گروه وحدت فرهنگ سدید- سیاوش ایمانی: ایران دارای قلمرویی جغرافیایی-تاریخی است که دگرگونیهای همهجانبه را در تاریخ خود از سرگذرانده است واقعیتهای تاریخی گویای آن است که انقباض و انبساط مرزهای جغرافیایی ایران و موقعیت و مقام معنوی و سیاسی آن در نظام جهانی همواره تحت تأثیر عوامل گوناگون داخلی و خارجی بوده است. همبستگی ملی ازجمله عواملی بوده که از گذشتهای دور تاکنون همواره نقشی به سزا در تحولات ایران و موقعیت آن در نظام جهانی و منطقهای داشته است امروزه از سوی محققان علل زیادی بهعنوان مؤلفههای مؤثر در همبستگی ملی برشمرده شده است که در این سلسله گزارشی به مهمترین آنها اشاره میشود. در بخش اول به دو موضوع زبان فارس و نماد ملی پرداخته شده است که در ادامه میآید.
اتفاقنظر سه دوره تمدنی تاریخ ایران بر زبان فارسی
زبان فارسی ابزار ارتباط متقابل اکثریت مردم ایران شناخته میشود زبانهای فارسی، پشتو، کردی، بلوچی، تاجیک، اوستی، گیلکی و مازندرانی از خانواده هندواروپایی، زیرگروه هندوایرانی و شاخه ایرانی هستند علاوه بر این گویشهای محلی متعلق به اقوام پیرامون ایران نیز از خانواده زبانهای ایرانی به شمار میروند در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی کشور و عامل مشترک یادشده است و اقوام مختلف نیز تا اندازهای با آن آشنایی دارند درصد بالای افرادی که فارسی میدانند حاکی از این است که این زبان بهعنوان وجه ممیزه ملت، میتواند عامل مهمی در ایجاد تفاهم، انتقال مفاهیم و گسترش همبستگی ملی باشد.
زبان فارسی همواره از روزگاران کهن تاکنون، نقش بسیار مهمی در وحدت و یکپارچگی اقوام و مردم ایران عهدهدار بوده است. تمام گروههای مختلف قومی و نژادی و زبانی در سه دوره تمدنی تاریخ ایران، اگر بر سر هر چیز دیگری ستیز و مخالفت داشتهاند، دراینباره همیشه همسو و همنظر بودهاند. این ضرورت و اتفاقنظر بیشتر از طرف کسانی احساس شده است که یا از اقوام غیرفارسیزبان بودهاند و یا به زبان عربی و ترکی و دیگر گویشهای قومی، احاطه و آشنایی کامل داشتهاند. انتخاب زبان فارسی بهعنوان محور اساسی وحدت ملی، نه از روی تعصب و نه از روی کینهتوزی نسبت به زبانهای دیگر انجامیافته است، بلکه این انتخاب آگاهانه و بر اساس نیازی اجتماعی و تاریخی و از روی احساس مسؤولیت شکلگرفته است؛ نویسندگان، روشنفکران، نخبگان، عالمان و شاعران از روی وظیفه ملی و برای رشد فرهنگی و فکری مردم و جلوگیری از پراکندگی و گسیختگی جامعه دست به چنین کاری زدهاند؛ کاری که البته موردپذیرش همه مردم ایران بوده است.
این گرایش در ایران، گرایشی سراسری بوده و تمامی گروههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را در برمیگرفته است. این همفکری و همنظری در درازای تاریخ ایران، باعث شده است تا زبان فارسی نهتنها بهصورت زبان ذوق و عرفان و شعر و فلسفه و تاریخ و فرهنگ ایران درآید، بلکه در هویت بخشیدن به ایران و حفظ وحدت ارضی و فرهنگی آن نیز نقش بدون انکاری بازی کند.
ازنظر تاریخی و سیاسی نیز در ایران، دولتها هیچگاه زیر سلطه کامل یک گروه قومی نبودند و «دولت در ایران ابزار سلطه یک گروه بر گروههای دیگر نبوده است. در دوران تاریخی پس از سلجوقی ترکیبی از نخبگان سیاسی، سنتی آذری، فارس و در برخی موارد کردها بر کشور حکومت کردهاند. بدین ترتیب، درحالیکه شاه معمولاً آذری یا از بقیه اقوام بود، وزرا و مشاوران بلندپایه یا فرمانروایانش از فارسها، آذریها و تا حدی کردها، بلوچها و دیگران بودهاند.» خوشبختانه، هم کردها، هم آذریها و هم بلوچها دارای رهبران شایسته و وطندوستی هستند که خود را از هر ایرانی، ایرانیتر میدانند.
در دوره قاجارها نیز که ترکزبان بودند هرگز با زبان پارسی دشمنی نورزیدند. آنها با این زبان ستوده شدند و از این زبان مشروعیت یافتند و با این زبان پایههای حکومتشان را استوار کردند. در این دوره زبان پارسی، زبانی بود که تمام اقوام ایران را به یکدیگر پیوند میداد. حکومت قاجار از چندین ولایت با اقوام گوناگون اداره میشد، اما آنچه بیش از هر چیز برای این اقوام اهمیت داشت، نخست ایرانی بودن و سپس به فارسی گفتن و سرودن بود. از زمان تأسیس دارالفنون، زبان آموزش و علوم و فنون جدید نیز فارسی بود؛ زبانی که از اجماع همه اقوام و مردم ایران بهعنوان زبان مشترک قلبی، فرهنگی، تاریخی و برخوردار از ظرافت و لطافت، بهعنوان رشته پیونددهنده تمام ساکنان این مرزوبوم، انتخاب شد و همگان با گشادهرویی تمام، با حسن استقبال، آن را پذیرفتند و در پاسداری از آن کوششهای فراوان کردند. در دوره بیداری و انقلاب مشروطه که علاوه بر فارسها، آذربایجانیها، بختیاریها، ارمنیها، کردها و عربها در این خیزش و نهضت مردمی دست داشتند، باز تمام اشعار و نوشتهها و اعلامیههای جنبش مشروطیت، به زبان فارسی بود. در همین زمان نخستین تکاپوها برای سرایش شعر نو فارسی، از آذربایجان شکل گرفت. تقی رفعت و جعفر خامنهای که پیش از نیما شعر نو سرودند، هر دو از آذربایجان بودند. آنها و بسیاری از شاعران دیگر از اقلیم آذربایجان بالیدند و جملگی با زبان سحرآمیز فارسی، مردم را به شرکت در این جنبش فراخواندند. آذربایجانیها و دیگر اقوام ایران، همانگونه که درگذشته، در شکل دادن میراث جاویدان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی ایران نقش اصلی و اساسی داشتند، در دوره مشروطیت نیز همان نقش را ایفا کردند و در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران مشارکت بسیار فعالی داشتند. این واقعیت بهویژه در مورد ایرانیان آذربایجانی که بسیاری از شعرا و نویسندگان و ادبای ایرانی از میان آنها برخاستهاند بسیار چشمگیر است.
اگر بخواهیم فقط نام شاعران و نویسندگان فارسیگوی آذربایجانی را ذکر کنیم، فهرست آن خود کتاب قطوری خواهد شد. تنها در کتاب دانشمندان آذربایجان تألیف محمدعلی تربیت (تهران، 1314) و کتاب سخنوران آذربایجان تألیف عزیز دولتآبادی (تبریز 1357) نام صدها تن از دانشمندان و سخنوران آذربایجان ذکرشده است. از اینها گذشته، اندیشه ملیت ایرانی، دولت ملی، احیای عظمت پیشین ایران و آموزش پیشرفته و فراگیر زبان فارسی از ابتکارات شاعران و اندیشمندان آذربایجانی است. کسانی چون آخوندزاده، طالبوف تبریزی، زینالعابدین مراغهای، پیرنیا، رشدیه، کسروی، پورداوود و دیگران از پیشگامان این مهم بودهاند.
محمدحسین شهریار (م 1376 هـ. ش.): شهریار سخن ایران که زاده تبریز است و از اقلیم آذربایجان، جز منظومه «حیدربابا» ی خویش و چند قصیده، تمام اشعار خود را به زبان فارسی سروده و همیشه و همواره دیگران را به ارجگذاری به فرهنگ ایران و پاسداشت زبان فارسی سفارش کرده است. وی آگاهانه و دلسوزانه همه مردم ایران را به وحدت و یکپارچگی فرامیخواند و از مردمان آذربایجان میخواهد به حرف و تبلیغات ناکسان توجهی نداشته باشند:
اختـلاف لهــجـــه ملیت نزاید بهر کس |
|
ملتــی بـا یکزبان کمتر به یاد آرد زمان |
همبستگی ایرانیان در حفظ نمادها و شخصیتهای ملی
نمادها، تجلی عینی و فیزیکی هویت ملیاند؛ بنابراین افراد ملت خود را به آنها متعلق میدانند و از مطرحشدن و درخشش آنها در سطح بینالمللی احساس رضایت و خشنودی میکنند. تأسیس، تعمیق و نهادینه شدن نمادها احساس مشترک ملی را در افراد ملت به وجود میآورد و زنده نگه میدارد کارکرد دیگر نمادها، متمایز ساختن ملتها از یکدیگر است؛ نمادها بهصورت غیرمستقیم حس همبستگی ملی را تقویت و ملت را به جدایی گزیدن از دیگران ترغیب میکنند. با استفاده از نمادها و آیینها میتوان به تقویت هویت ملّی اهتمام ورزید. منشأ این امر در این نهفته است که بسیاری از رفتارهای انسان سنّتی (مبتنی بر عادت) یا احساسی است و این نمادها و آیینها میتوانند دو بُعد از رفتار انسانی را تحت تأثیر قرار دهند. آنها از یکسو باعث بنا نهادن سنتی میشوند که در تاریخ استمرار مییابد و در نسلهای بعد نیز جریان پیدا میکند و از سوی دیگر، هرکدام از ایـن آیـینها و مواجهشدن با این نمادها حس وطندوستی را برمیانگیزد و احساسات را به غلیان درمیآورد. بنابراین، نمادها و آیینها در مقام بخشی از عناصر تشکیلدهنده همبستگی ملّی ضرورت دارند.
اگر بخواهیم به برخی از نـمادهای ملی در جمهوری اسلامی تـوجه کـنیم، ابتدا باید به سـراغ پرچم برویم؛ پرچم سه رنگ ایران، مـهمترین نـمادی اسـت کـه ایـران را با آن مـیشناسند. ایـن پرچم اگرچه در طی زمان دستخوش تغییراتی شده، کلیت سه رنگ خود را حفظ کرده است. در تمامی کـشورها بـدین نـماد احترام گزارده و هرگونه بیحرمتی به آن بیاحترامی بـدان مـلّت تلقی مـیشود. در دولتـهای مـلی به پرچم قسم یاد و در مراسم خاصی بدان ادای احترام میشود. در کشور ایران نیز پرچم سه رنگ اهمیت زیادی دارد.
عنصر دیگری که در کشورها معمولاً در جایگاه نماد به کار میرود، شخصیتها، اعم از اسـطورهای و واقـعی هستند؛ قهرمانانی که الگو هـستند و یـاد و خاطره آنها برای مردمان آن کشور افتخارآفرین است. این شخصیتها در تاریخ سیر میکنند و تنها به دورهای خاص اختصاص ندارند. گاه یکی از این شخصیتها چنان بـرجستگی پیـدا میکند که حتّی بهصورت نماد ملّی ظهور مییابد. چنین شخصیتی معمولاً اسطورهای یا خیالی است؛ شکل گرفتن چنین شخصیتهایی معمولاً بهصورت طبیعی است. طبع هنرمندی، چنین شخصیتی را میآفریند و مردمان یک کشور آن را میپذیرند و با آن همدلی میکنند. در تاریخ ایران بزرگانی وجود داشته و دارند که ایـن نـقش را ایفا مـیکنند. پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع)، بهویژه امام علی و امام حسین (علیهماالسلام) از بزرگترین این شخصیتها هستند ایرانیان ایشان را نماد بزرگی و بزرگواری میشناسند. در کنار ایـن شـخصیتها، شـخصیتهایی ایرانی قرار دارند که برخی ویژگی اسطورهای دارند؛ شخصیتهای اسطورهای بیشتر در داستانها و فـرهنگ شفاهی مردم ظهور پیـدا مـیکنند. فرهنگ شفاهی در ایران از اهمیت زیادی برخوردار است و بیدلیل نیست که سنّت نقّالی یا شاهنامهخوانی درگذشته ایران اهمیت داشته است. برخی دیگر از شخصیتها واقعی هستند که در دورههای مـختلف تاریخ ایران میتوان نمونههایی از آنها را یافت اعم از شهدا، شاعران، نویسندگان، دانـشمندان، عـالمان دیـنی و عرفا، ورزشکاران و مانند اینها بخش دیگری از این نمادها را تشکیل میدهند. این نمادها که حول مـحور شخصیتها شکلگرفتهاند، به شکلهای خاصی بروز مییابند. از مصادیق این نمادها میتوان به شهدای دفاع مقدس اشاره کرد که نامهای خـیابانها و امـاکن عمومی به نام آنها مزین شده اسـت. این نامگذاری پس از انـقلاب اسلامی، بهویژه در مـورد شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بهوفور دیده میشود. این امر تقویتکننده همبستگی مـلّی و یـادآور خاطره مبارزات انقلاب و جنگ تحمیلی هـشتسالهای اسـت کـه تـمامی مـلّت ایران در آن مـشارکت جـستند و دشمن تجاوزگر را از وطن عزیز به بیرون راندند.
زبان فارسی و نمادهای ملی از عوامل تحکیم وحدت ملی
پس از بررسیهای اجمالی از روند گذر تاریخ بر نماهای ملی و زبان فارسی، می توان از این نوشتار نتیجه گرفت که در کشور ایران زبان فارسی و نمادهای ملی از عوامل تحکیم همبستگی ملی بهحساب میآیند با توجه به تلاش سیاستگذاران و مجریان فرهنگی معاند و قومگرا در هویتسازیهای جعلی و تضعیف این عوامل بنیادین؛ توصیه میشود اقدامات اجرایی همچون تجلیل از شخصیتها، هنرمندان و فعالان عرصه فرهنگ و هنر ایرانی–اسلامی از میان اقوام مختلف، تولید و جذب آثار هنری اقوام مختلف جهت نمایش از طریق رسانههای مختلف، معرفی خدمات و جانفشانیهای اقوام ایرانی در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، بهرهگیری از ظرفیت چهرههای ملی و محلی در راستای تقویت اتحاد ملی، احصای نمادهای وحدت ملی در هر استان و معرفی به دانش آموزان در این خصوص انجام بگیرد.
احمدی، حمید.(1384). قومیت و قومگرایی در ایران، تهران: نشر نی، چاپ پنجم
تربیت، محمدعلی. (1324). دانشمندان آذربایجان، تهران: انتشارات فردوسی
شهریار، محمدحسین. (1377). دیوان شهریار: 2 ج، تهران: انتشارات نگاه، چاپ پانزدهم
مرتضی فلاح1386/نقش زبان فارسی در یکپارچگی و وحدت ملی ایران/پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، مقاله 7، دوره 1، شماره 4، زمستان
حاجیانی، ابراهیم. (1388). «نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی»، مجله جامعهشناسی ایران، دوره نهم، ش 3 و 4، صص 143- 164.
- ریتزر، جورج (1394). نظریههای معاصر جامعهشناسی، ترجمهک محسن ثلاثی، انتشارات علمی
قرخلو، مهدی (1382) تحکیم همبستگی ملی با تأکید بر عناصر جغرافیای فرهنگی در ایران، پژوهشهای جغرافیایی، شماره 46