای ایران، فیلم‌های محدودی در این رقابت سالیانه شرکت کردند. هم از موهبت آثار برخی فیلم‌سازان محروم شدیم و هم از شر آثار برخی دیگر در امان ماندیم! سیاست‌های جشنواره و هم‌چنین سیاست‌های سازمان سینمایی با همه‌ی تفاوت‌ها یا کم و زیادشان، طبق روال هرساله پیاده شد و فیلم‌ها با کیفیت و سطوح مختلف طبق روال هرساله تولید و به نمایش درآمدند و قطعاً طبق روال هرساله در نوبت اکران سال آینده قرار می‌گیرند… داوری‌ها نیز طبق روال هرساله انجام شد و بسیاری از منتقدان هم طبق روال هرساله این جشنواره را بدترین دوره‌ی جشنواره‌ی فجر قملداد کردند! حتی حواشی جشنواره هم مطابق یا مشابه روال هرساله به وجود آمدند! مجموعاً ۳۴ فیلم داستانی بلند در جشنواره شرکت کردند که ۲۲ فیلم از آن‌ها در بخش رقابتی حضور داشتند. از این بین قریب به ۷ فیلم را می‌توان صرف نظر از اختلاف آراء و نظرات، ذیل گفتمان انقلاب اسلامی به شمار آورد و البته حتی در این ۷ فیلم هم عنایتی به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی وجود نداشت!
بررسی سال‌های متمادی جشنواره‌ی فیلم فجر در دو دهه‌ی اخیر، یک حرکت کم اوج و فرود را نشان می‌دهد که منحنی تغییرات آن ثابت است. هر سال چند قلم انگشت‌شمار از فیلم‌ها به مسائل تاریخی یا انقلاب اسلامی می‌پردازند. چند فیلم در حوزه‌ی اجتماعی تولید می‌شوند و چند فیلم دیگر هم بیانیه‌ای به ظاهر غیر سیاسی در نقد یا تخطئه‌ی نظام اسلامی و قواعد و قوانین آن صادر می‌کنند. و در پایان نهادهای انقلابی هم‌چون بسیج هم طبق روال هرساله مطالبات و نقدهای خود را نسبت به سینمای کشور تکرار می‌کنند، اما در هم‌چنان بر همان پاشنه می‌چرخد! دیگر بر همه مسلم شده است که متولیان سینمای کشور – حتی اگر بخواهند – توانایی مدیریت و جهت‌دهی به محتوا و مضامین فیلم‌های تولیدی را ندارد و در نهایت معدود آثار هم‌سو با سیاست‌های نظام اسلامی با حمایت نهادها و مؤسسات انقلابی و عمدتاً غیر دولتی تولید می‌شوند. این‌جا است که باید پرسید ریشه‌ی این شکاف عمیق میان سینمای ایران با اراده‌ی جمعی نظام و مردم ایران در کجا است؟! و کدام دست پنهانی، قوی‌تر از ساختار دولت جمهوری اسلامی در حال هدایت و صحنه‌گردانی سینمای کشور است؟ شوالیه‌های فرهنگی استکبار یا مافیای تجاری سینما؟!
در این خصوص لازم است توجه مدیران کشور و دغدغه‌مندانِ دلسوز و وفادار به انقلاب اسلامی را به نکات ذیل جلب نماییم:
۱٫ سال‌ها است که عده‌ای از سینماگران از وسعت آسیب‌های اجتماعی دل‌آشوب شده‌اند و مشفقانه می‌کوشند در آثارشان هشدار بدهند یا از دردها و آلام جامعه بکاهند. آن‌ها واقع‌بینی سینمایی را صرفاً در بازنمایی دقیق و تفصیلی دردها و مشکلات جامعه می‌دانند و لذا از نگاه به لایه‌های عمیق‌تر مشکلات و رنج‌های جامعه ناتوانند. این نوع نگرش به آسیب، سینمای اجتماعی را به جایی می‌رساند که خود به یک آسیب اجتماعی مبدل شود و آثار معکوسی را خلاف نیت پاک سینماگر برجا بگذارد. فیلم‌ساز واقعیات را می‌شناسد و تصویر می‌کند، اما از ایجاد نسبت میان واقعیات با “ریشه‌ها” و “آرمان‌ها” ناتوان است. در این بین – صرف نظر از کاستی‌های فنی و هنری – فیلم “غلامرضا تختی” را می‌توان در نقد مجموعه‌ای از آسیب‌های اخلاقی تصور کرد که با بینشی نسبتاً حکمت‌آمیز و دوراندیشانه، به نقد و ردّ برخی رذایل اخلاقی امروز می‌پردازد. چنان‌که فیلم‌ساز با بازسازی شمایل یک جوانمرد، احساس برائت و انزجار از رذایل اخلاقی را در تماشاگر زنده می‌گرداند و این‌گونه دروغ، خودخواهی، شهرت‌پرستی، جاه‌طلبی و… را مذمت می‌کند.
۲٫ ذکر این نکته هم ضروری است که شناخت دردها توسط سینماگران هم محل مناقشه و نقد است. در ۳۴ فیلم امسال کمترین اثر و نشانه‌ای از مسائل مبتلابه و مشکلات و دغدغه‌های مردم در بخش‌های مختلف مشاهده شد و این حکایت‌گر شکاف میان افکار و زندگی سینماگران کشور ما با مردمشان است؛ هم‌چنان که سبک پوشش و نحوه‌ی حضور ایشان در محافل جشنواره هم نشان‌دهنده‌ی این شکاف و تفاوت است.
۳٫ متأسفانه ذیل گونه‌ی اجتماعی سینما سبکی شکل گرفته که نشان از نوعی دگرگونی در تعریف و تلقی سینماگران از هنر و سرگرمی دارد. در جشنواره‌ی امسال آثار متعددی با رویکرد غم و رنج حضور داشتند که از ابتدا تا انتها تلاش می‌کردند تا عواطف و تأثرات مخاطب را به بدترین شکل، یا بهتر است بگوییم بی‌رحمانه‌ترین صورت تحریک کنند! اما چرا مردم باید تماشاگر فیلم‌هایی شوند که آن‌ها را تحت آزار روحی و عاطفی قرار می‌دهد؟! به هر حال سینما از یک سو برای سرگرمی و از سویی دیگر برای نوعی پالایش روحی و تقویت امنیت روانی به خدمت مردم درآمده است و اگر همین خدمت ناچیز هم از آن – به‌خصوص در روزگار سختی و مشکلات – بر نیاید، قهراً موجب رویگردانی مردم از سینما خواهد شد و دوره ای دیگر از ورشکستگی را از سر خواهد گذراند.
۴٫ سینما اگرچه زبانی پیچیده دارد و تجربه‌های فنی و تکنیکی برای سینماگران بالاترین جاذبه و لذت را دارند، اما همان طور که برای یک سخنور، تنها فنّ سخنوری ارزش نمی‌آورد و مردم او را با علم و معرفت سخنش می‌سنجند، صِرف فیلم‌سازی هم دارای ارزش ذاتی نیست. بلکه قدر و منزلت هنرمند، در معرفت و بصیرت او است؛ در اولویت‌شناسی مسائل اجتماع و بازتاب فعل و انفعالات فرهنگی آن. فیلم‌سازی صنعت گران‌قیمتی است و سرمایه‌های کلان این صنعت – چه از طریق دولتی و چه از طریق گیشه فراهم شود – نباید صرف تجربه یا تبرج هنری فیلم‌سازان شود. هر صنفی در جامعه خدماتی به مردم ارائه می‌دهد و سینما هم وظیفه دارد خدمات اجتماعی خود را به مردم ارائه کند و در عین حال به صنعتی ثروت‌ساز برای کشور تبدیل شود.
۵٫ هم‌چنان که ذکر شد، فیلم‌ها انعکاس معرفت و بصیرت، فلسفه و آگاهی فیلم‌سازان هستند و آن منحنی ثابت در این سال‌ها نشان می‌دهد که فیلم‌سازان ما گرفتار یک سطحیت و ظاهربینی فراگیر در برخورد با مسائل اجتماعشان شده‌اند که ریشه‌ی آن را فراتر از حوزه‌ی هنر و سینما، باید در نظام تربیت و آموزش کشور، نظام علمی هنر و هم‌چنین علوم انسانی جُست. هنرمندان می‌توانند خود را فرهیخته و گریخته از کلیشه‌های اجتماعی تصور کنند، اما حقیقت این است که آن‌ها به شکلی دیگر گرفتار کلیشه‌ها و مشهورات غرب‌زده‌ی پنهان در لایه‌های علوم انسانی می‌باشند. تفکر و جهان‌بینی هنرمندان محصول نظام آموزشی ناکارآمد کشورمان است که هنوز برای تحول در آن اراده‌ای وجود ندارد. رهبر معظم انقلاب سال‌ها پیش فرمودند: “اصلاح در علوم انسانی و تحول در سینما و تلویزیون، بدون اصلاح پایه‌های معرفتی علوم انسانی غربی امکانپذیر نیست…”(۱) لذا بخشی از آسیب‌های موجود در سینما را باید متوجه نظام آموزشی، به ویژه دانشگاهی کشور دانست.
به لطف خدا ایران جزو کشورهایی است که دارای سینمایی فعال و پیش‌رو است، اما جای تأسف است که با وجود همه‌ی اتفاقات قابل تحسین و افتخارآمیز، هنوز سینمای کشور در خدمت حوایج مردم خویش نیست؛ بلکه هر از گاهی موجب لطمه به اراده‌ی جمعی ایران و تضعیف مؤلفه‌های قدرت فرهنگی ما می‌شود. و البته همین انفصال است که باعث می‌شود اهمیت و تأثیر سینما بر مردم ایران کم‌تر از این هیاهویی باشد که بر سر آن وجود دارد.
بسیج دانشجویی ضمن تقدیر از فیلم “دیدن این فیلم جرم است” به خاطر انعکاس دغدغه‌های آرمانی فرزندان انقلاب و شمایل‌سازی واقع‌گرایانه و بی‌سابقه از مفهوم “بسیجی”، تأکید می‌کند که اگر قرار است سینمای ایران به همراهی و مساعدت با انقلاب اسلامی مردم ایران واداشته شود، و فراتر از اتفاقات و فیلم‌ها، جریان و حرکت هم‌سو و مستمری در آن شکل بگیرد، قدم اولِ اصلاح، باید در نظام آموزشی و علمی کشور برداشته شود، نه در خود سینما.

والسلام
معاونت فرهنگی اجتماعی
سازمان بسیج دانشجویی

ارسال نظر
captcha