گروه جامعه و اقتصاد سدید؛ نگاهی به تاریخچه تاسیس مدارس و مراکز آموزشی در ایران، ذهن مخاطبان و پژوهشگران را به سالهای آغازین قرن نوزدهم میلادی بازمی گرداند. بسیاری از محقیین بر این باورند که شکست سهمگین ایران از روسیه در این سالها و ریشه شناسی این شکست، دربار را به این نتیجه رساند که به دنبال شناخت دلیل اصلی شکست بروند. پرسش مهمی که مطرح شد این بود که لشکریان روسیه چه داشتند که ما نداشتیم؟ چگونه میتوانیم نیرومند شویم و شکست و عقب ماندگی خود را جبران کنیم؟ پس عزم روشنفکری نوپا از یکسو و دربار از سوی دیگر، معطوف به پیشرفتی قدرت آفرین شد.
پرده اول؛ جنب شمسالعماره!
اندیشمندان تجددمآب که در آن روزگاران سردمدار جریان اصلاح و نواندیشی در ایران بودند، وجود نظم، قانون و در اختیار داشتن اندوختههای علم عظیم و همچنین فن آوریهای جدید در میان ارتش و دربار روسیه تزاری را عامل پیروزی تشخیص دادند. آنها با چشم داشت به این الگوی غالب شرقی، راه چاره را جستجو کردند و در نهایت به چند اقدام مشخص رسیدند. تاسیس مراکز علمی و فنی، استخدام معلمان و مشاوران خارجی، اعزام محصلان ایرانی به کشورهای خارجی، انتشار روزنامه، ترجمه و تالیف کتابهای علمی و فنی و برقراری ارتباط با کشورهای پیشرفته به منظور کسب آداب و شیوههای نوین زیست و سیاست ورزی مهمترین تکنیک هائی بود که طراحی و به دربار ارائه شد.
با روی کار آمدن میرزا تقی خان امیرکبیر و استقرار سلطنت ناصرالدین شاه، اجرای این برنامهها نیز در دستور کار قرار داده شد. یکی از مهمترین این اقدامات؛ تاسیس دارالفنون و آغاز آموزش علوم و فنون جدید در ایران بود. مرکز آموزشی مهمی که تبدیل به یک نقطه عزیمت علمی و فنی در تاریخ آموزش کشور شد و تا به امروز نیز همواره از آن یاد شده است. دارالفنون برای آغاز این راه به ملزوماتی نیاز داشت که مهمترین آنها عبارت بودند از؛ ساختمان، معلم، برنامه، کتاب درسی و وسایل کار و مهمتر از همه اینها بودجه! تنها امیرکبیر بود که میتوانست تامین این نیازها را برآورده سازد و همینطور هم شد.
امیرکبیر زمین مدرسه دارالفنون را در میدان توپخانه تهران مشخص کرد و پس از آن از معمارانی مجرب خواست تا بنا بر طرح انگلیسی آماده شده، کلنگ احداث مدرسه را بزنند. ساختمان مدرسه در عرض دو سال آماده شد و حالا وقت فراهم کردن تجهیزات آموزشی رسیده بود. او در نخستین اقدام، از داود خان خواست که به اتریش رفته و شش معلم مجرب را برای دورهای شش ساله به تهران آورد. او همچنین هزینه رفت و آمد و حقوق هر معلم را چهارهزار و چهارصد تومان در سال مشخص کرد که در زمان خود رقم قابل توجهی بود. داودخان در مرحله بعد نیز دو معلم و پس از آن هفت معلم دیگر از اتریش به تهران اعزام کرد که ورود آخرین معلمان همزمان با دوران عزل امیرکبیر بود. این نخستین سنگ بنای آموزش عمومی و مدرسهای در ایران بود که به در شکل تمام و کمال خود، غیرایرانی بود. دارالفنون تنها یک نشانه از ایران به همراه خود داشت و آنهم نامش بود!
نخستین کتابهای درسی دارالفنون، پس از چند سال که استادان خارجی در کلاسها به طور عملی تدریس کرده بودند، منتشر شد! آنها پیش از ورود به ایران شرح درس یا شمائی از محتوای مدنظرشان برای ارائه به دانش آموزان ایرانی طرح نکرده بودند. در واقع در دسترس نبودن طرح کلان و نیازسنجی آموزش جامعه ایرانی از یکسو و فرصت طلبی این آموزگاران برای انتقال معانی و مفاهیم مدنظرشان از سوی دیگر منجر به این شد که مسئله مهمی به نام کتاب درسی کاملا مسکوت و مغفول بماند. پس از گذشت چند سال از تدریس اتریشیها در دارالفنون، مترجمان آنها با استفاده از یادداشتهایی که خود آماده ساخته بودند و یا کتاب هائی که همان آموزگاران از اتریش آورده بودند، جزواتی تهیه و در چاپخانه سنگی دارالفنون تکثیر شد. نخستین کتاب درسی فیزیک ایرانی نیز در همین دوران به انتشار رسید. مسیو اگوستت کرشیش نمساوی؛ معلم فیزیک مدرسه دارالفنون مولف این کتاب بود.
گام دوم؛ از تبریز به تهران!نخستین مدرسه به سبک جدید ٣٧ سال پس از تاسیس دارالفنون در ایران تاسیس شد. بنا به دلایلی که در ابتدای متن نیز مورد اشاره واقع شد، دارالفنون چنانکه باید نتوانست در میان مردم به عنوان یک مدرسه پذیرفته شود و در نتیجه میرزا حسن رشدیه که مدرسهای در ایروان تاسیس کرده بود، نخستین شعبه همین مدرسه را در تبریز راه اندازی کرد. نخست مدرسه ابتدائی و ده سال پس از آن، نخسین دبیرستان به سبک امروزی در ایران راه اندازی شد.
اما نکته مهمی که در جریان اقدامات میرزا حسن رشدیه برای ما و این نوشتار حائز اهمیت فراوان است، اهتمام او در تالیف کتب درسی است. رشدیه در واقع نخستین شخصیت ایرانی بود که دست به تالیف و انتشار کتابهای درسی برای دانش آموزان و مدارس تحت مدیریت خود زد. میرزا حسن نخستین مولف کتابهای درسی ابتدایی در ایران است. از او ٢٧ کتاب چاپ شده موجود است که بعضی از آنها عبارتند از: بدایة التعلیم؛ برای نوآموزان سال اول ابتدایی در سه جلد، نهایة التعلیم؛ جلد اول درس فارسی و جلد دوم شامل مطالب علمی، کفایة التعلیم؛ برای آموزش املای فارسی، هدایة التعلیم؛ برای تربیت معلم و اخلاق؛ برای شش کلاس دبستان.
پس از این اقدام نخستین، رویه تالیف و انتشار کتابهای درسی به صورت پذیرفته شدهای در میان مدارس و آموزگاران رشد یافت. یکی از مهمترین افرادی که در این دوران کتابهای درسی را تالیف و به دست دانش آموزان میرساند، حاج سید سعید طباطبایی نائینی بود. او بنیانگذار ١٠ مدرسه و همچنین مؤسس کتابخانه گوهرشاد مشهد است. نائینی ١٨ جلد کتاب درسی برای دانش آموزان تالیف کرد. همچنین میرزا یحیی دولت آبادی، محمودخان مفتاح الملک و محمدعلی فروغی ذکاءالملک از دیگر چهره هائی بودند که نام آنها با کتب درسی عجین شده و البته نقش آنان در گنجاندن مفاهیم مختلف در این کتاب ها، از دیرباز تا امروز مورد نقد و بررسیهای فراوانی قرار گرفته است. بطور مثال نقشی که فروغی در ماجرای تالیف کتب درسی تاریخ ایفا کرده و وارد کردن برخی از دورههای تاریخی باستان یا زاویه نگاه ناسیونال وی به تاریخ، هنوز نیز همراه سیستم آموزشی ما باقی مانده است.
آنها می دانستند که حضور در این بدنه و همکاری با وزارتخانه آموزش و پرورش نه تنها به معنای تقویت جریان طاغوت نخواهد شد، بلکه شاید مهم ترین و روشن ترین دریچه برای آگاه سازی نسل جوان از چهره واقعی اسلام و آرمان های آن باشد
با نزدیکتر شدن به دوره معاصر و تقویت جایگاه آموزش در سیستم دولتی کشور، تالیف کتب درسی نیز تبدیل به یکی از زیرمجموعههای این امر شد. در سال ١٢٩٠ شمسی قانون اساسی وزارت معارف به تصویب رسید و تعلیمات عمومی و اجباری جزء وظایف دولت قرار گرفت. یک سال پس از آن قانون شورای عالی فرهنگ به تـصویب رسید و بنا بر این قانون، تالیف کتب درسی مطابق با برنامهای باشد که از سوی وزارت معارف به مولفان ابلاغ میشود. در سال ۱۳۰۷ بود که این وظیفه به صورت رسمی بر گرده دولت گذاشته شد و در نتیجه نخستین کتابهای وزارتی برای مدارس ابتدائی تهیه و توزیع شد. تجربه توفیق در تدوین کتب وزارتی، منجر به تصویب نامهای از سوی هیئت وزیران شد. در مهرماه ۱۳۱۷؛ تالیف کتب دبیرستانی نیز به عهده وزارت معارف گذاشته شد و کمیسیون مولفین کتابهای درسی نیز برای نخستین بار تشکیل شد. دکتر محمود حسابی، دکتر عبدالحسین شیبانی، دکتر رشیدیاسمی، دکتر فلسفی و... از اعضای نخستین این کمیسیون بودند.
پس از ورود نیروهای متفقین به تهران در شهریور ۱۳۲۰ و کمبودهای ناشی از جنگ، تالیف کتاب درسی نیز مثل بسیاری از امور دولتی به بخش خصوصی واگذار شده و آزاد اعلام شد. این تصمیم منجر به بروز بلبشوئی در جریان تالیف کتب درسی شد که تا سال ۱۳۴۱ ادامه داشت. در این سال و با پیشنهاد دکتر پرویز ناتل خانلری بود که سازمان کتابهای درسی تاسیس شد. دکتر محمد حسینی بهشتی یکی از مهمترین چهرههای عضو این سازمان بود که مسئولیت علوم دینی را بر عهده داشت. پس از گذشت مدتی، مرحوم گلزاده غفوری و شهید باهنر نیز به این سازمان پیوسته و امور تالیف کتابهای درسی را در کنار شهید بهشتی پیگیری کردند. چهره هائی که شاید شاخصترین چهرههای مولف کتاب درسی در دوران پیش از انقلاب اسلامی در ذهن یکایک ما باشند.
گام سوم؛ از سوربن تا قم!حجه الاسلام علی گلزاده غفوری؛ اگرچه در اذهان عموم مردم به تالیف کتب درسی دینی در دوره پیش از انقلاب معروف است، اما حقوقدان، مجتهد، نویسنده، استاد دانشگاه و از روحانیونی بود که فعالیتهای سیاسی اش را از زمان شاه آغاز کرد. اهالی سیاست، گلزاده غفوری را به مبارزاتش با رژیم سلطنت پهلوی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و البته حاشیههای حضورش در مجلس خبرگان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی میشناسند، اما وجه برتر و غالب در معرفی شخصیت گلزاده همین تالیف کتب درسی است. او به عنوان یک چهره روحانی مخالف با رژیم سلطنت در کنار دو تن دیگر از روحانیون، شهیدان بهشتی و باهنر، وظیفه خطیر و مهم تالیف کتب دینی را در دست داشت که الحق به خوبی نیز سامان داده شد و تا ایام طولانی در یاد دانش آموزان و والدین آن دوران قرار گرفته است.
گلزاده غفوری در نجف اشرف تحصیل کرد و، اما وی از معدود روحانیونی بود که در سالهای قبل از انقلاب اسلامی، در کنار تحصیلات حوزوی، رشته دانشگاهی را نیز آموخته بود. وی تحصیلاتی در رشته حقوق قضایی را تا مقطع دکتری در دانشگاه سورین فرانسه ادامه داد، به زبانهای عربی و فرانسه مسلط شد و آنگاه برای ادامه راه خود به ایران بازگشت.
پس از اینکه به ایران بازگشت، به عنوان دبیر عربی و انگلیسی در دبیرستان علوی مشغول به تدریس شد. تجربه اندوخته در سالیان حضور در مدرسه علوی، چراغ راهی شد که او را در سالهای ابتدایی دهه پنجاه وارد سازمان تالیف کتب درسی کرد. هرچند در این میان بخاطر فعالیتهای سیاسی، سال هائی چند به کیلان تبعید شد، اما سرانجام همراه با شهید بهشتی، شهید باهنر و سید رضا برقعی نگارش تعلیمات دینی و معارف اسلامی دبیرستان و دبستان در نظام جدید آموزش و پرورش زمان شاه را آغاز کرد. ترکیبی که در کنار تیم اصلی، چهره هائی همچون شهید مطهری را نیز با خود داشت. حضور تیمی متشکل از این چهره ها، آنهم در وزارت آموزش و پرورش پهلوی میتواند نویدگر پیامی روشن از تخصص و البته تعهد این افراد به آموزش باشد. آنها میدانستند که حضور در این بدنه و همکاری با وزارتخانه آموزش و پرورش نه تنها به معنای تقویت جریان طاغوت نخواهد شد، بلکه شاید مهمترین و روشنترین دریچه برای آگاه سازی نسل جوان از چهره واقعی اسلام و آرمانهای آن باشد. از همین رو تالیف کتب دینی را در دست گرفته و از همین رهگذر، منشاء تحولات بسیاری در مدارس و دانشگاهها شدند. اینها در کنار تالیف کتب دینی، کرسی تدریس دانشگاهها را نیز از دست نداده و همواره به عنوان یک چهره آکادمیک حضورشان را حفظ میکردند.
محمدجواد باهنر؛ دومین نخست وزیر ایران پس از انقلاب اسلامی، دانش آموخته علوم تربیتی و فارغ التحصیل دکتری الهیات از دانشگاه تهران بود. او روحانی اندیشمندی بود که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، سراغ کارهای اداری نرفته و به معلمی روی آورد. تجربه سالها دانشجوئی او در زمینه علوم تربیتی از یکسو و الهیات از سوی دیگر، منجر به این شد که در دوران پهلوی به تدوین کتب درسی دینی و قرآن دعوت شود. حضور شهید بهشتی در سازمان تالیف کتب درسی زمینه ساز این حضور و فعالیت توسط باهنر بود. از سوی دیگر و برخورد رژیم پهلوی با او بخاطر فعالیتهای سیاسی، زمینه ساز حضورش در فضای آموزش و پرورش شد. او در اسفند ماه ۱۳۴۲ پس از ایراد سخنرانیهایی در مساجد به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه بازداشت شد و پس از آن شش بار به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد. به یکباره از سال ۱۳۵۰ اجازه سخنرانی نداشت و در نتیجه تالیف کتب درسی و جزوات آموزش تربیتی را از همین دوران آغاز کرد. در کنار تدریس به تالیف کتب درسی پرداخته و البته تالیفاتش به همین کتابها نیز محدود نماند. از شهید باهنر حدود سی جلد کتاب و صدها صفحه جزوه تعلیمات دینی باقی مانده است. او این تالیفات را برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشگاه فراهم آورده بود. همچنین فعالیتهای آموزش و پرورشی خود را محدود به ساختارهای رسمی، مدارس و دانشگاهها نگه نداشت. تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی، کانون توحید و مدرسه رفاه از مهمترین اقدامات تربیتی بود که شهید باهنر در آنها نقش داشت. اقداماتی که در دوران نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی توانست نقش پشتیبانی نیروی انسانی مهمی را برای انقلاب و جریان مبارزات انقلابی ایفا کند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تمام این تجربیات دلیل انتخاب او به عنوان سومین وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی شد. روان شناسی و جامعه شناسی نوجوانان و زنان از مهمترین حوزههای اجتماعی، تربیتی و البته پرورشی در سیستم مدارس بود که شهید باهنر تکیه علمی و معرفتی درستی در این حوزهها داشت. مقالات بسیاری از ایشان در این زمینه موجود است. همچنین تمرکز بر مسائل زنان و پرداخت به موضوعاتی همچون آزادی زنان، حقوق زنان در اسلام و اجتماع از دیگر موضوعاتی است که وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درباره آنها تالیفات و مقالات بسیاری داشته است.
اما سرسلسله و مسبب ورود این چهرههای دینی به آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم، فردی غیر از شهید بهشتی نبود. در واقع عضویت اولیه بهشتی در کمیسیون پیشنهادی دکتر ناتل خانلری برای تصدی گری در امورات سازمان تالیف کتب درسی، منجر به حضور این چهرهها در ادامه راه شد.
سید محمدحسینی بهشتی از دوران تحصیل، چه در قم و چه در اصفهان، برای کسب درآمد و گذران زندگی به تدریس مشغول بود. قبل از اینکه برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری وارد دانشگاه شود، دبیرستان دین و دانش را در سال ۱۳۳۳ در قم راه اندازی کرد. این نخستین اقدام رسمی بهشتی در عرصه آموزش و پرورش شد و البته شاید از نخستین بارهائی بود که یک روحانی در کسوت مدیر مدرسه به سیستم رسمی پای میگذارد. چند سال بعد نیز درصدد سامان دادن به سیستم حوزه و پیوند آن با مدارس برآمد و در نتیجه با همراهی علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و سید محمدرضا گلپایگانی و آموزگاران دیگر، مدرسه حقانی را بنا نهادند. البته این طرح به تاسیس مدرسه حقانی محدود نماند و مدارس دیگری نیز با این مدل تاسیس و گسترش یافتند.
وجه برتر و غالب در معرفی شخصیت گلزاده همین تالیف کتب درسی است. او به عنوان یک چهره روحانی مخالف با رژیم سلطنت در کنار دو تن دیگر از روحانیون، شهیدان بهشتی و باهنر، وظیفه خطیر و مهم تالیف کتب دینی را در دست داشت
دو سال بعد و در آغاز دهه چهل بود که با تاسیس کانون دانش آموزان قم، پای مسائل سیاسی را به عرصه مدارس باز کرد. در این کار شهید مفتح نیز بهشتی را همراه میکرد. اندکی بعد این کانون به صورت رسمی وارد فعالیتهای سیاسی شده و مجامعی همچون هیاتهای موتلفه و ... ارتباط پیدا کرد. ساواک در این سال ها، فشار سیاسی زیادی بر بهشتی وارد کرده و در نتیجه او مدتی به المان رفته و دوباره به آموزش و پرورش بازگشت.
پس از بازگشت به ایران، در کسوت کارشناس ارشد در کتابهای علوم دینی در سازمان تدوین کتابهای درسی ایران اشتغال یافت. به همراه شهید باهنر به گردآوری کتابهای درسی برای مدرسهها پرداختند و با گذر اندک مدتی چهرههای روحانی دیگری را نیز وارد این عرصه کردند. در ابتدای متن به مرحوم گلزاده غفوری، شهید مطهری و دیگران اشاره شد که به تدبیر و تصدی شهید بهشتی وارد این امر تاثیرگذار شدند. مسئولیت تدوین کتب دینی مهمترین مصداق عینی حضور این چهرههای روحانی در وزارت آموزش و پرورش طاغوت بود. کتبی که منجر به تحول عظیمی در فضای اجتماعی و سیاسی کشور شد. جوانان از رهگذر همین تالیفات شهید بهشتی را میشناختند و پای صحبت هایش در جلسات مختلف میآمدند. ساواک نیز با این جلسات برخورد میکرد و بهشتی را همواره زیر نظر داشت.
/انتهای پیام/