گزارش اندیشه (۳)/ کربلا در آینه استاد علی صفایی حائری؛
حاکم باید اشراف کامل به راه داشته و از تعلقات به صورت کامل بریده باشد، حتی اگر هیچ فسادی نداشته باشد اگر به این حد از آزادی نرسیده و وقوف داشته باشد نباید حاکم گردد. بحث این نیست که یزید فساد دارد یا نه، حتی برخی از خلفا کسانی نبوده اند که انقدر فساد داشته باشند بلکه علی الظاهر متشرع هستند، اما باز مغضوب اهل بیت هستند.
گروه راهبرد «سدید»؛ در سلسله گزارش‌های اندیشه با موضوع «مکتب کربلا در نگاه برخی اندیشمندان معاصر» به بررسی حادثه عاشورا در آینه آیت الله مصباح یزدی و آیت الله میرباقری؛ پرداختیم. در بخش سوم این گزارش اندیشه استاد علی صفایی حائری در این باره بررسی شده است.
مرحوم استاد علی صفایی حائری از اندیشمندان نوآوری بودند که بخش قابل توجهی از اندیشه خود را معطوف شناساندن معارف و اصول نهضت حسینی کردند، از همین رو گزارشی اجمالی از اصول مکتب امام حسین در اندیشه ایشان ارائه می‌کنیم تا دریچه‌ای جهت آشنایی بیشتر با این شخصیت نوآور شود.

گزینش در مکتب حسین (ع) ممنوع است
اولین مطلبی که ایشان در سلسله جلسات اصول مکتب حسینی خویش به آن می‌پردازند مبحث نفی مواجهه از جنس «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» با نهضت عاشورا است که انسان را در عرض کفار قرار می‌دهد. باید تماما به حسین (ع) ایمان آورد وگرنه اگر گزینشی رفتار کنیم دچار التقاط شده و به فلاح نخواهیم رسید.
استاد صفایی حائری سه مرحله را برای رستگاری در نهضت امام حسین (ع) ذکر می‌کنند:
۱. شناخت اصول
۲. زندگی کردن با اصول
۳. عدم تبعیض در عمل و اعتقاد به اصول

اصول مکتب حسینی
۱- اصل تفویض و تسلیم: این اصل معنای جاری در نهضت سید الشهدا (ع) است. در واقع باید مشخص شود حضرت برای چه چیز زنده است؟ برای حکومت زنده اند؟ اگر این بود می‌توانستند با راه اندازی خشونتی حکومت به پا کند. «إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» آن معنای عمیقی است که در نهضت حضرت جاری است. صلح و جنگ ایشان برای تحقق بندگی خدا در زمین است. از نظر استاد صفایی حایری:
  • «کسی که به خود دعوت کند حتی اگر عادل و عالم باشد، باز هم طاغوت است.»

۲- اصل هدایت: استاد صفایی در توضیح این اصل می‌گوید:

  • «یعنی اگر ما بنا شد که بمانیم حرف آخر نمی‌شود که این باشد نانی به مردم بدهیم و تمام، هدایت لازم است و اصل است. ما چه نیاز‌هایی داریم؟ هدایت یکی از نیاز‌های ماست چراکه نیاز به معرفت و آگاهی دارد و معرفت بدون هدایت نمی‌شود. قرآن کتاب هدایت است چراکه کتاب بیان و فرقان است. هدایت همواره هدایت به احکام نیست بلکه گاهی هدایت به مواقف است، هدایت به جایی که در تاریخ ایستاده اید و به جایی که باید بروید.»

۳- اصل نصرت: اصل نصرت، اصلی است که بعد از هدایت مطرح می‌شود. استاد صفایی این اصل را لازمه ماندن در راه تلقی می‌کنند. در واقع نمی‌توان بعد از هدایت، امت را رها کرد بلکه باید نصرت دهید، «ان الله یدافع اللذین آمنوا» لازم است این نصرت بر اساس ملاکی صورت می‌گیرد، اباعبدالله چگونه کوفیانی را که از او درخواست کمک کرده اند یاری نکند؟ بعد از هدایت نمی‌شود سر را در لاک خود کرد. البته خود نصرت دارای دو وجهه است، یک وجهه نصرت از ناحیه پروردگار و وجهه دوم نصرت از ناحیه ماست، یعنی اگر امام حرکتی کرد باید ما اورا نصرت کنیم. هرکس در جرگه ولایت وارد شد وظیفه‌ای پیدا می‌کند. امام موظف است مارا در دایره ولایت خود با هدایت وارد کند و ماهم موظفیم نصرت کنیم امام را.

۴- اصل عزت:

  • «نسبت عزت و فتح چیست؟ ربط عزت با شکست و مکارح چیست؟ ربط عزت با تحول نعمت‌ها چیست؟ ربط هدایت و عزت چیست؟ اگر عزت تنها متعلق به خدا و رسول است پس چرا عیادی کفر آنقدر در طول تاریخ قدرت داشته اند؟ اگر می‌گوییم که روزگار آن‌ها به سر آمده که روزگار خود ماهم بالاخره به سر خواهد آمد»

این‌ها پرسش‌هایی است که استاد صفایی حائری در این اصل مطرح می‌کنند. از نظر ایشان عزت با قدرت متفاوت است. عزت‌مند بودند به معنای فاتح بودن نیست، بلکه اهل بیت در عین شکست ظاهری عزیز هستند.
ریشه این عزت را باید در هدایت جست، هدایت با عزت در ارتباط است. هدایت گشایش روحی برای شما ایجاد خواهد کرد، شخص هدایت یافته دیگر در ضیق قرار ندارد ولو دشمن به او تسلط یابد. شخص هدایت یافته هیچ گاه خوار نخواهد شد ولو آنکه دشمن با امکاناتش او را به بند بکشد چراکه هدایت به او سعه وجودی داده است. از آنجاکه این سعه مختص مومنین است پس همانا عزت تنها متعلق به خدا، رسول و مومنین خواهد بود. آدمی که با ابزار‌ها و امکانات بخواهد به این اطمینان برسد از آنجاکه ابزار گاهی در دسترس هست و گاهی نیست در تلاطم است، اما کسی که با خدا به اطمینان رسد هیچ گاه مضطر نمی‌شود و عزتش از بین نخواهد رفت. امن و عزت با هم هستند، وجود عزیز اگر باشد در کنار انسان عزت می‌آید. لازمه احاطه خدا بر انسان عزت است.


۵- اصل ایمان و هجرت: استاد صفایی حائری ایمان و جهاد را همراه با هم می‌دانند، هنگامی که ایمان آمد جاهدوا و هاجرو می‌آید، باید برای معبود جهاد کرد، اگر به جایی نرسید دست بر ندارید، هجرت کنید و در جای دیگر پایگاه سازی نمایید.


۶- اصل مدارا و مماشات: در واقع طبق این اصل مسئله این نیست که من می‌روم، باید دست همه را بگیری و قدم به قدم ببری آنگونه که پدر طفل را به حرکت در می‌آورد.


ضرورت درگیری با یزید چیست؟
پرسشی که استاد صفایی حائری در این بخش طرح می‌کنند، مسئله ضرورت درگیری با یزید است. طبق چه اصلی حضرت موظف به درگیری با یزید بود؟
۱: احقاق حق:
  • «حضرت در برابر خلفا و قدسیت برخی صحابه قیام کردند و خلیفه را منعزل دانستند از وجوهی از جمله أمر به معروف که لزوما از باب احیای حد نیست بلکه گاهی از باب حقوق است یعنی حق ضعفا، حق خداوند و ...»
۲:اشراف به راه:
  • «حاکم باید اشراف کامل به راه داشته و از تعلقات به صورت کامل بریده باشد، حتی اگر هیچ فسادی نداشته باشد اگر به این حد از آزادی نرسیده و وقوف داشته باشد نباید حاکم گردد. بحث این نیست که یزید فساد دارد یا نه، حتی برخی از خلفا کسانی نبوده اند که انقدر فساد داشته باشند بلکه علی الظاهر متشرع هستند، اما باز مغضوب اهل بیت هستند چراکه به راه واقف نبوده و از کشش‌ها و جاذبه‌ها فارغ نیست. ضرورت مبارزه با یزید چیست؟ این معنا باید در رسول باشد و خلیفه رسول یا امام هم باید این دو شرط را داشته باشد، یکی آگاهی از مسیر و دیگری رهایی از جذبه ها، کسی که این مقام را نداشته باشد و خلیفه شود جنگیدن با او واجب است.»

۳:طبیب الدوار:

  • «کسی که خود بیدار شد مکلف بر بیدار کردن دیگران است. در واقع به هر اندازه که شما از هدایت بهره‌مند شده اید تکلیف بیشتری در هدایت دیگران بر عهده دارید. مرحله تام و تمام هدایت در وجود امام جلوه گر است در نتیجه امام بیشترین تکلیف را برای هدایت جامعه بر عهده دارد.»
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha