توصیف بهانه‌های اسرائیل برای حمله به ایران به قلم ویجی پراشاد؛

جنگ اسرائیل علیه «استقلال» ایران

جنگ اسرائیل علیه «استقلال» ایران
ایران هیچ جاه‌طلبی برای تبدیل‌شدن به قدرت هسته‌ای ندارد، اما آرزو دارد کشوری مستقل باشد که به عدالت برای فلسطینیان، متعهد باقی بماند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «ویجی پراشاد» [1] - مورخ و نویسنده برجسته هندی - آمریکایی که آثار زیادی از وی تا کنون منتشر شده است - در مقاله‌ای که وب‌سایت «counterpunch» آن را منتشر کرده است، به بررسی حمله رژیم صهیونیستی به ایران می‌پردازد. وی تأکید می‌کند که این حمله، ناقض تمامی قوانین و منشور سازمان ملل محسوب می‌شود. به گفته وی، تمامی ادعاهای رژیم اسرائیل، آمریکا و اروپا درباره تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای طبق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صحت ندارد. «پراشاد» این سؤال را مطرح می‌کند: چطور ایران که متهم به ساخت سلاح هسته‌ای است، پیشنهاد منطقه عاری از سلاح هسته‌ای را داده است؟ پیشنهادی که البته از سوی غربی‌ها برای حفظ برتری رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه پذیرفته نشده است. به گفته وی، بر خلاف ادعاها این رژیم اسرائیل است که با حمله به یک کشور مستقل دارای حاکمیت، حقوق بین‌الملل را نقض کرده و تهدیدی برای نظم بین‌المللی محسوب می‌شود.

 

هیچ مدرکی علیه ایران وجود ندارد

حملات مکرر اسرائیل به ایران از سال ۲۰۲۳ به بعد، همگی غیرقانونی و نقض منشور سازمان ملل متحد (۱۹۴۵) بوده‌اند. ایران عضو سازمان ملل است و بنابراین کشوری مستقل و دارای حاکمیت در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود. اگر اسرائیل مشکلی با ایران داشت، مکانیسم‌های متعددی در چارچوب حقوق بین‌الملل وجود دارد که به اسرائیل اجازه می‌دهد شکایات خود را علیه ایران مطرح کند. تاکنون اسرائیل از این مجامع بین‌المللی پرهیز کرده؛ زیرا واضح است که هیچ پرونده‌ای علیه ایران ندارد.

ادعاهایی مبنی بر اینکه ایران در حال ساخت سلاح هسته‌ای است و به طور مکرر از سوی ایالات متحده، اتحادیه اروپا و اسرائیل مطرح می‌شود، توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) به طور کامل بررسی شده و بی‌اساس اعلام شده‌اند. علی‌رغم این ادعاها، برنامه هسته‌ای ایران تحت‌نظر و مطابق با مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حال اجرا است و همچنین رهبری دینی ایران، فتوا (حکم مذهبی) علیه تولید سلاح هسته‌ای صادر کرده است. باوجود این یافته‌های آژانس و وجود این فتوا، غرب که تحت تحریک اسرائیل است، این ایده غیرمنطقی را پذیرفته که ایران در حال ساخت سلاح هسته‌ای است و بنابراین تهدیدی برای نظم بین‌المللی محسوب می‌شود. در واقع با حملات غیرقانونی و دقیق خود علیه ایران، این اسرائیل است که تهدیدی برای نظم بین‌المللی به شمار می‌رود.

ایران بدون بازدارندگی هسته‌ای، نیاز داشت تا راهی برای مقابله با برتری نظامی اسرائیل و ایالات متحده پیدا کند. این بازدارندگی توسط «محور مقاومت» ایجاد شد.

در دهه‌های گذشته، ایران خواستار تأسیس منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای در خاورمیانه بوده است؛ ایده‌ای عجیب از کشوری که به ساخت سلاح هسته‌ای متهم می‌شود. اما پیشنهاد منطقه بدون سلاح هسته‌ای توسط غرب و بیشتر برای حفاظت از اسرائیل که برنامه غیرقانونی سلاح هسته‌ای دارد، رد شده است. اسرائیل تنها دولتی در خاورمیانه است که سلاح هسته‌ای دارد؛ اگرچه هرگز به طور علنی آن را آزمایش نکرده و وجود آن را نیز رسمی اعلام نکرده است. اگر اسرائیل واقعاً مایل به حذف هر تهدید هسته‌ای بود، باید با جدیت پیشنهاد ایجاد منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای را می‌پذیرفت.

نه اروپایی‌ها که اغلب خود را مدافعان حقوق بین‌الملل معرفی می‌کنند و نه سازمان ملل، به‌صورت علنی اسرائیل را تحت‌فشار نگذاشته‌اند که این ایده را بپذیرد؛ زیرا هر دو می‌دانند که این امر، مستلزم خلع سلاح هسته‌ای اسرائیل و نه ایران، خواهد بود. از آنجا که چنین شرایطی بسیار غیرمحتمل است، هیچ حرکت جدی از سوی غرب یا نهادهای بین‌المللی برای پیشبرد این ایده و ایجاد اجماع جهانی جهت تأسیس منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای در خاورمیانه رخ نداده است.

اسرائیل تمایلی به ایجاد منطقه‌ای عاری از سلاح هسته‌ای در منطقه ندارد. آنچه اسرائیل می‌خواهد، حفظ جایگاه خود به‌عنوان تنها قدرت هسته‌ای در منطقه است و به همین دلیل، دقیقاً همان چیزی است که هست؛ بزرگ‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده در جهان که درعین‌حال میزبان جمعیت قابل‌توجهی از غیرنظامیان است. ایران هیچ‌گونه جاه‌طلبی برای تبدیل‌شدن به قدرت هسته‌ای ندارد، اما آرزو دارد کشوری مستقل باشد که به عدالت برای فلسطینیان، متعهد باقی بماند. اسرائیل مشکلی با اصل حاکمیت ندارد، اما با هر کشوری در منطقه که خود را متعهد به آزادی فلسطینیان بداند، مشکل دارد. اگر ایران روابطش را با اسرائیل عادی کند و مخالفت خود با سلطه آمریکا در منطقه را متوقف سازد، احتمالاً اسرائیل نیز مخالفت خود با ایران را پایان خواهد داد.

 

راهی که آمریکا هموار کرد

در ژانویه ۲۰۲۰، (دی ۱۳۹۸) ایالات متحده با انجام یک ترور غیرقانونی در فرودگاه بغداد عراق، ژنرال «قاسم سلیمانی» - فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - را کشت. سلیمانی از طریق نیروی قدس برای ایران یک سد محکم در برابر حملات بیشتر اسرائیل به کشورش ایجاد کرده بود. نیروی قدس، مسئول عملیات نظامی ایران در خارج از مرزهای کشور است و به ساخت آنچه «محور مقاومت» نامیده می‌شود، شامل دولت‌ها و نیروهای نظامی غیردولتی طرف‌دار ایران می‌پردازد. این گروه‌ها شامل حزب‌الله در لبنان، گروه‌های مختلف سپاه در سوریه که با گروه‌های شبه‌نظامی سوری همکاری داشتند، دولت بشار اسد در سوریه، چندین گروه فلسطینی در فلسطین اشغالی و دولت انصارالله در یمن بودند.

ایران بدون بازدارندگی هسته‌ای، نیاز داشت تا راهی برای مقابله با برتری نظامی اسرائیل و ایالات متحده پیدا کند. این بازدارندگی توسط «محور مقاومت» ایجاد شد؛ سدی محکم که به ایران اجازه می‌داد به اسرائیل بفهماند در صورت حمله به ایران، این گروه‌ها با موشک‌های خود تل‌آویو را هدف قرار خواهند داد. ترور سلیمانی آغازی بر یک کارزار سیاسی و نظامی مصمم جدید از سوی ایالات متحده، اسرائیل و متحدان اروپایی آنها برای تضعیف ایران بود. اسرائیل و ایالات متحده شروع به حملات منظم به پایگاه‌های لجستیکی ایران در سوریه و عراق کردند تا مواضع پیش‌دستانه ایران را تضعیف کرده و گروه‌های شبه‌نظامی سوری و عراقی که علیه منافع اسرائیل فعالیت می‌کردند را دچار یأس کنند. اسرائیل همچنین به ترور فرماندهان نظامی سپاه پاسداران در سوریه، ایران و عراق پرداخت؛ کارزاری از کشتار که تأثیر قابل‌توجهی بر سپاه و نیروی قدس گذاشت.

این اسرائیل است که با حمله به ایران بر خلاف تمام قواعد حقوق بین‌الملل، تهدیدی برای نظم بین‌المللی محسوب می‌شود.

اسرائیل با بهره‌گیری از جنگ و نسل‌کشی خود علیه فلسطینیان در غزه و با حمایت کامل آمریکا و اروپا، شروع به ضربه‌زدن به «محور مقاومت» کرد. اسرائیل جنگ خود را به لبنان کشاند و با کمپینی بی‌رحمانه از بمباران‌ها از جمله ترور رهبر حزب‌الله - سید حسن نصرالله - در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ (۶ مهر ۱۴۰۳) ادامه داد. اگرچه این کارزار حزب‌الله را به طور کامل نابود نکرده، اما آن را تضعیف کرده است. هم‌زمان اسرائیل بمباران‌های منظمی را علیه مواضع نظامی سوریه در اطراف دمشق و جاده منتهی به «ادلب» در شمال انجام داد. این حملات که با هماهنگی نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت، هدفش باز کردن مسیر ورود جنگجویان سابق القاعده به دمشق و سرنگونی دولت بشار اسد در ۸ دسامبر ۲۰۲۴ (۱۸ آذر ۱۴۰۳) بود. سقوط دولت اسد قدرت ایران در منطقه شام (از مرز ترکیه تا سرزمین‌های اشغالی فلسطین) و همچنین در دشت‌های جنوب سوریه تا مرز ایران را کاهش داد. کارزار مستمر آمریکا برای بمباران مواضع یمنی نیز منجر به ازدست‌رفتن تجهیزات سنگین انصارالله (از جمله موشک‌های دوربرد) شد که تهدیدی بنیادین برای اسرائیل محسوب می‌شد.

این یعنی تا اوایل سال ۲۰۲۵، سد محافظ ایران در برابر اسرائیل فروپاشیده بود. اسرائیل به‌سوی جنگ پیش می‌رفت و نشانه‌هایی از حمله قریب‌الوقوع به ایران را نشان می‌داد. بنیامین نتانیاهو - نخست‌وزیر اسرائیل - می‌داند که چنین حمله‌ای در مبارزه سیاسی داخلی‌اش با احزاب یهودیان ارتدوکس سخت‌گیر درباره معافیت نظامی جوامعشان به او کمک خواهد کرد و مانع سقوط دولتش می‌شود. نتانیاهو از نسل‌کشی و امکان وقوع جنگ وحشتناک با ایران برای اهداف سیاسی محدود خود بهره می‌برد. اما این انگیزه اصلی حمله نیست. انگیزه اصلی حمله این است که اسرائیل فرصتی برای تلاش به سرنگونی دولت ایران به زور را احساس کرده است. ایران به مذاکرات میانجی‌گری شده توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بازگشت تا از چنین حمله‌ای جلوگیری کند. رهبران ایران کاملاً می‌دانستند که هیچ چیز نمی‌تواند جلوی دولتی قانون‌شکن مانند اسرائیل را در بمباران ایران بگیرد و واقعاً هم هیچ چیزی جلوی آنها را نگرفت؛ حتی اینکه ایران هنوز در میز مذاکره حضور داشت. اسرائیل از ضعف موقت ایران بهره برد تا حمله کند و این حمله ممکن است به سطح بالاتری از تشدید منازعه منجر شود.

https://www.counterpunch.org/2025/06/13/the-illegal-attack-on-iran/

[1] . Vijay Prashad

 

/ انتهای پیام /