گروه رسانه و فضای مجازی فرهنگ سدید- مصطفی احمدی: از آنجایی که هر معلولی از پس علتی برمیآید، وجود گسترده علوم و تعدد انواع دانشها بهعلاوه طویل و عریض بودن انواع علوم، انسان را بهشدت نیازمند مرجعی بهعنوان «دانشنامه» میکند. دانشنامههایی که نمایی کلی از انواع گوناگون علم و دانش به مخاطب میبخشد تا گرفتار جهل و نادانیهای پیش پا افتاده نشود و حداقل آگاهیها را کسب کند.
اغلب دانشنامه ها در گذشته تکنفره بودند و محدود. به عنوان مثال بزرگانی همچون فارابی و ابن سینا، چکیده ای از یک عمر کسب علمشان را اختصاص می دادند به تهیه دانشنامه ای که منتهی میشد به چند جلد کتاب. اما امروزه بخاطر استقبال ناگزیر جامعه از فضای مجازی به عنوان منبع جستجو، دانشنامه های مجازی اهمیت بیشتری نسبت به هرگونه دانشنامه دیگر اعم از دانشنامه چاپی و یا دیجیتالی پیدا کرده است. از قدیمالایام، دانشنامه ها در تاریخ دارای اهمیت فراوانی بودهاند. به عنوان مثال بعد از وقایع رنسانس در اروپا، احساس نیاز مبرم به دانشنامه باعث شکلگیری دانشنامه هایی نظیر دائرةالمعارف بریتانیکا و یا آکسفورد میشود. تا آنجا که این دانشنامهها قسمتی از مفاخر کشورها و دولت ها محسوب میشد و اگر ملتی نظیر امپراطوری بریتانیا صاحب دانشنامه بودند، آن را تحت عنوان امتیاز برتر خویش به کشورها و ملل گوناگون هدیه کرده و تقدیم میکردند.
از آنجا که هر مفهومی نیاز به اعتبار دارد؛ دانشنامهها نیز برای مورد تایید بودن باید دارای شرایطی باشند.دانشنامهای دارای اعتبار صددرصدی خواهد بود که به صورت رسمی شناخته شده باشد، علمی باشد و در آخر، توسط مرکز یا نهادی علمی نوشته و جمع آوری شده باشد. ایضاً دانشنامههایی که نیمه تخصصی باشند و از عمومیت و محاوره بیش از حد به دور باشند نیز دارای اعتباری قابل توجه است.
دردانشنامه، مرزی مابین داده ها و اطلاعات عمومی با مباحث علمی است. یعنی دانشنامه باید به بیان مدخل های علمی بپردازد نه صرفا به بیان اسامی، مصادیق و یا آگاهی های عمومی. چرا که اطلاعات عمومی و مصداقها، نامشان «تنالهگان» است نه دانشنامه!
همانگونه که خواندیم، جهان در گذر زمان با سرعت هر چه تمامتر به سمت گسترش علم و آگاهی پیش میرود و مبحث موج سوم فنآوری به میان میآید. فنآوری اطلاعات و ارتباطاتی که به شدت جوامع گوناگون را زیر سلطه خود نگاه میدارد. تغییراتی که تدریجا علوم و مفاهیم گوناگون را از پایه تغییر داده و میتواند تعاریف از پیش تعریف شده در جهان را تحتالشعاع خویش قرار دهد. از همین رو در زمان حاضر، «اطلاعات» است که حرف اول را میزند. اطلاعات و کنترل اطلاعات است که به شدت با خودش قدرت میآفریند. اطلاعاتی که دیگر ریز و درشت و با ارزش و بیارزش ندارد. درواقع هرگونه اطلاعات، حائز اهمیت خواهد بود و قرار است که بشر از آن استفاده کند. چرا که گستره علم و دانش به سطحی رسیده که طبعاً مردم نسبت به کوچکترین مسائل و مفاهیم، نیازمند کسب به روزترین اطلاعات هستند.
به همین خاطر باید بیش از پیش به دانشنامه عمومی پرداخت. به ساختاری که بتواند دایره وسیعی را در بر بگیرد و شامل انواع و اقسام اطلاعات و دانشها باشد و محلی برای تجمیع و پاسخ به سوالات مردم جامعه. درست چیزی شبیه «ویکیپدیا» دانشنامهای محبوب و بشدت پرمخاطب که به خاطر مزایای بسیاری که دارد، از طرف قوی ترین موتورهای جستجوگر مثل گوگل و یاهو حمایت میشود و جزو اولین گزینه ها پیش روی مخاطب در برابر پرسش های اوست.
از عمده مزایای این دانشنامه همان عمومیت آن است. این که عموم مردم میتوانند نقش نویسنده را در آن بازی کنند و به همان نسبت توانایی ویرایش و بهاصطلاح، اصلاح کردن مطالبش را دارند. علاوه بر آن، نوشتار ساده در ویکی پدیا و ایضا سرعت بسیارش در تولید محتوا و دانش کم اهمیت نبوده است.
یکی دیگر از نقاط قوت این دانشنامه، تفاوتهای عمدهاش با کتاب است. کتاب نیازمند مجوز انتشار است اما ویکی پدیا نه. قبل از نشر کتاب باید تمام ویراستاریهای لازم توسط نویسنده انجام گیرد اما در ویکی پدیا مدام میتوان مطالب را مورد ویرایش قرار داد.
یکی از انتقاداتی که به ویکی پدیا میشود، عدم اعتبار علمی آن است. اما نکته همین جاست که هدف از ساخت آن، علمی بودن آن نیست! ویکی پدیا دانشنامهایست برای کسب اطلاعات شاید بتوان گفت سطحی و چند سطری راجع به یک موضوع. زمانیکه مخاطب فرصت مطالعه دقیق و مفصل راجع به موضوعی را نداشته باشد و فقط جهت آشنایی مختصر با موضوعش به سراغ ویکی پدیا میآید و درواقع، نقد را در میآبد تا نسیه.
اما یکی از اساسیترین ایراداتی که به این دانشنامه وارد است اینجاست که ویکی پدیا بر پایه یک نظام غربی شکل گرفته و بیشتر بر اساس نظریههای غربی پیشروی میکند. از طرفی در فرهنگ کشور ما غرب استعمارگر و سلطه جو است لذا با چنین دانشنامهای شکافهای بسیاری خواهیم داشت. چرا که ویکی پدیا بسیاری از کلمات و اصطلاحاتی که برای ما حائز اهمیت است را بهراحتی خالی از مفهوم مورد نظر کرده و اهداف خودش را پیش میبرد. به خاطر همین اطلاعات و دادههایی که با باورهای ما در تعارض است، باید به فکر بومی سازي دانشنامه ای مثل ویکی پدیا برای کشور خودمان باشیم. دقیقاً مثل کشور چین.
همانگونه سابقه نشان میدهد؛ ما در خیلی از مواقع به سمت خويش کفایی در این زمینه ها رسیده ایم و در عمل دانشنامه ای مثل فرهنگ معین و یا دهخدا برای ما تقدم داشته و نسبت به لغتنامه های دیگر برای ما ارجحیت داشته و با آن مأنوس هستیم. اما مسائلي شبیه به مشکلات مالی یا نبودن مشوق ها و انگیزه های لازم جلودارمان بوده و هست. دقیقا معضلاتی شبیه به نوپا بودن دانشنامه در ایران و عدم صرفه اقتصادی و عدم درک صحیح از دانشنامه و... که باعث عدم انتشار دانشنامه های چاپی در ایران میشود.
در زمینه دانشنامه های دیجیتالی بد نیست بدانیم که یکی از پیشگامان این عرصه که به اهمیت ویژه دانشنامه دیجیتالی نسبت به دانشنامه های چاپی پی بردند، مجموعه ماکروسافت بود که سالها پیش دست به تولید دانشنامه ای تحت عنوان «انکارتا» زد. اما ویکی پدیا از راه رسید و انکارتا را از گردنه رقابت خارج کرد. سوال اینجاست که چرا یک دانشنامه نوپا از راه نرسیده میتواند اینگونه بر دانشنامه ای قدیمی و تخصصی غلبه کند! جواب در همین سوال است. برای اینکه انکارتا همچنان با عمومی بودن فاصله بسیار داشت و همین تخصصی بودنش نوعی دافعه بود. بهعلاوه، ویکی پدیا تعداد قابل توجهی از افراد عموم جامعه را به عنوان نویسنده شریک خود کرده بود و در واقع اینگونه صاحب قدرت شده بود و در نهایت کیفیت فدای کمیت شد.
اتوریته کردن دانشنامه به معنای اقتدار آن به چهار موضوع وابسته است. اقتدار نویسنده، اقتدار دولتی، اقتدار تبلیغاتی و در نهایت اقتدار بسته به ساختار علمی یک دانشنامه. البته نباید فراموش کرد که یکی از مهمترین اتوریته های دانشنامه ها وابسته به مشتریان و مخاطبینش نیز خواهد بود.
انواع دانش و آگاهی:
دانشنامه ها به عبارتی محل تجمیع انواع دانش و آگاهی هستند. در واقع در تبیین انواع دانش و آگاهی به طور ناخواسته به بررسی انواع دانشنامه پرداخته میشود.
اولین نوع دانش و آگاهی (چیستی) است، که از بزرگترین شاخه های پرسشی است. چیستی هایی که به تعریف ذات و ماهیت یک موضوع میپردازد و میتوان گفت بزرگترین چتری است که پرسش و پاسخ های بشر را زیر بال و پرش نگاه میدارد.
دومین نوع از دانشگاه و آگاهی (چرا)ست. نکتهي قابل توجه اینجاست که غالبا در دل چرا، یک چیستی نهفته است.
سومین نوع دانش و آگاهی (چگونگی) یا همان چطور است.
نوع چهارم از دانش و آگاهی (کجا)ست. در واقع پاسخ سوالاتی که به بعد مکان اشاره داشته باشند.
نوع پنجم از انواع دانش و آگاهی (کی) است. هر مسئلهای که زمان را به زیر چتر خویش داشته باشد.
ششمین نوع از انواع دانش (تعلقات) خواهد بود. متعلق بودن یا عضوی از چیزی بودن.
هفتمین نوع دانش و آگاهی (علت و معلولی) است که میتوان به فلسفه پی برد.
هشتمین نوعش میتواند (چه کسی) باشد و در آخر؛ نهمین نوع از انواع دانش و آگاهی (ارتباطات) خواهد بود. البته ارتباطاتی که نه از جنس علت و معلولی باشد و نه از تعلقات. شاید بتوان گفت چیستی ارتباطات حاکم بر دانشهای دیگر که نوع ارتباط بین هر چیزی میتواند باشد.
هر کدام از اینها بصورت جداگانه استعداد دارا بودن یک دانشنامه، فرهنگنامه به شکلی مجزا هستند که برخی بالفعل و برخی هنوز بالقوه باقی ماندهاند. مجموعهای که حاصلشان به تعریف علم ختم میشود. چراکه علم هم مجموعهایست از چیستی ها و چرایی ها و چگونگی ها و الی آخر. حال اگر همه ی این دانش و آگاهی ها را در نظر بگیریم و ارتباط بینشان را با یکدیگر جمع کنیم؛ به مفهوم بزرگتری تحت عنوان «تزاروس» میرسیم که لایه ای بالاتر از دانشنامه خواهد بود. تزاروس به معنای «اصطلاح نامه» که به تعریف روابط بین مفاهیم میپردازد و به همین خاطر است که هر شاخه از علم و دانش اصطلاح نامه مجزای خودش را طلب میکند.