گروه وحدت فرهنگ سدید- سیاوش ایمانی: ترکیب چهارگانه عنوان این یادداشت ترکیب پیچیده و مبهمی است و این ناشی از مبهم بودن عناصر نهفته در این ترکیب است عناصری که تلقیهای متفاوتی در نزد دانشوران عمومی و خصوصی آنها وجود دارد لذا لازم است قبل از پرداختن به کلیت این ترکیب، ابهام اجزای آن را روشن کنیم.
در بررسی و رصد اجمالی که در ارتباط با منظور عنوان این یادداشت داشتیم هیچ متن تخصصی و حتی عمومی هم دراین باره یافت نشد که به عنوان منبعی به مدد این نوشتار بیاید و ما سعی میکنیم ضمن نو و بدیع بودن چنین پرداختی، جرقهای در ذهنها روشن کنیم تا انشالله در آینده همواره کننده راه ما در رسیدن به اهدافمان باشد هدفی که اقوام ایرانی را متفاوت از روالهای مرسوم دیده باشد.
به نظر میرسد علت ابهام در مفاهیم بکار رفته در عنوان مذکور و اکثر تحقیقات و پژوهشهای صورت گرفته دانشگاهی (خصوصا) و غیر دانشگاهی (عموما) در همین تشتت و بحران مفهوم سازیهای نهفته در واژههای ترجمهای از علوم غربی است شاید بحران کشف منظور و معنا از دل کهکشان و دایرالمعارف معانی نهفته در یک واژه است که فقط در وادی و پارادایم زیستی خودش قابل فهم و کاربرد است و ترجمه آن به معنا و مفهومی نزدیک به فهم مشترک که حساسترین و مهمترین کار علمی است در سطحیترین شکل ممکن توسط هر مدعی مترجمی صورت گرفته است.
مفهوم و تلقی جامعه شناسی قبل از آلودن شدن به واژه هایی، چون سوسیولوژی و فیزیک اجتماعی که هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ایدئولوژی خاص خودش را دارد، مفهومی روشن برای عموم فهم و تلقی میشد، اما امروزه بیشتر، فهمی خاص از جامعه شناسی در جریان دانشگاهی مدنظر است که ویژگی اش ابطال پذیری نظریات علوم اجتماعی و در راس آن جامعه شناسی است، اما با گذشت زمان و عقب نشینی این رشته از ادعاهای جهان شمول طبیعت گرای پوزیتیویسمی و پیدایش جریانهای انتقادی غربی و شرقی، این جهان شمولی به خود عنوان و مفهوم این رشته منتقل شده است که با هر نوع شناختی با هر روش متناسبی در هر زمینه زیستی، میتوان شناختی بومی برای حل مسئله محلی منطقهای و جهانی خودمان پیدا کرد؛ بنابراین جامعه شناسی مدنظر این نوشتار با وسعت نظر به این مفهوم نگاه میکند و آنچه این مفهوم را جهت میدهد و در چارچوب قرار میدهد واژه شناختی عنصر دوم ترکیب مذکور در عنوان است که از علوم شناختی وام گرفته شده است علومی که بصورت میان رشتهای از انسان شناسی، زبان شناسی، روان شناسی، عصب شناسی و ... با پسوند و گرایش شناختی تشکیل شده است.
علوم شناختی فرایندهای ذهنی را در مغز بررسی میکند و از بدنمندی شناخت شروع کرده و استعاره را یکی از ویژگیهای ذاتی ذهن انسان میداند، همچنین با هر کدام از زیرمجموعههای شناختی که امکان گسترش آن به دیگر رشتهها نیز متصور است ابعاد و وجوهی از انسان را مورد بررسی و شناخت قرار میدهد و نقطه آغازش از اینجا بود که دیگر مثل سابق همچون نظر رفتارگران روانشناسی در نظریههای محرک -پاسخ، مغز انسان جعبه سیاه نیست و با پیشرفت تکنولوژیهای تصویربرداری مغزی امکان اینکه حداقل جعبه خاکستری باشد و میتوان فرایندهای تصمیم گیری و شناخت و حافظه و دیگر فعالیتهای عاطفی هیجانی و ... انسانی را در مغز و نورونهای مغزی جستجو کرد.
البته صرفا در این حد خلاصه نمیشود بلکه به عنوان مثال استفاده از علوم اعصاب شناختی در گسترش فهم انسان برای بخش علوم انسانی ذهن و مغز هم است به عبارتی نمیتوان تفکیکی بین ذهن و عین، علوم انسانی و علوم تجربی و ... چندان قایل شد، مثلا در زبان شناسی شناختی نمیتوان صرفا انتظار ابزار از زبان داشت و زبان در مفهوم سازیهای خودش در ارتباط تنگاتنگ با فرایندهای مغزی و ذهنی است و دیگر نمیتوان با تفکیکهای ساده و مکانیکی برای هر کدام نقش جدا قائل شد، بلکه مبتی بر اصل چشم اندازی، پویایی، دایرالمعارفی و کاربرد معنا، شبکه شعاعی معانی و معانی پیش نمونهای و ... زبان شناسی شناختی انعکاس مستقیم شناخت است و زبان مفهوم سازیهای ذهن را نشان میدهد، بنابراین بدون فهم فرایندهای شناختی ذهن و مغز نمیتوان به زبان شناسی پرداخت، الگوهای زبان شناسی شناختی و روان شناسی شناختی در انسان شناسی با در نظر گرفتن فرهنگ به عنوان زمینه و بافت حاکم بر انسان، منجر به نظریه مدلهای فرهنگی و طرحوارههای تصویری در انسان شناسی شد که تحولی مهم در انسان شناسی شناختی بود در واقع استفاده از رویکردهای علوم شناختی به همین جا ختم نمیشود و امکان گسترش آن به همه حوزههای علوم انسانی و طبیعی ممکن است چرا که زمین وجود همه اطلاعات بشری در زمینی مبهم به نام ذهن ریخته شده است که در علوم شناختی تلاش میشود به مدد رشتههای میان رشتهای ترکیبی و پیشرفتهای تکنولوژی و آزمون خطاهای بشری نگاهی دوباره به ذهن و مغز انداخته شود تا به نیت خدمت به بشریت باشد یا برای دستکاری دقیقتر در قوای شناختی انسانها برای سوداگری سوداگران باشد، به هر حال به هر نیتی باشد امروزه علوم شناختی حوزهای است که در مرزهای دانش بشریت به پیچیدهترین داشته بشر یعنی ذهن و مغز و شناخت میپردازد که به نظر میرسد با توجه به ظرفیتی که آیات و روایات قرانی و ائمه علیه السلام درباره مفاهیم ذهن و قلب و مغز چه در مباحث طب اسلامی و چه در مباحث عرفانی و اخلاقی دارد میتوان امیدوار بود که به افقها و اهداف بالاتری در حوزه شناختی رسید که تنها با ورود به حوزه ایمان به خدا و اهل بیت علیه السلام ممکن است و مرز علوم شناختی مومنین، موقنین و محسنین خیلی فراتر از مرز علوم شناختی کافرین و منافقین و فاسقین خواهد بود.
با اشاره اجمالی به اجزای ترکیب پیچیده عنوان این نوشتار نوبت به کل عنوان میرسد که هدف ما در این نوشتار ایده پردازی و جرقه زدن بر ذهنهای فارغ و قلبهای سلیم و مومن است به امید آن که سینههای گشاده و مفرح بتوانند با استفاده از منابع شناختی اصیل نهفته در قران و روایات معصومین در بستر و جغرافیای بومی با استفاده از تجارب و معارف جغرافیای فرهنگی و تاریخی ایران نگاهی مستقل از مستشرقین و مستعمرین به جامعه و اقوام ایرانی بیندازند و علوم شناختی با تکیه بر این منابع میتواند برای شناخت جامعه ایرانی و مسائل همگرایی و واگرایی یا به تعبیری بهتر برای تالیف قلوب و صمیمیت و تکریم اقوام ایرانی بکار آید.
جامعه شناسی شناختی اقوام ایرانی عنوانی است که با در نظر گرفتن فرهنگ و اجتماع و تاریخ و جغرافیای بومی و ایرانی به عنوان محیط و بستر حاکم بر کنشگر اجتماعی با مدد گرفتن از دستاوردهای علوم شناختی به نظریه پردازی و راهبردنگاری مبتنی بر آن برای حل مسائل قومی و مذهبی میپردازد، اینکه با شناخت فرایندهای ذهنی تصمیم گیری و تصمیم سازی، با تحلیل فرهنگ و زبان اقوام با روشهای زبان شناسی و انسان شناسی شناختی، همچنین با مدد گرفتن از عصب شناسی و روانشناسی شناختی در سطح کنشگران خرد و کلان اجتماعی میتوان امیدوار بود که شناختی بومی برای مسائل بومی جامعه ایران پیدا کرد، حداقل با عینک چارچوبهای نظری دیگران بینشها و گرایشهای ایرانیان را نسنجیم و پیمایشهای ملی را با تحلیلهای شناختی پاسخ پاسخگویان اعتبارسنجی کنیم نه صرفا با فرمولهای آماری و ریاضی محض.
در هر حال این نوشتار فتح بابی بود که انشالله ابعاد و زوایای آن در آینده بیشتر روشن خواهد شد و انشاالله در شناخت خود و جامعه ایرانی به مسیر حقیقت رهنمون شویم و پردهها و غبارهای ذهنی نهفته در نگاههای سوژه محور به جامعه ایرانی را بزداییم و واقعیت زیست ایرانی اسلامی را بر مدار حقیقت کشف کرده و رقم بزنیم.