گروه دین و اندیشه «سدید»؛ جامعه ایرانی و شیعه را میتوان از هویتهایی دانست که مملو از اسطورههای زنده در میان خود است. اسطورههایی که حیات جامعه را معنا بخشیده و در مواقع آشوب، وضعیت ثابت را معنی میکنند. شرایطی که امروزه جامعه ایرانی در آن قرار گرفته است نیز یکی از وضعیتهای آشوبناک تاریخ معاصر است که اسطورهها در انسجامبخشی به آن نقش بیبدیلی را ایفا میکنند. یکی از این اسطورهها و چه بسی مهمترین آنان را میتوان اسطوره علی (ع) و حادثه خیبر دانست که در انسجامبخشی به ذهنیت جامعه ایرانی در مواجهه با رژیم صهیونیستی نقش چشمگیری را ایفا میکند. در ادامه تلاش داریم تا ابعاد این مسئله را مورد واکاوی قرار دهیم.
اسطوره، چیستی، چرایی و کارکرد
بهعنوان مقدمه بحث شاید لازم باشد که خود مفهوم اسطوره را مورد واکاوی قرار داده و غبار ایهام را از روی آن بزداییم. اسطوره در ادبیات علوم اجتماعی دلالتهای خاص خود را دارد. در گفتمان جامعهشناسی و انسانشناسی، «اسطوره» (Myth) نه به معنای یک داستان دروغین یا خرافی، بلکه بهمثابه یک روایت بنیادین و ساختاردهنده درک میشود. اسطوره، آن «صورت ذهنی تاریخی» است که بر فهم یک جامعه از خود، جهان و تاریخ سایه میافکند. این روایتها بیش از آنکه صدق و کذبشان مهم باشد، کارکردشان در حیات اجتماعی اهمیت دارد. اسطورههایی چون داستان خلقت، هبوط، اسطوره مسیح (ع) برای جهان مسیحیت، یا اسطوره غدیر و عاشورا و شخصیت امام علی (ع) برای شیعیان، نمونههای اعلای این مفهوم هستند. این اسطورهها صرفاً داستانهایی برای تعریفکردن نیستند؛ آنها چارچوبهای شناختی و عاطفی هستند که واقعیت اجتماعی از طریق آنها تجربه، تفسیر و ساخته میشود.
مبتنی بر مباحث پیشگفته اسطوره را از منظر جامعهشناختی میتوان بهعنوان یک نظام روایی قدرتمند مفهومینه کرد. اما پرسشی که در این مجال باقی میماند آن است که اسطوره از این نظرگاه دارای چه عناصر و کارکردهایی است. عناصر و کارکردهای اسطوره را در ادامه و بهصورت مجزا توضیح خواهیم داد.
اسطوره و وجه معنابخشی به رخدادها
سه رکن اصلی اسطوره که از مختصات جداییناپذیر آن هستند را میتوان به شرح زیر توضیح داد:
مقدس و معتبر شمرده میشود: اسطوره از مواردی است که اعضای یک گروه اجتماعی یا جامعه آن را حقیقی و دارای اعتباری فراتر از داستانهای معمولی میدانند. این اسطورهها علیرغم عقلانیت مستتر در آنها، بهنوعی نقد گریز نیز هستند.
به پرسشها پاسخ میدهد: از دیگر ارکان یک اسطوره آن است که به پرسشهای واقعی پاسخ میدهد. این پرسشها میتواند از اعم از پرسشهای مبنایی نظیر از کجا آمدهایم؟ هدف از زندگی چیست؟ سرنوشت ما چیست؟ نسبت ما با خیر و شر چیست؟ تا پرسشهای دیگر نظیر شیوه سامان امر سیاسی یا اجتماعی باشد.
وجدان جمعی را شکل میدهد: شاید بتوان مهمترین خصیصه اسطوره را نیز همین عنوان دانست. به تعبیر امیل دورکیم، اسطورهها با ایجاد باورها و مناسک مشترک، اعضای جامعه را به یکدیگر پیوند زده و “وجدان جمعی” (Collective Consciousness) را تقویت میکنند. بنابراین میتوان به لحاظ کارکردی پیوندی میان اسطوره و هویت جمعی برقرار ساخت که در بخش بعد توضیح خواهیم داد.
اسطوره و کارکردهای آن
پرسش دیگری که در این بخش شایسته پاسخگویی است، بحث از کارکردهای اصلی اسطوره در یک جامعه است. اسطورهها در میان جوامع چه کارکردی را ایفا میکنند؟ در پاسخ باید گفت که اسطورهها صرفاً تزیینات فرهنگی نیستند، بلکه کارکردهای حیاتی و مشخصی در جامعه دارند که میتوان به برخی موارد مهم آن اشاره کرد:
۱. معنابخشی و تفسیر: اسطورهها به جهانِ آشوبناک و پدیدههای پیچیده، معنا و نظم میبخشند. آنها یک نقشه شناختی ارائه میدهند که به افراد کمک میکند جایگاه خود را در کیهان درک کنند. برای مثال، اسطوره هبوط، وضعیت فعلی بشر بر روی زمین و مفاهیمی چون رنج و تلاش را معنادار میکند. تاریخ کشور ما مملو از این کارکرد مذکور است. اسطوره صلح حسن (ع)، اسطوره قیام امام حسین (ع)، اسطوره عدل علی (ع) همگی در ضمن تاریخ معاصر سیاست و دیانت را برای ما معنا کردهاند. چه بسی بتوان مدعی بود که بخش عمدهای از تاریخ ما از دریچه این اسطورهها خلق و هستی یافتهاند.
۲. ایجاد همبستگی و انسجام اجتماعی: همانطور که در بخش پیش اشاره شد، مهمترین کارکرد اسطوره، ایجاد حس “ما” بودن است. باور مشترک به یک روایت بنیادین، قویترین چسب اجتماعی است. مناسک و آیینهایی که حول یک اسطوره شکل میگیرند (مانند مراسم عشای ربانی برای مسیحیان یا عزاداری محرم برای شیعیان) این همبستگی را بهصورت دورهای بازتولید و تقویت میکنند.
۳. مشروعیتبخشی به نظم اجتماعی: اسطورهها وضع موجود، ساختارهای قدرت، قوانین و هنجارها را توجیه و طبیعیسازی میکنند. آنها به این پرسش پاسخ میدهند که “چرا جامعه باید اینگونه اداره شود؟”. برای مثال، اسطورههای سلطنتی، حق الهی پادشاهان برای حکمرانی را مشروعیت میبخشیدند. در جامعه شیعی، اسطوره غدیر، بنیان مشروعیت یک نوع خاص از حاکمیت و ولایت را فراهم میکند. در عین حال اسطورهها در میان جوامع توان سلب مشروعیت نیز دارند. اسطوره حکومت عدل (ع) از جمله اسطورههایی بود که در نامشروع سازی حکومت پهلوی نقش جدی ایفا میکرد.
۴. شکلدهی به هویت جمعی: هویت یک گروه اعم از قومی، ملی و دینی عمیقاً با اسطورههای آن گرهخورده است. “ما” کسانی هستیم که به این داستان تعلق داریم. اسطوره، مرزهای میان “خودی” و “دیگری” را تعریف میکند. هویت شیعی بدون اسطوره مظلومیت و عدالتخواهی امام علی (ع) و قیام امام حسین (ع) قابلتعریف نیست. به طور خاصه در جامعه ایرانی اسطوره امام حسین (ع) بهمثابه یک چسب مشترک بندبند جامعه ایرانی را به یکدیگر متصل ساخته است.
۵. ارائه الگوهای رفتاری و نظام ارزشی: شخصیتهای اسطورهای (که فراتر از قهرمانان معمولی بوده و تجسم یک آرماناند) بهعنوان الگوهای اعلای رفتاری عمل میکنند. آنها به جامعه میگویند شجاعت، عدالت، فداکاری، ایمان و تقوا چیست. شخصیت امام علی (ع) برای یک شیعه، الگوی تمامعیار عدالت، زهد، شجاعت و حکمت است و رفتار او معیاری برای کنش درست میکند.
۶. بسیج و کنش جمعی: به تعبیر برخی از متفکران علوم اجتماعی اسطورهها قدرتمندترین ابزار برای بسیج تودهها جهت دستیابی به یک هدف بزرگ هستند. اسطوره یک “تصویر الهامبخش” از آینده یا یک “تکلیف تاریخی” ارائه میدهد که میتواند افراد را به فداکاری و کنش جمعی (انقلاب، مقاومت، جهاد) وادارد. روایت “پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین” یک اسطوره قدرتمند بسیجگر است.
از مجموع نکات فوق این مسئله قابلفهم است که اسطوره در نگاه جامعهشناختی، یک نیروی زنده و پویاست. یک نرمافزار فرهنگی است که بر روی سختافزار ذهن اعضای جامعه نصب شده و نحوه پردازش اطلاعات، درک واقعیت، شکلگیری عواطف و جهتگیری کنشهای آنها را تعیین میکند. شناخت اسطورههای یک جامعه، کلید فهم عمیقترین لایههای فرهنگ، سیاست و هویت آن جامعه است.
جامعهای که اسطوره دارد، آینده دارد
واقعیت چنین است جامعه که اسطوره دارد، بیآینده نیست. اسطورهها بهمثابه پیشرانهای یک جامعه جهت خلق یک آینده متفاوت عمل کرده و جامعه را از رکود و ایستادن باز میدارند. جامعه ایرانی مملو از اسطورههایی است که حسب هر موقعیت مستحدثهای، حاضر شده و حادثه را برای ما معنا میکنند. لذا این جامعه در مواجهه با موج حوادث همواره در طول تاریخ پایدار مانده و قوام و دوام آن دستخوش آسیب نشده است. این اسطورهها در نهان جامعه ایرانی حاضر بوده و تکثر آنها به جامعه بسط یدی برای معناداری گسترده رویدادها میدهد. انقلاب اسلامی نقطهای بود که اسطوره حسین (ع) در آن حاضر شد و این حضور توانست تمامیت ارضی کشور را ظرف مدت هشت سال دفاع تضمین سازد. اگر بخواهیم به خواستگاه بحث یعنی اسطوره علی (ع) و جنگ اسرائیل بازگردیم، جای این پرسش باقی است که چرا علیرغم انتظار رهبران صهیونیسم جهانی مبنی بر حمایت مردمی از مواجهه نظامی با ایران، این انتظار دقیقاً به خلاف خود عمل کرده و جامعه در نهایت صبوری، نهتنها از هم گسیخته نشده است، بلکه نحوی انسجام نسبی نیز در مقایسه با گذشته به دست آورده؟ در پاسخ عواملی متعددی را میتوان از منظرها و سطوح مختلف بحث طرح کرد؛ اما یکی از عوامل مهم، تمسک به اسطوره علی (ع) و تصرف قلعه خیبر است. ناخودآگاه جامعه ایرانی با حاضر ساختن این اسطوره، نوعی همسانسازی یا قیاس تاریخی را شکل داده و وضعیت خود را با وضعیت جنگ خیبر تطبیق میدهد. همین تطبیق یکی از مؤلفههای هویتبخش و انسجام دهنده جامعه ایرانی در برابر هجمه رژیم صهیونیستی است. حتی بهنوعی میتوان مدعی بود که اقلیت تردیدکننده در این وضعیت، نقطه کانونی تردید خود را نه در اصل لزوم مواجهه با اسرائیل بلکه در این میدانند که آیا نیروهای فعلی امکان چنین مواجههای را دارند یا خیر؟ لذا همین دسته نیز همزبان با کلیت جامعه با تمسک به اسطوره علی (ع) قائل به معارضه و مبارزه با اسرائیل بهمثابه خیبری نمادین هستند. از همین رو در مقام راهبرد میتوان چنین ادعا کرد که یکی از وظایف نخبگان اجتماعی در وضعیت فعلی، سخنگفتن از علی (ع) با جامعه است. نخبگان وظیفه دارند تا اسطوره علی (ع) را از ناخودآگاه جامعه ایرانی فراخوانده و به متن حادثه بیاورند.
/انتهای پیام/