گروه گفتمان فرهنگ سدید- دکتر مهدی جمشیدی: فراخوان رهبر انقلاب برای تکمیل و ارتقای الگوی پایه اسلامی- ایرانی پیشرفت که در بیستودوم مهرماه منتشر شد، آنان را که دل در گرو حرکت ساختاری انقلاب بهسوی به غایات و مقاصد قدسیاش دارند، بسیار خرسند و خشنود ساخت و به «آینده انقلاب»، بیشازپیش، امیدوار و خوشبین کرد. گامی که رهبر انقلاب برداشتند، از عزم و جدیت خللناپذیرشان در ایجاد «تحولات ساختاری و کلان»، خبر میدهد و نشانگر «افق تجددزدوده و غیرغربی»ای است که ایشان برای جامعه ایران در نظر گرفتهاند. اینک با تکیه بر تجربههای انبوه تلخوشیرین چهار دهه گذشته، و ذهنیت فارغ از ابهامها و تردیدهای ناشی از فقر مشاهدات و مواجهات مستقیم، بهروشنی میدانیم که «چه میخواهیم» و «چه نمیخواهیم». امروز بر «یقین» و «قطعیت» ما افزوده شده و سطح مباحثات ما از «لایه نظری و انتزاعی محض»، به «لایه عملی و عینی»، تغییر یافته است و به این واسطه، دیگر جایی برای توجیه و تعویق باقی نمانده است؛ باید انقلاب را با شتابی خیرهکننده و محسوس، پیش برد و از نظامات و ساختارهای اجتماعی، «تجددزدایی» کرد و به تتمیم و تکمیل انقلاب کبیر اسلامی، اهتمام ورزید. تاریخ در انتظار گامهای بلند و دگرگونیبخش ماست و فردا، فرداییست که به حولوقوه الهی، آکنده از اتفاقات درخشان و چرخشهای قدسی مهارنشدنی خواهد بود. آری، روزهایی در راه است که در آنها، گشایشها و فتوحات تاریخی امام خمینی، بیشتر نمایان خواهند شد و تجلی «عظمت انقلاب»، چشمهای همگان را پر خواهد کرد. انقلاب، در ابتدای راه تاریخی خویش قرار دارد و هنوز به تمامیت خود نرسیده است؛ اینک نه زمان «تردید» و «تزلزل»، بلکه هنگامه «خروشیدن» و «برآشوبیدن» انقلاب در برابر نظم تجددی حاکم بر جهان است و ما در مرحله عبور از «پیچ تاریخی» قرار داریم. تاریخ فردا، با تاریخ امروز، بسیار متفاوت خواهد بود و عالم و آدم تازهای پا به عرصه خوهند نهاد. در جهانی که پس از این پیچ تاریخی در انتظار ماست، غرب متجدد، حاشیهنشین و بیرمق خواهد بود و «جابهجاییهای بزرگی» به وقوع خواهند پیوست.
کاری که امروز رهبر حکیم انقلاب به آن همت گمارده و بیاعتنا به دغدغهسازیها و غوغاسالاریهای اصحاب نفاق و تزور، آن را پیش میبرد، در حکم مقدمه و بستریست که آنچنان فردایی را رقم خواهد زد. چون نگاه ایشان، به آنچنان فردایی است، مرعوب تنگناها و مشقات مقطعی نمیشوند و خود را در برابر افتها و نشیبهای موسمی و گذار، نمیبازند، اما دیگرانی که چشم آیندهنگر و معرفت متعمقانه ندارند، تصور میکنند که انقلاب امام خمینی(ره) که دست غیبی خدای متعال، نگهبان آن است، در مقابل تکانهها و تنشهایی که دل آنها را میلرزاند، سر تسلیم فرود میآورد و فرومیپاشد، ولی ما امروز، بیش از گذشته، به تداوم و تعالی انقلاب و شکوفایی آن در عرصه جهانی باور داریم:
انبیا گفتند نومیدی بدست
فضل و رحمتهای باری، بیحدست
از چنین محسن[1]، نشاید ناامید
دست در فتراک[2] این رحمت زنید
ای بسا کارا که اول، صعب[3] گشت
بعد از آن بگشاده شد، سختی گذشت
(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیتهای 2922-2924).
بر اساس چنین برداشتی، نگاهی اجمالی به فرازها و بندهایی از فراخوان ایشان میندازیم و در حد بضاعت اندک خویش، لطایف و دقایقی را ساختهوپرداخته میکنیم.
[1]. الگوی پیشرفت از چشمانداز مضمون و هندسه
رهبر انقلاب، بر این باور است که طراحی «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت»، باید مشتمل بر سه پاره و ضلع باشد: «تدوین اهم مبانی پیشرفت»، «تدوین اهم آرمانهای پیشرفت و ترسیم افق مطلوب کشور در پنج دهه آینده» و «طراحی تدابیر مؤثر برای نیل به پیشرفت».
[الف]. «تدوین اهم مبانی پیشرفت». در اینجا، سخن از سه مقوله رفته که در کنار یکدیگر، آنچه را که باید تحقق یابد، میآفرینند. مقوله اول، پارهایست که ناظر به «بنیانها و خاستگاههای نظری» است و از «رگهها و ریشههای معرفتی»، حکایت میکند و نشان میدهد که الگوی پیشرفت، بر چه «فلسفه»ای تکیه دارد و از چه «زمینه نظری»ای برخاسته است. ما که مدعی جدا شدن از انگاره توسعه تجددی هستیم و میخواهیم در «مسیر» و «مدار» متفاوتی قرار گیریم، خواهناخواه، باید در «مبادی» نیز تجدیدنظر کنیم و «زیرساختها و پایههای معرفتی» متناسب با فکر بومی و دینی خویش را ایجاد نماییم و در نهایت، با تکیه بر اینچنین ارکانی، نظریهپردازی کنیم. از اینرو، بازاندیشی ما، محدود به لایهها و سطوح ظاهری نیست، بلکه عمیقترین و بنیادیترین قلمروها را دربرمیگیرد.
[ب]. «تدوین اهم آرمانهای پیشرفت و ترسیم افق مطلوب کشور در پنج دهه آینده». مقوله دوم، «آرمانها» و «مقاصد»ی است که در پی رسیدن به آنها هستیم؛ باید بدانیم که «مدینه فاضله»ی ما، چه خصوصیات و اوصافی دارد و در کدام پهنهها و عرصهها، با مدینه غربی، متفاوت است. اگر «جامعه آرمانی» خویش را تصویر نکنیم و متوجه و متنبه نباشیم که قرار است بهسوی کدام صورت زندگی، حرکت کنیم، راه را از بیراهه بازنخواهیم شناخت. در این میان، نقش تعیینکننده از آن مبادی پیشگفته است؛ این مبادی هستند که «هدفها» و «منازل» نهایی را مشخص میکنند و «مطلوبها» را از «نامطلوبها» بازمیشناسند. پس باید هر چه توان و بضاعت داریم را بهکار بندیم و صورت شفافتر و دقیقتری از «غایات» و «مقاصد» خویش ارائه کنیم.
[ج]. «طراحی تدابیر مؤثر برای نیل به پیشرفت». مقوله سوم، «تدبیرها» و «تجویزها» را شامل میشود که ما را از وضع موجود، به وضع مطلوب هدایت میکنند و همانند عقل راهبر و نقشهپرداز، «مسیرها» و «معبرها» را مییابند. اهمیت مسأله از آن جهت است که «روشها» و «سازوکارها»ی ناصواب، ما را به هدفهایمان نخواهند رساند و توان و نیرویمان را هدر خواهند داد، در حالیکه امکانها و مقدورات ما، محدود است و زمان کافی نیز برای بهکار گرفتن منطق فرصتسوز و پرهزینه آزمونوخطا نداریم. از طرف دیگر، متوقف ماندن در مبادیپردازی و انتزاعیاندیشی مستمر و بیپایان نیز خطریست که غفلت از تأملات تدبیری و تجویزی بهدنبال دارد. پس باید هر آنچه را که در «عالم نظر» گفته میشود، به «عالم عمل»، پیوند داد و اهتمام خود را بر «دگرگون کردن واقعیتها» متمرکز کرد و اسیر ذهنزدگی و فلسفیدنهای منقطع از زندگی عینی و نظامات اجتماعی نشد. ساختهوپرداخته کردن «بایدهاونبایدهای عملی و عینی»، چنین نقص و لغزشی را برطرف میکنند و موجب «اثربخشی بیرونی» تدقیقهای نظری و معرفتی محض میشوند.
[2]. الگوی پیشرفت از چشمانداز منزلت و مکانت
درباره منزلت و مکانت الگوی پیشرفت، دو ملاحظه مهم از سوی رهبر انقلاب، مطرح شده است:
[الف]. نخست اینکه تصریحشده که باید به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، «بهعنوان سند بالادستی» نگریسته شود و بهصورت خاص، اضافه شده که باید به آن «بهعنوان چارچوب بالادستی سیاستهای کلی» نگریسته شود و پس از ابلاغ نسخه نهایی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، باید «بازنگری سیاستهای کلی نظام برای انطباق آن با الگوی پیشرفت»، در دستور کار قرار گیرد. پس این الگو، حتی بر فراز سیاستهای کلی نیز مینشیند و بر آن نیز «حاکم» و «غالب» است و هرگز اینطور نیست که امری «تشریفاتی» و «صوری» باشد که کارکرد نمادین محض دارد و در حقیقت، بیتأثیر است.
[ب]. نکته دیگری که رهبر انقلاب به آن اشاره میکند این است که تحقق الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، در حکم پیشدرآمد «رخکردن طلیعه مبارک تمدن نوین اسلامی- ایرانی» است. بنابراین، این الگو با شکلگیری تمدن اسلامی نیز پیوند دارد و مرتبط است و باید آن را از جمله «مقدمات تمدنپردازی اسلامی» شمرد. تمدن اسلامی، آنگاه پدید خواهد آمد که ما بهعنوان مسلمان، بهطور کلی از «عالم معنایی تجدد غربی» خارج شویم و در فضایی اسلامی و مبتنی بر ارزشهای اصیل آن، تنفس کنیم، نه اینکه همچنان در بنیادیترین طرحها و الگوهای جامعهپردازی و حکمرانی خویش، دنبالهرو و وامدار غرب باشیم و «تقلید» و «ترجمه» را ترک نگفته باشیم. این وضع، هنگامی تغییر میکند که به اندوختهها و میراث معرفتی خودی رجوع کنیم و بر اساس آنها، سیاستپردازی کنیم:
گر نه تهی باشدی، بیشترین جویها
خواجه چرا میدود، تشنه در این کویها؟!
خم[4] که در او باده[5] نیست، هست خم از باد پر
خم پر از باد کی، سرخ کند رویها؟!
(دیوان شمس، غزل شمارة ۲۱۰).
الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، چنین شأن و منزلتی دارد.
[3]. الگوی پیشرفت از چشمانداز تحقق و تعیین
دسته دیگری از مسألهها، به «چگونگی عملیاتیشدن» الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت بازمیگردند که در حکم منزل و مرحله نهایی هستند؛ چون تمام کوششها و زحمات، آنگاه نتیجهبخش و نافع خواهد بود که در «عمل» و در «زندگی روزمره»، اتفاقهای بزرگ و متفاوتی رخ دهد و جهان اجتماعی ما، از افق اقتضائات و تحمیلهای ایدئولوژیهای و نسخههای غربی خارج شود:
پس پیمبر گفت بهر این طریق
باوفاتر از عمل، نبود رفیق
(مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 1051).
بر این اساس، پارهای نکات و دقایق نیز در این زمینه بیان شده که بهراستی، درخور توجه و اعتنا هستند.
[الف]. به باور رهبر انقلاب، پیشرفت، مستلزم «تحول مطلوب نفوس انسانی» است؛ یعنی پیشرفت در برداشت و معنای اسلامیاش، آنگاه تحقق مییابد و و در نظامات اجتماعی، متجلی میشود که در «لایه خرد و فردی»، تحولی رخ داده باشد و «انسان»، به انسان دیگری تبدیل شده باشد. به این ترتیب، تغییر «آدم» بر تغییر «عالم»، تقدم دارد و «نقطه آغاز» و «مبدأ تحول»، خود انسان و عالم درونش است. اگر چنین شود، میتوان به تحولات بیرونی نیز امید داشت، اما چنانچه پیشرفت، تنها در لایههای ساختاری و بیرونی و ظاهری، محدود شود و انسان، همان که بوده، باقی بماند و «سیر انفسی تکاملی» را طی نکند، پیشرفت و تکامل بیرونی نیز یا تحقق نخواهد یافت، یا صوری و ظاهری خواهد بود، یا دوام و ماندگاری نخواهد داشت. پس این تحلیل، هم به «سطح خرد» اعتنا میکند و هم به «سطح کلان»، و هیچیک را فدای دیگری نمیکند، بلکه این دو سطح را، در کنار یکدیگر و متمم یکدیگر میانگارد. این در حالیست که در بسیاری از تحلیلها و تجویزهای اجتماعی، از سطح فردی و انسانی غفلت میشود و همه اتفاقات و رخدادها، در سطح بیرونی و عینی، محدود میشود و به این مسأله اهتمام نمیشود که چنانچه در انسان، «تحول باطنی» رخ ندهد، در حقیقت، تحولی رخ نداده است.
از اینرو، ایشان تأکید میکند که پیشرفت، وابسته به «ایمان و عزم»، «تلاش ملی» و «صبر و مداومت همگانی» است؛ اینها همگی عناصر و اجزایی هستند درونی و باطنی که نتایج و دلالتهای عملی و رفتاری دارند و موجبات تحولات اجتماعی را فراهم میکنند:
[ب]. از طرف دیگر، رهبر انقلاب از سطح ساختاری و بیرونی نیز غفلت نمیکند و به آن نیز میپردازد و مینویسد پیشرفت، مستلزم «تحول مطلوب هنجارها و سازوکارهای اجتماعی» است؛ یعنی باید در هنجارها و سازوکارهای اجتماعی نیز تغییرهایی بهوقوع بپیوندد تا زمینه و بستر برای تحققیافتن الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت فراهم شود. بهعبارت دیگر، «وضع بیرونی و اجتماعی» نیز همانند «وضع درونی و باطنی»، امری تعیینکننده است و میتواند روند پیشرفت را مختل و حتی متوقف کند. در اینجا، مقصود از هنجارها و سازوکارهای اجتماعی، رفتارها و مناسباتی است که در عرصه عمومی، مستقر است و ضدپیشرفت بهشمار میآیند؛ چراکه در نقش موانع بازدارنده ظاهر میشوند و مجال نمیدهند الگوی پیشرفت، در مسیری هموار به حرکت درآید. مقولاتی که ایشان در قالب نقد سبک زندگی در سالهای گذشته مطرح کردند و پس از آن نیز اشاراتی در اینباره داشته، جزو آن دسته از هنجارها و سازوکارهای اجتماعی هستند که باید دگرگون شوند. سرفصل «کمک عمومی مردم برای اجرای الگو» که ایشان به آن اشاره کردهاند، بیانگر همین واقعیت است؛ یعنی اگر مردم بهصورت خودجوش و مسئولانه، در ساحات و شئون اجتماعی خویش، تجدیدنظر کنند و عوامل مزاحم و مانع را از آن بزدایند، بهقطع، نقش بسیار مهمی در جاریشدن الگوی پیشرفت، ایفا کردهاند.
[ج]. نکته دیگر این است که بنا به ضرورتها و مقدمات یاد شده، وقوع پیشرفت، امری «تدریجی» و «طولانی» است، و اینگونه نیست در کوتاهمدت، اتفاقات بزرگ و آنچنانی بهوقوع بپیوندد. نه «تحول مطلوب نفوس انسانی» و نه «تحول مطلوب هنجارها و سازوکارهای اجتماعی»، کارهایی هستند که ناگهانی و دفعی صورت پذیرند و به این واسطه، ما را با شتاب معجزهآسا، بهسوی الگوی پیشرفت سوق دهند، بلکه بهقطع، باید در انتظار نشست تا در چشماندازی «بلندمدت»، گرهها گشوده شوند و وضع باطنی و وضع اجتماعی، تغییر کنند. کسانیکه با واقعیتهای جامعه و تاریخ، بیگانهاند و تصور میکنند خواستهها و مقاصد انسان، بهسرعت تحقق مییابند، نمیتوانند این روند تدریجی و طولانی را برتابند و «محدودیت امکانها و مقدورات انسان» را بپذیرند، از اینرو، زبان به شکوه و نقادی میگشایند و دلسردی و نومیدی میپراکنند، در حالیکه هدفهای بزرگ، محتاج صبر و طمئنینه است و شتابزدگی و هیجانمداری، کارها را دچار اختلال میکند:
صد هزاران کیمیا[6] حق آفرید
کیمیایی همچو صبر، آدم ندید
(مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 1854).
بر این اساس، رهبر انقلاب مینویسد باید اولا، «نسخه ارتقاءیافته الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت»، «حداکثر ظرف دو سال آینده»، برای تصویب و ابلاغ ارائه شود، ثانیا، «از ابتدای قرن پانزده هجری- شمسی»، اجرای الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی، با «مقدمات کافی» و «سرعت مطلوب»، آغاز شود و امور کشور، بر مدار آن قرار گیرد.
[د]. همچنین باید افزود که تحقق الگوی پیشرفت، کاری «دشوار»، اما «ممکن» و «شیرین» است. این کار، دشوار است، چون امری «کلان» و «پهندامنه» است که در برابر تحقق آن، موانع بازدارنده سختی وجود دارند که زدودن و طرد کردنشان، آسان نیست و به ارادههای پولادین مردانی نیاز دارد که مشقات و مصائب را به جان بخرند و از دشمنان تحقق اجتماعی و ساختاری توحید نهراسند و گامهای بلند بردارند: فإن رسول الله (صلىاللهعليهوآله) كان يقول إن الْجنة حفتْ بالْمكاره و إن النار حفتْ بالشهوات و اعْلموا أنه ما منْ طلعة الله شيْء إلايأْتي في كرْه و ما منْ معْصية الله شيْء إلايأْتي في شهْوة؛ همانا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مىفرمود: گرداگرد بهشت را دشواريها فراگرفته است، و گرداگرد دوزخ را هوس دنيا. بدانيد كه چيزى از طاعت خدا نيست جز اینكه با كراهت انجام گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست، جز اینكه با ميل و رغبت(نهجالبلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، خطبۀ 176).
هیچ زمانی، ساختن تاریخ جدید و شکستن سدها و موانعی که در طول قرنها شکل گرفتهاند، ساده و آسان نبوده که انتظار داشت، امروز چنین باشد. پس باید «دشواری» را جزو ذات و سرشت این راه قلمداد کرد و به محض رویارویی با تلخیها و ناهمواریها، نومید نگشت و از امکان به امتناع نرسید:
عزت مخزن بود اندر بها
که برو، بسیار باشد قفلها
عزت مقصد بود ای ممتحن[7]
پیچپیچ راه و عقبه[8] و راهزن
(مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیتهای 3222-3223).
[هـ]. انقلاب اسلامی، از هنگام شکلگیری تاکنون که چهلساله گشته است، همواره بر «امدادهای غیبی و الهی» تکیه داشته و دست نصرت و هدایت خدای متعال، تدبیر آن را برعهده داشته است. امروز نیز که سخن از تحقق الگوی پیشرفت است، نگاه ما به فضل و رحمت الهی است و هرگز بر این باور نیستیم که بدون حمایت و مدد الهی، این کار به سرانجام خواهد رسید. چنانچه فضل و رحمت الهی به این کار تعلق گیرد، نتیجه و فرجام چنان شود که حیرت، همگان را فراگیرد:
مر جمادی را کند فضلش، خبیر[9]
عاقلان را کرده قهر او، ضریر[10]
(مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 513).
بر این اساس، رهبر انقلاب تصریح میکند که تحقق الگوی پیشرفت، وابسته به «تفضلات الهی» است. پس باید مقدمات و پایههای تعلق گرفتن تفضلات الهی را در خویش ایجاد کرد و در هر لحظه، در طلب فراهم ساختن رضای الهی بود، و این، متوقف بر سعی خالصانه است:
ذرهای گر جهد تو افزون بود
در ترازوی خدا، موزون[11] بود
(مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 3145).
[و]. در نهایت ایشان مینویسد تحقق الگوی پیشرفت، کاری «عظیم» است. اگر به آنچه که تاکنون در اینباره بیان شد، اعتنا شود، آشکار میشود که بهواقع، این کار، کاری عظیم است؛ چون در سایه آن، حرکت تکاملی انقلاب، شتاب فراوان میگیرد و اتفاقات چشمگیر و تاریخسازی رخ خواهند داد، در حالیکه ادامه وضع موجود، انقلاب را در حصار و تنگنای محدویتهای خودساخته و تجددی، نگاه خواهد داشت و مجال فتوحات آنچنانی را به آن نخواهد داد. پس عظمت این کار، به عظمت «نتایج» و «ثمرات» مرتب بر آن بازمیشود.
[4]. الگوی پیشرفت از چشمانداز منطق مواجهه و ارزیابی
[الف]. غایت و هدف بررسی نسخه حاضر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت عبارت است از «ارتقا»ی نسخه حاضر الگو از طریق ارائه «پیشنهادهای ضروری، عملی، مشخص و تکمیلی»، و همچنین، «مشارکت جستن» در ترسیم پیشرفت کشور. پس آنچه که نگاشته شده، گامیست ابتدایی و محتاج تأمل و تدقیق بیشتر، و راه بر نقادی و بازاندیشی، بسته نیست. و با اینکه جمعی آن را نگاشتهاند، باز هم باید از عقول بیشتری بهره برد و اندیشهها و ذهنهای دیگری را نیز به خدمت گرفت تا در نهایت، متنی پخته و سنجیده فراهم آید:
مشورت، ادراک و هشیاری دهد
عقلها، مر عقل را یاری دهد
(مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1042).
[ب]. مراقبتها و حساسیتهای بررسی نسخه حاضر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت عبارت هستند از اولا «متمرکز بودن بررسیها در مراجع تخصصی» تا این کار مهم، دستخوش «مجادلات روزمره» نشود، ثانیا «فارغ بودن بررسیها از ملاحظات زودگذر»، و ثالثا «عمیق بودن بررسیها». این مطالبات رهبر انقلاب، حاکی از اهمیت سرشار الگوی پیشرفت است که موجب گردیده ایشان، حصار و حریم به دور الگوی پیشرفت کشیده و آن را از گزند عوامل مزاحم و بازدارنده، مصون نگاه دارند. روا و صواب نیست که الگوی پیشرفت، به دستمایه منازعات و مناقشات دونپایه سیاسی و حزبی فروکاهیده شود، یا نیروهای کوتهاندیش و غوغاسالار، دربارهاش اظهارنظر کنند، یا بهعنوان امری تبلیغی و صوری، در امتداد هدفهای دیگر قرار گیرد و منزلت اصلی و موضوعیت مستقل خود را از دست بدهد. پس باید مراقب بود که بررسی الگوی پیشرفت، از اختلافات سطحی و جاری، برکنار بماند، و بهواسطه مباحثات غیرعالمانه و سطحیاندیشانه، اعتبار و حیثیت معرفتی آن، آسیب نبیند.
[ج]. جهات و لایههای بررسی نسخه حاضر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت نیز عبارتند از اولا «کفایت»، ثانیا «قابلیت تحولآفرینی» و ثالثا «قابلیت اجرا». پس باید ارزیابی کرد که آیا نسخه حاضر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، «ریشههای فلسفی» و «سرچشمههای نظری» مشخص دارد؟ آیا «ادبیات» و «واژگان» بهکار گرفتهشده، در شأن و مرتبه یک متن راهبردی هستند؟ آیا متن نگاشتهشده، میتواند «نظم اجتماعی تازه»ای را بیافریند و بهصورت کامل و کافی، «جایگزین» الگوی توسعه شود و حاجت ما را به آن منتقی سازد؟ آیا در متن آن، تمام «اضلاع و جوانب لازم» برای تدبیر دینی جامعه و حکمرانی خداپسندانه، درنظر گرفته شده و این متن، از صفت «جامعیت» برخوردار است؟ آیا «وضوح مفهومی» و «شفافیت معنایی» آن به حدی هست که بتواند خود را از الگوی توسعه، تمایز دهد و منزلت مستقل داشته باشد؟ آیا از «وجوه عینی و عملیاتی» نیز سخن به میان آمده و «لایههای کاربردی» نیز درنظر گرفته شدهاند؟ پرسشهایی از این دست، باید بهمثابه «معیار» و «محک»، در چنین ارزیابی و سنجشی بهکار گرفته شوند تا سند الگوی پیشرفت، از اتقان و استحکامی در طراز چهلسالگی انقلاب، برخوردار شود.
نتیجهگیری:
[الف]. اصل مسأله و معضلهای که با آن دستبهگریبان هستیم، «نفوذ» است؛ چه «نفوذ ساختاری» و چه «نفوذ فردی». نفوذ، ما را از حرکت تکاملی شتابان، بازداشته و از درون و بهصورت رسمی، ما را قفل کرده است. ما همیشه از پشت، خنجر خوردیم و نیروهای نفوذی بودهاند که تجدد را بر ما تحمیل کرده و به انقلاب، گزند رساندهاند. «نظریۀ توسعه» که از دهههای پیش از انقلاب بر جامعۀ ایران تحمیل شد و دورۀ پساانقلاب نیز هر چند با پارهای جرحوتعدیلها، همچنان به اجرا درآمد، مصداق اتم «نفوذ ساختاری و هنجارین» است. پس نهفقط بر بسیاری از ساختارهای انقلاب، نیروهای تجددی حاکم هست، بلکه افزون بر این، غلبۀ ساختاری تجدد، مانع تحرکات انقلابی شده است. گره و مشکل اصلی، در ساختار است و این ساختار، همواره خودش را بازتولید کرده و میکند، و به این واسطه، کار را دشوارتر مینماید. پس مسأله این است که تجدد، بر ما غالب شده، و غلبهاش نیز، از نوع غلبۀ ساختاری است، و این ساختار، خود را بازتولید میکند. از سوی دیگر، تجدد از لحاظ انسانی نیز بومی و وطنی شده است. چنانچه الگوی پیشرفت تحقق یابد، نظریۀ توسعۀ تجددی، از ساحت تدابیر رسمی ما کنار نهاده خواهد شد، اما باید مراقب بود که دشمنی که در بیرون رانده شده، از پنجره داخل نشود و دوباره، زمام و عنان امور انقلاب را در دست نگیرد: و منْ نام لمْ ينمْ عنْه؛ همانا، جنگجو بيدار است، و آنكه به خواب رود، چشمى پى او، باز و هشيار(نهجالبلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، نامة 62).
[ب]. فقر ما، فقر تئوریک است؛ ما در مقام تئوریزه کردن آرمانها و ارزشهای بنیادین انقلاب، کوتاهی ورزیدم، حال آنکه باید از روز نخست پس از انقلاب، اهتمام خاص به آن میداشتیم. نظر مغز متفکر انقلاب، آیتالله شهیدمرتضی مطهری در سال پنجاهوهفت و در کتاب نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر این بود که نیروهای فکری انقلاب، از نظریهپردازی و برپا کردن مکتب و نظام فکری و اجتماعی مستقل، غفلت کردهاند و از اینرو، چنانچه انقلاب به پیروی برسد، دست ما از نظریهها و مکاتبها و نظامهای اجتماعی غیرغربی و دینی، تهی خواهد بود. از ضعف درونی، در دورۀ پساانقلاب نیز ادامه یافت و ما در طول دهههای گذشته، تا حد درخور توجهی، مصرفکننده و مقلد نسخههای تجددی بودهایم. به هر حال، مسأله این است که بهدست گرفتن نهادهای حاکمیتی همچون دولت و مجلس، در حالیکه فکر انقلابی نداریم، و شعارها و اندیشهها و مطالباتمان، تئوریزه نشده است، حاصلی ندارد، بلکه شاید مضر باشد. از اینرو، باید نظریههای خود را به راهبرد و سیاست، و آنگاه به برنامه و طرح عملیاتی تبدیل کنیم. اساسیترین و فراگیرترین مقولهای که میتواند کلیت موضع ما را مشخص کند، الگوی پیشرفت است. انقلاب بیتئوری، اتهامیست که کسانی بر انقلاب اسلامی روا میشمرند، اما امروز با تکیه بر اندیشهها و آرائی که تولید شده و نهفقط نظریۀ توسعۀ تجددی را به چالش کشیدهاند، بلکه نظریۀ پیشرفت را بر سر دست گرفته و آن را پرچمداری میکنند، دیگر نمیتوان مانند گذشته قضاوت کرد.
[ج]. در حالیکه عدهای تلاش میکنند با وقتکشی، اقتصاد را متوقف و معطل نگاه دارند تا مردم از لحاظ معیشتی، قفل شوند و در نهایت، رهبر انقلاب در شرایط از پیش طراحیشده، محصور و دچار استیصال شود و در چارچوب مصلحت، از حقیقت منصرف شود، رهبر انقلاب با این اقدام خویش، ابتکار عمل را بهدست گرفت و نیروهای رسمی تجددی را منفعل کرد. نیروهای تجددی و غیرانقلابی در درون ساخت رسمی، قصد داشتند از طریق اسلام سکولار و رحمانی، بستر تحقق تجدد را فراهم کنند و انقلاب را به ذیل تاریخ غرب، سوق دهند، اما این رویکرد براندازانه و استحالهطلبانه، با تجدیدنظر ساختاری رهبر انقلاب در اصل و اساس الگوی توسعه، خنثی گردید. اینک بر ما فرض است که هر چه در توان داریم را به صحنه آورده و با تکیه بر تمام ذخایر و داشتههای نظری خود، به غنیسازی و ارتقاء و تعمیق الگوی پیشرفت بپردازیم و سطوح سیاسی و اجتماعی را با آن، همدل و همراه سازیم. اگر چنین نکنیم، چهبسا باز هم نیروهای تجددی، ساحت سیاسی انقلاب را در دست گرفته و بکوشند انقلاب را از درون، تهی و منفعل گردانند: الْأمْر بالْمعروف و النهْي عن الْمنْكر فيولى عليْكمْ شراركمْ ثم تدْعون فلاي سْتجاب لكمْ؛ امربهمعروف و نهىازمنكر را وامگذاريد كه بدترين شما، حكمرانى شما را بر دست گيرند. آنگاه دعا كنيد و از شما نپذيرند(نهجالبلاغه، ترجمۀ سیدجعفر شهیدی، نامۀ 47).
[1]. از نامهای خداوند؛ نیکوییکننده؛ نیکوکار.
[2]. ترکبند؛ زین.
[3]. دشوار؛ سخت.
[4]. ظرف سفالینی بزرگ که در آن، آب، سرکه، یا شراب ریزند.
[5]. ساغر؛ شراب؛ می.
[6]. در باور قدما، مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن، میتوان هر فلز پست، مانند مس را تبدیل به زر کرد؛ اکسیر.
[7]. امتحانشده؛ آزمودهشده.
[8]. گردنه؛ راه سخت کوهستانی؛ کنایه از کار سخت و دشوار.
[9]. آگاه؛ دانا.
[10]. کور؛ نابینا.
[11]. وزنشده؛ دارای وزن؛ سنجیدهشده.