جنگ‌های روانی رسانه‌ای ارتباطی فرهنگی و هوشمند، چیست؟
آیا جنگ شناختی واقعا وجود دارد یا لباسی نو بر همان جنگ‌های روانی رسانه‌ای و نرم است تا مخاطبان دلزده و آسوده، دل سپرده و گوش سپرده اغوا شده را اقناع کنند که واقعا جنگ وجود دارد بلکه حتی با کلاس‌تر هم شده است؟
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ سیاوش ایمانی: بدون مقدمه وارد متن اصلی این عنوان می‌شویم که جنگ شناختی چیست و از کجا باید وارد درگیری این جنگ شویم، آیا عنوان این جنگ یک درگیری لفظی است یا در سیر تحولات جنگ‌ها به جنگ شناختی رسیدیم، واقعا مدعیان این جنگ حرف تازه و جدیدی را بیان می‌کنند یا عنوانی است که رسم و مد روز شده است. آیا نقطه تمایز و تفاوتی برای آن با دیگر جنگ‌ها قائلند یا تاریخ استفاده واژه‌های قدیمی از قبیل جنگ روانی، عملیات روانی، جنگ نرم، جنگ ترکیبی هیبریدی و... به سر آمده است که دست به دامن این واژه جدید شده اند، آیا ادعای جنگ شناختی مبتنی بر استفاده از ظرفیت مفهومی این عنوان برای کاربران دنیای سایبر است و مخاطبان منبر و تلویزیون و ماهواره به کاربران شبکه‌های اجتماعی سایبری تبدیل شده اند و قوه خیالشان چنان ایمیجی و تصویری شده است که قدرت تصور و تصدیق ندارند تا بدانند جنگ روانی و نرم همچنان هست و دست به دامن واژه و مفهوم پرطمطراق شناختی شده اند تا گوش‌هایی که در قعر سیاهچال مجاز بدهکار جنگ و توطئه و نفوذ و... نیست را به خود آورند.

آیا این عنوانی است برای طرحی نو با زمین تازه با قواعد پیچیده یا در تداوم همان جنگ‌های تاریخ است، اما به اقتضای زبان و ادبیات و نوع مخاطبان که الان گفته می‌شود مخاطبی وجود ندارد بلکه کاربرانی دارای حق انتخاب و تعامل در دنیای شبکه‌ای است، این حرف نه توسط افراد عادی و سیاهی لشکر این جنگ‌ها که توسط نظریه پردازان رسانه و ارتباطات مطرح می‌شود، آیا می‌توان گفت وقتی سیطره و هژمونی فکری و رسانه‌ای چنان پیچیده و مسلط و دارای کنترل ذهن شده است که نظریه پرداز ارتباطی و رسانه‌ای هم خارج از این سیطره نمی‌تواند فکر کند و چنان اسیر مصرف رسانه‌ای شده است که توهم حق انتخاب و تعامل و کاربر بودن می‌کند و با لباس علمی لباس تقدس و مرجعیت به این نوع نگاه مسلط می‌پوشاند.

آیا جنگ شناختی واقعا وجود دارد یا لباسی نو بر همان جنگ‌های روانی رسانه‌ای و نرم است تا مخاطبان دلزده و آسوده، دل سپرده و گوش سپرده اغوا شده را اقناع کنند که واقعا جنگ وجود دارد بلکه حتی با کلاس‌تر هم شده است و شما برخلاف تصور جنگ‌های سابق که دارای ارتش و لشکر و عده و عده و ساختار و سازمان بودند، سرباز این جنگ در همین زمین زندگی عادت شده هستید که با همان رفتار‌های روزمره نقش سربازی را در میدانی وسیع و با قواعدی از پیش تعریف شده بازی می‌کنید، آیا احساس شکست و پیروزی شما در بازی‌های رایانه ای، یا همذات پنداری شما با قهرمانان داستان‌های سینمایی و رمان‌های عشقی خارج از گزینه‌های از پیش تعیین شده کارگردان و مولف داستان است.

اینکه گفته می‌شود تهدیدات آینده به واسطه جنگ شناختی است یا شروع جنگ شناختی اعلام نشده است اینکه شناخت انسان‌ها را هدف قرار می‌دهد و رویگردانی اجتماعی ایجاد می‌کند، پیچیدگی‌های جنگ شناختی، قدرت در جنگ شناختی چگونه است؟ شروع جنگ شناختی چگونه است؟ تلفات حمله شناختی چگونه است؟ زخمی‌های جنگ شناختی، شهدا جنگ شناختی، تصرف زمین در جنگ شناختی، ایثار و حماسه سازی در جنگ شناختی ادراکی، اینکه چگونه مردم را علیه منافع خودشان در برجام و ... بسیج کرده اند و مواردی از این قبیل، آیا می‌توانند نقطه تمایز جنگ شناختی با عملیات روانی و جنگ نرم و و رسانه باشد.

آیا می‌توان گفت که اصلا جنگ شناختی یکی از زیرمجموعه‌های جنگ نرم است، آیا جنگ شناختی عنوانی برای پیشبرد مفهومی جنگ و حفظ آگاهی و بصیرت در وجود جنگ در شرایط به هم خوردن پیچیده مرز‌های دوست و دشمن و به عبارتی مرز‌های شناختی است؟ آیا جنگ شناختی نوعی استراتژی مفهومی و گفتمانی برای جلب توجه بیشتر و حفظ حدود و مرز‌های خودی از دشمن است؟ اینکه به مرور زمان با گسترش شدت و و وسعت و دامنه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران هم حضرت آقا مفهوم پردازی‌های گفتمانی برای گسترش دامنه دفاع و هوشمندی و خنثی کردن آن‌ها را بکار برده اند. از قبیل تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و ...

گفته می‌شود این جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفته تر، عمیق‌تر و وسیع‌تر جنگ روانی است و مبتنی بر جامعه شبکه‌ای با مدیریت ادراک است و بهترین راه مقابله با این جنگ، ارتقای آگاهی و سطح بالای سواد رسانه‌ای است و مصداق بارزش اینستاگرام بستر جنگ شناختی ادراکی هیبریدی دشمن است.

گفته می‌شود در این جنگ مناسبات بین دولت و ملت را به هم می‌زنند و گسل‌ها را فعال می‌کنند و انرژی آزاد شده را مدیریت می‌کنند، از قبیل جنگ ارزی، دراویش گنابادی، ماجرای دخترانی که روسری را بالای چوب می‌کنند، ماجرای دی ماه و معیشت مردم و کارخانه‌ها گفته می‌شود در جنگ شناختی، رسانه تنها ابزار نیست بلکه یکی از ابزارهاست، حتی بیان می‌شود در زمانه از بین رفتن انحصار رسانه ها، هیچ کس نمی‌تواند جریان اطلاعات را در کنترل خودش داشته باشد و اینجاست که مزیت‌های جنگ شناختی خود را نمایان می‌کند و جنگ رسانه‌ای منسوخ می‌شود.

گفته می‌شود جنگ شناختی یعنی نفوذ به ذهن تک تک افراد برای دستکاری‌های ذهنی، تغییر نگرش، تغییر و تسلط بر مدل تحلیل اطلاعات در افراد، اثرگذاری بر تصمیم گیری و اقدامات افراد، پیش بینی کنش‌های رقیب، مدیریت هیجانات و احساسات و حب و بغض ها، مدل سازی ریاضی فرایند‌های ذهنی، استفاده حداکثری از هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین و ... و فراتر از آن اهدافی است که مورد توجه قرار می‌گیرد.

گفته می‌شود جنگ شناختی، جنگی نامرئی با بی نهایت سناریو است یا جنگ شناختی به مثابه قلمرو است مثل جنگ جمعیتی علیه جامعه ما آن زمان توانست اثر خود را گسترش دهد که به قلمرو شناختی وارد شد یا مثال سقوط هواپیمای اکراینی که با قرار دادن نقاط ابهام آلود این حادثه بیش از هم یک عملیات شناختی را به ذهن انسان متبادر می‌کند و...

مبتنی بر موارد بالا می‌توان گفت که جنگ شناختی شکل پیچیده‌تر و همه جانبه‌تر همان جنگ‌های روانی رسانه‌ای ارتباطی فرهنگی و هوشمند است، نوعی جنگ روایت هاست و در یک کلام می‌توان گفت نوعی جنگ زندگی به تمام معناست که در میدان سبک زندگی انسان‌ها جریان دارد و بیشتر در لایه‌های زندگی انسان‌ها تنیده شده و هنر این جنگ به نداشتن احساس جنگ است و به نظمی خارج از متن زندگی موجود فکر نکردن است، اگر هم کسی سودای انقلابی گری دارد، در وادی و پارادایم این جنگ چنان عمل می‌کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب، در این جنگ حتی شاید کدخدای جهان را هم نابود کنی، اما تا زمانیکه از تاویل‌های حاکم بر تفسیر جهان آزاد نشده ای، برده و اسیر این جنگ هستی، اینجاست که لازم است ضمن توجه به نکات ذکر شده در این نوشتار گفت که عمده کسانی که دم از جنگ شناختی می‌زنند صرفا تابلوی اتاق جنگشان را به تبعیت از شنیدن این واژه از دشمنانشان عوض کرده اند و با شدت و حدت بیشتر یا با ادبیاتی متفاوت همان تاکتیک و تکنیک‌های سابق را بکار برده اند و به تعبیر سون تزو استراتژیست چینی: هرکس به جنگ قبلی آماده شود شکست خورده است.

تا زمانیکه فرزند زمان خود نباشیم و به نوستالوژی‌های گذشته دلخوش باشیم گره ذهنی امان برای فهم نوع جنگ و فهم بیانات فرمانده کل قوا باز و روشن نخواهد شد انگار ژنتیک فهم برخی آدم‌ها برای جنگ‌های امروز و فردا با هر اسم و عنوانی متناسب نیست، حال اسمش اگر جنگ شناختی باشد که نیاز به فهم فرایند‌های ذهنی داریم که ذهن‌های متصلب و خو گرفته به جنگ قبلی همواره مسیر جنگ را عوض خواهند کرد و مصادره به مطلوب خواهد شد.

شاید بتوان گفت، اگر مسامحتا جنگ شناختی را مبتنی بر برخی خطوط و مفاهیم این نوشتار قبول کنیم کرونا میدانی برای فهم جنگ شناختی و مهندسی معکوس آن بعد از کلی تلفات مادی و معنوی و اجتماعی و سیاسی است. شاید اگر خیلی دلخوش باشیم و با وجه پزشکی و طبی آن کاری نداشته باشیم، اما نمی‌توان از عوارض فرهنگی اجتماعی آن غافل شد، حتی می‌توان گفت همین بستر فرهنگی اجتماعی است که نظم نوینی را در پسا کرونا رقم می‌زند و این بین الاذهان ایجاد شده در هراس کرونا که جامعه را به مرگ گرفته تا به تب ناشی از واکسن مورد تایید پروژه کواکس راضی شود.

اما لازم است با این مقدمه بدون مقدمه به اصل بحث پرداخت واقعا نقطه تمایز جنگ شناختی کجاست؟
مسلما همه نظریه‌های رسانه‌ای و ارتباطی فرهنگی شان و وجه جنگی هم دارند چه بسا عمده نظریه‌های ارتباطی و حتی روانشناسی در محیط‌های نظامی و روی اسرا آزمایش شده است همانطور که صنایع نظامی جهت دهنده صنایع خدماتی شده اند که در راس آن‌ها اینترنت است که از ارتش آمریکا شروع شد حتی مبتنی بر اسناد بالادستی خود کشور آمریکا، سازمان ملل زیر مجموعه وزارت دفاع آمریکا عمل می‌کنند که زیرمجموعه‌های آن از آژانس انرژی اتمی و بهداشت جهانی و یونسکو و ... در اکثر کشور‌ها منویات مدنظر را دنبال می‌کنند.

اما اصل جنگ شناختی مبتنی بر علوم شناختی است که بعضا گفته می‌شود در مرز‌های دانش حرکت می‌کند و با محور قرار دادن پیچیده‌ترین عضو شناختی انسان یعنی ذهن و مغز در گرایش‌های میان رشته‌ای زیر مجموعه اش به بررسی فرایند‌های ذهنی و مغزی می‌پردازد و می‌خواهد عینیت و تجربه را درباره این جعبه خاکستری بیشتر کند که قبلا توسط روانشناسان رفتارگرا علیه گرایش شناختی روانشناسی به عنوان جعبه سیاه مطرح می‌شد و آن‌ها را به توهم و بیهودگی سعی در شناخت آن متهم می‌کردند، اما با بوجود آمدن فناورهایی، چون ام آر‌ای و ... این امکان فراهم شد با تحریک یا مطالعه قسمت‌های مختلفی از مغز و مشاهدات ناشی از آن به بررسی دقیقتر مغز و شناخت و نورون‌های مغزی بپردازند، هر چند هنوز هم با وجود پیشرفت‌هایی در هاله‌ای از ابهام به دلیل بیشماری حالت‌های نورون‌های مغز قرار دارند، اما به هر حال این اصرار و ماجراجویی تمدن مدرن برای کشف انسان، او را به سمت بررسی‌های میان رشته‌ای انسان کشانده است و اهداف ناشی از کشف فرایند‌های ذهنی و مغزی و قلبی هر طراح جنگی را وسوسه می‌کند تا در کنار نظریه‌های ابطال پذیر و تاریخ مصرف گذشته ارتباطی فرهنگی رسانه‌ای در جنگ تمام عیار نرم و فرهنگی، میدان جنگ را در دستکاری‌های شناختی در مغز و قلب و ذهن به این دنیای پیچیده انفسی بکشانند تا در کنار سیر آفاقی به سیر انفسی هم دست یابند و مطالعات گسترده از منابع شناختی رقیب هم گواه بر این است که دشمن می‌خواهد انگار نوعی سحر و جنون را در ملک سلیمان رقم بزند و با کاهش هزینه‌ها سربازان بی مزد و مواجب خود را زیاد کند، سربازانی که علیه منافع خودشان خودکشی می‌کنند.

این جنگ بیشتر به سمت کوچک سازی و نامرئی کردن سلاح‌ها می‌رود، در این جنگ از تزریق واکسن تا کاشت چیپ نانومتری تا تراریخته کردن غذا و دارو و درمان و روانکاوی و روانشناسی، هوش مصنوعی، زبان شناسی، فلسفه ذهن و... همه اشان را جهت تاثیر شناختی بر انسان و فهم دقیق‌تر میراث گذشته بررسی و مطالعه می‌کنند.

علم شناختی مطالعه علمی و بین رشته‌ای ذهن و فرایند‌های آن است که ساختار، فرایند و عملکرد شناختی ذهن را بررسی می‌کند زیرشاخه‌های اصلی علوم شناختی عبارتند از مدلسازی شناختی، علوم اعصاب شناختی، زبان شناسی شناختی، فلسفه ذهن و هوش مصنوعی، کاربرد‌های علوم شناختی در جنگ شناختی در دو سطح نیروی انسانی و سطح تجهیزات بررسی می‌شوند، از قبیل افزایش بازده تولید انرژی در بدن و افزایش ساعات فعالیت مستمر، افزایش توان بیداری، کاهش میزان ترس و حس درد در سیستم عصبی، کنترل ذهن و رفتار، ادغام تکنولوژی با سیستم عصبی بدن، گسترش سیستم تشخیص DNA گسترش سلاح‌های شناختی، حشرات سایبری و ...

مفاهیم ذهنی مربوط به علوم شناختی شامل زبان، ادراک، حافظه، توجه و استدلال است، مثلا روانشناسی شناختی با تکیه بر تجربه و آزمایش توانست کمک بسزایی در فهم ارتباط مغز و ذهن انسان بکند و در مورد شناخت ذهن و کارکرد‌های آن اطلاعات باارزشی درباره ریشه‌های رفتار آدمی به دست دهدکه توانست به استفاده بهینه از مغز، معالجه آسیب‌های مغزی و طراحی الگو‌های مصنوعی مغز کمک کند. امروزه بشر نه فقط به درون مغز دسترسی دارد، بلکه می‌تواند در آن مداخله کند و در این زمینه روش‌های مختلفی برای مطالعه عملکرد مغزی انسان صورت گرفته است، درحقیقت، جهان با استفاده از این علم، دست به یک برنامه ریزی شناختی می‌زند که در نتیجه آن بتواند به مغز و ذهن انسان تسلط یابد و از این طریق او را در هر مسیری که می‌خواهد جهت دهی کند و در واقع کنترل مغز و ذهن را در دست گیرد.

تا اینجای نوشتار اشاره مختصری به وجه اشتراک و افتراق جنگ شناختی با دیگر جنگ‌ها خصوصا در پارادایم مدرن شد که لازمه آن شناخت ذهن و مغز و قلب و خلاصه هر آنچه به شناخت انسان مربوط است و این شناخت در این پارادایم روش شناسی خاص پوزیتیویسمی دارد البته هر چقدر جلوتر می‌رود دایره روشی و رشته‌ای خود را گسترش می‌دهد، اما در وادی اسلامی، منابع غنی و حرف‌های اساسی درباره انسان در قران و روایات درباره روح و بدن و عقل و علم و ... مطرح شده و همچنین بحث‌های جالبی درباره روح انسانی و مزاج شناسی در طب اسلامی و سنتی مطرح شده است که لازم است به عنوان مزیت نسبی ما در جنگ شناختی مطرح شود در صورتی که قائل به چنین جنگی باشیم، بحث‌هایی که به فرایند تاثیر و تاثر روح و جسم می‌پردازد، منابعی که دست ما را در نظریه پردازی می‌گیرد که انشالله بعد از ورود جدی به چالش بحث جنگ شناختی مطرح خواهند شد.
 
/انتهای پیام/
Iran (Islamic Republic of)
حسین
۱۱:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۴
چرا نویسنده یا منبع در اخر مطالب عنوان نمیشود
ارسال نظر
captcha