برای داشتن یک زندگی خوب و موفق، مقدم بر هر چیز، نیازمند نگرش‌ها، انتخاب‌ها، تصمیم‌ها و برخوردهای معقول و خردمندانه هستند تا بتوانند در بسترِ آرامش و نشاطی سازنده، بخشِ عمده ی مشکلات زندگی را برطرف کنند و در کنار افراد محیط‌های ارتباطی خویش(خانواده، آموزشی، دوستی، شغلی و فضای کلی جامعه)، اهداف عالی انسانی را محقق کنند.

گروه گفتمان فرهنگ سدید - راضیه کریمی‌منش:

[1]: عقلانیت و ارتباط مودت‌آمیز با دیگران

گویند جبرائیل بر آدم فرود آمد و فرمود: سه چیز آورده‌ام که از آن، فقط یک مورد را، حق انتخاب داری و آن سه عبارتند از: عقل، حیا و دین. و آدم، عقل را انتخاب کرد و آن ملک، حیا و دین را فرمود که بروند؛ اما آن دو گفتند: هر جا که عقل باشد، ما هم هستیم؛ در نتیجه، عقلِ انسان، حیا و دینِ او را هم تضمین می کند(اصول كافى؛ جلدِ 1؛ صفحه 11؛  روایت 2) از این رو افراد، برای داشتن یک زندگیِ خوب و موفق، مقدم بر هر چیز، نیازمند نگرش‌ها، انتخاب‌ها، تصمیم‌ها و برخوردهای معقول و خردمندانه هستند تا بتوانند در بستر آرامش و نشاطی سازنده، بخش عمده ی مشکلاتِ زندگی را برطرف کنند و در کنار افرادِ محیط‌های ارتباطیِ خویش(خانواده، آموزشی، دوستی، شغلی و فضای کلیِ جامعه)، اهدافِ عالی انسانی را محقق کنند. ارتباط صحیح با افرادِ جامعه، که آن هم متأثر از شیوه‌ی تربیتی و مهارتیِ صحیحِ کسب شده در بستر همدلی و محبت اعضای خانواده است، از اهمّیّت بسیار بالایی برخوردار است. از طرفی، افرادِ جامعه متفاوت هستند؛ برخی دانا و برخی نادان، برخی صالح و برخی ناصالح، برخی صبور و مبادیِ آداب و برخی کم ظرفیت و عصبی و تندخو و..، در نتیجه برخوردها باید منطبق با عقل و موازین اسلامی و محبّت‌آمیز باشد تا از خطا، لغزش و تنش‌هایی که در زندگی اجتماعی بوجود می‌آید کاسته شود و یا از دوام و ماندگاریِ آن‌ها جلوگیری شود.

در این بین، عقل و دین، ما را به برخوردِ دوستانه و محبت‌آمیز دعوت می کند؛ آن‌چنان که خداوند متعال، در قرآنِ کریم، پیامبر مهربانی را خطاب قرار می‌دهد و می‌فرماید: فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ. «پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرم‌خو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سخت‌دل بودى، قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و براي‌شان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.»(159؛ آل‌عمران)

محبت، اصلی سازنده برای خودِ فرد است و به کار بستن آن، در روابطِ اجتماعی، آرامش را برای همه‌گان فراهم می کند. محبّت، اصلی است که می‌تواند به شکل‌های متنوّع ظهور پیدا کند؛ گاهی در قالبِ رفعِ مشکلات، گاهی در قالبِ هم‌فکری، گاهی در قالبِ خوش سخنی و هم‌دلی و...، در مجموع، این روابطی که اصالتِ محبّت را به همراه دارند، معاشرت با مردم را سبب می‌شود که همواره، توصیه‌ی ائمّه و بزرگان، بر معاشرتی برادرانه و نیکو با مردم است و آن را نشانه‌ی خردمندی و عقل سلیم می‌دانند.

 

[2]: نقشِ خاص و بی‌بدیلِ محبّت در روندِ تربیّتِ نفس

شهوت و غضب را سرکوب نکنید؛ بلکه با نرمی و محبت، نفوس را تربیّت کنید. زیرا محبّت، کشش و جاذبه ایجاد می‌کند و دل را متواضع می‌گرداند و به دنبالِ آن، لِجاجت و مقاومت را از آن می‌زُداید. بذر شهوت و غضب را، خداوند در وجودِ انسان نهاده است. از آنجا که هستیِ انسان و وجودِ او، خیرِ محض است؛ همه‌ی آن‌چه در وجودِ او قرار گرفته، در جهتِ سیرِ کمالیِ انسان و سازنده است. انبیاء هم آمدند تا روشِ تربیتِ این استعدادها را در اختیارِ ما بگذارند، نه آن‌که به مبارزه با آن بپردازند. چرا که در اسلام، نه افراط است و نه تفریط و آن‌چه به آن سفارش شده است، تربیّتِ نفس بر طبقِ عقل و نقل (آیات و روایات) است. امیرالمومنین «علیه السلام» سفارش می‌کنند که، نفسِ خویش را، با عادت دادن به خوبی‌ها تربیّت کنیم: «عَوِّدْ نَفْسَكَ [الصَّبْرَ] التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِی الْحَق»(نامه‌ی 31؛ نهج‌البلاغه) که یکی از این عادات پسندیده، عادت دادن نفس به صبر کردن است. مسأله‌ی تربیّت، به صورتِ تدریجی، حاصل می‌شود؛ چه در بُعدِ فسادِ انسان و چه در بُعدِ صلاحِ او، هر دو محصولِ یک امرِ تدریجی است و بر اثر تکرار، در روحِ انسان نفوذ می‌کند و تثبیت می‌شود. تربیّت، امری است که اصالتِ آن، محبّت و مهرورزی است؛ چرا که، آن‌که قصدِ تربیّت می‌کند، نسبت به نفسِ خویش، دلسوز و مهربان است؛ آن‌چنان که رشد و بالندگیِ نفس را، بر تحقیر و سرکوبیِ آن، ترجیح می‌دهد و با به کارگیریِ شیوه‌های صحیحِ تربیّتیِ نفس، اعم از، همنشینی با خوبان، عادت دادنِ نفس به صبر، بررسی و حساب‌کشیِ عملکردِ نفس، کنترلِ وهم و خیال، کنترلِ چشم از نگاهِ حرام و توجّه به کیفر و پاداشِ اعمال و بالاتر از همه‌ی این موارد، توجّه به خداوندِ متعال و آموزه‌های قرآنِ کریم، نفسِ خود را پرورش و به آن جهت می‌دهد و از انحرافِ آن از مسیرِ الهی، جلوگیری می‌کند.

 

[3]: فقرِ عاطفی و آسیب‌های آن در جامعه‌ی امروزِ ایران

امروزه، فقرِ عاطفی، یکی از کانون‌های اصلیِ شکل‌گیریِ جرم در جامعه، به ویژه در بینِ زنان، به دلیلِ حساسیّتِ بیشترِ عاطفیِ آن‌ها است. مطابقِ آمارهای رسمی، چهل درصد از پرونده‌های تشکیل شده در قوّه‌ی قضائیه، مربوط به منازعات و خشونت‌های کلامی و رفتاری است. فقرِ عاطفی که بیشتر، در بسترِ خانواده شکل می‌گیرد، می‌تواند دلایلی چون، رسیدگى نکردنِ والدین، ارضاى عاطفى نشدن، برترى دادنِ فرزندى بر فرزند دیگر، تنهایىِ بیش از اندازه، تخلیّه‌ی روحى نشدن، سرکوبىِ شخصیّتِ فرد توسط دیگران و تشویق و تحسین نکردن او و در نهایت، بیگانگی و بی‌تفاوتیِ افراد، نسبت به هم و غربت و تنهاییِ حاصل و…، داشته باشد؛ که همگى، باعثِ ایجاد تشویش‌هایى در شخص مى‏شود و او را به سمت تخلیه‌ی ناگهانى، توسّل به مواد مُخدّر براى از خود بی‌خود شدن، جنونِ جنسى، فسادِ اخلاقى و...، مى‏کشاند؛ که هر یک در ذهن مجرم، سازوکارِ دفاعى قلمداد مى‏شوند. فقری که فراتر از فقرِ مادّی پیش رفته و روحِ جمعی را تحتِ تأثیر قرار می‌دهد. می توان از عللِ فقرِ عاطفی در جامعه نیز، به مواردی چون: خودخواهی و تقدّمِ خود بر دیگران، عدمِ درکِ متقابل، تقلیل یافتنِ آستانه‌ی تحمّل، سوءِ‌ظن و بی‌اعتمادیِ اجتماعی و پول‌پرستی و به دنبالِ آن، چند شغله شدنِ مردان و مردانه شدنِ خُلقیّات و سبکِ زندگیِ زنان اشاره کرد. در ادبیّاتِ دینی، بسیار تأکید شده است که غضب، ریشه‌ی بلاها و مصائبِ بزرگ است؛ از این رو لازم است، محبّت به جای غضب، بر جامعه و مناسباتِ افراد با یکدیگر، حاکم شود. مهارتِ مهرورزی و هنرِ درک محبّتِ دیگران، دو فضیلتِ ارزشمندی است که می‌تواند فضای جامعه را لبریز از مهر و محبّت کند. متاسّفانه نپرداختنِ خانواده به آموزشِ صحیحِ این دو مهارت، افراد را در برقراریِ ارتباطِ عاطفی با یکدیگر عاجز کرده است. از طرفی  به علّت فِقدان محبّت از سوی دیگران، توانایی‌های لازم در درک محبّت دیگران را ندارند و این مسئله، منجر به سوءِتفاهم در ارتباطات اجتماعی می شود.

فضای مجازی نیز، با وجودِ امکانِ برقراریِ ارتباطِ آسان، برای آدمی، انبساطِ خاطر به همراه ندارد؛ چراکه انسان، برای اشباعِ عاطفی، هیچ‌گاه خود را از ارتباطِ چهره‌به‌چهره بی‌نیاز نمی‌داند. زیرا در بسترِ این روابط، که با هم‌زبانی آغاز می‌شود و به هم‌دلی و هم‌دردی ختم می‌شود، فرد روحیّه‌ی خوبی یافته و با گفت‌وگوی متقابل، تواناییِ تحمّلِ اندیشه‌های مخالف، بالا رفته واختلافِ نظرها کاهش یافته و افراد به وحدت نظر می‌رسند و این پدیده به نوبه‌ی خود، باعث کاهشِ تنش‌های اجتماعی می‌شود.

 

[4]: دل‌ها را خالص کنید؛ محبّت، خودش جاری می‌شود

برای آن‌که دل، محبّتِ حقیقی را سمتِ خود جذب کند، باید خالص شود؛ یعنی از هر صفتی که در تقابل با محبّت است، خالی شود؛ صفاتی هم‌چون: خشم، نفاق، دروغ، کینه، منیّت و... . از این رو است که بسیاری از افراد، میانه‌ی ارتباطِ عاطفیِ خویش، به بیراهه می‌روند و در آخر، خلاءِ بیشتری از لحاظِ عاطفی احساس می‌کنند. از طرفی باید این را در نظر داشت، که دنیا و آدم‌هایش، چیزی به ما بدهکار نیستند؛ در نتیجه‌ی این باور، نباید توقّعی از آن‌ها داشت. تا آن‌جا که حدّاقل خوبی‌ای که از جانبِ آن‌ها رسد، ارزشمند محسوب می‌شود و سببِ اُلفتِ قلب‌ها با یکدیگر ‌می‌شود.

ارسال نظر
captcha