گروه راهبرد «سدید»: در پی انتشار مصاحبۀ روزنامۀ «اعتماد» با «عبدالکریم سروش»، برخی رسانهها خبر از «بازگشت سروش به فضای عمومی و رسانهای» کشور دادند. البته محملهای دیگری را هم میتوان قبل از این مصاحبه و بعد از آن برای القای «بازگشت» وی و به تعبیر دیگر، زمینهسازی برای مشروعیتبخشی حضور او در رسانههای داخلی برشمرد. شیوع ویروس کرونا و مصاحبههای متعدد سروش با سایتها و خبرگزاریهای همسو با جریان روشنفکری دینی، و پخش چند کلیپ سخنرانی جنجالی مواردی هستند که میتوان گفت: زمینۀ برجسته شدن او را پس از مدتی، دوباره تا حدی فراهم کردند. اما آنچه که به خود این مصاحبه، جنبۀ محوری بخشید، یکی، نفس مصاحبه با یک روزنامۀ داخلی پس از چند سال بود و دیگری، محتوای مصاحبه و طرح گزارههایی انتقادی علیه لیبرال دموکراسی که روزی قبلۀ آمال او بود که مقتضی است به صورت مستقل و مبسوط مورد مداقه و تحقیق انتقادی قرار بگیرد. به عنوان نمونه در صفحۀ اول روزنامۀ «هفت صبح» در یادداشتی با عنوان «مجادلۀ محترمانۀ واعظ و فیلسوف» (در تاریخ ۳ تیر ۹۹) که دربارۀ اتهامزنی اخیر سروش به حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان و پاسخ محترمانۀ ایشان به سروش نگاشته شده، صریحاً به موضوع بازگشت او پرداخته شده است. نویسندۀ این یادداشت، بدون اشاره به هتاکی و طرح اتهامات کاذب و بدون سند توسط سروش، در انتهای یادداشتش مینویسد: «سروش... دوباره در حال مطرح شدن در فضای عمومی و رسانهای ایران است. از سویی روزنامۀ «اعتماد» اخیراً با او مصاحبه کرده و از سوی دیگر و بعد از جنجالهای سال ۱۳۸۵ دربارۀ نظریۀ نبوت و وحی او و نیز جنجالهای سیاسی سال ۱۳۸۸، حالا باز هم فضای رسانهای ایران از سروش میگوید و میشنود و نفس این ماجرا میتواند مورد استقبال اهالی اندیشه قرار بگیرد هرچند که مطالب تند و گزنده و گاهی غیرمنصفانهاش با هجوم پاسخها از حوزه روبرو میشود.».
کنش اخیر جریان روشنفکری دینی به طور کلی، و عبدالکریم سروش به طور خاص، از یک سو، و بازنمایی رسانههای داخلی وابسته به جریان اصلاحات از سوی دیگر، باید از دو منظر تحلیل شود؛ نخست، میل جریان روشنفکری دینی به بازگشت و سپس میل رسانههای داخلی اصلاحطلب به جذب و بازگرداندن اعضای منتسب به این جریان به فضای رسانهای داخل.
با وجود میل جریان روشنفکری به بازگشت به عرصه عمومی، اما آمریکا فعلا برنامه جدی برای به کارگیری جریان روشنفکری و روشنفکری دینی علیه جمهوری اسلامی ندارد.
احتمالاً یکی از وجوهی که مفهوم بازگشت جریان روشنفکری دینی -لااقل در کوتاه مدت- را توجیه نمیکند، این نکته است که دولت ایالات متحده که منبع و منشأ اصلی تغذیۀ مالی و سیاسی این جریانها است، پس از رویکار آمدن ترامپ، توجه ویژهای به جریانهای ضد انقلاب رادیکالتر مانند تجزیهطلبان، سلطنتطلبان، سازمان منافقین و بهائیان و... کرده و از این حیث، جریان روشنفکری دینی و جریانهای نزدیک به دموکراتها و منتقد ترامپ، عملاً تا حدی به حاشیه رانده شدهاند. به همین منظور بازگشت روشنفکران به مرکز توجه اپوزسیون فعلا در دستور کار آمریکا نیست. مگر این که این جریان حاضر باشد مواضعش را علیه جمهوری اسلامی تا آنجا به پیش ببرد که ضربه به کلیت ایران نیز برای این جریان در دستور کار قرار گیرد.
بررسیهای صورت گرفته پیرامون تولید محتوا و جذب مخاطب توسط جریان رسانهای منتسب به روشنفکران دینی و مقایسۀ آن با جریانهای رادیکالتر نیز مؤید این ادعا است که فعلا حمایت از جریان روشنفکری به عنوان بازیگر فعال و پیشران و پیشرو در میان جریان اپوزسیون فعلا در دستور کار دولت آمریکا نیست. از سوی دیگر بررسیهای تاریخی نیز نشان میدهد که دموکراتهای ایالات متحده تمایل بیشتری نسبت به جمهوریخواهان برای کار کردن با جریان موسوم به نواندیشی دینی دارند تا گروههای دیگر. در حقیقت، سران جریان روشنفکری دینی، با اتخاذ رویکردی معتدلتر نسبت به گروهها و جریانهای رادیکال اپوزیسیون، به دو انتخابات نظر دارند؛ از یک طرف منتظر جابهجایی ترامپ با بایدن و از طرف دیگر، نیازمند بازسازی و تقویت جایگاه اجتماعی خود در ایران هستند و واضح است که این بازسازی گفتمانی بدون پیوند با کانونهای قدرت در داخل و یا خارج، برای ایشان میسر نیست.
اینکه گزارههای فوق، گمانههای محتمل الصدق هستند، صحیح است، اما از طرفی، نشانههای متعددی هم برای تصدیق آنها وجود دارد که میتواند ما را به نتیجهگیری نهایی نزدیک سازد. مثلاً «اکبر گنجی» مدتها است برای «رادیو فردا» کم مینویسد، «عطاء الله مهاجرانی» چندی است صریحاً مواضع همسو با نظام میگیرد، سروش، لیبرال دموکراسی را نقد میکند و.... نباید فراموش کنیم که در ایامی چند، این نامها، اعضای اتاق فکر براندازی جمهوری اسلامی را تشکیل میدادند و در دورهای، نماد عملیات روانی عقیدتی-سیاسی علیه جمهوری اسلامی محسوب میشدند، اما اکنون جز نامی از ایشان نمانده و صحنه گردانان اپوزسیون نیروهای رادیکال هستند.
چرا رسانههای داخلی وابسته به جریان اصلاحطلب، در پی بازنمایی فضای «بازگشت» روشنفکران دینی هستند؟
پاسخ این است که سران جریان اصلاحات نیز به این دو اتخابات نظر دارند؛ خاصه با توجه به ویران شدن پایگاه اجتماعی ایشان -یعنی طبقۀ متوسط شهری- در چند سال اخیر آن هم با سیاستهای دولت مورد حمایت خود، به نظر میرسد ایشان در پی تجدید و نوسازی بنای گفتمان نظری خود هستند. تحلیل فضای فکری و سیاسی ایشان حاکی از این بازیابی هویت و بازسازی گفتمانی است. به عنوان نمونه می-توان به نشریه «مشق فردا» و مقالات «سعید حجاریان» و دیگران با محوریت «ضرورت بازگشت به رادیکالیسم» در آن اشاره کرد، که از یک سو، دلالت بر تسویه حساب «اصلاحات» با گفتمان «اعتدال» دارد و از سوی دیگر، متضمن تنقیح، تدقیق و تجدید بنیانهای نظری اصلاحات است.
از جهت سیاسی هم به نامۀ اخیر «موسوی خوئینیها» به رهبر انقلاب نیز میتوان از همین نظرگاه نگریست و با توجه به عقبۀ سیاسی-امنیتی وی، میتوان فعالتر و رادیکالتر شدن رهبران اصلاحات را هم از همین وجه، ملاحظه و تحلیل کرد.
در کل میتوان نتیجه گرفت که از یک سو، جریان روشنفکری دینی که رابطۀ علّی متقابل با جریان داخلی اصلاحات دارد، در حال نزدیک شدن به گفتمانهای منطبقتر با استانداردهای جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر، جریان اصلاحات و رسانههای وابسته نیز در حال رادیکالتر شدن هستند و به نظر میرسد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به یکدیگر نزدیکتر شده تا بتوانند به نقطۀ تلاقی واحدی برسند.
/انتهای پیام/