فرهنگ سدید- گروه وحدت: یکی از زمینههای مهم بروز مناقشات قومی در سطح جهان رقابت بازیگران سیاسی برای گسترش حوزه نفوذ و اقتدار خویش است. این بازیگران سیاسی با تحریک و تشویق گروههای قومی دیگر کشورها، تأمین منافع آنی و آتی خود را در تضعیف ساخت حکومتی دولتهای رقیب و بروز تنشهای قومی جستجو میکردند. منطقه جنوب غرب آسیا از مناطق پرتنش و بحرانخیز از حیث مسائل قومی بوده و هست؛ این ویژگی جنوب غرب آسیا به نقشه سیاسی موجود و مرزهای سیاسی طراحی میشد که بعد از وستفالی به وجود آمده باز میشود. نقشه جنوب غرب آسیا منطقه را به یک منطقه نفوذپذیر تبدیلشده است. ایران بهعنوان یک کشور حاضر در جنوب غرب آسیا از اثرات این مرزبندی سیاسی دور نبوده است؛ بهنحویکه گراهام فولر مسئله قومیت را پاشنه آشیل(چشم اسفندیار)ایران معرفی میکرد.کشورهای مختلفی از گذشته تاکنون به نقشآفرینی در مسائل قومی ایران عمل کردهاند برای بررسی تأثیر بازیگران منطقهای و فرا منطقهای در شکلگیری و تداوم مسئله قومی در ایران بهصورت مختصر به اقدامات اتحاد جماهیر شوروی،انگلیس، ایالاتمتحده آمریکا،آذربایجان، کشورهای حوزه خلیجفارس و....اشاره میشود.
اتحاد جماهیر شوروی
کشور شوروی چه قبل و چه بعد از انقلاب در مسئله قومی ایران مؤثر بوده است اولین اقدامات این کشور به دوره اول جنگهای ایران و روس باز میشود روسها باهدف تغییر بافت جمعیتی مناطق اشغال میشد و زمینهسازی برای جدایی این مناطق از ایران، برنامهها هویتی مانند تغییر نام اسامی محلههای مناطق اشغال میشد و مقابله بافرهنگ ایرانی اسلامی بهویژه زبان فارسی و همچنین جابجایی اقوام ایرانی را در دستور کار قراردادند. میتوان گفت تعریف ایران بهعنوان کشوری کثیرالمله را نخستین بار روسها به فرهنگ سیاسی ایرانیان وارد کردند علاوه بر این مسئله خلقهای ایران و بهخصوص خلق آذربایجان بعد از روی کار آمدن استالین در شوروی مطرح گردید.
مرحله بعدی دخالت شوروی در مسائل قومی ایران به دوره اشغال ایران در جنگ دوم جهانی باز میشود شوروی در حوزه فرهنگی اقداماتی مانند هویتسازی جعلی غیر ایرانی برای آذربایجان،تبلیغ ستم ملی فارسها،مصوبات اقتصادی و توسعهای برای آذربایجان جنوبی در شورای کمی ساری شوروی، دایر کردن روزنامه وطن یولدا به خط فارسی و زبان آذربایجانی را انجام داد که بهنوعی بسترسازی برای تجزیه محسوب میشد.علاوه بر این اقدامات دولت شوروی برای فشار به دولت ایران درراستای کسب امتیاز نفت شمال، از کارت آذربایجان(حمایت و کمک به فرقه دمکرات کردستان به ریاست پیشهوری) و کردستان(حمایت از حکومت خودمختار مهاباد به ریاست قاضی محمد) بهره گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در رویکرد شوروی در بهرهگیری از مسائل قومی ایران تغییر اساسی حاصل نشد و اقداماتی از قبیل پیگیری مسئله آذربایجان واحد،تلقین نوعی احساس ملیت آذری میان آذریهای ایران و تحریک آذریهای ایران از طریق تأکید بر امتیازات ناشی از تابعیت شوروی برای آذریها را میتوان اشاره کرد.
انگلستان
برخلاف بسیاری از کشورها ردی از این کشور در تحولات قومی ایران بهوضوح دیده نمیشود اما به نظر میرسد خاطرات سرلشگر حسن ارفع، باوجوداینکه به دوره پهلوی باز میشود نشاندهنده سیاست انگلیس در حوزه مسائل قومی و وحدت سرزمینی ایران باشد سرلشگر حسن ارفع در خاطرات خود به قول یک دیپلمات انگلیسی استناد میکند که انگلیسیها در میانه دو جنگ جهانی قصد داشتند تا ایران را به جمهوریهای مختلف کردستان، مازندران،گرگان،گیلان،آذربایجان،خوزستان،بختیاری و فارس تقسیم کنند و هدفشان را کمک بهاصطلاح اقلیتهای قومی که زیر ستم فارسها میزیستهاند عنوان کردهاند.پس از کشف نفت در ایران انگلستان برای حفاظت از خطوط لوله نفت از قبایل و ایلات بختیاری و عرب بهویژه شیخ خزعل بهره گرفت این همکاری و ارتباط با گسترش رقابت میان انگلیس و شوروی در ایران افزایش یافت بهنحویکه دو قدرت، روسای قبایل مناطق تحت نفوذ رقیب خود را به شورش و جداییطلبی تشویق میکردند.
ایالاتمتحده آمریکا
با پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل تفاوتهای مبنایی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، این کشور اقدامات مختلفی برای تجزیه ایران به چند منطقه کوچک انجام داد در این راستا طرحهای متعددی مطرح شد ازجمله طرح اغتشاش همزمان، در این سناریو آمده است"گردها ممکن است از قدرت کافی برای تضمین خودمختاری بیشتر برای خود در غرب ایران برخوردار باشند اما ما در حال حاضر فکر میکنیم که آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود در جهت براندازی دولت نیستند اگر گردها،آذربایجانیها، اعراب و سایر گروههای قومی تلاش خود را هماهنگ کنند(اغتشاش همزمان)و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند به عقیده ما آنها امکان موفقیت دارند"(برگرفته از اسناد لانه جاسوسی) بعد از حادثه 11سپتامبر ایالاتمتحده در نظر داشت از طریق طرح خاورمیانه بزرگ، دموگرافی جدید منطقه را باسیاست جدید خاورمیانهای آمریکا متوازن سازد در این راستا آمریکا از طریق گردش جهانی اطلاعات بر ملتها بهویژه جمعیت رو به رشد جوان و قومیتها بیش از دولتهای خاورمیانه متمرکز میشد است.گراهام فولر در کتاب دموگرافی جدید خاورمیانه و سیاست خارجی جدید آمریکا از نزدیک شدن دولت آمریکا به جمعیت رو به رشد خبر میدهد و میگوید ایدهها و هویتهای قومی در کشورهای چند قومی منطقه بهطور روزافزونی در فضای جمعیت روبه رشد آن دیده میشود.
ایالاتمتحده برای رسیدن به اهداف طرح کلان خاورمیانه بزرگ، طرحهای گوناگونی، مانند طرح ریگای نیکلاس برنز معاون وقت امور خارجه آمریکا و طرح رالف پیترز را اجرا کرد در طرح ریگا آمده است "موقعیت جغرافیایی ایران، ازجمله مناطق آذربایجان، بهترین مکان برای عملیات سری بهمنظور تجزیه یک کشور است" در ریگای باکو(آذربایجان)بهعنوان فعالترین شعبه طرح، اقداماتی مانند ایجاد پیوند میان دستگاههای دولتی باکو و آمریکا با گروههای تجزیهطلب قومی بهویژه آذریها، راهاندازی سراچههای اینترنتی با گرایش تجزیه طلبانه، حمایت از مطبوعات و افراد فعال در مسئله قومیتگرایی افراطی برای ترویج احساسات قومی و تضعیف وحدت ملی و همچنین تخریب هویت ملی ایرانیان انجام میشود. ایالاتمتحده در طرح پیترز(بازسازی نقشه خاورمیانه)معتقد است برای رسیدن به صلح در خاورمیانه، لازم است در تقسیم آن بازنگری شود و تقسیمات جدید بر اساس ادیان،مذاهب، اقوام و اقلیتها صورت پذیرد.درباره جایگاه ایران در این طرح آمده است"ایران بسیاری از سرزمینهایش را باید به نفع آذربایجان واحد، کردستان آزاد،دولت عربی شیعه و بلوچستان آزاد از دست بدهد"مبتنی بر این طرحها توجه آمریکاییها به ظرفیت گروههای قومی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران قابلتوجه است بهنحویکه توماس مک ایندی(معاون وقت ستاد هوایی آمریکا)درباره مدل حمله احتمالی آمریکا به ایران میگوید"عملیات گسترده نظامی به همراه عملیات پنهان از ناراضیان داخلی، همانطور که در افغانستان اجرا شد، میتواند با استفاده از گروههای قومی غیر فارس برای سرنگونی رژیم اسلامی ایران طرحریزی شود"
آنچه میتوان نتیجه گرفته این است تنوع اقوام در راهبردهای فروپاشی و تجزیه یک نظام سیاسی همواره بهعنوان یک مؤلفه کلیدی موردتوجه واقع میشد است اقوام ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده بلکه به دلیل ویژگیهای خاص جغرافیایی همواره جایگاه خود را در راهبردهای بیگانگان حفظشدهاند نگاهی به چالشهای ذکر میشد در بالا نشان میدهد که گرایشهای قومی در ایران همواره موردتوجه قدرتهای خارجی قرارگرفته و از اصلیترین ابزار اعمال فشار بر حکومت بوده است در اغلب بحرانهای جدایی طلبانه و یا چالشهای قوم گرایانه، علایق قومی دستمایهی دخالت نیروهای بیگانه در سرنوشت کشور و تضعیف حاکمیت ملی توسط گروههای قومی به نفع قدرتهای غربی و شرقی بوده است.
آنچه مسلم است نقش قدرتهای خارجی در تنشهای قومی را نهتنها نباید نادیده گرفت بلکه باید در راستای بیاثر کردن این اقدامات هم تدابیری اندیشید یکی مهمترین راهکارها در این حوزه افزایش شناخت مردم ایران بهویژه نسل جوان از اقدامات قدرتهای خارجی در تضعیف و تجزیه ایران از طریق اقوام است که این مهم میتواند از طریق تدوین دروس درسی در دانشگاهها و مدارس به نحوه احسن محقق شود.
منابع:
احمدی،حمید(1387)قومیت و قومگرایی در ایران؛ افسانه و واقعیت، تهران:نشر نی
بیات،کاوه(1389)گردها و فرقه دموکرات آذربایجان؛ گزارشهایی از کنسولگری آمریکا در تبریز از دی 1323 تا اسفند 1325،تهران نشر شیرازه
مقصودی، مجتبی(1380)تحولات قومی در ایران(علل و زمینهها)،انتشارات :موسسه مطالعات ملی
مرشدی زاده،علی(1384)روشنفکران آذری و هویت ملی و قومی،چاپ دوم،تهران:نشر مرکز
حق گو، جواد(1393) آمریکا و تجزیهطلبی قومی در ایران:تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی
هادیان،حمید(1384)امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران:ایدههای متباین قومی و جمعیت جوان رو به رشد؛فصلنامه مجلس و پژوهش
هوشنگی،حمید(1396)تنوع قومی در جمهوری اسلامی ایران،انتشارات:دانشگاه امام صادق(ع)