به گزارش «سدید»؛ بازتاب عاشورا در ادبیات فارسی، پیشینهای به قدمت شعر پارسی دارد. در قرون اولیه، اشارات به واقعه کربلا ممکن است به صراحت و تفصیل دوران بعدی نباشد، اما مضامین مرتبط با شهادت، مظلومیت، رشادت و پایداری در برابر ظلم، به شکلی نمادین در آثار شاعران این دوره همچون رودکی و فردوسی قابل ردیابی است...
عاشورا چشمهای جوشان در بستر فرهنگ و اندیشه ایرانی است که قرنهاست الهامبخش شاعران، نویسندگان و هنرمندان ایران زمین بوده است. این حماسه شورانگیز، با تمام ابعاد تراژیک و قهرمانانهاش، از همان آغاز در تاروپود ادبیات فارسی تنیده شد و به بستری غنی برای بیان مفاهیم عمیق انسانی، دینی و اجتماعی بدل گشته است.
بازتاب عاشورا در ادبیات فارسی، پیشینهای به قدمت شعر پارسی دارد. در قرون اولیه، اشارات به واقعه کربلا ممکن است به صراحت و تفصیل دوران بعدی نباشد، اما مضامین مرتبط با شهادت، مظلومیت، رشادت و پایداری در برابر ظلم، به شکلی نمادین در آثار شاعران این دوره همچون رودکی و فردوسی قابل ردیابی است.«سنایی غزنویی»، شاعر قرن پنجم و ششم هجری از جمله شاعرانی است که از این واقعه سخن رانده است. او در حدیقة الحقیقة شرح داستان واری در این باب دارد که چنین آغاز می شود:
حبّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سر بریده در گِل و خاک
وآن عزیزان به تیغ دلها چاک
وان تن سر به خاک غلطیده
تن بیسر بسی بد افتیده
وآن گزین همه جهان کشته
در گِل و خون تنش بیاغشته
وآن چنان ظالمان بد کردار
کرده بر ظلم خویشتن اصرار...
«دکتر ذبیح الله صفا»، قوامی رازی از شاعران نیمه اول قرن ششم را نخستین شاعری می داند که در اشعار خود دو مرثیه عاشورایی دارد:
... روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشورا در جهان
کان روز بود قتل شهیدان به کربلا
آن تشنگان آل محمد اسیروار
بر دشت کربلا به بال گشته مبتلا
اطفال و عورتان پیمبر برهنه تن
از پرده رضا همه افتاده بر قضا...
با این حال، اوج ورود عاشورا به شعر فارسی، با ظهور «کسایی مروزی»آغاز گردید که نخستین مرثیه های عاشورایی را به نام خود ثبت کرد:
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولّا
آن نازش محمد، پیغمبر مؤبَّد
آن سید ممجّد، شمع و چراغ دنیا
آن میر سربریده ، در خاک خوابنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا
تنها و دلشکسته، بر خویشتن گرسنه
از خان و مان گسسته، وَز اهلبیت آبا
مجروح خیره گشته، ایام تیره گشته
بدخواه چیره گشته، بیرحم و بیمحابا
بی شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر
لشکر زده برو بر، چون حاجیان بطحا…
کسایی مروزی از نخستین شاعرانی است که صراحتاً به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) پرداخته و مرثیههایی جانسوز در این باره سروده است. با اینحال، مرثیهسرایی او از نظر پرداخت لفظی و غنای محتوایی، به ساحت والای این سوگ بزرگ نمی رسد و از ساختاری استوار و تأثیرگذار بیبهره است.
«خواجوی کرمانی»، شاعر قرن هفتم و هشتم، با دستمایه قرار دادن شخصیت حر بن یزید ریاحی در شعر خویش، این چنین به حماسه عاشورا اشاره دارد:
خوشا حر فرزانه نامدار که جان کرد بر آل احمد سوار
ز رخش تکبر فرود آمده شده بر براق شهادت سوار
به عشق جگر گوشۀ مصطفی بر آورده از جان دشمن دمار...
«مولانا» نیز در دیوان شمس با شعر معروف «کجایید ای شهیدان خدایی»، به این قیام بزرگ اشاره کرده است:
کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی بدانسته فلک را درگشایی...
درعین حال، عاشورا در دوران صفویه جایگاه ویژهای در ادبیات فارسی یافت. شاعران بزرگی چون محتشم کاشانی با ترکیببند مشهور خود «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، نه تنها شاهکار ادبی خلق کرد، بلکه نقطه عطفی در تاریخ شعر عاشورایی رقم زد.
این ترکیببند، با زبانی شیوا و تصاویری کوبنده، عمق فاجعه کربلا را به تصویر کشید و به الگویی برای شاعران پس از خود تبدیل شد. پس از آن، شاعران بسیاری در مکتب وقوع و سبک هندی، از جمله«صائب تبریزی»و «بیدل دهلوی»، هر یک به شیوه خود به عاشورا نگریستند و مضامین نوینی را وارد شعر عاشورایی کردند. صائب در این خصوص سروده است:
آنچه از ظلم و ستم بر قرة العین رسول
رفت از سنگین دلان، بر صدق این معنی گواست
مظهر انوار ربانی، حسین بن علی
آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست
ابر رحمت سایبان قبه پر نور او
روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست...
در دوران بازگشت ادبی نیز شاعرانی چون«قاآنی شیرازی»، با سرودن مراثی پرشور و حماسی، این جریان را ادامه دادند: بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه جدش که؟ مصطفی!
چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا
شب کشته شد؟ نه روز چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا...
در دوران معاصر، عاشورا همچنان الهامبخش شاعران برجستهای چون: محمدحسبن شهریار، نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، سید حسن حسینی و قیصر امینپور بوده است. این شاعران با نگاهی متفاوت و در قالبهای شعری متنوع (از غزل و قصیده تا شعر نو و سپید)، ابعاد جدیدی از واقعه کربلا را کاویدند. آنها نه تنها به جنبههای مذهبی و تاریخی عاشورا پرداختند، بلکه از آن به عنوان نمادی برای آزادیخواهی، عدالتطلبی و مقاومت در برابر ستم بهره بردند. از اینروست که «سید حسن حسینی» در وصف شهید اکبر کربلا چنین سروده است:
شوریده سری که شرح ایمان می کرد
هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد
با نای بریده نیز بر منبر نی
تفسیر خجسته ای از قران می کرد
و قیصر امین پور نیز چنین نگاشت: روز عاشوراست/ کربلا غوغاست/ کربلا آن روز غوغا بود/ عشق، تنها بود!/ آتشِ سوز و عطش بر دشت میبارید/ در هجوم بادهای سرخ بوتههای خار میلرزید.
گذری بر ادب فارسی نشان می دهد که واقعه عاشورا برای شاعران، مضمونی تاریخی یا دینی نبوده است. این رخداد عظیم، بستر تحولی محسوب شده که طی قرون، زبان شعر را از روایت به شهادت، و از توصیف به حضور بدل کرده است. از کسایی تا قیصر، هر شاعر در آیینه کربلا، تصویر زمانه خویش را دیده و با زبان و بیان خود آن را بازتاب داده است. در این راستا مرز میان واقعه و تجربه زیسته از میان برداشته شده و عاشورا در دل واژگان جان گرفته است.
/ انتهای پیام /
منبع: روزنامه اطلاعات