عدالت در اندیشه شهید بهشتی چه جایگاهی دارد؟!
اسلام دين عدالت اقتصادى و اجتماعى است، اما كار سازندگى اسلام تنها با برقرارى عدالت اجتماعى و اقتصادى تمام نمى ‌شود. اسلام دين انسان ‌سازى بوده و در اين دين انسان بايد با همه‌ فضائل اخلاقى اسلام شناخته شود. انقلاب اسلامى ما نيز بايد در همين راستا در حركت باشد.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ شاید این روزها و در شرایط کنونی، بیش از هر زمان احساس نیاز به یک مجموعه روشی برای اولویت بندی مسائل نیاز داشت. مجموعه ای که هم به لحاظ قرابت موضوع با فضای مسائل کشور همخوان باشد و هم از سوی دیگر، تجربه اقبال خوبی از سوی مردم را در کارنامه اش داشته باشد. اندیشه ‌شهید دکترسید محمد بهشتی یکی از مصادیق این مجموعه هاست. از دیدگاه شهید بهشتی پیوندی تمام ‌عیار بین عدالت و همه وجوه حیات جمعی انسان ‌ها وجود دارد و از این حیث، عدالت در اولویت نظام بندی مسائل اجتماعی، سیاسی و... مورد توجه ایشان بوده است. در این نوشتار مروری کوتاه بر جایگاه عدالت در اندیشه شهید بهشتی خواهیم داشت.

نقش عدالت اقتصادی در زندگی انسان

چاشنی تفکرات شهید بهشتی چه در حوزه اقتصاد و چه در اجتماع و فرهنگ و غیر از آن، مفهومی به نام عدالت است. عدالتی که در پس تمام اقدامات انقلابی او و همراهانش بوده، از سال های دور پیش از پیروزی انقلاب با آنها آمده و تا روز انفجار دفتر نخست وزیری، در تمام مطالبات، همراه شان مانده است. مرور سخنرانی ها و آثار مکتوب شهید بهشتی نیز به روشنی بیانگر همین نکته است. ایشان همواره و در طی سالیان کوتاه حیات شان در جمهوری اسلامی، نه تنها بر لزوم مطالبه عدالت از سوی مردم تاکید داشتند که بیشترین نگرانی شان درباره انقلاب نیز از ناحیه همین مفهوم والا بود!

ایشان در تبیین جایگاه اقتصاد در اجتماع دینی می گویند:« اسلام به نقش اقتصاد و عدالت اقتصادی در زندگی انسان اهمیت فراوان می‌دهد. دین زهد و پارسایی است اما نه زهد مرتاضانه و صوفی‌گرانه که زهد انقلابی. زهد انقلابی کدام است؟ زهد صوفی‌گرانه کدام است؟ زهد صوفی‌گرانه این است که درویش آدم قانعی است. یک لقمه نان از هر جا به او بدهند با همان شکمش را سیر می‌کند و به دنیا بی‌اعتنا است. این ضداسلام است. پس چه زهدی؟ زهد علی. چه‌کار می‌کند؟ کار اقتصادی می‌کند. قنات و چاه آب درست می‌کند و مزرعه به وجود می‌آورد و نخلستان می‌سازد و بعد این دستاورد اقتصادی را به‌جای آنکه صرفاً در مصرف خود و خانواده قرار بدهد در خدمت محرومان قرار می‌دهد و این را عبادت می‌داند. اسلام به نقش اقتصاد اهمیت می‌دهد، اما اقتصادی که زیربنای شخصیت انسان نشود، خیلی متزلزل، نازل، فروافتاده و سقوط‌کرده است؛ انسانی که زیربنای شخصیتش روابط اقتصادی باشد.[1]»

در ادامه همین سخن و شهید بهشتی جامعه بی توجه به معیشت مردم را محکوم کرده و می گوید: «پوست‌کنده و صریح می‌گویم که انقلاب اسلامی ما با روند و مناسبات اقتصادی موجود در جامعه ما در معرض خطر و آسیب قطعی است، چرا؟ برای اینکه در این بعدش اسلامی نشده است. مردان و زنان و جوانان و نوجوانان انقلابی ما امروز با چشم خودشان می‌بینند که نزدیک به ۱۵ ماه از پیروزی انقلاب می‌گذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنه‌ها و خیلی گرسنه‌ها با هم در جامعه دیده می‌شوند تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست.[2]»

 
انقلاب اسلامی تنها معنویت نمی‌خواهد!

ایشان در بیان اهمیت پیوند عدالت اجتماعی و اقتصادی از یکسو و لزوم برقراری روابط عادلانه در اجتماع دینی، سخنان زیادی دارند. سخنانی که از یکسو نقدی بر دیدگاه‌های ماتریال رایج در دوره ابتدای پیروزی انقلاب به حساب می‌آمد و از سوی دیگر نیز دیدگاه‌های بی توجه به مسائل مادی و دنیوی را نقد می‌کرد. راهی میانه که قرائتی متعادل و وسط را به همگان عرضه می‌کرد. ایشان در سخنرانی پیش از خطبه هاى نماز جمعه ورامین، که متن آن در ۲۰ دی ۱۳۵۹ توسط روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، درباره عدالت اقتصادی در اسلام می‌گویند: «اسلام دین عدالت اقتصادى و اجتماعى است، اما کار سازندگى اسلام تنها با برقرارى عدالت اجتماعى و اقتصادى تمام نمى شود. اسلام دین انسان سازى بوده و در این دین انسان باید با همه فضائل اخلاقى اسلام شناخته شود. انقلاب اسلامى ما نیز باید در همین راستا در حرکت باشد.
کسانى هستند که مى کوشند همه شعارهاى انقلاب اسلامى را صرفاً در معنویت خلاصه کنند و از طرفى افراد دیگرى هم هستند که مى‌کوشند همه شعارهاى انقلاب را در بهره‌مندى هاى مادى و عدالت اقتصادى و یا اجتماعى سیاسى خلاصه کنند؛ این‌ها هیچ یک اسلام را نشناخته اند. اسلام دین انسان است و انسان معجونى از خواست ها، ضرورت‌ها و گرایش هاى مادى و معنوى است...»

سرمایه اجتماعی با عدل می‌آید

باور به عدالت محوری، مهم‌ترین نیروی محرکه و محور در اندیشه سیاسی و اجتماعی شهید بهشتی به حساب می‌آید. ایشان مبتنی بر همین باور، سازوکار‌های لازم برای از بین بردن هرج و مرج فکری در زمینه ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی را ساماندهی می‌کند. از این زاویه است که استدلال می‌آورد؛ تنها بر پایه «عدل» است که می‌توان یک جامعه با انسجام و به تعبیر امروزی با سقف بالایی از «سرمایه اجتماعی» را تصور کرد و در غیاب عدل محوری، هرج و مرج فکری و عملی، جامعه را از اساس در معرض تهدید قرار می‌دهد. از همین رهگذر است که تنها پس از گذشت پانزده ماه از پیروزی انقلاب، از جانب بی عدالتی‌ها احساس خطر کرده و هشدار‌ها را بلند فریاد می‌زند!

 

/انتهای پیام/

[1] نظام اقتصادی در اسلام، شهید بهشتی

[2] همان

ارسال نظر
captcha