نگاهی به پیچیدگی‌های پژوهش خانواده در ایران
مسائل اجتماعی و تغییرات پرشتاب در حوزه خانواده در ایران و پیامد‌های آن، عاملی در انتشار جدی‌تر آثار تخصصی در این زمینه شده است؛ بایستی در اینجا یادآور شد که پژوهشگر و نویسنده ایرانی، وقتی به سراغ جامعه ایرانی و نهاد خانواده در ایران می‌رود تا به مشاهده، مطالعه، بررسی و توصیف و تبیین آن بپردازد، با پیچیدگیِ مضاعف مواجه است که در گزارش پیش رو تلاش شده به این موضوع پرداخته شود.
به گزارش «سدید»؛ یکی از مهمترین عوامل توجه به نهاد خانواده ایرانی خصوصا در سالیان اخیر، تغییر و تحولات گسترده و پرشتاب رخداده در عصر جدید است. این تحولات ناشی از فرآیند عمومی مدرنیته، جهانی شدن و پیدایش واقعیت‌های جدید اجتماعی در عرصه‌های گوناگون همچون شهرنشینی و... در جامعه ایرانی است. در واقع وجود متغیر‌های کلانی همچون شهرنشینی و تغییرات در طبقات اجتماعی و سبک زندگی، حرکت به سمت صنعتی شدن و از بین رفتن روابط شبه فئودالی، تحصیلات و اشتغال زنان، تغییرات بینشی و نگرشی افراد و گروه‌های جامعه، انتقال فرهنگی و بسط هنجار‌ها و الگو‌های مدرن و غربی، پیدایش رسانه‌های عمومی و جهانی، سست شدن شیوه‌های سنتی نظارت و کنترل افراد و عواملی از این قبیل، موجب تحول و تغییرات زیادی در نهاد خانواده ایرانی شده است.
از طرف عالمان علوم اجتماعی، تغییرات در نگرش و نقش‌های اعضای خانواده مخصوصا نقش‌های جنسیتی زن و مرد در خانواده و جامعه، تغییر در ساختار و ابعاد خانواده و همچنین تغییرات در کارکرد‌های خانواده، مهمترین سرفصل‌های نهادی این تغییرات شمرده می‌شود که خود را در سطوح و جنبه‌های مختلفی از جمله مناسبات قدرت در خانواده، تکالیف و حقوق زوجین نسبت به همدیگر، تکالیف و حقوق فرزندان و والدین درقبال یکدیگر، تحولات و نرخ ازدواج و طلاق، نرخ باروری و... منعکس می‌کند.
در سالیان اخیر، آشکار شدن بعضی آسیب‌ها و تغییرات منفی مثل افزایش سن ازدواج و وقوع تأخیر در آن، افزایش آمار‌های طلاق، کاهش نرخ باروری، تعارضات ایجادشده در خانواده در اثر اشتغال و استقلال زنان، افزایش روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده و مسائلی از این دست در جامعه ایران، موجب نگرانی، احساس خطر و توجه مضاعف جامعه مخصوصا، نخبگان، سیاستمداران، برنامه ریزان، گروه‌های مرجع و پژوهشگران علوم اجتماعی به مقوله خانواده و مسائل و مشکلات مرتبط با آن شده است.
ذکر این نکته ضروری است که این مسائل اجتماعی، مختص جامعه ایران نیست. در واقع عوامل و منشأ‌های مشترک جهانی که در بالا به بعضی از آن‌ها اشاره شد در جوامع مختلف موجب پیامد‌هایی با جهت‌های نسبتا مشابه گردیده است و تغییرات پرشتابی را به ویژه در جوامع درحال توسعه به وجود آورده است که فضای خانواده در این کشور‌ها را دچار آسیب‌ها و چالش‌هایی کرده است.
همین مسائل اجتماعی و تغییرات پرشتاب در حوزه خانواده در ایران و پیامد‌های آن، عاملی در انتشار جدی‌تر آثار تخصصی در این زمینه شده است. باید گفت این آثار جدید، از جمله کتاب‌های این حوزه، با دیدگاه‌ها و رویکرد‌های متفاوت، متنوع و متکثر علمی و گفتمانی تهیه و منتشر شده است. در این بین می‌توان وجه مشترک همه این پژوهش‌ها را نتیجه توجه اساسی به نهاد خانواده دانست، زیرا در نهایت تمام پژوهشگران و مؤلفان حوزه خانواده در ایران، معتقدندکه "خانواده"پایه شکل گیری ساخت اجتماعی و حفظ نظم اجتماعی و مهمترین عامل درونی کردن ارزش‌ها و هنجار‌های جامعه است و تداوم هویت و حیات جامعه، موقوف به حیات و کارکرد درست نهاد خانواده است.
 
اصحاب علوم اجتماعی و مسئله «خانواده ایرانی»
 
کار پیچیده پژوهشگران خانواده در ایران
بایستی در اینجا یادآور شد که پژوهشگر و نویسنده ایرانی، وقتی به سراغ جامعه ایرانی و نهاد خانواده در ایران می‌رود تا به مشاهده، مطالعه، بررسی و توصیف و تبیین آن بپردازد، با پیچیدگیِ مضاعف مواجه است. این پیچیدگی را می‌توان از جهتی به هویت و ساخت اجتماعی خاص جامعه ایرانی (هویت ملی و مذهبی، تنوع و شکاف‌های قومی، مذهبی و...) مرتبط دانست و از جهت دیگر به مشخصه‌های خاص جامعه و حاکمیت ایران بعد از انقلاب اسلامی نسبت داد.
در این راستا شاید بتوان گفت که اگر بررسی و تحلیل وضعیت خانواده در سطح جهان کاملا منطبق با چارچوب‌های پذیرفته شده علوم اجتماعی و با توجهِ بومیِ کمتر صورت گیرد در بسیاری از کشور‌ها و جوامع، خصوصا جوامع نزدیک‌تر با ارزش‌ها و هنجار‌های جهانی و غربی، کمتر نقص تلقی می‌شود. اما بررسی همین مسئله در ایران، به خاطر شرایط خاص کشور، جامعه و حاکمیت در ایران، حتما با نقد و اشکال اساسی همراه می‌شود. زیرا در یک نگاه کلی باید گفت که با توجه به فرآیند‌های قدرتمند، پیچیده و همه جانبه مدرنیزاسیون و جهانی شدن، پژوهش در حوزه خانواده در کشور‌ها و ملت‌هایی همچون ایران، چین، هند، کوبا و...، که داعیه‌های ملی، فرهنگی و استقلال طلبی دارند، دچار چالش‌های جدی‌تر و عمیق تری در تعامل با این روند‌ها هستند و بالطبع، بیشتر به تفکر، سیاستگذاری، برنامه ریزی و نظریه پردازی نیازمند است.
در این میانه جامعه ایرانی، با چالش‌های فراوان دیگری نیز روبرو است. از جمله اینکه بین نخبگان و کارگزاران کشور، این اجماع حاصل شده است که ایران امروز، برای رسیدن به اهدافش، نیازمند یک توسعه همه جانبه است؛ توسعه‌ای که دستیابی به اهداف کلان اقتصادی را اساسی‌ترین مقصد خود فرض میکند و گاه در پیمودن مسیرش، موجب تغییرات و وارد کردن آسیب‌هایی به فرد، خانواده و فرهنگ بومی می‌شود که بعضی، آن را از ملازمات توسعه بر می‌شمرند.
از سوی دیگر، موضوعات و تحولات جهانی شدن و وجود و تأثیر گسترده و عمیق فناوری‌های جهانشمول و نوینِ اطلاعاتی- ارتباطی از جمله اینترنت و ماهواره و امکان تبادل و انتقال سریع اطلاعات و پیدایش مجموعه‌هایی از رسانه‌های گوناگون دیداری، شنیداری، نوشتاری و مکتوب، انتقال فرهنگی صورت گرفته از طریق رسانه‌های مذکور و...، همه و همه وجه مشترکی دارند و آن منحصر، بومی و قابل کنترل نبودن آنهاست. به عبارت دیگر، افراد، خانواده، جامعه، حاکمیت و البته پژوهشگر اجتماعی ما، در یک شرایط خاص تاریخی قرار دارند و با متغیر‌هایی روبرو هستند که گستره تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن‌ها جهانی است و در عرصه تعامل و وابستگی متقابل عینیت می‌یابند.
این متغیر‌ها همراه با اقتضائات و پیامد‌های پیدا و پنهان فراوانی که دارند بر تمام شئون حیات بشر امروز و تمام نهاد‌های اجتماعی اثر میگذارند. بدیهی است خانواده نیز به عنوان بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی در اثر این موضوعات و مسائل، با تأثیرات و تغییرات زیادی مواجه میشود که کار پژوهشگر و نویسنده ایرانی را در مشاهده، مطالعه، بررسی، بازنمایی، و ارائه احتمالی راه حل درباره خانواده ایرانی، مسائل، آسیب‌ها و مشکلات آن، پیچیده و سخت میکند.

رویکرد جامعه شناختی به مسائل خانواده در ایران
یکی از حوزه‌های پژوهشی در خصوص مسائل خانواده مربوط به پژوهش‌هایی با رویکرد جامعه شناختی است که توسط جامعه شناسان تالیف و یا ترجمه شده است. جامعه شناسان در مواجهه با خانواده در وهله نخست خود را در برابر اولین واحد اجتماعی و حتی به عقیده نهادگرایان، مهمترین نهاد اجتماعی می‌دانند. این طیف از اندیشمندان در تحلیل و تفسیر خانواده بیشتر بر جنبه‌های اجتماعی خانواده و نحوه تعامل و ارتباطات بین نهاد خانواده با دیگر نهاد‌ها مانند نهاد سیاست و اقتصاد و ... ناکید می‌کنند و تحولات هر یک بر دیگری را با دقت تبیین و تحلیل می‌نمایند. به همین دلیل در مواجهه با آسیب‌های خانواده نیر در پی کشف علل آسیب‌ها و ریشه یابی عوامل کلان و موثر بر نهاد خانواده هستند. گرچه در بین جامعه شناسان خانواده نیز نگاه‌های متفاوتی وجود دارد که باعث تولید نظریه‌های مختلف در این حوزه شده است، ولی رویکرد اکثر آنان برآمده از نگاه کلان و تفسیرمحور و معناکاوانه است.
هدف جامعه شناسی خانواده، مطالعه، بررسی، شناخت و توصیف فعالیت‌های مختلف و شبکه ارتباطات از سویی بین اعضا خانواده و از سوی دیگر بین اعضای خانواده و دیگر نهاد‌های اجتماعی می‌باشد. در واقع جامعه شناسی خانواده از این جهت به خانواده توجه می‌کند که یک اثر اجتماعی دارد؛ یعنی نظام و سازمان فعالیت‌های اشخاص در ارتباط با جامعه می‌باشد. فعالیت خانواده یک فعالیت مجزا نبوده، بلکه کاملاً جدای از جامعه نمی‌تواند شکل بگیرد. از این رو برای بررسی آسیب‌های خانواده با نگاهی چند بعدی وارد میدان تحلیل می‌شود و تنها بر روی خصوصیات فردی تاکید نمی‌کند. "رویکرد جامعه شناسانه به خانواده و مسائل آن مدعی است گرچه از زمان‌های گذشته در مورد خانواده بحث‌های زیادی توسط بزرگان و اندیشمندان و مصلحان شده است، ولی اکثر آن‌ها بدون توجه به علل، تنها در مورد رفتار‌های مطلوب و نامطلوب خانوادگی صحبت کرده و یا الگو‌های مطلوب را توصیف کرده اند. اما جامعه شناس با شناخت علل دگرگونی‌ها و بررسی واقعیات موجود در جامعه و بدون ارزش گذاری بر روی آن‌ها مسائل و آسیب‌های خانواده را مورد بازشناسی و تحلیل قرار می‌دهد" (اعزازی، ۱۳۷۵).
در این دسته برخی آثار به صورت کلی به مباحث جامعه شناسی پرداخته اند و در منظومه موضوعات خود به خانواده به عنوان نخستین واحد اجتماع و نهاد موثر بر فرد و جامعه پرداخته اند مانند نگاه گیدنز در کتاب جامعه شناسی خود. دسته‌ای دیگر روی موضوع خانواده و مسائل آن به صورت مستقل تمرکز کرده اند و به نظریه پردازی و تفسیر و تحلیل آن پرداخته اند مانند درآمدی به مطالعات خانواده جان برناردز که تفسیری نو و جدید از خانواده و ماهیت رفتار‌های درون آن ارائه می‌دهد و به نوعی هانواده برآمده از دنیای مدرن را به چالش می‌کشد این کتاب به منظور مقدمه‌ای بر طرح درسی رشته مطالعات زنان در انگلستان نوشته شده است. در معرفی این کتاب آمده است: کتاب درآمدی بر مطالعات خانواده نوشته جان برناردز در سال ۱۹۹۷ در انگلستان و با انگیزه نشان دادن لزوم ایجاد رشته دانشگاهی «مطالعات خانواده» در دانشگاه‌های این کشور منتشر شد. رشته مطالعات خانواده به عنوان یک رشته دانشگاهی پر رونق و تاثیر گذار به ویژه در کشور آمریکا و برخی کشور‌های اروپایی از اهمیت به سزایی برخوردار است و نویسنده کتاب فقدان آن در انگلستان را مایه شرمساری می‌داند و امیدوار است مطالعاتی نظیر آنچه او انجام داده اهمیت وجود چنین رشته‌ای را نشان دهد. یکی دیگر کتاب‌های مهم در زمینه جامعه شناسی خانواده کتابی است که مارتین سگالن به رشته تحریر درآرده است با عنوان جامعه شناسی تاریخی خانواده، این کتاب که در ایران توسط خمید الیاسی ترجمه شده است. به عقیده نویسنده خانواده روزگار ما نهادی استوارتر، سالم‌تر و پیشرفته‌تر از گذشته است و برداشت‌های رایج در مورد سستی روابط خانوادگی ناشی از تصورات رویایی درباره گذشته خانواده و اعتقاد به این است که همه چیز در گذشته انسانی‌تر و عاطفی‌تر بوده است حال آن که خانواده در طول تاریخ فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذرانده و شکل‌های گوناگون یافته، اما روی هم رفته نهادی پویا و مقاوم است که به تناسب شرایط اجتماعی و تاریخی تحولاتی می‌پذیرد و همواره خود را با تحولات اجتماعی وفق می‌دهد و در عین حال جامعه را نیز با خود تطبیق می‌دهد. نویسنده در کتابش یک یک ویژگی‌های خانواده امروزی با آن چه در جوامع پیشین و تمدن‌های مختلف، به راستی و نه براساس حدس و خیال، وجود داشته مقایسه می‌کند و براساس این بررسی‌ها و مشاهدات و تحلیل‌های گسترده‌ای که در کشور‌های پیشرفته درباره خانواده و مسایل آن چه در گذشته و چه در حال انجام شده تصویری دیرپای از این نهاد ترسیم می‌کند.
در داخل کشور نیز تلاش‌هایی از سال‌های دهه هفتاد به بعد در حوزه جامعه شناسی خانواده شکل گرفته است و جامعه شناسان با محوریت خانواده ایرانی و مسائل آن دست به قلم شده اند. تلاش این گروه برای تبیین جامعه شناسانه خانواده در ایران بیشتر با عنوان "خانواده ایرانی" مشهور شده است. از ابتدای رویارویی خانواده با مدرنیته در ایران، این موضوع مورد سوال و بررسی قرار گرفته است که آیا خانواده ایرانی در مواجهه با دنیای مدرن و الزامات فرهنگی و ساختاری آن دچار تغییراتی شده است یا خیر؟ و اگر جواب مثبت است آیا این تغییرات مثبت و در جهت استحکام خانواده بوده اند و یا در جهت انحلال خانواده و مقدمات فروپاشی آن بوده است.
از نظر مگ کارتی در مواجهه خانواده با جریان مدرن شدن می‌توان به سه تفسیر اشاره کرد:
۱-تغییرات ایجاد شده نامطلوب بوده و باعث فروپاشی خانواده می‌شود
۲-تغییرات الزامی و مطلوب است و افراد در شرایط جدید امتیازات ویژه‌ای برای انتخاب مسیر زندگی و انتخاب سبک زندگی به دست آورده اند.
۳-ما شاهد ثبات و تغییر در کنار یکدیگر هستیم‌
می‌توان به سه نوع برداشت از اوضاع خانواده در هنگامه گسترش مدرنیته با بررسی منابع و تحقیقات انجام گرفته بعد از انقلاب اسلامی در ایران دست یافت:
برداشت اول اوضاع خانواده در ایران را بحرانی توصیف کرده و با آسیب شناسی مسائل خانواده و غیر طبیعی دانستن تغییرات موجود خواهان اقدام فوری و جدی ودر جهت نجات نهاد خانواده از فروپاشی هستند. این برداشت که تقریبا زمینه‌های مشترکی با الگو‌های سنتی خانواده نیز دارد با بررسی کارکرد‌ها و نقش‌های خانواده و همچنین با نگاه به تحولات درونی حوزه خانواده از نظر ابعاد و نوع تغییرات به این نتیجه می‌رسد که آنچه در حال وقوع است و خانواده ایرانی را دچار تزلزل کرده است بواسطه نفوذ فرهنگ غرب و مدرن و انگاره‌های مدرنیته در حوزه فردگرایی و توجه بیش از حد به فردیت بوده است. علاوه بر این در این برداشت واگذاری نفش‌های خانواده به نهاد‌های دیگر نیز باعث کاهش نفوذ فرهنگی خانواده بر اعضای خود شده است که خواه ناخواه موجب کاهش دلبستگی و یکدستی فرهنگی عاطفی میان اعضای آن می‌شود. تغییر نگاه نسبت به کارکرد‌های خانواده، تقسیم کار در خانه، نوع خانواده، توزیع قدرت، نگرش به مردان و زنان و کودکان، قواعد همسرگزینی و ازدواج، نگرش به طلاق و اوقات فراغت موضوعاتی هستند که توسط طرفداران این نگاه مورد بررسی آسیب شناسانه قرار میگیرند و نتایج متفاوت از آنچه در گذشته وجود داشته است باعث می‌شود تا به صورت جدی تری به دنبال ارائه راهکار‌هایی برای مقابله با فروپاشی خانواده باشند.
گروه دوم از پژوهشگران قائل هستند که در حوزه مسائل خانواده در ایران ما با یک سری مسائل جدی در جنبه‌هایی از نهاد خانواده روبرو هستیم که نمی‌توان درباره روند کنونی آن‌ها خوش بین بود مانند روند ازدواج و طلاق که دچار تغییرات زیادی در نرخ و چگونگی هرکدام هستیم. این دسته کلیت خانواده ایرانی را دچار بحران نمی‌دانند، ولی برخی از جنبه‌های آن را بحرانی دانسته و نیازمند اقدام فوری می‌دانند که باید پس از مطالعات اسیب شناسانه و با سیاست گذاری‌های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت مشکلات برخی ابعاد خانواده ایرانی را حل کرد.
گروه سوم نیز وضعیت خانواده ایرانی را طبیعی میدانند و قائل به این هستند که فرآیند صنعتی شدن و مدرنیته گرچه در دراز مدت می‌تواند بر روی کلیات فرهنگی خانواده تاثیر بگذارد، ولی در کوتاه مدت به دلیل نفوذ بالای فرهنگ دینی در جامعه ایران نهاد خانواده گرچه در حوزه تغییر نقش‌های جنسیتی و مسائلی مانند ازدواج و طلاق دستخوش تغییراتی شده است، ولی این تغییرات کلیت نهاد خانواده را دچار بحران نمی‌تواند بکند و تنها نشان دهنده تغییراتی است که آن هم جدا از روند تغییرات اجتماعی نمی‌باشد.
در این میان بایداضافه کرد نگاه چهارمی نیز در بین گروهی از پژوهشگران وجود دارد که تغییرات را مفید و مطلوب می‌داند و و پیشرفت جامعه را در هموار کردن مسیر تغییرات می‌داند گرچه نگاه فوق طرفداران زیادی ندارد، ولی در سنخ شناسی نوع نگاه به خانواده در ایران قابل بررسی می‌باشند.
در بررسی چهار دیدگاه مطرح شده نکاتی را می‌توان به عنوان نقد‌های کلی مطرح نمود:
نگاه اول: (با نگاه به تحولات درونی حوزه خانواده از نظر ابعاد و نوع تغییرات به این نتیجه می‌رسد که آنچه در حال وقوع است و خانواده ایرانی را دچار تزلزل کرده است بواسطه نفوذ فرهنگ غرب و مدرن و انگاره‌های مدرنیته در حوزه فردگرایی و توجه بیش از حد به فردیت بوده است) - کمبود و نقص نگاه اول را می‌توان در بعد نخست فقدان نگاه کلی (ساختاری) به مسئله دانست- به عبارتی فقدان نگاه ساختاری را میتوان به این معنی دانست که: فرهنگ غربی و مسئله‌ی شکل روابط خانواده و جایگاه آن که متاثر از این فرهنگ بیگانه دچار تزلزل شده است به چه نحوی تحت تاثیر قرار گرفته و چگونه این تاثیر مخرب ادامه می‌یابد. در نتیجه‌ی چنین فقدانی پژوهشگر در این عرصه نمی‌تواند پاسخ مناسب به معنی پاسخ عملی جهت رفع مشکل و مسئله خانواده ارائه دهد. از این رو تحلیل در ساحت فرهنگ باقی می‌ماند و چگونگی نفوذ این فرهنگ در این دست تحلیل‌ها غائب است. بعد بعدی نقصان این نوع برخورد این نگاه به خانواده است- در توضیح بیشتر میتوان گفت که این نگاه خانواده را در سویی میگذارد و نهاد‌های دیگر را مسئول (گسست/ بازسازی) آن میداند. در حالی که در ابتدایی‌ترین (به معنی بنیادیترین) نگاه جامعه شناختی خانواده نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی است. هر چند در آثار این نویسندگان میتوان چنین اظهار نظر‌هایی را مشاهده کرد، اما رویکرد کلی آن‌ها مانع از به کاربستن چنین منظری به خانواده میگردد و مسئله به شکل دو بخشِ بیرون/ درون خانواده مینگرد.
نگاه دوم: (کلیت خانواده ایرانی را دچار بحران نمی‌دانند، ولی برخی از جنبه‌های آن را بحرانی دانسته و نیازمند اقدام فوری می‌دانند که باید پس از مطالعات آسیب شناسانه و با سیاست گذاری‌های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت مشکلات برخی ابعاد خانواده ایرانی را حل کرد) - در این نگاه جنبه‌هایی از خانواده در نظر گرفته می‌شود و همان نقص نگاه نخست را دارد. نقص نگاه به علت و پدیداری مسئله‌ی خانواده به شکل ریشه‌ای و دلایل عینی به وجود آمدن این بحران ها. در اینجا لازم است تا توجه خواننده را به این موضوع جلب کنیم که منظور از پرداخت ریشه‌ای به مسئله‌ی خانواده یافتن نقاط مهم و تاثیرگذار در فرایند تغییر به معنای عینی/تاریخی آن است. مثلا پاسخ به این سوال که افراد جامعه (و نه شخص به طور منفرد) چگونه دچار این بحران شده اند. در چه مقطعی این بحران آغاز شد و دلایل واقعی شروع این بحران‌ها در کجاست؟ هر چند نقطه قوت این دیدگاه مسئله ارائه‌ی راه حل‌های کوتاه، میان و بلند مدت است. البته از آنجا که کلیت فعلی خانواده ایرانی در نظر گرفته می‌شود برای حل بحران در وضعیت فعلی مناسب به نظر می‌رسد، با این حال فارغ از بحث خانواده در وضعیت فعلی به دلیل نگاه از بالا و نه نگاه درونی به خانواده این دیدگاه جنبه‌ی بیرونی دارد و مسئله‌ی خانواده را از درون نگاه نمیکند.
نگاه سوم: (قائل به این هستند که فرآیند صنعتی شدن و مدرنیته گرچه در دراز مدت می‌تواند بر روی کلیات فرهنگی خانواده تاثیر بگذارد، ولی این تغییرات کلیت نهاد خانواده را دچار بحران نمی‌کند و تنها نشان دهنده تغییراتی است که آن هم جدا از روند تغییرات اجتماعی نمی‌باشد) - همانطور که پیداست این دیدگاه رویکردی مثبت (پذیرا) نسبت به تغییرات دارد و این تغییرات را به شکلی از جنبه‌های فرعی از کلیت تغییرات در عرصه‌های مختلف اجتماع می‌داند. در این نگاه که تا حدود زیادی با نگاه نخست در تضاد است مسئله به صورتی فرعی در نظر گرفته می‌شود- ممکن است در نگاهی گذرا به این منظر خواننده تصور کند که این نگاه کلیت را در نظر میگیرد. با این حال این نگاه از توصیف وضعیت و دعوت به پذیرش وضعیت سخن میگوید. به عبارتی کلیتی که این نگاه در نظر دارد کلیتی غیر انتقادی است- از این رو غیر انتقادی بودن این دیدگاه خصلتی موافق به آن میدهد و این خصلت موافق موجب میگردد تا نگاه تاریخی و به این معنا عینی نسبت به تغییرات در نظر گرفته نشود. به همین دلیل نقد اول به دو دیدگاه فوق در این باره نیز صادق است. با این تفاوت که اتخاذ این دیدگاه جنبه‌ی تیز و برنده‌ی "نظر" و به تبع آن "عمل" در مورد مسئله‌ی خانواده را کند می‌کند و عملا ما را بدون سلاح به سراغ دشمن میفرستد. از این رو اتخاذ این دیدگاه انتخاب "بدتر است".
نگاه چهارم:در نقد این دیدگاه همین بس که گوییم (غیر انتقادی بودن- عدم توجه به تاریخ- مثبت گرا بودن به نفوذ و تغییر) در این دیدگاه " اظهر من الشمس" است. این دیدگاه نه تنها بحران را نمیبیند بلکه آن را انکار میکند. به نظر میرسد که رویکرد حاضر به شدت غرب گرا و طرفدار الگوی غربی جامعه در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha