به گزارش فرهنگ سدید، روضه قاسم ابن الحسن (ع) روضه احلی من العسل است. جهان را چه شده که نوجوانی مرگ را شیرینتر از عسل میبیند؟ قاسم سوی میدان میرود. هیچ زرهی اندازه قامتش نیست. قاسم راه میرود و سه رد از او بر زمین میماند. رد دو پا و رد غلاف شمشیر...
مقتل حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
امام حسن علیهالسلام هنگام شهادت، فرزندانش را به امام حسین سپرد و به ایشان وصیت کرد تا نسبت به آنها پدری کند. بنابراین قاسم بنالحسن، پسری که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، پیوسته در کنار ابیعبدالله بود.
از امام سجاد علیهالسلام نقل است، شب عاشورا پس از خطبه امام و اظهار وفاداری اصحاب و بنیهاشم، قاسم بن الحسن از امام علیهالسلام پرسید: «عموجان! آیا من هم به شهادت میرسم؟»
حضرت فرمود: «پسرجانم! مرگ نزد تو چگونه است؟»
عرض کرد: «شیرینتر از عسل.»
فرمود: «آری به خدا. عمویت به قربانت! تو هم با من کشته میشوی؛ بعد از آن که به بلای عظیمی دچار شوی.»
حضرت قاسم (ع) روز عاشورا به محضر عمو آمد و اجازه میدان گرفت. حضرت اجازه نداد و او را در آغوش کشید. هر دو گریستند. سرانجام آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد و اصرار کرد تا اجازه گرفت.
در حالی که اشک بر گونهاش جاری بود، عازم میدان شد و لباس معمولی بر تن داشت و زره و خود و ساز و برگی نداشت و تنها یک شمشیر برداشت و چنین رجز خواند:
«ان تنکرونی فانا فرعالحسن
سبطالنبی المصطفی والموتمن
هذاحسین کالأسیر المرتهن
بین اناس لاسقوا صوب المزن»
راوی میگوید: «نوجوانی از خیمهگاه خارج شد که صورتش، همچون ماه تابان درخشان بود. او مشغول جنگیدن با لشگر عمر سعد ملعون شد. در حالی که لشکر محاصرهاش کرده بود، «ابن نفیل ازدی» با شمشیر بر سر مبارکش زد. سر شکافته شد و آن نوجوان با صورت روی زمین افتاد. فریادی از ته دل کشید و عموجانش را خطاب قرار داد.
امام حسین علیهالسلام همانند باز شکاری وارد میدان شد و همانند شیر خشمگینی به سوی سپاه عمر سعد ملعون حمله کرد. حضرت با شمشیر به ابن فضیل ضربهای زد و چون او دست خود را سپر قرار داد، دستش جدا شد. نعرهای زد و صدایش را لشکریانش شنیدند و برای نجات او آمدند، اما بدنش زیر سم اسبان قرار گرفت و به هلاکت رسید.
راوی میگوید: «وقتی گرد و خاک میدان فرو نشست، مشاهده کردم که امام حسین علیهالسلام بر بالین حضرت قاسم ایستاده و قاسم از شدت درد، پاهایش را روی زمین میکشد. امام حسین علیهالسلام فرمودند: «دور باشند از رحمت خداوند آن گروهی که تو را کشتند و آن کسی که در روز قیامت با آنها مخامصه میکند، جد و پدر توست.»
سپس فرمودند: «به خداوند قسم بر عمویت سخت است که او را بخوانی، اما پاسخات را ندهد یا بدهد، اما پاسخ او برای تو سودی نداشته باشد. به خدا قسم امروز، روزی است که دشمنان عموی تو بسیار و یارانش اندکند.»
امام علیهالسلام بدن پاک و خونین حضرت قاسم را در آغوش کشید. وقتی سینه به سینهاش نهاده بود، پاهای آن نوجوان به زمین کشیده میشد. امام، او را به سوی خیمهگاه آورد و در کنار شهیدان اهل بیت (ع) قرار داد.
منبع:فارس