یادداشتی به انگیزه چاپ مجموعه شعر آیینی «شمس‌الشرف»؛
اشعار محمدحسین انصاری نژاد در عین وفاداری به همه عناصر و ابعاد فضا‌های اسلامی و شیعی، بیشتر از آنکه شعر «عامه» باشد، شعر «خواص» است.
به گزارش «سدید»؛ «انصاری‌نژاد یک شاعر آیینی است و جوهر شعر او دین و آیین است. ارزش‌های الهی و انسانی در شعر او موج می‌زند. اما شعر آیینی‌اش، به هیچ روی عامیانه و همه کس فهم و همه کس پسند نیست. شعر او در عین وفاداری به همه عناصر و ابعاد فضا‌های اسلامی و شیعی، بیشتر از آنکه شعر «عامه» باشد، شعر «خواص» است. خواصی که با راز و رمز و ظرافت‌های شعر امروز دنیای فارسی‌زبان آشنا باشند و قدرت درک هنر شاعری او را داشته باشند... انصاری‌نژاد را باید مصداق بارز و نمونه‌ای روشن از ارتقا و اعتلای شعر مذهبی فارسی در ایران اسلامی و انقلابی امروز دانست. شعری که از حیث درونمایه متعالی است و از نظر سبک و زبان، امروزی.»

(بخشی از مقدمه دکتر حداد عادل بر مجموعه شعر آیینی شمس‌الشرف)
محمدحسین انصاری‌نژاد، بی‌هیچ، چون و چرایی، شاعر است و معاصر؛ و معاصر بودنش نه فقط به‌خاطر همزیستی زمانی با ما، بلکه بیشتر به این اعتبار است که «حال‌اندیش» است و فرزند زمانه خویش. او به گزارشگری هوشمند می‌ماند که تمام اتفاقات زمانه خویش را- با ذکر جزییات- به‌صورتی هنرمندانه بازآفرینی می‌کند. بازتاب رخداد‌ها در جان و جهان شعرش، بیرون از دایره انفعال، و همراه با تأمل و تفکر است. او واژه‌ها را به‌گونه‌ای تراش می‌دهد که روایتگر اندیشه‌های انسانی‌اش باشد. او تن‌پوشی از معنا بر اندام واژه‌ها می‌دوزد و زمانی زبان به سخن باز می‌کند که حرفی برای گفتن و داغی برای شکفتن داشته باشد.

روزآمد بودن زبان و انطباق لهجه ادبی با لهجه انسان معاصر، نشانه هوشمندی شاعر است. انصاری‌نژاد به‌عنوان شاعری از نسل اکنون، به خوبی دریافته است که شاعر امروز نمی‌تواند نسبت به مطالبات و نیازمندی‌های انسانی که در عصر «پسامدرن» زندگی می‌کند بی‌تفاوت باشد. چون این بی‌تفاوتی او را به گذشته پرتاب می‌کند و از درک مناسبات فرهنگی- اجتماعی عصر حاضر غافل. شاعرانی که از درک زمانه خویش عاجزند، چاره‌ای جز هم‌نفسی و همنشینی با شاعرانی، چون فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، عنصری و یا شاعران دوره «بازگشت» ندارند؛ و این یعنی حرکت در دایره تکرار و تقلید. ولی شاعرانی که «فرزند زمانه خویشند»، ضمن اینکه به توصیه نیما براى رسیدن به زبانى هرچه کارآیندتر عمل می‌کنند- بی‌هیچ تعصبی- از مطالعه انتقادى آثار گذشتگان غفلت نمی‌کنند و همزمان در شعر به‌دنبال یافتن زبانی مشترک برای تعامل و تفاهم با نسل اکنون هستند.

«شمس‌الشرف» که به مقدمه‌ای به قلم دکتر حداد عادل مزین شده است، دربردارنده مجموعه اشعار آیینی انصاری‌نژاد است. او در آیینی سروده‌های این مجموعه، از شعر دینی و آیینی اصیل رونمایی کرده و غیرت و بصیرت دینی خود را به‌عنوان شاعر روشن‌اندیشی که پرورش‌یافته مکتب قرآن و عترت است، به تمام و کمال به تماشا گذاشته است.
«شمس‌الشرف» به‌خاطر شرافتی که به شعر آیینی روزگار ما بخشیده است، می‌تواند سرمشق شاعران آیینی سرای زمانه ما باشد. بدین جهت که «شمس‌الشرف» محصول توهمات و تخیلات شاعرانه نیست. بلکه مجموعه‌ای است مستند به آیات و روایات. از همین رو، ردپای قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه، و روایات قدسی را در بیت به بیت و واژه به واژه شعر‌های این مجموعه می‌توان دید.

شاعر در این مجموعه، در صراط مستقیم «معرفت»، «حکمت» و «حقیقت» گام برمی‌دارد. چرا که به خوبی می‌داند رسالت شاعر اصیل آیینی، پیش و بیش از تحریک احساسات، نقب زدن به ریشه‌ها و آتش افکندن در خرمن اندیشه‌هاست. در نگاه او، شاعری رسالتی الهی است برای مبارزه با خرافه و گزافه، و احیای کرامت‌های انسانی. از همین رو، شعرهایش پیش از آنکه مذهبی و «موضوع‌مند» باشد، «معنوی» و «موضع‌مند» است، با زبانی استوار، باصلابت و حماسی.

شعر انصاری‌نژاد به‌عنوان شاعری که از سلسله روحانیت است، در الهامی معرفت‌شناسانه ریشه دارد. الهامی از جنس حکمت. از همین رو در آیینه اشعارش، می‌توان سیمای دنیا و آخرت را بی‌پرده می‌توان به تماشا نشست. در نگاه او، عالم تجلی‌گاه «وحدت» است و بین دنیا و آخرت هیچ فصلی نیست. او خدا را «در همین نزدیکی» می‌بیند، در آسمان سبز، در سکوت سنگ‌ها، در لبخند نسیم، در زلالی شبنم، در شکفتن بهار و زمزمه آبشار:
بیا یک روز قدری آسمانی‌تر بیندیشیم
به ادراک نسیم باغ نیلوفر بیندیشیم
تمام آسمان را سبز تسبیح خدا دیدم
چه می‌شد دست‌کم یک سجده دیگر بیندیشیم
هزار آیینه اسم اعظمی باریده باید خواند
غزل‌های سلیمان را به انگشتر بیندیشیم
شبی بارانی آیات ابراهیم باید شد
گلستانی است شعله شعله، پیغمبر بیندیشیم
سحر سجاده‌مان را مرغ آمین می‌برد بالا
اگر غرق نماز شبنم و شبدر بیندیشیم
بهاران از نفس‌های سواری غنچه خواهد زد
در این زردی به آن دست بهارآور بیندیشیم
کسی دل را به سقف آسمان سنجاق خواهد کرد
اگر در سایه ابری نوازشگر بیندیشیم
خدا را در سکوت سنگ‌ها باید تماشا کرد
قنوت دره‌ها جاری است سر تا سر بیندیشیم
صدامان می‌کند از سمت آبی‌های دور از دست
اگر یک روز در بارانی از کفتر بیندیشیم
غزل را بر پر گنجشک‌ها باید گره زد تا
به زیر نم‌نم باران صمیمی‌تر بیندیشیم

انصاری‌نژاد اهل مطالعه است و جغرافیای واژگانی بسیار گسترده‌ای دارد. به همین خاطر زبان شعرش در پرداخت مضامین الکن نیست. دیگر اینکه شاعری پرتلاش و پرکار است. ولی پرکاری، شاعرانگی‌اش را به حاشیه نبرده و ذوقش را از سکه نینداخته است.

تلفیق هنرمندانه فرم و محتوا، فرهیختگی اندیشه توأم با اعتراضی شیعی، گستردگی دایره واژگان، بیان وصفی- روایی، نگاه نو به پدیده‌ها و اشیا، تنوع و تکثر اوزان عروضی (به‌خصوص استفاده قدرتمندانه و هوشمندانه از اوزان بلند)، و فخامت و ارجمندی زبان، آیینی سروده‌های «شمس‌الشرف» را برای مخاطب امروز دلنشین و خواندنی کرده است. همچنین مراقبه زبانی، دوری از کژتابی‌های اعتقادی، و پرهیز از زبان‌بازی‌های فضل فروشانه، بر شرافت و فخامت اشعار او افزوده است.

نکته قابل تأمل دیگر اینکه، انصاری‌نژاد نقش برجسته‌ای در احیای قالب‌های مهجوری، چون قصیده و ترکیب‌بند در روزگار ما دارد. اینکه در روز و روزگار ما قالب‌هایی، چون قصیده و ترکیب‌بند از بطن و متن ادبیات به حاشیه رانده شده دلایل فراوانی دارد که یکی از آن‌ها ناتوانی شاعران هم‌روزگار ما در انطباق مضامین این قالب ادبی با خواست و ذائقه عمومی است. یعنی به راستی زدن حرف‌هایی «از جنس زمان» در قالب‌های قصیده و ترکیب‌بند دشوار است و کار هر کسی نیست. چنانکه سال‌ها پیش استاد شفیعی کدکنی با ناامیدی تمام در کتاب موسیقی شعرش نوشت: «قصیده برای همان مجال محدود شعر عرب در روزگار گذشته کافی است، اما در این زمانه دیگر نمی‌تواند ظرفیت آفاق فکری شاعران را داشته باشد».

ولی امروز قصیده‌های فاخر و ساختارمند شاعر توانمند آیینی‌سرای هم‌روزگارمان انصاری‌نژاد خلاف این گفته را ثابت می‌کند. چرا که نقطه قوت قصیده‌های این عزیز که الهه قدسی شعر تمام وجودش را تسخیر کرده است، دقیقاً «روزآمد» کردن قالب قصیده و بهره‌مندی آن از زبان و ساختاری باطراوت و امروزین است که خواننده را به شوق می‌آورد و از فرو افتادن در دامچاله «ملال و کسالت» حفظ می‌کند.

آری، قصیده‌سرایی در زمانه ما حُکم راه رفتن بر روی طناب را دارد. به همین خاطر شاعر هوشمند باید در این مسیر صعب و پرخطر خیلی خیلی مواظب باشد که در پرتگاه‌هایی، چون «تکرار» و «تقلید» سقوط نکند و آنگاه که قصد «قصیده» می‌کند، شعری از جنس زمان بگوید. الحمدلله از جبین قصیده‌هایی که در مجموعه «شمس‌الشرف» فراهم آمده، پیداست که شاعر این دقیقه را به خوبی دریافته و از این هوشیاری شاعرانه بهره‌مند بوده است.

و حرف آخر، عرض تبریک صمیمانه و اظهار خرسندی از چاپ مجموعه اشعار آیینی انصاری‌نژاد در دفتری مستقل با عنوان «شمس‌الشرف» است. به‌راستی این اتفاق برای شعر آیینی روزگار ما که متأسفانه حال و روز چندان خوبی ندارد و در دامچاله تقلید و تکرار و اغراق و کژتابی‌های اعتقادی دست و پا می‌زند، اتفاق امیدبخش و خجسته‌ای است.
با آرزوی شکوفایی و پویایی هرچه بیشتر برای دوست و برادر عزیزم استاد انصاری‌نژاد، این یادداشت را با غزلی مهدوی از او به پایان می‌برم:
بین صد گرگى که از این چاه پیدا می‌شود
یوسفی- بینی و بین الله- پیدا می‌شود؟!
خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز‌ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می‌شود؟
ابن سیرین! یک ستاره نیست در خواب «عزیز»
آفتابی کی بر این درگاه پیدا می‌شود؟
تا ترنج و کارد آمد در میان، معلوم شد
چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می‌شود
دست من خالی ست،‌ای یوسف‌فروشان نگذرید
در بساطم عاقبت یک آه پیدا می‌شود
آی مردم! دارد این ابیات، بوی پیرهن
عشق، بعد از مصرعی کوتاه پیدا می‌شود
چشم‌هایم خیره بر گلدان حُسن یوسف است
سوره‌ای در برگ‌ها ناگاه پیدا می‌شود
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha