بررسی ظرفیت‌های داستانی کتاب‌های سیره و سنن پیامبر اکرم (ص) در نشستی با حضور سعید طاووسی مسرور و سید محمدحسن مؤمنی؛

روایت‌های تاریخی که درام دارند!

روایت‌های تاریخی که درام دارند!
توقعی که از داستان و رمان می‌رود این است که واقعیت را با یک افزوده خیالی عرضه کنند. متأسفانه می‎بینیم که خیلی از آثار ادبی و سینمایی ما در انعکاس واقعیت مشکل دارند. فارغ از چگونگی ارائه جنبه خیال، خود واقعیت تاریخی درک و دریافته نشده تا بر اساس آن داستانی خلق شود و شاید این امر ریشه در این داشته باشد که نویسنده با تاریخ و روایت آشنایی ندارد. وقتی واقعیت یک کاری مشکل داشته باشد، هرچه آن جنبه خیالی داستان را بیشتر کنید، بدتر خواهد شد.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ الهام قاسمی: داستان‌نویسی بر اساس منابع تاریخی و سیره پیامبر اکرم (ص)، یکی از حوزه‌های چالش‌برانگیز ادبیات آیینی است که نیازمند دقت در صحت منابع، رعایت جنبه‌های اخلاقی و فرهنگی و پرهیز از تحریف تاریخ است. این موضوع، به‌ویژه در روزگار کنونی که ادبیات داستانی می‌تواند ابزار قدرتمندی برای انتقال مفاهیم دینی باشد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در همین راستا، نشست «بررسی ظرفیت‌های داستانی کتاب‌های سیره و سنن پیامبر اکرم (ص)» با حضور سعید طاووسی مسرور - تاریخ‌پژوه و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی - و دکتر سید محمدحسن مؤمنی - استاد فقه و حقوق و عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی - در فروشگاه کتاب زیتون برگزار شد تا به واکاوی این مسئله مهم بپردازد. در ادامه، گزارش مشروح این نشست را از نظر خواهید گذراند.

 

چالش‌های داستان‌نویسی دینی؛ از منبع‌شناسی تا تحریف تاریخ

در ابتدای این نشست، دکتر سید محمدحسن مؤمنی درباره داستان‌نویسی بر اساس تواریخ و سیر گفت: این رویکردها مسئله‌محور هستند. من داستان‌نویسی بر اساس تواریخ و سیَر را به دو بخش تقسیم کرده‌ام؛ یک بخش در ارتباط با سیَر و منابع تاریخی و یک بخش هم در خصوص رمان. در رابطه با منابع تاریخی و کتب سیره، برخی نظرشان این است که تاریخ از ریشه «تاریک» است و در حوزه تاریخ، اساساً متن و منبعی که بشود به طور کامل به آن استناد کرد، وجود ندارد. به تعبیر آقایانی که در علوم قرآنی فعالیت دارند، تاریخ جزء متشابهات است. من هم در قصه تاریخ اسلام و کتب سیَر معتقد هستم که تاریخ نه‌تنها جزء متشابهات بلکه جزء مشتبهات است. این ادعا چند جهت دارد. اولاً کتابت حدیث به معنی عام، یعنی هرآنچه به غیر از املا و انشای حکومت و قرآن و بعد از پیامبر بود، کتابتش ممنوع شد. من در کتاب «کتابت از نگاه عقل» این مطلب را آورده‌ام که حتی نمازخواندن به غیر از شیوه حکومتی، ممنوع بود.

کار تا آنجا پیش می‌رفت که هر چیزی را می‌شد با اهل‌بیت مخالفت کنند، آن مخالف را ترویج می‌دادند.

کتابت حدیث تا زمان «عمر بن عبدالعزیز» هم ممنوع بود. از زمان او که این منع را برداشت، «ابن شهاب زهیری» (متوفی سال ۱۲۴) در بین اهل‌تسنن، اولین مجموعه حدیثی را نوشت و بعد از او «ابواسحاق» اولین کتاب سیره را نوشت. سیره هم در گذشته شامل دو بخش می‌شد؛ مبعث و مَغازی. همین فاصله حدود یک قرنی که ممنوعیت حدیث بود، فرصتی برای تولید محتوا ایجاد کرد و حالا دیگر این محتواهای تولیدشده باید ثبت می‌شد. ممنوعیت به این دلیل بود که آنچه راستین است، ثبت نشود. خب طبیعی است که محتواهای تولید شده به‌شدت مورد تردید هستند؛ تا جایی که مرحوم «شیخ صدوق» در کتاب «علل‌الشرایع» ضمن حدیث «خُزوِ ما خالفَ اُمَه» از امام صادق (ع) نقل می‌کردند که در زمان امیرالمؤمنین (ع) حکومتی‌ها عده‌ای را مأمور می‌کردند تا مراقب حضرت باشند و در هر محفلی که ایشان نشست داشتند، این افراد گزارش می‌نوشتند و آن گزارش را به حکومتی‌ها منتقل می‌کردند و هر آنچه را که حضرت می‌فرمودند، مأمورین گروه بعدی، خلاف آن را ترویج می‌دادند. یک مانع دیگر، نقل و کتابت احادیثی بود که از پیامبر (ص) وجود داشت که جلوی آن را گرفتند تا خلاف سیره و عملکرد علی (ع) ترویج شود. حتی با وجود اینکه امیرالمؤمنین (ع) حدود ۵ سال خلیفه و حاکم بودند، در کل ۵۰۰ روایت از ایشان نقل شده است. این یعنی ممنوعیت شدیدی در آن دوران حاکم بود. یا ملا رحمه‌الله در حاشیه «رسائل» از برخی از دانشمندان آن جبهه نقل کرده است که «اگر من می‌توانستم بگویم دیزی را برعکس روی اجاق بگذارید، این کار را می‌کردم؛ چون می‌دانم که جعفر بن محمد (ع) دیزی را درست روی آتش می‌گذارد.» یعنی کار تا آنجا پیش می‌رفت که هر چیزی را می‌شد با اهل‌بیت مخالفت کنند، آن مخالف را ترویج می‌دادند. همچنین در مورد باز یا بسته‌بودن چشم‌ها در سجده، «ملا رحمه‌الله» نقل می‌کند که «من می‌گویم یک چشم باز و یک چشم بسته باشد؛ چون می‌دانم که جعفر بن محمد (ع) می‌گوید یا هر دو باز یا هر دو بسته!»

 

اهمیت صحت استنادات

پس باتوجه‌به این مستندات، ما از یک طرف با جبر حکومتی روبه‌رو هستیم که ترویج، کتابت و ثبت احادیث صحیح را منع می‌کردند. از طرف دیگر، آنچه را که خلاف سخن و عمل اهل‌بیت بود را ترویج می‌دادند. پس دشمنی جدی حکومت‌ها با اهل‌بیت چیزی نیست که بتوان در تاریخ از آن غفلت کرد. به طور طبیعی در چنین فضایی قلم در دست کسانی است که هر طور دلشان بخواهد، می‌نویسند. پس طبیعی است که همه اینها دست به دست هم بدهد تا ما نسبت به منابع تاریخی و سیره و آنچه به‌عنوان مجموعه‌های «مثانی» یا «صحاح روایی» به خصوص آنچه از جبهه مقابل ارائه می‌شود، نگاهی تأمل‌برانگیز داشته باشیم. حالا قرار است که نویسندگان ما قلم به دست بگیرند و از این مجموعه میراثی که به جا مانده، رمان و داستان تولید کنند.

اولین امر مهم این است که باید با یک دید خاصی به این مسئله نگاه کنند؛ چراکه ما در هر متنی یک صحت استنادی داریم. صحت استناد در این حوزه دوگانه است؛ یعنی نویسنده در ارجاع‌دادن به منبع هر موضوعی می‌گوید «این مطلب را از فلان کتاب نقل می‌کنم.» این کار برای یک نویسنده آیینی اتمام کار نیست؛ چراکه او علاوه بر این، این نکته را هم باید در نظر داشته باشد که آن منبعی که پیدا کرده، چقدر از تنگناهایی که عرض کردم عبور کرده است. به طور مثال، مرحوم «جعفر مرتضی عاملی» و مرحوم «علامه امینی» با ضرب تاریخ به تاریخ، از برخی حقایق پنهان پرده‌برداری کردند. بااین‌وجود، هستند کسانی که بر اساس مکتب «هنر برای هنر» می‌گویند که کار هنر ایجاد تغییر شکل در واقعیت است و من کاری به واقعیت‌های تاریخی ندارم و فقط می‌خواهم خلق اثر کنم. چنین کسانی که با این مبانی اثر خلق می‌کنند، درصدد تخطئه‌کردن هستند.

 

نقش مشاوران تاریخی در داستان‌پردازی آیینی

در ادامه نشست، دکتر سعید طاووسی مسرور در خصوص لزوم مشاور تاریخی - مذهبی برای خلق اثر دینی گفت: کار داستان‌نویسی در حوزه دین این‌گونه نیست که نویسنده چند منبع سیره بشناسد و بر اساس آنها داستانی خلق کند. حتماً نیاز به راهنمای تاریخی دارد؛ چون هیچ منبعی قابل‌استفاده صددرصدی نیست. الحمدلله که ناشرانی چون «به‌نشر» و «مهرستان» این مهم را دریافتند و برای نویسندگان، مشاور تاریخی - مذهبی در نظر گرفته‌اند. چراکه برخی از کتاب‌های مناقب اهل‌بیت، مجانب اهل‌بیت هستند نه مناقب؛ مطالبی با ظاهر قشنگ، اما باطن پوچ. در واقع اینها منابعی هستند که برای پایین آوردن اهل‌بیت طراحی شدند. مثلاً شما جایی می‌خوانید که امام سجاد (ع) هیچ‌وقت شترش را کتک نزد و بعد از فوت حضرت، آن شتر بر مزار او آن‌قدر مویه کرد تا جان داد. پنج صفحه بعدش نوشته است که امام غلامش را پی کاری فرستاد. بعد از مدتی غلام آمد ولی کار انجام نشده بود؛ پس امام غلامش را به‌شدت کتک زد و این یعنی غلام از شتر کمتر است!

کتاب «فضائل امیرالمؤمنین (ع) المنسوب لغیره» فضایل حضرت امیر (ع) را به دیگران نسبت داده است و همه مطالب آن ساختگی است.

کتاب «فضائل امیرالمؤمنین (ع) المنسوب لغیره» فضایل حضرت امیر (ع) را به دیگران نسبت داده است و همه مطالب آن ساختگی است. مثلاً «مصعب زبیری» در مورد آیه «لیله‌المبیت» می‌گوید: «این آیه برای «صهیب رومی» نازل شده است؛ چون در هجرت به سختی افتاد.» همچنین در مکتب بنی‌امیه، «ثمره بن جوند» ۴۰۰ هزار درهم گرفت و در منبر شام گفت: «این آیات یعنی ۲۷ و ۲۸ سوره بقره در فضیلت «ابن ملجم مرادی» آمده است؛ چون با کشتن علی (ع) جان خودش را فدا کرد.»

طاووسی در خصوص اهمیت سیره شیعی گفت: «مرحوم سید علی آقای قاضی به شاگردانشان می‌فرمودند که یکی از بلاهایی که با آن مواجه هستیم، این است که ما سیره شیعی نداریم و شما تا جایی که می‌توانیم بروید کتاب سیره شیعی بنویسید.» متأسفانه آن‌قدر که آثار اهل‌سنت شهرت دارند، برخی از کتب قدیم شیعی مشهور نیستند. مثلاً چرا در سیره پیامبر (ص) کسی سراغ کتاب «اعلام الوری باعلام‌الهدی» نوشته «امین‌الاسلام طبرسی» نمی‌رود که به فارسی هم ترجمه شده است؟ ایشان به منابعی از جمله کتاب «ابان بن عثمان احمر بَجَری» - صحابی امام صادق (ع) - و کتابی به نام «المُبتَدَع و المَبعث و المَغازی و الوفات و السقیفه و الرِّد» دسترسی داشته است. این کتاب دست طبرسی بوده و فراوان از آن یاد کرده است. گنج‌های زیادی در این کتاب است. مثلاً «پیمان مدینه» شامل «بنی‌قینقاع» و «بنی‌نظیر» و «بنی‌قُرَیظه» نیست. پس این سؤال ایجاد می‌شود که مگر ما نمی‌گوییم که اینها خیانت کردند و پیامبر آنها را تبعید کرد؟ اصلاً اینها مگر پیمان داشتند که پیامبر تبعیدشان کند؟ بله پیمان داشتند. پیمانشان هم همان جا بود که طبرسی از کتاب «ابان» آورده است که پیامبر به‌خاطر اهمیتی که رؤسای قبایل داشتند، جداگانه با آنها پیمان بست و گفت اگر خیانت کنید، منتظر حکم تورات باشید.

طاووسی افزود: من در یک مقاله‌ای به طور خاص درباره غزوه «خیبر» نوشتم و لحظه‌به‌لحظه گزارشی که طبرسی آورده را با منابع قبل و بعد از خودش مقایسه کردم. مثلاً در قضیه دادن پرچم به دست حضرت علی (ع)، در این که چه کسانی قبل از او رفتند و چه شد، چندین روایت وجود دارد و هر مورخی بنا بر پیش‌فرض خودش گزارش داده است. مثلاً اول بدون آنکه اسمی ذکر کند، می‌گوید دو نفر به میدان رفتند اما پیروز نشدند. جای دیگری می‌گوید ابوبکر و عمر رفتند. جای دیگری می‌گوید ابوبکر و «سعد بن عباده» رفتند. بعد نحوه بیان عبارت‌ها این‌گونه است که خیلی تلاش کردند و...

با توجه به تعدد روایات، ما تا جایی که می‌توانیم باید سراغ سیره‌های شیعی برویم. کتاب «آثار احمدی» نوشته «احمد بن تاج‌الدین استرآبادی» - نویسنده شیعه دوازده‌امامی - از دو جهت اهمیت دارد؛ یکی از این جهت که با نگاهی شیعی نوشته شده و دیگری به‌خاطر متن فارسی آن است. این مشکل نویسنده ما را رفع می‌کند؛ چراکه نویسنده به‌خاطر عربی‌بودن خیلی از منابع، نمی‌تواند به آنها رجوع کند. متن فارسی اگر کهن باشد، هم می‌تواند بخواند و هم می‌تواند مخاطبش را در آن فضا قرار بدهد. البته این دلیل نمی‌شود که نویسنده سراغ هر متن فارسی برود. کتاب «سیرت رسول‌الله» نوشته «قاضی ابرقو» درست است که در فضای سُنّی شکل گرفته، ولی «ابن اسحاق» گرایش متشرعانه‌ای هم داشته است؛ لذا کتابش را در دوره عباسی عرضه کرده و جرئت نداشته که در دوره اموی عرضه کند. همچنین کتاب «سیره نبوی» نوشته «ابوالحسن بکری» و ترجمه «ذِروَه العلیا فی سیره المصطفی صلی‌الله علیه و آله» نیز جزء کتب تاریخ نیست، بلکه داستان است. پس اگر کسی به‌عنوان منبع تاریخی می‌خواهد به این منابع رجوع کند، فایده ندارد؛ چراکه این منابع مواردی برای توصیف موقعیت، فضا و مکان را اضافه کردند که بعضاً برای داستان‌پردازی مفید هستند.

البته از یک جهت هم می‌تواند مفید باشد که این‌گونه ننویسند. آقای «جعفریان» در مقدمه این اثر می‌گویند: «همین‌قدر که ما بدانیم این یک روایت داستانی است، کفایت می‌کند.» بعد می‌گویند فقها و علمای مذاهب - به جز یک‌سری حنبلی متعصب - با این منبع مشکلی نداشتند. اولاً باید گفت که ما در تاریخ شاهد شدیدترین برخورد امیرالمؤمنین (ع) با قضات هستیم. چون آنها در دوران تأسیس اسلام بودند و دین را فاسد می‌کردند. ثانیاً داستان بودن این اثر کفایت نمی‌کند؛ چراکه نویسنده اثر را می‌خواند، خوشش می‌آید و فکر می‌کند این حرف دقیقاً حرف پیامبر است و متأسفانه پیامبر را آن‌گونه تصور می‌کند.

طاووسی در ادامه افزود: «کتاب «علی‌نامه» را خدمت آقای سیستانی بردند و ایشان به وجد آمده است؛ چراکه بخش تاریخی آن خیلی ارزنده‌تر از بخش داستانی و خیالی آن است و اتفاقاً بخش تاریخی آن به درد داستان نوشتن می‌خورد.»

 

ظرفیت‌های دراماتیک متون تاریخی؛ از عمار تا مختار

در ادامه نشست، سید حسن مؤمنی درباره مسئله تحریف واقعیت‌های تاریخی گفت: این مسئله صرفاً محصول دوران اموی و عباسی نبوده و در دوران معاصر هم این جریان هست. مثلاً راجع به شأن نزول آیه مباهله، «رشید رضا» بدون آنکه سندی هم داشته باشد می‌گوید «این آیه در شأن عثمان و اولاد او نازل شده است.» نگاه آقای رسول جعفریان نسبت به واقعه کربلا این‌گونه است که می‌فرمایند واقعه کربلا یک حماسه است و اگر مطلبی هم نبود، نویسنده می‌تواند یک واقعه حماسی خلق کند. اینجا دو مسئله ایجاد می‌شود؛ یکی بحث صحت انتساب که ببینیم در یک نگاه ژرف پژوهش تاریخی، واقعیت کجای سرنوشت و سرگذشت اسلام بوده است. مسئله دوم این است که ما گاهی فراموش می‌کنیم که یک اثر آیینی به لحاظ عاطفی اثرگذاری خواهد داشت و داستان یا اثر هنری بستر فرهنگی می‌سازد. مثلاً فیلم امام علی (ع) فرهنگ جامعه شیعی را عوض کرد و انگار حضرت وصفی به اسم امیرالمؤمنین نداشتند؛ درصورتی‌که امر داریم که در غدیر، پیامبر (ص) گفتند: «به امیرالمؤمنین سلام بدهید.» یا مثلاً فیلم مختار به‌گونه‌ای نمایش داده شد که قصه حرمله به یک فیلم هالیوودی تبدیل شد. درصورتی‌که قصه انتقام حرمله به لحاظ روایی یک جریان مقدس دارد. استجابت دعای امام پشت روایت قصاص حرمله است.

مؤمنی افزود: نکته دیگر آنکه علاوه بر صحت استناد، صحت برداشت و صحت پرداخت نیز مهم است. مثلاً در کتاب «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی، در قصه شخم‌زدن حائر شریف به دستور متوکل، اگر بر اساس روایات مسئله را بررسی کنید، کاملاً مشخص می‌شود که در امتداد یک جریانی بوده است. ماجرا این بود که متوکل در شب نیمه شعبان، کنیزی می‌خواسته و آن شب، کنیز نبود. شب بعد، از کنیزی دیگر علت را می‌پرسد و او می‌گوید ما به سفر حج رفته بودیم. متوکل می‌پرسد کجا؟ کنیز می‌گوید کربلا. آن وقت متوکل دستور تخریب حرم شریف را می‌دهد. باتوجه‌به این روایت، معلوم می‌شود که در آن دوران در شب نیمه شعبان زیارت کربلا به‌عنوان حج مطرح بوده و این در صورتی است که ما امروزه تلاش داریم که بگوییم زیارت کربلا در شب نیمه شعبان، ثواب حج را دارد. نویسنده داستانی باید متوجه این برداشت‌ها باشد. یا مثلاً «جرجی زیدان» ماجرای حضرت علی (ع) با آن پیشینه عجیب‌وغریب را خلاصه کرده در «قطّام» و طوری قلم‌فرسایی کرده که پای یک زن و یک عشق دراماتیک وسط بوده است. البته ما نمی‌گوییم این موارد نبوده، بلکه می‌گوییم یک نویسنده حتی اگر می‌خواهد یک اثر هنری محض هم تولید کند باید به جنبه‌های انسانی و فرهنگی یک جامعه دقت کند؛ چراکه نوشته او در سطح جامعه اثرگذاری دارد.

 

معصوم یا قهرمان داستان؟!

مؤمنی در خصوص نوشتن کار سفارشی در حوزه ادبیات منثور و ادبیات منظوم گفت: این سؤال مطرح است که آیا می‌شود در این حوزه کار سفارشی انجام داد یا خیر. باید در پاسخ گفت که مهم در یک اثر هنری، قدرت الهام است. یعنی اینکه اثر چه مقدار به منبع الهام و سبب الهام متصل است. نکته دیگری که مطرح می‌شود، این است که آیا در حوزه داستان آیینی به طور خاص درباره معصوم، می‌توان معصوم را فرد اول و قهرمان داستان قرار داد؟ برخی مخالف هستند و دلایل خودشان را دارند و می‌گویند که معصوم، باید در حاشیه امن داستان باشد. مثل کاری که آقای «مظفر سالاری» انجام می‌دهند؛ یک جریان عاشقانه خلق می‌کنند و معصوم را در حاشیه امن رمان قرار می‌دهند. البته می‌شود کار دیگری هم کرد و در مورد یک جریان داستان‌پردازی کرد. مثلاً من در کتاب «پرنیان ملکوت» روند کلی تاریخ صدر اسلام را با هزار رفرنس خلق کردم. در نهایت باید گفت که اگر کسی بتواند در محدودیت‌ها با حفظ الزامات کاری خلق کند، هنرش ماندگار می‌شود.

آیا در حوزه داستان آیینی به طور خاص درباره معصوم، می‌توان معصوم را فرد اول و قهرمان داستان قرار داد؟ برخی مخالف هستند و دلایل خودشان را دارند و می‌گویند که معصوم، باید در حاشیه امن داستان باشد.

وی افزود: از دید من می‌توان رمان را به چند قسم، تقسیم کرد. برخی از رمان‌ها اساساً برای شخصیت‌پردازی خلق شده‌اند؛ مثل کتاب «خاطره دلبرکان غمگین من» نوشته «گابریل گارسیا مارکز». برخی دیگر وضعیت اجتماعی زمان خودشان را ترسیم می‌کنند؛ مثل کتاب «صدسال تنهایی» مارکز. برخی هم تلفیقی است؛ مثل کتاب «دزیره» که هم شخصیت دزیره و هم شخصیت «بناپارت» را به لحاظ روانی و هم اوضاع اجتماعی آن زمان را به تصویر کشیده است.

سعید طاووسی مسرور در مورد ظرفیت کتب سیره برای داستان‌نویسان گفت: توقعی که از داستان و رمان می‌رود این است که واقعیت را با یک افزوده خیالی عرضه کنند. متأسفانه می‎بینیم که خیلی از آثار ادبی و سینمایی ما در انعکاس واقعیت مشکل دارند. فارغ از چگونگی ارائه جنبه خیال، خود واقعیت تاریخی درک و دریافته نشده تا بر اساس آن داستانی خلق شود و شاید این امر ریشه در این داشته باشد که نویسنده با تاریخ و روایت آشنایی ندارد. وقتی واقعیت یک کاری مشکل داشته باشد، هرچه آن جنبه خیالی داستان را بیشتر کنید، بدتر خواهد شد.

استاد مطهری است معتقد بودند که ما اجازه نداریم نادرشاه و شاه‌عباس را تحریف کنیم، چه برسد به حسین بن علی (ع). در فیلم‌های تاریخی هم این مشکل وجود دارد؛ مثلاً در فیلم مختار، «ابوطفیل عامر بن واصل بن لیثی» - آخرین صحابی شیعه پیامبر که راوی حدیث غدیر بودند و در جنگ‌های سه‌گانه حضرت علی (ع) حضور داشتند و ملازم ایشان بودند و در ماجرای مختار سرپرست چوب‌دستانی بود که به مسجد رفته و محمد حنفیه و بنی‌هاشم را مسجدالحرام آزاد می‌کند تا زبیر آنها را آتش نزند - اصلاً در فیلم مختار حضور ندارد و به‌جای این شخصیت، شخصیتی خیالی مثل کیسان را خلق می‌کنیم. این در صورتی است که متون تاریخی و سیَر ما پر از شخصیت است. در جلسه‌ای دکتر «یاسر قزوینی حائری» به من گفتند که «چرا ما فکر می‌کنیم متون تاریخ و سیره درام نداریم؟ این متون پر از روایت داستانی و پر از جزئیات هستند. من مدخل عمار را نوشته‌ام که ان‌شاءالله به‌زودی چاپ می‌شود.»

طاووسی افزود: نکته دیگر در مورد قراردادن معصوم در حاشیه امن داستان است که مظفر سالاری با واردکردن یک روایت عاشقانه این امر را در آثارش ممکن کرده است؛ البته ایشان در واردکردن عشق خیلی غلو می‌کنند. حالا خطاب من به اهالی ادبیات و سینما است که غیر از عشق چه کاری می‌توان کرد که معصوم در حاشیه امن رمان قرار بگیرد؟ چون به نظر من این کار خیلی کلیشه‌ای شده است.

 

زبان، بستر تولید فکر

مؤمنی در مورد قراردادن معصوم در حاشیه امن داستان گفت: یک بخشی از این امور نتیجه ناآشنایی نویسنده با ظرفیت‌های زبانی است. وقتی نویسنده ظرفیت‌های زبانی را نشناسد، طبیعی است که برای ایجاد جذابیت در داستان، اهرم‌هایی را پیش بیاورد که مهم‌ترین آنها عشق و جنایت و... است. درحالی‌که اگر ظرفیت‌های زبانی درست دیده شوند، این مشکل مرتفع می‌شود. «رونال بارت» فرانسوی - از نشانه‌شناسان بزرگ دنیا - در کتاب «نقد و حقیقت» که اثر خیلی خوبی در حوزه زبان‌شناسی است، می‌گوید: «نویسنده کسی است مسئله او زبان باشد و در ژرف ساخت زبان به جستجوی محتوا باشد.» زبان، متن فکر است و این در صورتی است که متأسفانه نویسنده ما نشانه‌های زبانی را جدی نگرفته است. اگر زبان از ابزار بودن دربیاید و نویسنده آن را بستر تفکر بداند و بعد وارد محتوا بشود، می‌تواند اثر شاخصی را در سطح جهانی خلق کند.

اگر زبان از ابزار بودن دربیاید و نویسنده آن را بستر تفکر بداند و بعد وارد محتوا بشود، می‌تواند اثر شاخصی را در سطح جهانی خلق کند.

مؤمنی درباره اینکه معصوم نباید قهرمان داستان باشد گفت: ریشه این نباید، در بحث هم‌ذات‌پنداری است. یکی از مشکلات ما در حوزه ادبیات آیینی این است که نویسنده می‌خواهد مخاطبش با معصوم، هم‌ذات‌پنداری داشته باشد؛ درصورتی‌که نباید این امر اتفاق بیفتد. تعبیر آنها این است که معصوم الگو است. ما در هیچ منبع یا روایتی نداریم که معصوم الگو است. حتی خدا در قرآن نگفت که پیامبر الگو هستند، بلکه گفت «لقد کان لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه». یعنی ما در وجود پیامبر برای شما الگو قرار دادیم؛ پس از او اطاعت کنید، نه اینکه خود پیامبر الگوی شماست. من در کتاب «امامت از نگاه عقل و معرفت دینی» اشاره داشتم که پیامبر و ائمه فرا الگو هستند؛ لذا ما مأمور به اطاعت مطلق از آنها هستیم و نمی‌شود با آنها هم‌ذات‌پنداری کرد. پس نویسنده باید در نوشتن درباره پیامبر و ائمه معصومین واهمه داشته باشد.

مؤمنی در ادامه به مسئله معجزه اشاره کرد و گفت: مسئله معجزه، تنگنایی دارد و قهرمان داستان و رمان باید در همان فضای ضدقهرمان عمل کند و گرنه موفق نخواهد بود. پس برای تنگناها باید راه‌حل پیدا کنیم.

طاووسی مسرور نیز درباره الگو نبودن پیامبر (ص) گفت: پیامبر (ص) فراتر از الگو است؛ چراکه به او وحی می‌شود. می‌شود در مسیر پیامبر بود اما نمی‌توان مثل او شد. پس باتوجه‌به این امور، نمی‌شود که معصوم را اول‌شخص داستان و از آن بدتر، راوی قرار داد.

 

/انتهای پیام /