در آستانه آغاز دومین دهه برگزاری جشنواره تجسمی فجر، پای صحبتهای دبیران و دستاندرکاران ده دوره گذشته نشستهایم. در این میان سید مسعود شجاعی طباطبایی یکی از چهره های شاخص به شمار می آید که چندین دوره بهعنوان دبیر بخش کاریکاتور و حتی عضو شورای سیاست گذاری این جشنواره بوده است. وی هم اکنون مدیر مرکز تجسمی حوزه هنری است و تا چندی پیش با 35 سال سابقه فعالیت در حوزه کاریکاتور، ریاست خانه کاریکاتور را هم عهده دار بود. این گفت و گوی تفصیلی را در ادامه می خوانید:
مسعود شجاعی طباطبایی: یک اشارهای هم داشته باشم که گرچه در کشور دوسالانهها برگزار میشوند، منتها میبینیم که متأسفانه به دلایل مختلفی غالباً بین این دوسالانهها خیلی فاصله میافتد ، بعضیها حتی به چهارسالانه، پنجسالانه، شش سالانه تبدیل میشود و نگاه هنرمندان نسبت به این جشنواره این است که به هر جهت حالا که امکان ارائه آثارشان و دیده شدنشان در جشنواره مربوط به رشته خودشان، مهیا نیست، در این جشنواره یک جوری دیده شوند.
بنابراین میشود گفت که اصلیترین اتفاق از طریق ارشاد در حوزه تجسمی، همین جشنواره تجسمی بینالمللی فجر بود، که شروع بسیار طوفانی و خوبی داشت، چرا که به معنای واقعی کلمه هم تجسمی بود هم با فجر نسبت داشت، هم بینالمللی بود و همه چیز صفر تا صد آن، یعنی از محل برگزاری تا نوع اتفاقات و سایر موارد هم، یک جشنواره به معنای واقعی کلمه بود. بسیار حرفهای و خیلی خوب برگزار شد.
خب شروع آن طوفانی بود از این جهت که واقعاً در همه حوزهها خیلی بچهها پرتلاش ظاهر شدند و به معنای واقعی کلمه یک مشارکت جمعی از سوی هنرمندان سراسر ایران هم صورت گرفت. حتی میشود گفت که ما در سالهای اولیه شاهد یک مشارکت حداکثری از شهرهای مختلف بودیم، که هنرمندان در این فستیوال شرکت می کردند و دیده میشدند.
یکی از نکات خیلی مهم آن دورهها، یعنی سالهای اول، که مد نظر مسئولین ارشاد بود، این بود که شرایطی مهیا شده و بشود تا هنرمندان ایرانی، در معرض اتفاقات بزرگ بینالمللی قرار بگیرند. که در واقع اصطلاح بینالمللی این جشنواره در این جا معنا میدهد. یک شرایطی مهیا میشد که از این بستر، استعدادها و هنرمندان غالباً جوان و شهرستانی شناسایی شوند و امکاناتی هم مهیا بود که حمایت از آنها به شکلهای مختلفی استمرار پیدا کند. مثلا بورسهایی به آنها تعلق میگرفت، یا امکاناتی برای تحقیق، پژوهش و دیدن فضاهای بینالمللی مثل سیته در فرانسه یا ونیز ایتالیا و یا جاهایی از این دست، برایشان فراهم می شد که امکانات مؤثری بود و هنرمندان به طور کلی یا به نوعی هنرمندان جدید و غالباً جوان، میتوانستند از این امکانات بهرهمند شوند.
مسعود شجاعی طباطبایی: بله و خب خیلی خوب برگزار میشد، به نتیجه میرسید و ادامه هم پیدا میکرد. یعنی تا یک چند سالی ادامه پیدا کرد.
منتها رویکرد جشنواره تجسمی فجر از چند سال پیش به این طرف عملاً دیگر آن مسیر را دنبال نمیکند یعنی شما نگاه میکنید میبینید که اولاً دیگر تجسمی نیست، یک اتفاقی است که میشود گفت میان رشتهای است؛ بیشتر به بحث هنر مفهومی، اینسالیشن یا چیدمان یا یا کانسپچوال آرت و شبیه این مفاهیم توجه میشود و اینها در اولویت قرار میگیرد. طوری که دیگر پارسال رسماً اعلام کردند که دیگر اصلاً تجسمی نیست، خودشان پارسال رسماً در فراخوان اعلام کردند که میانرشتهای است یعنی هر هنرمندی میخواهد شرکت کند باید با یک نگاه جدید مانند چیزهایی که عرض کردم و هنر مفهومی و مسائلی از این دست در آن مستتر است، کارش را ارائه بدهد.
خب، به نظرم نکته بعدی که به تدریج کمرنگ شد، بخش بینالملل جشنواره بود. یعنی ما به تدریج دیدیم که عملاً آن بخش این قدر کمرنگ شد که در نهایت آثاری که از هنرمندان خارجی به روی دیوار میرفت، به سی اثر هم نمیرسید. خب عملاً دیگر این جشنواره بینالمللی نبود.
همانطور که گفتم وجه بینالمللی از این جهت برای ما قابل توجه بود که هنرمندان ایرانی، در معرض یک اتفاق خارجی یا یک رویداد بزرگ بینالمللی قرار میگرفتند.
چون دبیر چند دوره، دوسالانه کاریکاتور تهران بودم و خدا میداند که در آینده هم باشم یا نه؛ یک مثال میزنم. در آن دو سالانه ما واقعاً از همان ابتدا در هدفگزاریمان گفتیم که این مسابقه قرار است یک مسابقه بینالمللی باشد و عنوانش را هم انتخاب کردیم تهران چرا که مرکزش تهران است. به هر جهت، هنرمندان جوان ایرانی، برای اولین بار سال 1371 در معرض یک اتفاق بینالمللی قرار گرفتند و خیلی جالب است خدمتتان عرض کنم در اولین جشنواره ما پنج نفر از بهترینهای دنیا را دعوت کردیم، از سال 71 به این طرف یازده دوره برگزار شد به رغم اینکه بعضی موقعها به دلیل جابهجایی مدیریتها در برگزاری آن وقفه ایجاد میشد، اما در واقع میشود گفت بهترین هنرمندان در زمینه کارتون و کاریکاتور به ایران دعوت شدند. نه تنها آثارشان به نمایش در می آمد بلکه با حضور آنها نشستها و ورکشاپهایی برگزار میشد که خیلی فضای پرهیجان و با حسی زیبا و خوب ایجاد میکرد. مثلا وقتی ما یک شرایطی را ایجاد کردیم تا هنرمند سرشناسی مثل یان اُک دوبیک از بلژیک، که در حال حاضر با سباستین کروگر از آلمان یک انجمن جهانی در حوزه کاریکاتور را اداره میکنند، غیر از ورکشاپی که برگزار کرد، در اتفاقی بامزه، با یکی از کاتوریکاتوریستهای خبره ما بنشیند و با همدیگر نه این که دوئل کنند، ولی مثلاً تصویر همدیگر را بکشند و بعد بچهها بگویند چه کسی کارش بهتر است. در آن مقطع آقای حسین صافی انصافاً طراحی که انجام داد عالی بود.
خب به هر جهت با این مثال خواستم بگویم که در یک دوسالانه هنرمندان ما در معرض و جریان قرار میگرفتند، تأثیر میگرفتند و میتوانستند آثارشان را ارائه کنند. متوجه مشکلاتشان بشوند و اتفاقات زیادی در این حوزه صورت میگرفت. اتفاقی که میبینیم در جشنواره تجسمی بینالمللی فجر عملاً وجود ندارد.
ما که نمی خواهیم به خودمان دروغ بگوییم، پس بیاییم واقعاً صادقانه نگاه کنیم. در این جشنواره از منظر بین المللی اتفاق خاصی نمیافتد؛ نه هنرمند خیلی خاصی حضور پیدا میکند، نه آثار خیلی خاصی ارائه میشود که ما بتوانیم بگوییم که این به معنای واقعی کلمه بینالمللی است. پس لفظ بینالمللیاش هم دچار مشکل است.
حالا به بحث سوم، یعنی عنوان فجر، میرسیم. چون دهه فجر یک دهه خاص برای ما است و یادآور پیروزی انقلاب و رشادت خیلی از مردانِ مرد در ارتباط با ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی است. نسبت به این کلمه این حساسیت هست که به هر جهت در این جشنواره، مسئولین امر یا هر عضوی از شورای سیاستگذاری، یک نیمنگاهی هم به این واژه یا مفهوم داشته باشند که این هم عملاً دیگر این قدر کمرنگ شد که اصلاً گفتند دیگر فجر موضوعیت ندارد. تا جاییکه وقتی من به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری به هشتمین جشنواره تجسمی فجر دعوت شدم، در جلسه دوم دیدم، اولاً در پاسخ به این سوال که نسبت آن با فجر چیست گفتند که نمیخواهیم به شکل مستقیم ورود پیدا کنیم. دومین سوال ما این بود که این اتفاق چه موضوع و پیامی را میخواهد بگوید؟ که پاسخ دادند این جشنواره موضوعی نیست. این که این نمایشگاه عملاً فاقد هر نوع موضوعی بود، برای من خیلی ثقیل و درکش یک خرده سخت بود. گفتم که بالاخره خیلی اتفاقات جدی در منطقه میافتد و ما نمی توانیم بی تفاوت باشیم. شما نگاه کنید جشنوارههای بزرگ دنیا هم در کنار مواردی که مطرح میکنند به یک موضوع یا بحران جدی، یک اتفاقی در حوزه هنر، یا هر چیزی که میشود به آن فکر کرد، میپردازند. چرا در اتفاق بزرگ تجسمی ما، به یک موضوع خاص نپردازیم. در آن زمان چند تا بحث خیلی جدی، مانند مهاجرین سوری مطرح بود که آیلان کردی، بچه سوری که با لباس قرمز مظلومانه غرق و در سواحل یونان پیدا شد، به نماد آن تبدیل شده بود. ما در خانه کاریکاتور، جشنوارهای در حوزه کارتن و تصویرسازی با این موضوع گذاشتیم و خیلی استقبال شد؛ در حالی که اصلاً جایزه هم نداشت و ما فقط گفتیم سه تا تندیس اما از 43 کشور شرکت کردند.
البته با نظر به اصطلاح سیاستگذاران میتوانست یک بخشی از جشنواره، صرفاً بحث فرم باشد؛ ولی این که انگار، اصلاً در دنیا هیچ اتفاقی نیفتاده، ما هیچ مشکلی نداریم، همه چیز آباد است، همه چیز خوب است و هیچ نوع نگاهی، نگرانی، بحرانی، هیچی، مورد توجه ما نیست و صرفاً میخواهیم یک اتفاق، بدون این که موضوعی داشته باشد را مطرح کنیم از نظر من یک کم عجیب میآمد. بنابراین معذرتخواهی کردم و دیگر از جلسه دوم نتوانستم همراهشان باشم.
به عنوان یک هنرمند ایرانی علاقهمند هستم که جریانات تجسمی کشورم را دنبال کنم چون به هر جهت در حوزههای مختلف کارهایی انجام دادهام و علاقمند بودم سرنوشت جشنواره تجسمی فجر را به طور شخصی دنبال کنم. این مسئله خیلی برایم مهم بود که اینها را با دقت بررسی کنم، پس خودم رفتم و از تک تک آثار عکاسی کردم. خب، به نظر من در این دو سال اخیر کاملاً جشنواره تجسمی بینالمللی فجر با آن چیزی که در ابتدا مطرح شده بود، خیلی زاویه پیدا کرده است و عملاً به یک اتفاق کاملاً فرمالیستی تبدیل شد. خودشان هم البته بارها و بارها در رسانهها گفتند که الگوبرداریشان از جشنواره ونیز هست. منتها باز در جشنواره ونیز هم میبینیم که موضوعات خیلی جدی انسانی، جاهای مختلف مطرح میشود. این جور نیست که صرفاً فرم برای فرم یا اتفاقی از این دست باشد. آنهاموضوعات مورد نظرشان را طرح و بالاخره نگاه خودشان را اِعمال میکنند. یعنی این نیست که هیچ توجهی به موضوعات روز نداشته باشند. اما متأسفانه در دوره های اخیر جشنواره تجسمی فجر شاهد این اتفاق نبودیم.
در دو سه سال اخیر یک اتفاق تلخ دیگری که افتاد این بود که شرایط به گونهای پیش رفت که اولاً تعداد زیادی کار میآمد. بر اساس آمار اعلام شده یک چیزی حدود ده، یازده هزار کار به دبیرخانه میرسید ولی چیزی که در نهایت انتخاب میشد یک چیزی حدود صد اثر بود. به طور میانگین یک درصد از کل کارهای رسیده و این مسئله هنرمندان با انگیزه و حتی اساتید در شاخههای مختلف را که کارشان راه پیدا نمیکرد، یک مقداری دچار سرخوردگی و مواردی از این دست میکرد و احساس میکردند که دیگر این فضا، فضایی است که نمیشود به آن نزدیک شد. یا شرایط به گونهای است که یک خرده سخت است.
سال قبل که به نظرم سختتر هم شد؛ چون دیگر آمدند گفتند از همین صد تا کار هم که قرار است انتخاب بشود، یک تعدادی متعلق به گالریها است، گالریها هم غالباً در تهران متمرکز هستند، یعنی آمدند رفتند سراغ گالریهایی که فقط در تهران متمرکز هستند و باز آثاری ارائه شد که مربوط به نسل پیشکسوت بود. درحالی که بحث اصلی جشنواره تجسمی فجر از آن ابتدا بحث شناسایی هنرمندانِ جوانِ خلاقِ برتر بود.
پیشکسوتان که قلمشان، آثارشان و خودشان گنجینههای ما هستند و احترامشان سر جای خودش؛ به اندازه کافی هم در شرایط مختلف دیده شدهاند و بروز و ظهورشان در اتفاقات مختلف را دیدهایم. ولی بالاخره چه فضایی وجود دارد که هنرمندان جوان یا علاقمندی که توانمندیشان خیلی بالاست و واقعاً، حتی توان بسیاری از آنها از بعضی از پیشکسوتهای ما بالاتر است. خب در جایی مثل جشنواره تجسمی فجر باید این آثار دیده بشود که متأسفانه این اتفاق هم نیفتاد و سال قبل ما دیدیم که یک بخش عمدهای از فضا را فقط به آثاری که از گالریها انتخاب شده بود، اختصاص داده بودند و غالباً هم آثار چهرههای قدیمی بود. میگویم شأن و جایگاه این عزیزان سر جای خودش ولی بالاخره تکلیف وزارتی با عنوان وزارت ارشاد پرداختن به چهرههای قدیمی نیست.
مسعود شجاعی طباطبایی: بله اما آن یک جشنوارهای است که به شکل استانی برگزار میشود. منتخبین استانها هم میآیند و رقابت میکنند و واقعاً آن شأن و جایگاه جشنواره فجر را ندارد. جشنواره فجر یک اتفاق خیلی فاخر و بزرگ است. آن چیزی که از ابتدا طراحی شده. در این جشنواره چهرههای بسیار مطرحِ هنرهای تجسمی شرکت می کنند، انتخاب میشوند، به آنها مدارک و بورسیههایی تعلق میگیرد که عملاًاینها هیچ کدام در جشنواره تجسمی جوان نیست.
البته نمی دانم که این روند در جشنواره تجسمی فجر هنوز هم ادامه دارد یا ندارد.
ولی در ادامه سخنانم با توجه به لیست اعلام شده از اعضای محترم شورای سیاستگذاری برای دوره یازدهم، من دیگر مجبور هستم یک مقدار با صراحت صحبت کنم...
مسعود شجاعی طباطبایی: در ادامه سخنانم با توجه به لیست اعلام شده از اعضای محترم شورای سیاستگذاری برای دوره یازدهم، دیگر مجبور هستم یک مقدار با صراحت صحبت کنم.
نه هنرمندان ارزشی، نه حتی دبیران دوره های قبل
همهشان از اساتید من هستند و خیلی نسبت به این عزیزان احترام میگذارم. اما واقعاً چرا از هنرمندانی که در حوزه انقلاب و کارهای ارزشی ورود پیدا کرده و کار کردهاند اسمی نیست؟ آدم تعجب میکند و این شائبه جدی پیش میآید که چرا هنرمندانی که میآیند در حوزههای ارزشی کار میکنند، دیگر امکان ورودشان در چنین فضاهایی به صفر میرسد و بعد اگر بخواهیم چالشی با این قضیه برخورد کنیم، بعضی از اینها، که در ارتباط با موضوعات مهم ارزشی مثلاً در ارتباط با مدافعین حرم یا بحث یمن، یا میانمار، یا بحثهای اصلیتر مثل دفاع مقدس، انقلاب و اصلاً بحث کلی مقاومت کار کردهاند، واقعاً احساس میکنند که دچار مشکلات جدی میشوند. یعنی همه بچههایی که در این حوزه کار کردهاند وقتی میبینند که یک لیستی منتشر میشود ولی کسی از بچههای مقاومت حتی نظر هم نمیخواهد! حتی از هیچ کدام از دبیران دورههای قبل جشنواره هم، هیچ نظری نخواستند -چون من با سید عباس میرهاشمی و مجتبی آقایی در ارتباط هستم و کمابیش از وقایع مطلعم- انگار که تاریخ صفر شده و حیف است دوباره چرخ را از نو بخواهند بسازند.
خب این روند کمی غیر معمول به نظر میرسد که در این اتفاق عملاً تمام اساتید و کسانی هم در این حوزهها کار کردند و در ادامه مسیر جوانها، یک مقدار نادیده گرفته شده و مورد بیتوجهی قرار میگیرند.
آقای وزیر چرا نام امثال این هنرمندان در لیست نیست؟
هنرمندان ارزشی که کم هم نداریم و اگر بخواهم اسم بیاورم افرادی مثل استاد مصطفی گودرزی که هم از توان تکنیکی خیلی بالایی برخوردار است و هم با دو مدرک دکتری از فرانسه، توان علمی خیلی بالایی دارد، حبیبالله صالحی، کاظم چلیپا و خیلی از افراد دیگر که اگر بخواهم اسم ببرم اصلاً یک لیست بلند بالا میشود. من ضمن احترامی که برای آقای حسینی و همین طور آقای صالحی وزیر محترم ارشاد قائلم ، اما به نظرم میآید باید از ایشان پرسید که چرا امثال این هنرمندان عزیز در این لیست نیست؟ چرا نباید در اتفاقاتی که مهم است و تأثیرگذار است، کسانی که خود در اینها نقش داشتند، در شرایط خیلی سخت دورهای از انقلاب آمدند و تمام جوانی و وجودشان را در طبق اخلاص گذاشتند، در جبهه حضور داشتند، در فضای خاص آن موقع، زیر موشکباران و .... کار کردند، حتی اسمی از این عزیزان برده نمیشود یا در این لیست نیستند؟ این نگران کننده است.
بالاخره در این لیست کسانی هستند که آنها را میشناسم، افراد گمنامی نیستند و شناخت نسبی از آنها داریم حتی داخل پرانتز عرض کنم مثلاً آقای فرزاد ادیبی در دانشگاه تهران شاگرد خود من بوده. اما بعضی از اینها اگر کاری هم در ارتباط با انقلاب و جنگ و مانند اینها انجام دادند، بعد از یک مدتی میگویند این کارها دورهاش گذشته، اصلاً راجع به آن صحبت نکنید!
البته خدا می داند که من، اصلاً اهل نق زدن نیستم و ما داریم کار خودمان را انجام میدهیم، مثلاً من دبیر اجرایی جشنوارهای تحت عنوان جشنواره مقاومت هستم که در آن، هنرمندان حوزههای مختلف، جانانه کار میکنند. نگاهشان هم، در عین حال که به شکلی بسیار فاخر است، ولی رویکردی مردمی را در نظر دارند. در حوزه هنری هم جشنواره هنر جوان را داریم، کارها را انجام میدهیم ولی به هر جهت، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی در هنر این مملکت یک جایگاه خیلی جدی دارد و خصوصاً امسال این مساله اهمیت خاصی پیدا کرده است.
آرزو داریم جان بولتن هم مانند مک کین چهلمین سال انقلاب را نبیند
ببینید در عین حال که امسال چهلمین سال انقلاب است، اما دشمنان قسم خورده ما از عبارتهای خیلی تند و گزندهای استفاده میکنند. مثلاً جان بولتن میگوید آرزوی من این است که جشن پیروزی انقلاب را نبینیم - البته ما هم همین آرزو را برای او داریم، همانطور که برای آقا مک کین این اتفاق افتاد و مُرد و ندید! - ولی واقعاً در چنین شرایطی که تمام رسانهها و جریانهای معاند در تلاشند تا شرایط را ناامن کنند و اتفاقات تروریستی همچون آنچه در اهواز دیدیم بوجود می آید، آن وقت در مهمترین اتفاق هنری یعنی جشنواره تجسمی فجر چهلمین سال انقلاب که باید یک نسبتی حداقل با چهلمین سال انقلاب داشته باشد، -البته هنوز موضوعات آن مشخص نیست – به چنین شورای سیاستگذاری برسیم؟!
تفاوت ما و مکزیک در برخورد با هنرمندان انقلابی
گرچه امیدواریم از دل این ماجرا و از این اعضایی که جمع شدهاند، ما شاهد یک نیم نگاهی حداقل به انقلاب و چهل سالگی انقلاب باشیم، اما لازم است که در اینجا مثالی بزنم، ببینید مکزیک یک انقلابی کرد و هنوز هم نقاشیهای دیواری مکزیک به عنوان مظهر این اتفاق مدام بازسازی می شود و مورد توجه مداقه قرار می گیرد. یعنی از آثار هنرمندانی چون «ریویرا» و «داوید آلفا روسی کیایروس» به طور مداوم کتابهایی منتشر می شود. من آخرین مجموعهای که راجع به هنرمندان انقلابی مکزیک دیدم، همین سال پیش بود؛ که کتابی در حدود دو هزار صفحه چاپ کرده بودند که از طریق سفارت مکزیک ارسال شده بود. شاید این مساله هیچ پایانی برای آنها ندارد. تا الان هزاران مقاله در این خصوص کار شده تا خوب معرفی شوند و هر سال بیشتر از سال قبل کار میکنند.
ولی در این فضا، هنرمندان انقلابی ما چه جایی دارند؟ شاید کسی بگوید که مثلاً عیار کارشان نسبت به انقلاب مکزیک پایینتر است. خب اگر حتی این را هم بگویند شما هر چیزی را باید به نسبت خودش بسنجید دیگر. همین تابلویی که پشت سر من هست، اثری است در ارتباط با شهید فهمیده که دکتر مصطفی گودرزی کار کرده، خب آن موقعی که این را کار کرده یک جوان بیست و چهار- پنج ساله بوده و شما ببینید چقدر حس در آن هست، چقدر فضا دارد، چقدر شور در آن هست. یعنی همه همه عناصری که در یک کار بسیار پخته و خوب میشود پیدا کرد در این کار هست. یا کارهایی که آقای چلیپا انجام دادند، حسین خسروجردی به همین شکل، و یا همه دیگر هنرمندان انقلابی، بچهها با یک دلداگی و شور عجیبی اینها را ثبت کردند و آدم خیلی ناراحت میشود که حداقل در یک چنین اتفاقی که اتفاق بزرگ تجسمی کشور هست هیچ کدام از این عزیزان حضور ندارند.
واقعاً این قدر منفعل بودن به هیچ وجه پسندیده نیست
باز هم تکرار می کنم هیچ کدام و این نگران کننده است! چون به هر جهت من حوزه کاری و تخصصام در حوزه کاریکاتور است و اینها را رصد میکنم، ترامپ دیگر به طور مشخص حرفهای بیربط زیادی میزند-البته یک جاهایی حرفهای بامزه هم میزند که حتی مقام معظم رهبری میگوید ترامپ از شما بابت این متشکریم ، چون چهره واقعی آمریکا را دارد نشان میدهد- ، تمام معاونینش را به شکلی میچیند که به نوعی همهشان یک کینه خیلی جدی نسبت به ایران و ایرانیها دارند، سناتورهایشان همینطور، چیدمانها چیدمانهای عجیب و غریبی است اصلاً این رویه دوگانه آزادی بیان خیلی عجیب و عیان است، یا ترامپ نه، از آن لحظهای که جنگ عراق توسط بوش پسر شروع شد، اولین حرفی که زد، ایران را هم جزو محور شرارت خواند و رسانههای آمریکایی و غربی شروع کردند علیه ایران کار کردند و در سندیکای کیگیل که یکی از معتبرترین سندیکاهای کاریکاتور جهان است بحث جنگ با ایران (war with Iran) را مطرح کردند، الان هم دقیقاً همان سندیکا دارد همین کار را ادامه میدهد و کیگیل به شدت دارد کارهای تندی علیه ایران مطرح میکند. خب وقتی یک چنین هجمه جهانی علیه ما وجود دارد، اگر ما در حوزه هنر در ارتباط با این همه اتفاقات تلخی که اینها در صحبتها، عملکرد و در ارائه آثارشان انجام میدهند، حرفی نداشته باشیم واقعاً این قدر منفعل بودن به هیچ وجه پسندیده نیست.
در این شرایط از وزیر انتظار دقت در چیدمان افراد داشتیم
اصلاً اگر شرایط شرایط معمولی بود، مثلا هیچ اتفاقی نیفتاده بود، همه چیز آرام بود، ما هم مثلاً میگفتیم چه خوشبخت هستیم و فلان و اینها، آنها آمدهاند در این جشنواره فجر و دارند دنبال یک سری اتفاقات فرمالیستی میگردند، بد هم نیست به هر جهت هنرمندها با زبان فرم و مفهوم میخواهند آثار و آراءشان را اعلام کنند؛ ولی الان شرایط شرایط خیلی ویژه است، در وهله اول از آقای وزیر انتظار میرفت که حداقل دقت نظری در چیدمان آدمها داشته باشند. باز اذهان به این سمت نرود که فکر کنند ما با اعضای شورای سیاستگذاری مخالف هستیم، نه، بلکه میگوییم چرا از چهار پنج نفر هنرمندان انقلابی هم در کنار اینها استفاده نشد.
ابراهیم حقیقی استاد مسلّم ما و فرزاد ادیبی دوست صمیمی من است، در واقع معتقدیم که باید در این شورا از همه جناحها باشند. ما اصلاً هیچ ایرادی نمیگیریم چرا که همه اینها عزیزانی هستند که ایرانی هستند، در ایران ماندهاند ودر همین شرایط کار میکنند، منتها چرا از جبهه انقلاب و مقاومت کسی حضور ندارد. این دغدغه ما است وگرنه ما با کسی مشکلی نداریم. من دو سه سال قبل در شورای سیاستگذاری دعوت شدم ولی نتوانستم در خدمت این عزیزان باشم و خیلی راحت کنار آمدیم.
سیاسی نباشیم اما سیاست داشته باشیم
ولی الان شرایط به نظرم شرایط عادی نیست، شرایط خیلی جدی و سختی هست، در این ناکجاآباد و چنین فضایی که برای ایران ترسیم کردهاند و به شکلهای مختلفی دقیقاً همه چیز را میگویند، انتخابهایشان هم انتخابهای دقیق و مشخصی است یعنی چشم در برابر چشم، مثلاً اگر سیزده آبان را برای آغاز مرحله دوم تحریم ها انتخاب می کنند به این دلیل است که روزی است که اینها خیلی زخم خوردند. یعنی واقعاً به شکل خیلی جدی دارند صف آرایی می کنند و خب به نظر میرسد که باید سیاست درستی اتخاذ میشد، البته هنوز هم دیر نشده تا ما با زبان هنر نسبت به این اتفاقات، جوابی داشته باشیم. حالا نمیگوییم جشنواره فجر را سیاسیاش کنیم ولی باید سیاست داشته باشیم.
باز هم تاکید می کنم که فقط دلم میسوزد و به هر جهت کاش ترکیب این شورا از یک جناح خاص نبود و ما میتوانستیم از جناحهای مختلف، خصوصاً جناح انقلابی، هنرمندانی را در این جمع ببینیم.
مسعود شجاعی طباطبایی: قطعاً فراخوان. کیوریتوری همین اتفاقی بود که سال پیش افتاد، از مثلاً چهل پنجاه گالری خواستند که بیایند و آثارشان را ارائه کنند با اسم گالری و آثاری هم ارائه شد که واقعاً خیلیهایش چیز خاصی نداشت. مثلاً تصور کنید یک آینهای جلوی آن کلی بادکنک، یک صندلی هم آن وسط، کاری هم ندارم که تکراری هم بود.
مسعود شجاعی طباطبایی: اولاً، با این موافق نیستم که بگویم کارها ترویجی و سفارشی می شود. من از شما یک سؤال دارم، الان عرض کردم خیلی از فضاهای هنری با عناوینی مشخص، به طور مشخص دارند علیه ایران کار میکنند و اگر ارشاد با چنین جشنوارهای در چنین حوزههایی، ورود پیدا نکند، پس کجا باید وارد بشود؟ یعنی این که در حالی که قرار است شاهد رویدادی باشیم که عنوان بینالمللی و فجر دارد، در چهلمین سال انقلاب برگزار می شود، این همه فشار روی ایران هم هست، تمام دنیا دارند برعلیه ایران کارهای هنری و فرهنگی انجام میدهند. آیا وزارت ارشاد نمیخواهد در این حوزه، یک نقشی ولو نه چندان پررنگ، داشته باشد. نقشی که به هر جهت متأثر از مسائل روز جامعه ما هست، درست است که شما میگویید ممکن است در بین این کارها چهار تا کار هم بیاید که مثلاً با موضوعات روز مرتبط باشد. ولی در عمل ما یک چنین چیزی را ندیدیم.
به نظر من باید مخصوصاً در چهلمین سال انقلاب توجه بیشتری باشد. البته با این وضعیتی که ارشاد دارد پیش میرود، نمیدانم شرایط به چه شکل رقم میخورد ولی حالا خوب است که قبل از این که تصمیمات نهایی شود و موضوعات اعلام شوند، این مصاحبه انجام می شود. شاید ما را به خاطر این که همیشه در جبهه درگیری با صهیونیستها و مباحث سیاسی و استکبارستیزی و امثال اینها مطرح شدیم بگویند بابا این یک نیروی تند افراطی است که مباحث این چنینی را مطرح میکند. نه، ما مدافع تمام مظلومان جهان هستیم و وظیفه داریم.
شما بهتر میدانید در این چند سال اخیر، در غالب این کارهایی که ما انجام دادیم، در همین خانه کاریکاتور که من مسئولیت آن را تا هفت ماه پیش به عهده داشتم. حتی یک ریال بودجه در ارتباط با تمام این مفاهیم حوزه مقاومت که عرض کردم، در اختیار ما قرار ندادند. بلکه همه اینها یا توسط انجیاوها، یا مراکز مردمی یا بالاخره بعضی از سازمانهایی که این دغدغه را داشتند انجام شد. یعنی ما حتی یک ریال از ارشاد و شهرداری نگرفتیم.
مسعود شجاعی طباطبایی: اگر یک چنین سیاستی باشد که خیلی عالی است. یعنی بیایند بگویند که مثلاً حوزه هنری شما مسئولیتت این است که فقط در حوزه کارهای مقاومت کار کنی و ارشاد شما مؤظف هستید در کارهای مثلاً ارتقای هنری و ... ولی واقعیت قضیه این است که چنین چیزی نیست. خودمان را گول نزنیم! کجا چنین اتفاقی افتاده، کی وزیر و نمیدانم مسئولین نهادها، سازمانها و ارگانها کنار همدیگر قرار گرفتند و تقسیم کار کردند. واقعاً اگر بوده پس چرا اعلام نمیشود. اگر هم میخواهند بگویند که مثلاً علنی نباشد باز هم دور از ذهن و کمی عجیب است. بالاخره ارشاد یک جایی باید یکی از این اتفاقاتی که حالا ما نمیگوییم مربوط به مسائل روز جامعه است، اما در دههای اتفاق میافتد که اسمش دهه فجر و دقیقاً دههای است که اتفاقات خیلی بزرگی مثل پیروزی انقلاب در آن رخ داده حرکت جدی تری داشته باشد.
امسال چهلمین سال انقلاب است. همه دشمنان دنیا کنار هم قرار گرفتهاند. دقیقاً زمان جنگ هم ما همین حس را داشتیم. یعنی زمان جنگ صدام، پشتش تمام دنیا صف کشیده بودند. الان هم همین وضع است. نگاه کنید دنیای استکبار، تمام قد صف کشیدهاند و دیگر پشت کسی هم قایم نشدهاند، بلکه همه چهرهها روشن و واضح و عریان و به طور مشخص قسم خوردهاند. قسم خوردهاند که هر جور شده نفس بگیرند. خب آقای مسئول، آقای وزیر، آقای نمیدانم چه! سهم شما در ارتباط با این اتفاق بزرگی که متأسفانه علیه ایران در حال رخ دادن است چیست؟ چه قدر است؟ چرا در این حوزه ورود پیدا نمیکنید؟ چرا در این شرایط بحرانی و حساس که واقعاً ما یکی از دغدغههایمان همان بحث انقلاب است، در این بحث ورود پیدا نمیکنید؟ اصلاً این عنوان فجر چرا به این قضیه اطلاق شده و چرا آن رویهای که در ابتدای این اتفاق، جزو سیاستهای اصلی بود، دیگر دنبال نمیشود و چراهای بسیار دیگر.
مسعود شجاعی طباطبایی: به نظرم این یک اتفاق خیلی جدی است. هم آن قدر که الان نسبت به مباحثی مثل اقتصاد به طور جدی، سندهای راهبردی مطرح میشود و یا در ارتباط با بحث نظامی که مقام معظم رهبری بیاناتی داشتند؛ به نظر میرسد در حوزه هنر هم، باید یک چنین اتفاقی رخ بدهد. و خصوصاً من تأکید میکنم و شاید بعضیها بگویند آقا این چرا سوزنش گیر کرده، ولی نسبت فجر با انقلاب مشخص است. جشنوارهای هست که در چهلمین سال انقلاب برگزار میشود. باید دقت کنند. هر کمکی هم از دست ما بربیاید در خدمتشان هستیم. اصلاً هم این جور نیست که کنار گود نشسته باشیم و بگوییم لنگش کن یا غر بزنیم. اصلاً بحثی که از ابتدای امسال داشتیم، بحث همافزایی بود. سراغ ارگانها، نهادها و سازمانها رفتیم که بیایید با همدیگر بحث همافزایی را امسال به طور جدی دنبال کنیم که با بعضی از نهادها، سازمان ها و ارگان ها به نتیجه رسیدیم.
منبع: خبرگزاری موج