در خصوص شعر عاشورایی حقطلبانه که واجد نوعی موضعمندی مختص امروز هم باشد، یک چالش وجود دارد؛ از یکسو هم خود فرهنگ عاشورا و هم دستور بزرگان دین این است که شعرها و هیئتها به سمت سکولاریسم و سیاستزدایی نروند، اما از سوی دیگر هم ورود شاعران به عرصه اجتماعی سیاسی امروز ممکن است شعر را به دام نوعی سیاستزدگی و حتی جناحیبازیهای نامطلوبی بیندازد که نمونههای آن را هم کم نداشتیم. در این میانه چه اقتضائات و مولفههایی باید رعایت شود تا این آسیبهای دوسویه به شکلی برطرف شوند یا به حداقل برسند؟
اساساً ما برای اینکه بتوانیم از عاشورا درس بگیریم، درسی که یک بخش آن سیاسی است، یک بخش آن اجتماعی است، یک بخش آن فرهنگی و… است، قبا از هر چیز باید بیاییم جامعه آن دوران را که قبام امام حسین در آن انجام گرفته از جهات مختلفی واکاوی کنیم. این نکته خیلی مهم است. چون به نظر من کوفیان آن زمان، در بحث دینداری از مردم امروز ما خیلی جلوتر بودند؛ یعنی دینداری و تقید کوفیان سال ۶۰ و ۶۱ هجری به دین، از کلیت و غالب مردم ما، بسیار جلوتر بوده و قطعاً آنها به لحاظ ظاهری دیندارتر از مردم ما بودهاند.
ببینید، وقتی آنها نامه مینویسند به حضرت اباعبدالله (ع) و ایشان را دعوت میکنند به کوفه، معروف است که در بسیاری از نامهها نوشته بودند شما بیایید که شاخههای درختان باغهای ما آنقدر بار داده که فلان؛ یا نوشته بودند بیایید که همه چیز اینجا برای حضور شما و خانواده شما مهیا است و… و این مضامین و نشانههای دیگری هم که در این نامهها منتقل شده، نشان میدهد که کوفیان آن دوران به یک رفاه نسبی رسیده بودند و در بطن این رفاه اینگونه منتظر امامشان بوده و از او دعوت کردهاند.
امروز من خودم، اگر بخواهم بروم به باغی و مثلاً تفریحی بکنم، یا بار میوههای باغم را ببینیم و… خیلی کم پیش میآید که یاد امام زمان (عج) بیفتم! ولی کوفیان آن زمان، وقتی میوههای باغشان را میبینند و برکت مالشان برایشان جلوه میکند، یاد امامشان هستند و به این واسطه امام را دعوت میکنند. بنابراین ما باید ببینیم در این وضعیت تاریخی، چه شده است که آنها بعد از مدتی امام حسین (ع) را رها کردند. به نظر من این تحلیل و واکاوی خیلی مهم است و میتواند به ما کمک کند تا از عاشورا به درستی درس بگیریم و آن را با شرایط کنونی بسنجیم و در این زمینه پیامهای اجتماعی و تاریخی و سیاسی این واقعه را هم درست منتقل کنیم.
حالا در همین راستا و زمینه تاریخی اجتماعی باید بیاییم آن مفاهیمی که در بحث از فرهنگ عاشورا مطرح است، مثلاً آزادگی، یا ظلمستیزی و… درست و دقیق بفهمیم و اگر قرار است در حوزه سیاست وارد کنیم با یک نگرش عمقیافته این کار را انجام بدهیم. مثلاً وقتی ما میگوییم «آزادگی»، آیا باید با همه دارای این آزادگی باشیم یا نه، فقط با برخی؟ بگذاریم رک بگویم، وقتی ما میگوییم «آزادگی»، قرار نیست جلوی غرب بایستیم ولی بیاییم جلوی شرق گردنمان را کج کنیم! اینکه نمیتواند مصداق درستی برای آزادگی باشد.
بنابراین قضیایا به نظر من از پیچیدگی خاصی برخوردار است؛ یک گفتاری از آیتالله بهجت رضوان الله تعالی علیه موجود است که به صورت متن هم درآمده. این گفتار درباره آن گفتگوهاییست که بین امام حسین (ع) و عمر سعد ملعون رخ میدهد؛ یک جایی از این گفتوگو آن ملعون میگوید به من دستور دادهاند یا با تو بجنگیم و تو را بکشیم، یا تو را دستبسته ببریم پیش عبیدالله بن زیاد (لعنتالله علیه). حضرت در پاسخ میفرمایند من به هیچکدام از اینها تن نمیدهم و جالب است که حضرت خودشان راه سومی را پیشنهاد میفرمایند! آیتالله بهجت در آن گفتار میگویند امام فرمود بگذارید من میروم شام و این قضیه را با خود یزید فیصله میدهم! این خیلی نکته جالبی است که کمتر هم نقل شده است. اینجا حضرت دارند به ما یک نوع دیپلماسی را که ما کمتر درباره آن سخن گفتهایم.
به هر حال، حرفم این است که وقتی این مسائل و وضعیت تاریخی اجتماعی را درست واکاوی نکردهایم، برخی میآیند میگویند که امام حسین (ع) دست زن و بچهاش را گرفت و برد در بیابانها و هم خودش کشته شد و هم زن و بچهاش اسیر شدند و…! یعنی عدم تبیین و واکاوی درست ما از قضیه، باعث ایجاد برخی شبهات شده که اساساً هیچ مبنایی ندارد. حالا بماند که ما بدون تبیین درست این مسائل نتوانستیم آن درسهای فرهنگی و سیاسی را اولاً درست درک کنیم و ثانیاً آنها را از دل این تاریخ و بیرون بکشیم و به مخاطب منتقل کنیم.
موافقم، اما اگر حالا نخواهیم یا اقتضائات این را نداشته باشیم که خیلی بنیادین و یا ریزبینانه در نظر بگیریم، به نظرم استبعادی ندارد که اگر ظلمی را در دیدیم، سکوت نکنیم، شعرمان واجد مضامین ظلمستیزانه و عدالتمحورانه باشد، بدون اینکه بخواهیم این ظلمها را با ظلمهای سال ۶۱ هجری مقایسه کنیم و ببنیم کیفیتشان چقدر به هم نزدیک یا دور است. در همین معنای متعارف و عرفی ظلمستیزی و… آیا شاعر موضعمند باشد؟
ببینید، اتفاقاً یکی از مفاهیم و پیامها یا دستاوردهای مهم عاشورا که همین بحث ظلمستیزی ما را وارد برخی پیچیدگیها میکند که باید مد نظر ما باشد؛ خیلیها میگویند و از جمله خودمان هم بارها گفتیم که باید در شعر و نوحه و مجالسمان این پیام ظلمستیزی را داشته باشیم! اما اینها فقط یک تاکید و یک واژه کلی و دمدستی است که اصلاً مصادیقش را مشخص نکردهایم و به دست ندادهایم. یعنی ما معنا و مفهوم و مصادیق این ظلم تبیین نشده و تعریفی از آنها ارائه نشده است. تازه، ظلمستیزی چطور و چگونه باید باشد؟ با چه ابزاری و با چه محدودیتهایی مواجه است و…؟
در این وضعیت، آنچه که از ظلمستیزی میبینیم، فقط یکی از زیرشاخهای ظلمستیزی تحت عنوان «استکبارستیزی» است و آن هم فقط در خصوص آمریکا و اسرائیل به آن میپردازیم. آیا فقط همین است؟ به نظر من ما باید در خصوص این دستاورد و پیامهای مهم عاشورا بیاییم تبارشناسی کنیم به شکل دقیق و مصداقی آن را بیرون بکشیم. این ظلمستیزی چه مصادیقی را در برمیگیرد و چه مصادیقی را در برنمیگیرد؟! حتی باید بررسی کنیم که اگر شما فقط روی برخی ازظلمها دست بگذارید و به برخی دیگر از انواع و اقسام ظلم نپردازید، چه تبعاتی میتواند داشته باشد و آیا اصلاً چنین چیزی مجاز است و میتوان کسی را که اینگونه ظلمستیزی میکند، تشویق کرد و به او عنوان «شاعر ظلمستیز» داد؟! به نظرم اینها مسائل مهمی است که ما هنوز به آن نپرداختهایم.
اتفاقاً ما با همین مفهوم ظلم و ظلمستیزی خیلی درگیریم و هنوز در آن گیر داریم. آیا مثلاً این بلایی که ما داریم سر محیطزیست میآوردیم، ظلم نیست؟ به نظر شخص من که هم ظلم به خودمان است، هم ظلم به نسل آیندهمان است! یا مثالی که همین روزها پیش چشم ماست؛ این کارگران شرکت هفتتپه و خیلی کارگردان دیگر! الان کارگران هفتتپه بیشتر از دو ماه است که اعتصاب کردهاند، چون حقوق و مزایایشان را پرداخت نکردهاند. آیا به اینها ظلم شده است یا نشده است؟ و آیا ما به اینها پرداختهایم؟ ما چقدر روایت و حدیث داریم درباره حقوق کارگران؟ آیا این ظلم نیست؟ پس اگر ما قرار است ظلمستیز باشیم، باید به تمام زوایای این ظلمها چه در داخل و چه در خارج بپردازیم، نه اینکه گزینشی برخورد کنیم.
موافقم، حالا سوال این است که آیا همین گزینشی برخورد کردن نیست که به نوعی برخی شاعران دغدغهمند را به سمتی میبرد که میتوانیم دربارهشان حکم به نوعی سیاستبازی و جناحیگرایی بکنیم؟ یعنی همین غفلت از وجوه متنوع ظلم نیست که ممکن است در مخاطب این احساس را بوجود آورد که شاعر با این گزینشی عمل کردن و موضع گرفتن دچار نوعی سیاستزدگی یا شعارزدگی شده است؟
همین است. درباره این سیاستزدگی و شعارزدگی ما باید به تمام جوانب ظلمستیزی برسیم. اگر امروز میآییم برای یمن شعر میخوانیم و باید هم بخوانیم و از مظلومان دفاع کنیم، فردا هم باید بیاییم بگوییم که کارگرهای ما چرا وضعشان اینطور است و چرا این نوع خصوصیسازی این بلاها را سرشان آورده است! چون مخاطب و مردم ما به طور کلی، باشعورند و میفهمند و انصاف را تشخیص میدهند. من به شخصه همیشه به «خردِ جمعی» احترام میگذارم و مردم را با شعور میدانم؛ چون دارم برایشان تولید محتوا میکنم بر همین مبنا جلو میروم.
معتقدم یک بخش وسیعی که گاهی ما را به سیاستزدگی و شعارزدگی و جناحیبازی و… متهم میکنند، به این دلیل است که ما به همه جوانب ظلم نپرداختهایم؛ اگر ما به ظلم در همه جوانبش بپردازیم دیگر این را نمیگویند. میگویند اینها انصاف دارند و فقط به سوریه و یمن و فلسطین نمیپردازند، بلکه مشکلات داخل کشور را هم میبینند. این خیلی مهم است. اگر به همه بپردازیم و در این راستا اعتدال را رعایت کنیم، دیگر کسی ما را متهم به شعارزدگی و سیاستزدگی نمیکنند.
بگذارید یک مثال عینی از رویکرد گزینشی برخورد کردن بزنم تا ضرورت اینکه ما باید با کلیت معارف اهل بیت (ع) همراه بشویم، نه فقط با بخشی از آن روشن شود: ما یک حدیثی داریم که از حضرت علی (ع) است؛ حضرت میفرمایند «نادان کسی است که دشمن را دستکم بشمرد، و نادانتر از او کسی است که دشمن را عصبانی کند». خب ما الان در کشورمان و در ساختار حاکمیت دو تا جناح فکری و سیاسی مختلف داریم که یکی مثلاً اصول و بنیادهایی دارد و میتوانند از بخش اول این حدیث استفاده کند و بگوید طرف مقابل ما دشمن را دستکم میگیرد. از آن طرف، طیف مقابل این جریان هم میتواند از بخش دوم این حدیث بر علیه جریان مقابلش استفاده کند. بنابراین مسئله صفر و صدی نیست که شاعر بخواهد یک حرف مطلق بزند و باید فرمول همه چیز را روشن کند. آنچه که مسلم است این است که ما باید حق را بگوییم و همه حق را مد نظر داشته باشیم، نه فقط بخشی از آن را.
به عبارت دیگر ما برای جلوگیری از این انگهای جناحیبازی و سیاسیکاری باید مراقب باشیم که برداشتهای ما از سیره اهل بیت (ع) مقطعی، موضعی، فردی و منفعتطلبانه نباشد؛ یعنی بگوییم حالا اینجایش به نفع ماست برداریم و بقیه را نگوییم! نه به هیچوجه نباید چنین کاری بکنیم. ما باید تعهد تمام و کمال به متن داشته باشیم. باید مصلحت و منفعت را کنار بگذاریم و الا کارمان به انحراف کشیده خواهد شد. ما گاهی که رجوع میکنیم به متن سیره اهل بیت (ع)، میبینیم محتوای آن به ضرر ماست، ولی عیبی ندارد، ممکن است ما گاهی مسیری را اشتباه رفته باشیم و حالا که رجوع میکنیم، میبنیم غلط بوده و حالا باید درستش کنیم. اما با اینکه این را تشخیص میدهیم، متاسفانه میگوییم به مصلحت نیست این را بیان کنیم و بیانش نمیکنیم! نباید اینطور باشد، بلکه شاید راه نجات ما این است که به حقیقت متعهد باشیم، نه به مصلحت.
یک مسئله مهم دیگر هم این است که ما به عنوان شاعر موضعمند در چه موقعیتی قرار گرفتهایم. یعنی در بحث از سیاستزدگی و شعارزدگی آن موقعیتی که شما در آن، پیام خود را عرضه میکنید، خیلی مهم است. یک وقتی من در هیئت هستم و دارم یک موضع سیاسی را بیان میکنم، یعنی مثلاً نقل تاریخ میکنم و برداشتی از آن ارائه میدهم و موضع سیاسی خودم را بیان میکنم. باز یعنی من روی منبری در یک جلسه مذهبی مستقل دارم حرف میزنم، این وضعیت معمولاً یک برداشت منصفانهای را در مخاطب برمیانگیزد. ولی یکوقت من میروم در میتینگ و ستاد انتخاباتی یک نامزد ریاست جمهوری یا نماینده مجلس و… همین موضع سیاسی را مطرح میکنم! اینجا اگر من حرف معصوم و آیه قران هم بخوانم، یک برچسب سیاستزدگی و جناحیبازی به آن میچسبد. این خیلی نکته مهمی است. هر چند که به طور کلی شما نمیتوانید همه برداشتها را کنترل کنید، ممکن است در همان جلسه مذهبی هم کسی بر مبنای نگاه خودش حرف شما را برداشت کند و به آن برچسب سیاستزدگی و جناحیبازی بزند.
با وجود همه اینها، حالا گاهی شاعر مصداقسازیهایی میکند و مثلاً شخصیتهای امروزی در عرصه سیاست و حمکرانی را با چهرههایی از ماجرای سال ۶۱ مقایسه میکند، با توجه به تفاوتهای تاریخی و جغرافیای فرهنگی ما با آن زمان، این مصداقیابی و مصداقسازیها تا چه حد میتواند درست یا غلط باشد و آیا شاعر مجاز است این کار را بکند؟
یک بحثی الان مطرح شده است که تحلیل آن برای پاسخ دادن به این سوال خیلی مهم است؛ اینکه آیا امام حسین (ع) واقعاً هدفشان تشکیل حکومت بود؟ یا نه، هدفشان هدایت بوده است؟ یعنی وقتی حضرت به دعوت مردم، رفتند به سمت کوفه، اصل قضیه و هدف ایشان تشکیل حکومت بوده یا اصل هدایت بوده است؟ اگر هدف تشکیل حکومت بوده باشد، پس چرا وقتی جلوی حضرت را میگیرند و مانع میشوند، حضرت میفرمایند اشکالی ندارد، شما دعوت کردید، حالا نمیخوایید ما برمیگردیم! این نکته را هم چندین بار گفتهاند و تعداد زیادی از مورخین هم در کتابهای مختلفی نقل کردهاند.
یا مثلاً خطبهای که منسوب به حضرت عباس (ع) هست؛ حضرت آنجا میفرمایند (نقل به مضمون) حسین که داشت در مدینه زندگیاش را میکرد، شما دعوتش کردید بیاید و…! حالا این را اهل علم و علما باید تبیین کنند که هدف اصلی چه بوده است. اما به نظرم برای مصداقسازیها باید این مسائل بنیادی را در نظر بگیریم.
برداشت و ارزیابی کلیتان از وضعیت امروز شعر هیئت از منظر همین حقگرایی و موضعمندی چیست؟ تا چه حد در این مسیر حقگرایانه و ظلمستیزی درست حرکت کرده است و اساساً چقدر این مضامین در آنها یافتنی است؟
به نظر من رویکردهای جناحی در متن شاعران اهل بیتی دیگر فراگیر نیست. شاید قبلاً بود، ولی بعد از تجربه شکستی که در دوران دولت قبلی اتفاق افتاد، امروز از رونق افتاده است و به آن پرداخته نمیشود. حالا گاهگداری شاید چند مداح و شاعر انگشتشمار در این فضا فعالیتی بکنند، اما شایع و رایج نیست. بقیه عمدتاً دست به عصا حرکت میکنند. ولی در دفاع از ولایت فقیه و مباحث مربوط به شهدا و ارزشها و اصول انقلاب اسلامی تقریباً همه فعال هستند و مثل قبل کار میکنند. اما بحثهای جناحی خیلی کمرنگ شده است و دیگر به آن معنا حرفهای جناحی وجود ندارد.
به نظر من شعر هیئت باید در حوزه سیاست و اجتماعیات، معرفتافزایی کند، به جای اینکه خط بدهد. معرفتافزایی هم برمیگردد به آن برداشت درست و صحیح و منصفانهای که ما باید از متن اصلی دین و آموزههای حضرات معصومین (ع) داشته باشیم. شاعر در این زمینه باید معرفتافزایی کند، نه خطدهی.
یک مسئله دیگری هم وجود دارد که نباید از خاطر دور داشت؛ به اعتقاد بسیاری از دوستان ما و البته خودم هم با این دوستان عمعقدهام که در شعر این روزگار و شعر هیئت به طور خاص، ما دچار رکود معنا شدهایم، و خواهناخواه این بحث سیاست هم که یکی از کارکردهای شعر هیئت و شعر آئینی است تحت تاثیر همین رکود قرار گرفته است و دچار رکود معنایی در حوزه برداشت سیاسی از متن هستیم. باید مد نظر داشته باشیم که نیاییم مبحث سیاستزدایی عامدانه را - که خیلی هم خطرناک است - زیاد پرنگ کنیم، و نتیجه بگیریم که اراده و عمدی در کار است که بر مبنای آن برخی شاعران میخواهند به سیاستزدایی دامن بزنند. به نظر من اینطور نیست، باید منصفانه به این موضوع نگاه کنیم و بدانیم که کسی آنچنان، قصدی برای سیاستزدایی ندارد ولی آن رکود معنا، یک امر سراسری است و در این حوزه هم تاثیر خودش را گذاشته است.
انتهای پیام/