تنها کسانی به امام و این انقلاب وفادار می‌مانند که درد فقر، محرومیت، استضعاف و تظلم‌خواهی را چشیده باشند و الباقی در غربال آخرالزمان فرو می‌ریزند.

گروه گفتمان فرهنگ سدید - راضیه کریمی‌منش: [1]. سعادتمند کسی است که با وجودِ تمام محرومیّتی که دارد، در راه رضای خدا و خدمت به خلق، قدم بردارد و جز از خداوند مزدی طلب نکند و در این مسیر از سرزنش جاهلان نهراسد. نه آن‌هایی که در زمینِ خدا به تبرّج و خودنمایی پرداختند و تنها زمانی به یادِ خلق افتادند که در شکم‌پرستی و شهوتِ سُکرآورِ خویش غوطه‌ور بودند و لحظه‌ای غفلت کرده و به سلامتیِ رعیّتشان باده نوشیدند. زیرا ایشان را یا در حال افساد و فساد می‌توان دید و یا بی‌تفاوت و ناآشنا با رنجِ مردمانِ زمانه. مگر می‌شود غرق در لذّات و شهوات بود و حالِ محرومین و فقرا را درک کرد؟ چرا که به فرموده‌ امامِ راحل، «کاخ‌نشینی، خویِ کاخ‌نشینی می‌آورد»، تا آن‌جا که وضعِ محرومان را به سستیِ همّتشان گره می‌زنند و گاه می‌گویند وقتی خدایشان برایشان چنین مقرّر کرده از ما چه کاری ساخته است و عقب می‌کشند از خدمت به هم‌آن‌هایی که پلّه شدند برای کاخ‌های پوشالی امروزشان. این چنین است که فقرا را از یاد می‌برند و خداوند نیز، آن‌ها را از یاد می‌برد؛ تا آن‌جا که جز شکم و شهوتِ خویش نبینند و از تولید فکر و بصیرت‌افزایی بازمانند و در درون، روز به روز متزلزل و ناآرام‌تر ‌شوند و از نعماتِ خفیِّ الهی بازمانند. همان طُمأنیه و سکینه‌ قلبی که در کاخ آن‌ها یافت نمی‌شود امّا همسایه‌ی دیوار به دیوارِ محرومان و کوخ‌نشینان است. به راستی که اینان هستند ولی نعمتِ حقیقیِ ما. نه آن‌هایی که تمامِ همّ و غمّشان مال‌اندوزی و برتری‌جویی و فسادگری است و از این روی، در مقابلِ قدرت‌های بالاترِ خویش عبد هستند و در مقابل محرومان، فرمانروایی سرسخت. اگرچه دور نیست روزی که به فرموده‌ی امیرِمؤمنان، علی «علیه‌السّلام» ، از بیداد به فریاد آید، آنکس که داد بر او سخت آید. «.. وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ.»(نهج‌البلاغه؛ خطبه‌15)

[2]. ذکرِ این نکته اهمّیّت بسیار دارد که نهی از تجمّل‌پرستی و اشرافی‌گری و تبرّج، به معنای نفیِ اصلِ سرمایه‌داری و کمال‌طلبی و رفاه و یا به معنای پذیرش محرومیّت و فقر نیست؛ بلکه آن‌چه مذموم و تباه‌کننده است افراط و تفریط در برخورداری از مواهبِ الهی و میل به برتری‌جویی و مانورِ طبقاتی است که اعتماد و محبّت مردم را از بین می‌برد. آن‌هایی که منتخبِ مردم هستند، گمان نکنند که بواسطه‌ی این انتخاب، تا به انتهای کار، بر مردم برتری دارند و پیروِ این توهّمشان حدّی در بهره‌گرفتن از بیت‌المال برای خود قائل نیستند. آن‌چنان که خداوند در قرآنِ کریم، قومِ بنی‌اسرائیل را این چنین فرمود که چگونه سرنوشتشان از «و فضّلناهم على‌العالمین»(جاثیه؛ آیه‌16) «و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات‌] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم»؛ به جایی رسید که در موردشان فرمود: «و ضربت علیهم الذّلّة والمسکنة و باؤا بغضب من‌اللَّه»(آل‌عمران؛ آیه‌ی 112) «هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شده‌اند -مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد. اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند. [و نيز] اين [عقوبت‌] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌گذرانيدند.»

[3]. آری، تنها کسانی به امام و این انقلاب وفادار می‌مانند که دردِ فقر، محرومیّت، استضعاف و تظلّم‌خواهی را چشیده باشند. الباقی در غربالِ آخرالزّمان فرو می‌ریزند. همان‌هایی که از حشر و نشر با محرومان عقب کشیدند و به جای شفافیّتِ اقتصادی و شیوه‌های حمایتی، به همنشینی با سرمایه‌داران پرداختند و تصمیماتِ سیاسی و اقتصادی را در جهت منافع خویش حرکت دادند و به جای کاهش و یا توقّفِ فاصله‌ طبقاتی و ایجاد اُلفت بین قلب‌ها و پیش بردنِ اهدافِ جمعی، روز به روز بر این فاصله، خشتِ بی‌اعتمادی و نفرت چیدند و فقیر را فقیرتر کردند و غنی را غنی‌تر و در سایه‌ی این بی‌عدالتی، بصیرتِ انقلابی و دینیِ مردم را تضعیف کردند و ایشان را از این انقلاب ناامید کرده و به کنج عزلت کشاندند. از این روی امام خمینی(ره) فرمودند: (آن روزی که دولتِ ما توجّه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که ما باید فاتحه‌ی دولت و ملّت را بخوانیم.)«صحیفه‌ی امام خمینی(ره)؛ ج۱۷؛ ص۳۷۶» از این جهت تأکیدِ بسیار داشتند بر این نکته که متصدّیان امورِ خود را، از رئیس جمهور گرفته تا مجلسی‌ها و کارکنان دولت، از قشری انتخاب کنید که محرومیّت و مظلومیّتِ مستضعفان را درک کرده باشند و به فکرِ رفاهِ‌شان باشند نه آن‌که از سرمایه‏داران و زمین‌خواران و صدرنشینانِ مرفّه و غرق در لذّات و شهوات باشند؛(اقتباس از وصیّت‌نامه‌ی امام خمینی(ره)) آنچنان‌که گاه‌گاهی از سرِ دلسوزی و ترحّم، حمایتی کنند که در پسش تحقیر و تضعیفِ بیشترِ محرومان و به غربت کشاندنِ آن‌ها باشد.

[4]. اگرچه گاهی هرچند تلخ و زهرآگین باید گفت: خودکرده را تدبیر نیست؛ همانطور که پیامبر گرامیِ اسلام فرمودند: «هیچ امّتی به مقامِ قداست و طهارت و مبرّا و خالی بودن از عیب نمی‌رسد مگر آن‌که قبلاً به این مرحله رسیده باشد که ضعیف در برابرِ قوی بِایستد و حقِّ خود را مطالبه کند، بدون آن‌که لکنت زبان پیدا کند.» نه آن‌که دادِ ظلم سردهند امّا زیرِ عَلَمِ روشنفکرانِ وابسته، سینه زنند و به جای پیروی از تفکّرِ انقلابی و دینی، فریفته‌ی الفاظی ملوّن و تهی از تدبیر شوند. به راستی، بدبختی سرنوشتِ ملّتی هست که تکلیفِ خویش ندانسته، سرنوشت خود و دیگران را رقم می‌زنند و همچنان بی‌خبر از ظلم‌پذیری خویش هستند و حیران که حق از که باید درخواست کنند.

ارسال نظر
captcha