گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ وقتی بر اساس «تخیل جامعه شناسی» به مسائل فردی نگاه شود عموما به تصویر دیگری از رخدادهای به ظاهر برآمده از تصمیمات فردی و اتفاقات روزمزه دست مییابیم. تصویری که دیگر در آن مقصران اصلی ناکامیها و ناهنجاریهای موجود لزوما افراد نیستند بلکه افراد نیز قربانیانی بی گناه خواهند بود. چنین نگاهی میتواند در تشخیص مسئله اجتماعی به محقق کمک زیادی کند. توجه به تاثیری که جامعه بر انتخابها و تجربیات ما دارد به گفته رابرت میلز «تخیل جامعه شناسی» نام دارد.
اساسا اینکه چه چیزی مسئله اجتماعی است بیشتر یک امر سیال و مربوط به ذهنیتهای اجتماعی میباشد. مسئلهای که تعداد زیادی از مردم آن را بد بدانند و نگاه منفی نسبت به آن داشته باشند و زیانبار تشخیص دهند تبدیل به مسئله اجتماعی میشود البته این امر میتواند در طول زمان تغییر کند و مسئله نسل قبل دقیقا همان مسئله نسل فعلی نباشد، حال در تشخیص فراوانی یک مسئله و تحلیل آن باید متوجه ریشههای اجتماعی آن وضعیت بود تا بتوان مسائل به ظاهر فردی و شخصی مانند گزینش همسر برای تشکیل خانواده و یا طلاق را به صورت صحیح مورد مطالعه قرار داد. در چنین مواقعی وقتی محقق به دنبال تاثیرات جامعه بر روی تجربیات فردی افراد میگردد میتواند با نگاهی دقیقتر فراوانی یک مسئله شخصی در جامعه مانند طلاق را مربوط به تاثیر عوامل اجتماعی در زندگی فردی تحلیل کند و از این رهگذر به درک مسئله اجتماعی و تشخیص صحیح آن برسد.
هیچ جامعهای عاری از مسائل اجتماعی نیست، اما همه مشکلات اجتماعی از اهمیت و اولویت یکسانی برخوردار نیستند؛ همواره مشکلاتی که علت مشکلات دیگر محسوب میشوند از اولویت و اهمیت زیادی برخوردار بوده و اهتمام به شناسایی دقیق آنها ضروری تلقی میشود. تعمیق در نابسامانیهای اجتماعی شایع در خانوادهها ما را به این نتیجه مهم میرساند که یکی از علل اصلی نابسامانیها انتخاب نامناسب همسر است. در میان انتخابهای مهمی که فرد در طول حیات خود انجام میدهد نظیر (شغل، رشته تحصیلی، همسر و...) انتخاب همسر پیش از هر انتخاب دیگری تعیین کننده سعادت یا بروز مشکلات زیاد در زندگی وی است، بخشی از ناسازگاریهای زناشویی و حتی متارکهها و طلاقها به دلیل انتخاب ناشایست و عجولانه است.
همچنین شیوههای نامناسب همسر گزینی میتوانند به عنوان مانعی در مسیر ازدواج جوانان عمل کنند و باعث طولانیتر شدن دوران تجرد شوند و تاخیر در سن ازدواج در آیندهای نه چندان دور موجب تشکیل خانوادههایی خواهند شد که در آنها فاصله بین والدین و فرزندان به احتمال قوی باعث شکاف فرهنگی عمیق میان آنها خواهد شد.
ازدواج و انتخاب همسر تحت تاثیر فرایند متنوعی متشکل از دخالت سنت ها، آداب ورسوم، معیارها، ایده ها، و ایده الهای مورد قبول گروههایی است که انسانها در میان آنها زندگی میکنند؛ بنابراین شناخت عوامل موثر در انتخاب همسر و در بین این عوامل، شناخت عوامل اجتماعی بسیار مهم است چرا که شناخت این عوامل میتواند زمینههای توفیق در زندگی مشترک زوجین و زندگی اجتماعی آنها را فراهم سازد.
همانطور که میدانیم زناشویی رویدادی پایدار است؛ بنابراین افراد از بین میروند حال آنکه ساختهای اجتماعی که به کار سازمان دهی زندگی زناشویی آنان مشغولند بر جای میمانند و بدین سان این دستاوردهای بشری با انتقال به نسلهای پسین و غنیتر شدن در طی تاریخ، نسلهای متوالی را به هم پیوند میدهند. (علیرضا کلدی، مریم غفوریان قالیباف.۱۳۸۷)
همچون سایر ابعاد زندگی، گزینش همسر نیز دستخوش تحول و دگرگونی گردید. در دوران پیشین، ازدواج به شدت تحت تاثیر فشار اجتماعی قرار داشت. انتخاب همسر نه براساس میل و علاقه طرفین، که به دلیل نوعی جبر اجتماعی، انجام میشد. در جامعهای که فردیت مطرح نبود، علایق فرد نیز ارزشی نداشت، ازدواج از حالت وصلت بین دو شخص خارج و به وضعیت وصلت و اتحاد بین دو گروه خویشاوندی تبدیل گردیده بود (سگالن.۸۶.۱۳۷۰). گذشته از جنبه اقتصادی، اصل مهم در ازدواج، ایجاد تحکیم خانوادگی بود. علاقه و محبت در فرع قرار داشتند. اهمیت اتحاد خانوادگی چه از بعد سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی تا آن حد مهم بودند که خانواده ها، انتخاب همسر فرزندان را خود در دست داشتند.
به عبارت دیگر در گذشته، الگوی غالب در شیوه ازدواج به صورت ترتیب داده شده، از طرف بزرگترها بود که در حال حاضر شاهد سلسله تغییرات و تعدیلاتی نسبت به گذشته هستیم. از جمله افزایش آزادیهای فردی و حق تصمیم گیری و اظهار نظر در آنچه بزرگترین اقدام در تعیین سرنوشتشان تلقی میشود، میباشد که این افزایش بیشتر بین افراد تحصیل کرده (تحصیلات عالی) دیده میشود (آقاجانیان. ۱۳۷۶: ۶)
همچنین دگرگونیهای سریع، چون پیدایش شهرهای بزرگ، مهاجرت سریع روستاییان به شهر و گسترش وسایل ارتباطی بروز تغییرات همه جانبهای را در امر انتخاب همسر موجب گردیده است (ساروخانی، ۱۳۷۰: ۱۱۴).
در ایران نقش والدین در ازدواج، بیش از جوامع صنعتی به چشم میخورد، به طوریکه هنوز میتوان گفت: خانواده ایرانی مخصوصاً در نقاطی که کمتر با فرایند تجدد آشنا شده اند، یکی از وظایف و کارکردهای خود را گزینش همسر برای فرزند یا فرزندان خود میداند (ساروخانی. ۱۳۸۱: ۳۷)
از سوی دیگر ازدواج فامیلی که از ویژگیهای خاص ازدواج ایرانی تلقی میشد، بتدریج جای خود را به ازدواجهای غیرفامیلی داده است که این پدیده در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ نسبت به روستاها بیشتر دیده میشود. تحولات مذکور در شیوه همسرگزینی را میتوان به دلیل کمرنگ شدن کمک مالی والدین به فرزندان در ازدواج و استقلال شغلی و مالی جوانان و تغییر نوع معیشت و حرکت از اقتصاد کشاورزی به سوی صنعتی و خدماتی نام برد (اعزازی ۳۷۶:۱۰۲) در فرایند ازدواج ایران، روشهای گزینش همسر نیز ویژه اند، اهم این روشها خواستگاری است که هنوزبا صوری بالنده تعدیل یافته در ایران معاصر به چشم میخورد. در ایران، همسریابی و گزینش همسر آرام آرام از یکدیگر منفک میشوند. به طوری که جوانان به مرور در جریان مرحله اول همسریابی فعالتر میشوند، اما به هنگام اتخاذ تصمیم نهایی که مستلزم ارزیابی و داوری است، کار والدین و بزرگترها آغاز میشود. حتی در صورت کاهش نقش والدین در گزینش همسر در افراطیترین صورت آن، تاثیر والدین به صورتی غیرمستقیم در ازدواج جوانان پابرجاست (ساروخانی، ۱۳۸۱: ۱۲۱).
در این زمینه نظریههای جامعه شناسانه به دنبال این است که بداند افراد یک جامعه بر اساس چه ملاک ها و معیارهایی و با اولویت دادن به کدام ارزشها شریک زندگی خود را برمی گزینند؛ بنابراین میتوان گفت که خانواده و لزوماً همسرگزینی از تغییر و تحولات ساختار اجتماعی متأثر میشوند، به عبارت دیگر همسرگزینی به عنوان سنگ بنای اولیه تشکیل خانواده، تحت تأثیر تغییر و تحولات ساختار اجتماعی- اقتصادی پیرامون خود، دگرگون میشود. جامعه درحال گذار ما از نظر فرهنگی در حال گذر سریع از معیارهای سنتی به مدرن است. سنتهای قدیم ازدواج اکثرا در حال فروپاشی و دگرگون شدن به سمت معیارهای جوامع پیشرفته هستند؛ به جای آنکه ازدواج مانند قبل یک کار جمعی و خانوادگی و مشارکتی با مسئولیت جمع باشد، گاه به تصمیم گیری فردی جوانان و انتخاب شخصیشان بدل شده است. در شرایط فعلی یک حالت آنومی (بیهنجاری و نابسامانی) در ملاکهای ازدواج به چشم میخورد. نابسامانی زمانی ایجاد میشود که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود ندارد. در این شرایط جوان انتخابگر با چند مشکل عمده مواجه است:
- تعریف روشنی از ملاکها و معیارهای انتخاب همسر در دست ندارد.
- ملاکها و معیارهای ازدواج به دلیل پیچیده شدن شخصیت افراد درجات مختلفی مییابد و فرد در زمان انتخاب با طیفهای متعددی از شخصیت و ملاک ازدواج مواجه خواهد بود.
- گاه معیارها و ملاکهای وی برای انتخاب همسر، با یکدیگر همخوانی ندارد و حتی متضاد است.
- فرد قادر به رتبه بندی ملاکها و اهم و مهم کردن آنها نیست و انتظار دارد یک فرد تمام ملاکهای مطرح در جامعه را دارا باشد؛ و در نهایت اینکه به دلیل تغییرات سریع اجتماعی و عدم ثبات شخصیتی اکثر جوانان، ملاکهای همسر ایده آل در نظر آنها در زمانهای مختلف مدام در حال تغییر است (مهاجرانی، ۱۳۸۸)
غیر از عدم شفافیت ارزشها و هنجارها در انتخاب همسر، لازم است به دغدغههای ساختاری و اجتماعی نیز اشاره شود، که به طور خلاصه باید به تغییرات جمعیتی ناشی از انبوه متولدان سالهای اولیه انقلاب، مسئله جنگ تحمیلی و بحران اقتصادی، رکود و بیکاری جوانان (حی پس از اتمام تحصیلات) و بالا رفتن سن ازدواج و ایجاد تأخیر در آن به خاطر مضیقه های موجود، اشاره کرد.
با توجه به این حجم از مسائل پیچیده و تحولات فرهنگی و تغییر و تبدیل ارزشها و نقشهای اجتماعی در امر ازدواج و انخاب همسر میتوان گفت بسیاری از نابسامانیهای منجر به جدایی و طلاق در حقیقت ریشه در وقایع ماقبل ازدواج و همچنین مسائل کلان اجتماعی دارد. به همین دلیل است که امروزه در ایران پدیده طلاق در میان طیفهای گوناگون مردم با تفاوتهای طبفاتی، تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی و عقیدتی متنوع به وفور رخ میدهد و نمیتوان طلاق را در جامعه امروز منحصر به یک قشر خاص و محدود دانست.
نمیتوان با راهبردهای روانشناسانه به سراغ مسائل اجتماعی رفت گرچه تجویزهای روانشناسان میتواند مانند قرصهای مسکن تا حدودی درد را به صورت مقطعی کم کرده و در حقیقت صورت مسئله را کمرنگ کند.
/انتهای پیام/