حاشیه نشینی یک امر واقعی در اجتماع است؛
برابری انسان‌ها در پیشگاه حکومت، یک امر عقلانی است. هر فردی که در سرزمینی زندگی می‌کند، به اندازه دیگر افراد حاضر در آن جامعه، حق زندگی، برخورداری از امکانات و رفاه اجتماعی را داراست. پس نمی‌توان با بهانه‌هایی همچون ضعف بنیه اقتصادی یا سکونت ناگزیر در قسمت‌هایی از خاک وطن، او را از چرخه دریافت خدمات محروم کرد.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ سال‌های پایانی دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، جامعه ما شاهد تشویق و تبلیغ یک امر اجتماعیِ تازه بود؛ مهاجرت! رسانه‌ها جان تازه‌ای گرفته بودند و سیر تنویر افکار عمومی در دست سردمداران این تریبون‌ها بود. رسانه‌های مطبوعاتی از یکسو و رسانه‌های رسمی از سوی دیگر، تصویر ایده آلی از زندگی شهری پیش روی همگان می‌گذاشتند و نمایش عمومی همین تصویر منجر به تشویق اهالی شهر‌های کوچک و روستا‌ها برای مهاجرت به کلان شهر‌ها شد. سیل مهاجرت چند سالی ادامه داشت. بر اساس مطالعات میدانی‌ای که توسط دستگاه‌های مسئول انجام شده، هم اکنون قریب به ۷۴ درصد از جمعیت ایران شهرنشین هستند و در سده گذشته روند تخلیه روستا‌ها و مهاجرت به شهر‌ها همواره سیر صعودی داشته است. این در حالی است که جمعیت روستایی ایران در سرشماری سال ۱۳۳۲، یعنی ۶۵ سال قبل، ۶۸ درصد از جمعیت کل کشور را به خود اختصاص داده بود. روند مهاجرت در این سالیان منجر به جابجایی نسبت شهر و روستا شده است. اما آنچه در این نوشتار موضوع بررسی ما واقع شده، زاویه نگاه درست و دین محور در قبال پدیده‌ای به نام حاشیه نشینی است.

در حال حاضر، قریب به ۱۷ میلیون نفر از مردم ایران در حاشیه شهر‌ها یا سکونتگاه‌های غیر رسمی زندگی می‌کنند. البته طبیعی است که مناطق مختلف کشور در جذب حاشیه نشین‌ها وضعیت یکسانی ندارند. برای نمونه، امروز تهران به عنوان پایتخت و به طور طبیعی بزرگ‌ترین و در عین حال کامل‌ترین شهر کشور است. پایتخت بیشترین جمعیت حاشیه نشین را به خود اختصاص داده است، طبق آخرین آماری که توسط استانداری تهران ارائه شده، هم اکنون یک میلیون و دویست و چهل هزار نفر در حاشیه شهر تهران مانند: اسلامشهر، شهرقدس، ورامین، شهریار و ... زندگی می‌کنند. بعد از تهران، مشهد رتبه دوم را از جهت جمعیت حاشیه نشین دارد. بطوریکه جمعیت حاشیه نشین آن به مرز یک میلیون نفر رسیده و بعد از مشهد، اهواز، تبریز و ارومیه بالاترین رتبه حاشیه نشینی را به خود اختصاص داده اند.

واقعیتی به نام حاشیه نشینی
از مفهوم حاشیه نشینی تلقی‌های یکسانی وجود ندارد. برای مثال، هنوز تصور برخی از مردم درباره مناطق حاشیه نشین، آلونک نشینی یا زاغه نشینی است. این در حالی است که با رشد و گسترش شهرنشینی و البته روند توسعه شهر‌های کوچک، بساط آلونک نشینی به شکل سابق در ایران برچیده شد. البته هنوز هم موارد استثناء و کمیابی از آلونک نشینی در مناطق حاشیه‌ای وجود دارد که نمی‌توان منکر آن شد. اما نکته مهمی که درباره حاشیه نشینی وجود دارد، ارائه یک تعریف درباره این مفهوم، پذیرش آن به عنوان یک امر واقعی و تلاش برای چاره سازی در این باره است.

حاشیه نشینی نزد اهالی علوم اجتماعی، یعنی اسکان غیر قانونی قسمتی از مردم در کنار شهر‌ها و عدم برخورداری آن‌ها از بخش مهمی از مزایای زندگی رسمی در شهر‌ها مانند برق، آب، گاز و مخابرات رسمی، خدمات بهداشتی، خدمات پلیسی، خدمات آموزشی و سایر رسیدگی‌هایی است که حداقل آن شامل همه ساکنان رسمی مناطق شهری می‌شود. نخستین نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد، عدم برخورداری اقشار جامعه از امکاناتی است که سودای در اختیار داشتن این امکانات، آنان را به شهر‌ها کشانده است. منشاء این عدم برخورداری کجاست؟

اهالیِ برابرِ این بلاد!
روایت مهمی از کتاب تهذیب الاحکام نقل شده که در آن حفص بن غیاث از امام صادق علیه السلام درباره‌ی تقسیم بیت المال پرسید، ایشان فرمودند: «أهل الاسلام، هم أبناء الاسلام اسوی بینهم فی العطاء و فضائلهم بینهم و بین الله. أجعلهم کبنی رجل واحد، لا یفضل أحد منهم لفضله و صلاحه فی المیراث علی آخر ضعیف منقوص. قال: و هذا هو فعل رسول الله فی بدو أمره؛ و قال غیرنا: أقدمهم فی العطاء بما قد فضلهم الله بسوابقهم فی الاسلام.
اهل اسلام، فرزندان آن محسوب می‌شوند، در امکانات بیت المال، من، برابرشان می‌دانم. امتیازات معنوی آنان، بین آن‌ها و خدا محاسبه می‌شود. [لذا]همانند فرزندان یک نفر که فضیلت و صلاحیت، سبب فزونی ارث بردن یکی بر دیگری که ضعیف و ناقص است نمی‌شود. [مسلمانان نیز، این چنین هستند]. حضرت، در ادامه فرمود: پیامبر (ص) در آغاز اسلام، چنین رفتار می‌کرد، ولی دیگران گفتند: ما، برخی را بر اساس سابقه بیشتر در اسلام، از نظر اقتصادی امتیاز می‌بخشیم. [۱]»

این روایت اساس زاویه نگاه و مواجهه مطلوبی است که حکومت دینی در برخورد با اقشار مختلف مردم باید در نظر داشته باشد. مردمی که همه آن‌ها در برابر بیت المال یکسان حساب می‌شوند، و هیچ یک را بر دیگری برتری نیست! گزاره‌ای که رفتار پیامبر در سال‌های حیات شان را هدایت می‌کرده و البته پس از ایشان چنان به محاق رفته که امروز نیز شاهد حضور چنین وضعیتی در اداره امور جوامع هستیم.

مبتنی بر روایت منقول از حضرت صادق (ع)، برابری انسان‌ها در پیشگاه حکومت، یک امر عقلانی است. هر فردی که در سرزمینی زندگی می‌کند، به اندازه دیگر افراد حاضر در آن جامعه، حق زندگی، برخورداری از امکانات و رفاه اجتماعی را داراست. پس نمی‌توان با بهانه‌هایی همچون ضعف بنیه اقتصادی یا سکونت ناگزیر در قسمت‌هایی از خاک وطن، او را از چرخه دریافت خدمات محروم کرد. چه از اینرو که نفس سکونت در این نواحی نیز به همان عدم برخورداری و در نهایت عدم تساوی مربوط باشد.

سرفصل مشترک تعاریفی که درباره حاشیه نشینی ارائه شده و می‌شود، مهاجرت عده زیادی از روستائیان یا ساکنین شهر‌های کوچک با سودای رسیدن به زندگی بهتر در شهر‌های مرکزی است. این خوانشی دیگری از محرومیت موجود در اجتماعی است که اعضای آن باید مثل فرزندان یک خانواده برابر و ارزشمند باشند! خانوار‌هایی که در شهر‌هایی غیر از پایتخت سکونت دارند و بخاطر همین اجبار جغرافیایی از امکانات زندگی بی بهره هستند. آیا چنین مبنائی در تقسیم امکانات غیر از نگاه ناملایم و نامحترم به انسان است؟! تلاشی که خانوار‌های حاشیه نشین برای وصول به زندگی شهری در طی سالیان انجام داده اند، نه تنها منجر به نتیجه دلخواه نشده که زمینه فراخ تری برای گسترش و توجیه محرومیت‌ها در نزد مدیران فراهم کرده. امروز نفس حاشیه نشینی در حالی یک مسئله مذموم اجتماعی به حساب می‌آید که کمتر توجهی به دلایل و ریشه‌های آن می‌شود.

حاشیه نشینان نیز همانند پایتخت نشینان، اهالی یک جامعه هستند که حق برخورداری از رفاه و خدمات عمومی را دارند. پس نمی‌توان با اعطای برچسب حاشیه نشین به پیشانی شان، آن‌ها را از گردونه دریافت خدمات محروم کرد و چاره‌ای برای ادامه زندگی شان پیدا نکرد. مسئله‌ای که امروز نه تنها در مناطق برون شهری که در بطن شهر‌های بزرگی همچون تهران، اصفهان و اهواز نیز به معضل مهمی تبدیل شده است.

امروزه بافت‌های فرسوده شهری هم بخشی از مشکلات حاشیه نشینی را با خود حمل می‌کنند. به بیان دیگر، وجود بافت‌های فرسوده در دل شهر‌های بزرگ فرصت ایجاد سکونت‌های غیر رسمی در زمین‌های بی صاحب یا دولتی را برای مهاجرانی به وجود می‌آورند که در پی اشتغال یا زندگی بهتر به کلان شهر‌ها آمده اند. از این طریق حاشیه نشینی در وسط شهر بازآفرینی می‌شود و مشکل در تمام جغرافیای کلان شهر‌ها گسترده می‌شود.
هم اکنون یک میلیون و دویست و هفتاد هزار نفر از مردم تهران در بافت فرسوده زندگی می‌کنند. بافت‌های فرسوده‌ای که در اکثر موارد تفاوت چندانی با زندگی حاشیه نشینان نداشته و از لحاظ دریافت خدمات شهری نیز مزیتی بر آن‌ها ندارد. جالب آنکه عمده این مناطق در مرکز تهران متمرکز شده که قلب اقتصادی و اداری پایتخت نیز به حساب می‌آید!

نکته دیگر اینکه؛ هرچند اغلب ساکنان در بافت‌های فرسوده شهری سکونت غیر رسمی ندارند و زمینی را تصاحب نکرده یا به زور در آن سکنی نگزیده اند، اما به دلیل اقتضائات بافت‌های فرسوده مانند تراکم بالای جمعیت و نوع معماری از یکسو و بی توجهی مدیران شهری به ارائه خدمات در این نواحی از سوی دیگر و همچنین وجود تبعیض نوشته و نانوشته در میان اهالی این مناطق، بخش عمده‌ای از مزیت‌های سکونت در شهر‌ها مانند خدمات بهداشتی و درمانی، محیط‌های آموزشی با کیفیت و مراکز تفریحی مناسب و ... از حاشیه نشینان داخل و خارج شهر گرفته شده است. طبق گزارشی که اخیرا در همین رابطه منتشر شده، هم اکنون یک میلیون و دویست و هفتاد هزار نفر از مردم تهران در بافت فرسوده زندگی می‌کنند. بافت‌های فرسوده‌ای که در اکثر موارد تفاوت چندانی با زندگی حاشیه نشینان نداشته و از لحاظ دریافت خدمات شهری نیز مزیتی بر آن‌ها ندارد. جالب آنکه عمده این مناطق در مرکز تهران متمرکز شده که قلب اقتصادی و اداری پایتخت نیز به حساب می‌آید!

مشکلات حاشیه نشینان، اما محدود به همین موارد نشده و سلسله مسائلی از آسیب‌های اجتماعی را می‌آفریند که منشاء نگاه منفی به این مناطق شده است. عدم برخورداری از امکانات رفاهی و تربیتی در این مناطق به دلایل گوناگونی از قبیل: فقدان جامعه پذیری لازم، عدم حاکمیت حداکثری قانون، کاهش حضور مامورین دولتی و در راس آن‌ها پلیس، کمبود ترس به خاطر از دست دادن منافع، فقدان یا کمبود شدید فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی خصوصاا با رویکرد دینی، محیطی امن برای استقرار مجرمین و آبستن شکل گیری انواع جرایم اجتماعی مانند نزاع و درگیری، تجاوز به عنف، قتل، کودک آزاری، اعتیاد وسیع و یا اخفای اموال مسروقه است و این جدای از جرایمی مانند تصرف اراضی و ساخت و ساز‌های غیر مجاز است که اصولا ایجاد یک منطقه حاشیه‌ای با این جنس از جرایم را می‌آفریند.

آسیب‌های اجتماعی امروز جز جدائی ناپذیر مناطق حاشیه‌ای شده است. بستر امن و مساعد حاشیه، بدون نظارت مدیران مسئول، زمینه مناسبی برای رشد بیماری‌های اجتماعی فراهم کرده که نه دامن ساکنان این مناطق که گریبان همه اهالی یک جامعه را می‌گیرد. در این صورت آیا بازهم می‌توان مسئله حاشیه نشینی را به یک اقدام سودجویانه و تصرفی در زمین‌های اطراف شهر‌ها تقلیل داد؟! یا می‌توان بستر‌های اقتصادی و اجتماعی این مسئله را بررسی کرده و از این رهگذر، وارد حواشی شد؟!

این ریشه در کدامین خاک است؟

از مقدمات این بحث که عبور کنیم، نخستین سئوال این است که چه عواملی زمینه شکل گیری پدیده حاشیه نشینی در ایران را فراهم کرده اند؟ البته ممکن است این عوامل به حاشیه نشینی در سایر کشور‌ها نیز صدق کند، اما بررسی دقیق‌تر این است که عوامل حاشیه نشینی در هر کشوری به مقتضای شرایط تاریخی آن کشور جداگانه مورد مطالعه قرار بگیرد. نخستین دلیلی که در مطالعات جامعه شناسان مورد تاکید قرار گرفته، توزیع ناعادلانه منابع و امکانات در کشور است. عدالت حلقه مفقوده جوامعی است که رشد مناطق و زندگی حاشیه‌ای در آن‌ها رو به افزایش است.

در واقع باید اینطور گفت که کشور‌هایی در علاج حاشیه نشینی و کاهش آسیب‌های فرعی ناشی از آن موفق عمل کرده اند که منطق عدالت را در توزیع امکانات گوناگون خصوصا امکانات رفاهی پذیرفته اند. عدالت توزیعی در یک تعریف ساده عبارت است از: توزیع منابع و امکانات کشور به مناطق گوناگون بر اساس حقوق اساسی مردم و استعداد هر منطقه. در این تعریف دو ملاک برای توزیع عادلانه ارائه شده است: ملاک اول حقوق اساسی مردم که شامل زیرساخت‌های پایه مانند آب، برق، سوخت، مخابرات، جاده، وجود اشتغال و اقتصاد معقول، وجود نظم و خدمات عمومی مانند خدمات شهری، خدمات امنیتی، خدمات بهداشتی و درمانی و خدمات آموزشی و پرورشی؛ و ملاک دوم استعداد‌های هر منطقه است که معنای آن، تخصیص هدفمند منابع به منظور رشد آن منابع در آن محیط و به تبع آن، تولید ثروت و رفاه است.
حضرت صادق (ع) در این باره میفرمایند: «اِنَّ النّاسَ یَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَینَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الارضُ بَرَکَتَها بِاِذنِ اللّه‏ تَعالى؛ یعنی اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بى ‏نیاز مى ‏شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى‏ فرستد و زمین برکت خویش را بیرون مى‏ ریزد. [۲]»

حاشیه نشینی تنها یکی از مصادیق اجتماعی این کلام در جامعه امروز ماست. مسئله‌ای که در بنیان به فقدان عدالت اجتماعی باز میگردد و نمی‌توان این حقیقت مسلم را کتمان کرد.
سدید بنادارد تا در این پرونده، مجموعه مطالبی پیرامون موضوع حاشیه نشینی، از بررسی زمینه‌ها و دلایل بروز این مسئله، تا تاثیر این پدیده بر نهاد‌های اجتماعی، اقشار و... را گردآوری و ارائه کند.

 

[1] وسائل الشیعه، جلد11، صفحه81

[2] اصول کافی، جلد3، صفحه568

ارسال نظر
captcha