روابط مخدوش را مدیریت بحران کنیم؛
اگر قدرت تشخیص وضعیت روحی طرف مقابل را داشته باشیم و میزان ناراحتی و خشم او را بتوانیم درک کنیم شاید بتوانیم با گرفتن تصمیمی درست، به سوی پایان دادن بحث و بحران گام برداریم.
به گزارش «سدید»؛ ارتباط را می‌توان جریانی چند سویه دانست که طی آن دو یا چند‎ ‎نفر به تبادل افکار، نظریات، ‏احساسات و حقایق می‌پردازند و از طریق به کاربردن ‎علامت و پیام‌هایی که معنایش برای آن‌ها قابل درک است، اقدام به برقراری ارتباط می‌کنند.

ارسطو ارتباط را از جست‌وجو برای دست یافتن به تمامی وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران می‌داند، به این صورت که برقرارکننده ارتباط از‌هر راه و‎ ‎روش ممکن، طرف مقابل یا مخاطب خود را تحت تأثیر و نفوذ خود درآورده‎ ‎و نظر و ‏عقیده خود را به او بقبولاند، اما اگر ما ارتباط را نوعی تلاش آگاهانه‌‏ فرستنده‌پیام برای سهیم ساختن گیرنده در‎ ‎اطلاعات، عقاید و اندیشه‌اش بد‌انیم، ‎ ‎مسئله تفاهم و هماهنگی فرستنده و گیرنده اهمیت اصلی و اساسی پیدا می‌کند. ‎ بنابراین، هرگونه انتقال پیام بین فرستنده و گیرنده ارتباط محسوب‎ ‎می‌شود‎. به بیان دیگر ارتباط یعنی انتقال پیام از گیرنده به فرستنده. با این توصیف زمانی ارتباط درست برقرار می‌شود که معنای پیام‌ها برای گیرنده و فرستنده قابل فهم باشد، حال این فرستنده انسان باشد یا اینکه یک دستگاه مکانیکی فرقی نمی‌کند. ‏ با ذکر برخی مثال‌های عینی در این زمینه به موضوع ارتباطات بین فردی و ابعاد آن می‌پردازیم.

وقتی ارتباط، ناقص و نادرست است
در زندگی روزمره و در ارتباط با فامیل، دوستان و همکاران گاهی با چالش‌ها و سوء‌تفاهم‌هایی مواجه می‌شویم که ناشی از شکل‌گیری ناقص یا نادرست ارتباط است. به مثال‌های زیر توجه کنید:

۱) سال‌های زیادی بود که در اداره‌ای مشغول به کار و همیشه جزو کارمندانی بود که تشویقی می‌گرفت و از او راضی بودند، اما به دلیل داشتن مشغله‌های کاری و سمتی که داشت کمتر می‌توانست از مرخصی‌های خود استفاده کند. روزی که برای مشکل پیش آمده پدرش از مدیر مرخصی خواست تا پدر را همراهی کند، با برخورد بد مدیر روبه‌رو شد. با آنکه مرخصی زیادی داشت، ولی مرخصی‌اش برای مدیر، پرداختن به امور شخصی تلقی و باعث بگو مگو و تلخی بین آن‌ها شد.

۲) زمان زیادی از رابطه‌مان نگذشته بود که بحثی بین‌مان اتفاق افتاد، در مورد مسئله‌ای که خیلی برایم مهم و به شدت ذهنم را درگیر کرده بود، از او توضیحی خواستم، اما کمتر از چند ثانیه به‌جای اینکه حال مرا و چگونگی سؤال پیش آمده را جویا شود و به برطرف‌شدن آن حس در من کمک کند یا برای اتفاق افتاده توضیحی بدهد، با پرخاش و داد و فریاد باعث شد از درخواستم نسبت به آن موضوع منصرف‌شده و با ناراحتی آنجا را ترک کنم.

۳) با دوست چندین و چندساله خود سال‌ها بود، شریک و همکار بودم، سر مسئله‌ای مشاجره کردیم و کار به قهر و قطع رابطه کشید.

۴) سر جای پارک دو نفر از همسایگان دعوایشان شد و حسابی کار به کتک‌کاری و دعوا کشیده شد، طوری که یکی از آن‌ها آسیب دید و...

۵) در اغلب موارد با پدر و مادرم هم عقیده نیستم، آن‌ها می‌خواهند به‌زور عقیده خود را به من تحمیل کنند، این باعث می‌شود خیلی از هم برنجیم، مشاجره کنیم و در نهایت کارم به رفتن از خانه منجر می‌شود...

تلاش‌های حوصله سربر برای حفظ یا توجیه رابطه
گاهی افراد، تلاش‌های زیادی برای حفظ یک رابطه می‌کنند. تلاش‌هایی که نمی‌توان گفت همه‌شان هم درست و در جهت مثبت است، اما تلاش می‌کنند؛ یعنی به اندازه دانش، توان و طبق اصول و فرهنگ و تربیت خود سعی می‌کنند رابطه عاطفی یا اجتماعی خود را سرپا نگه دارند. البته بیشتر این سعی‌ها و تلاش‌ها، در روابط زوجین و رفاقت‌ها دیده می‌شود تا روابط عاطفی و اجتماعی دیگر.

گاهی یکی فکر می‌کند که اگر همیشه کوتاه بیاید و چشم بگوید، سنگ روی سنگ بند می‌شود و به این طریق به طرف مقابل حق‌السکوت می‌دهد. یکی با داد زدن و جر و بحث و فحش همیشه کارش را جلو می‌برد و در کمترین زمان و با کوچک‌ترین محرک سریع عصبانی می‌شود. به گمان خود از روز اول گربه را دم حجله می‌کشد و زهر چشم می‌گیرد. دیگری با اشک، آه، نفرین، ضجه و از بدبختی گفتن راه را پیش می‌برد. انگار نشان‌دادن و بازی کردن نقش قربانی و بدبختی، دلسوزی طرف مقابل را برمی‌انگیزد. بعضی‌ها با عوض‌کردن بحث یا خود را به کوچه علی چپ زدن سریع صورت مسئله را پاک و برای خود راه فرار باز می‌کنند و بعضی دیگر با دروغ گفتن و ساختن یک داستان عجیب و غریب و تخیلی، ذهن طرف مقابل را به سمت و سوی دیگر می‌برند و برگ برنده دست می‌گیرند. یا عده‌ای با آوردن بهانه‌های متعدد و تقصیر این و آن انداختن یا مقصر جلوه‌دادن آفتاب و ماه و خورشید و درختان و کی بود کی بود؟ من نبودم حوصله سر می‌برند. گاهی اوقات هم همان اول کار یکی از طرفین سریع تا می‌گویی بالای چشمت ابروست، قهر می‌کند و می‌رود... تا کی؟ بستگی به اندازه دلش یا دل طرف مقابل دارد... و به همین ترتیب روابط و ارتباط‌ها دچار مشکل، ناراحتی و ازهم‌گسیختگی می‌شود.

پاراگراف بالا را دوباره بخوانید. به نظر می‌آید هر کدام از شما بعد از هر یک از آن مثال‌ها یک «آه» کشیدید، یعنی در اینکه هر کدام از این رفتار‌ها به نوعی حوصله سر بر، ناشیانه، غیرمعقول و نادرست است، شکی نیست، ولی هرکدام از این رفتار‌ها بسته به شرایط و موقعیتی که در آن هر یک از طرفین قرار دارند، ممکن است ناخودآگاه یا اجتناب‌ناپذیر باشد؛ یعنی ممکن است از همه ما سر بزند، اما آنچه مهم است تداوم، استمرار و اصرار، یعنی در حقیقت، عادت به رفتار‌های نادرست است که باعث می‌شود شکل رابطه و مسیر آن دچار مشکل و تزلزل شود.

مدیریت بحران هنگام تزلزل ارتباط
اینکه در زمان شروع بحث، دلخوری و ناراحتی از قبل داشته باشیم یا نه و چیزی از گذشته و بیرون از محیط ما را پریشان نکرده باشد، یا نگرانی و اضطراب از برنامه و قرار فردا و آینده خود نداشته و ذهنمان درگیر مسئله و حل آن نباشد. داشتن حال و روحیه و حتی سلامت جسمی مناسب که سبب بی‌حالی و بی‌حوصلگی ما شده باشد، مشکلات مادی، نگرفتن حقوق، نگرانی از بیماری یک عزیز، بدخوابی و بی‌خوابی، گرسنگی و ضعف جسمی و... همه و همه تأثیر بسیار زیادی بر روند بحث پیش آمده و نیز اختلاف‌نظر‌ها و همچنین طرز برخورد طرفین، ادامه و در نهایت اتمام بحث و ختم داستان دارد.

با توجه به این موضوع که رابطه استاندارد، ترکیبی از رفتار‌های مختلف است، هیچ‌کدام از زشت و زیبا‌های رفتاری، به‌صورت غیرمنطقی و بولد نشان داده نمی‌شود. می‌توان گفت در همه روابط، چه کاری، چه دوستی، چه خانوادگی و چه روابط عاطفی زوجین، مجموعه‌ای از رفتار‌های درست یا غلط، خواه ناخواه به دلیل تفاوت فرهنگ‌ها، خانواده‌ها، تربیت‌ها، تحصیلات، محیط اجتماعی که در آن رشد و پرورش یافته‌اند، امکانات، تعداد افراد خانواده، سن و... اتفاق خواهد افتاد، اما مسئله‌ای که مهم است شیوه مدیریت رفتار و برخورد‌ها در آن شرایط است. به معنای بهتر، شیوه مدیریت بحران.

مدیریت بحران یعنی اینکه بتوانیم در شرایط سخت بهترین تصمیم و کارآمد‌ترین آن را بگیریم به نوعی که کمترین ضرر و کمترین نتیجه بد را به همراه داشته باشد. در حقیقت مدیریت بحران در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود، اما آنچه در همه بحران‌ها مورد نیاز است، نگه داشتن تسلط بر اعصاب و قدرت تصمیم‌گیری و نیز حفظ آرامش است. ممکن است در تمام شرایط سخت گفته شده در بالا، هر کدام از ما رفتار غیرمنطقی و غیر معقول از خود نشان دهیم، به‌طوری که هر زمان به آن فکر کنیم، پشیمان شده یا خجالت‌زده شویم، اما می‌توان با در نظرگرفتن شرایط و درک آن، از طرف مقابل اینگونه رفتار را پذیرفت و گذر کرد. اینکه بتوانیم شرایط و محیط گفتگو را بسنجیم و همدیگر ا به نوعی در آن حال درک کنیم.

به بیان ساده‌تر بهتر است قبل از هر مشاجره و بحثی، ابتدا توجه کنیم که آیا زمان برای صحبت و گفتگو مناسب است یا خیر. بعد از آنکه شرایط را برای صحبت مناسب دیدیم، با آرامش ادامه دهیم.

در حقیقت، در تمامی مناسبت‌ها و روابط، عکس‌العملی که در مقابل رفتار و عمل غیرمنطقی از ما سر می‌زند در روند رابطه و بحث پیش‌آمده تأثیر به‌سزایی دارد. واکنش مناسب نشان دادن بستگی به عوامل زیادی دارد. بیشتر اشخاص در شرایط بروز بحران عصبی و روحی نمی‌توانند راه‌حل مناسب و درستی پیدا کنند و شیوه درستی را برگزینند، زیرا دانش مدیریت بحران و دوری از خشونت را نمی‌دانند.

اینکه در مقابل هیجان و پیشامد به وجود آمده، ما نیز برخورد غیرمنطقی و غیرمعقولی از خود نشان دهیم و هر دو طرف تراشه‌هایی از خشم و درون آشفته خود را به سمت یکدیگر پرتاب کنیم، خود به ایجاد مشکلات بیشتر دامن می‌زند و ممکن است باعث به‌وجود آمدن اختلافات بیشتر شده و ارتباط را از مسیر درست و رشد خود دور نگه داشته و رابطه را دچار مشکلات بیشتری کند.

به شرایط پاسخ بدهیم نه واکنش
اگر قدرت تشخیص وضعیت روحی طرف مقابل را داشته باشیم و میزان ناراحتی و خشم او را بتوانیم درک کنیم شاید بتوانیم با گرفتن تصمیمی درست، به سوی پایان دادن بحث و بحران گام برداریم. این نیز خود مستلزم شناخت موقعیت و مراتبی است که قبلاً گفته شد. در اصل نباید تابع جریان بحران شد و واکنش احساسی نشان داد، بلکه باید شرایط را سنجید. به بیان واضح‌تر، درک طرف مقابل این امکان را به ما می‌دهد که بتوانیم راحت‌تر خطای او را ببخشیم یا نادیده بگیریم یا کمتر از او ناراحت شویم تا کمتر دچار تصمیم اشتباه شویم.

باید بپذیریم که این بروز خشم و ناراحتی یا برخورد نابجا در هر مدل رابطه‌ای نیست که باعث ناراحتی ما می‌شود بلکه ناتوانی ما در برخورد با این مسائل است که مارا ناراحت می‌کند.

ناتوانی ما در برخورد با ترافیک بزرگراه، شنیدن دروغ، توهین، دیدن صحنه‌های خشونت‌آمیز از طرف مقابل، طفره‌رفتن و پاک‌کردن صورت مسئله، مسخره‌کردن و دیدگاه از بالا به پایین، داد و فریاد و ایجاد ترس و تهدید و... است که باعث می‌شود به‌هم بریزیم، خشمگین شویم، فریاد بزنیم یا پرخاش کنیم، فرار کنیم، گریه کنیم و حتی به کسی آسیب بزنیم. این‌ها واکنش هستند. به بیان ساده‌تر، این ناتوانی ما در برخورد با مسائل و مشکلات است که ما را ناراحت می‌کند نه خود آن مسائل.

باید بدانیم در زندگی و رابطه‌های خود نباید واکنش نشان دهیم، بلکه باید پاسخ دهیم. واکنش‌ها همیشه غریزی هستند، در حالی که پاسخ‌ها همراه با تفکرند. پاسخ همراه با تفکر همان رابطه درست و مدیریت بحران است. پاسخ‌ها همان بهترین تصمیمی هستند که باید انجام داد، بدون نشان دادن واکنش غیرمعقول. این مفهوم مهمی در فهم زندگی است. انسانی که خوشحال است، به این خاطر نیست که همه‌چیز در زندگی‌اش درست است، او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش و پاسخش نسبت به مسائل زندگی درست است.

در واقع ارتباط بهتری با محیط پیرامون خود اعم از انسان‌ها و طبیعت و اتفاقاتی که هر دوی آن‌ها را شامل می‌شود، برقرار می‌کند. در اصل می‌پذیرد که همه‌چیز درهم است. از آنجا که هر موقعیتی برای خودش منحصر به‌فرد است، آنچه مسلم است این است که شناخت و تجربه و استفاده از پتانسیل‌های احتمالی موجود در محیط و آزادسازی آن‌ها در جهت مدیریت و مهار بحران، مهم‌ترین موضوع است. پس لازمه داشتن یک ارتباط خوب و برد برد و در حقیقت مؤثر، درک متقابل یا همان فهم مشترک، مدیریت بحران، گرفتن تصمیم صحیح و دادن پاسخ درست به شرایط است.
 
انتهای پیام/
منبع: جوان
ارسال نظر
captcha