به گزارش فرهنگ سدید؛ فرقه ازحیث لغت، معنی گروه ودسته را میدهد و فریق، گروه جدا شده از دیگران است؛ فرقه درآیات قرآن نیز همین معنی را میدهد، توجه کنید: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» (شورى/ ۷) گروهی دربهشت وگروهی درجهنم – «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین» (توبه ۱۲۲) چرا از هر گروه دسته اى براى تفقّه در دین کوچ نمیکنند.
چند نوع فرقه ضاله داریم؟
پیروان راستین پیامبر کسانی هستند که از هر گونه تحریف و تغییر و بدعت و انحراف از اصول تعلیمات آن حضرت بر کنار ماندند و در همان گروهی باقی ماندند که پیامبر به آن مبعوث شد، به همین جهت در حدیثی که از آن حضرت نقل شده فرموده اند:
«و الذى نفسى بیده لتفرقن هذه الامة على ثلاثة و سبعین فرقة کلها فى النار الا فرقة وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون و هذه التی تنجو من هذه الامة» (نور الثقلین جلد ۲ ص. ۱۰۵) سوگند به آن کس که جانم بدست او است این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم مى شوند که همه در دوزخند جز یک گروه که خداوند در آیه «و مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ...» به آنها اشاره کرده است، تنها آنها، اهل نجاتند (اعراف ۱۸۱).
ممکن است عدد ۷۳ فرقه، عدد تکثیر باشد و اشاره به گروه هاى مختلفى است که در طول تاریخ اسلام با عقائد عجیب و غریب روى کار آمدند و خوشبختانه غالب آنها منقرض شده اند و امروز تنها نامى از آنها در کتب تاریخ عقائد به چشم مى خورد در تفسیر عیاشى از ابن صهبان بکرى نقل شده که از امیرالمؤمنین علیه السّلام نیز حدیث را فرموده، همچنین در المیزان از برهان از ذاذان از على علیه السّلام بلفظ «یفترق هذه الامّة...» نقل شده است. در حدیث دیگرى که در منابع اهل تسنن از على (ع) نقل شده مى خوانیم که على (ع) ضمن اشاره به گروه هاى مختلفى که در آینده در امت اسلامى پیدا مى شوند، فرمود: گروهى که اهل نجاتند من و شیعیان و پیروان مکتب من هستند (تفسیر برهان، جلد ۲، ص. ۵۳).
پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله، تشبیه کرده است فرق ضاله این امت را به امتهای گمراه پیشین: «شبه النبی صلى اللّه علیه و سلم کل فرقة ضالة من هذه الأمة بأمة ضالة من الأمم السالفة فقال «القدریة مجوس هذه الأمة و المشبهة یهود هذه الأمة، و الرافضة- یعنی الغلاة- نصارها» فرموده:قدریه مجوس این امت و مشبهه یهود این امت ورافضه نصارای این امتند. (التّوحید: ۳۸۲، الباب: ۶۰، الحدیث: ۲۹، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام).
قدریه: پیروان مذهب قدریّه بر خلاف جبریّه. این گروه معتقدند که هر انسانى قادر به انجام یا ترک کارى که بخواهد است.
المُشَبَّهَة: گروهى از فرقه هاى اسلامى که خداوند را بشکل مخلوقات تشبیه کرده و او را حادث خوانده اند.
الجَبْرِیَّة: یکى از مذاهب اسلامى است که معتقد به (جَبْر) مى باشند به این معنى که انسان از خود توانى ندارد که کارى را بکند یا نکند بلکه آنچه که حادث شود از سوى خداست. این مذهب بر خلاف عقیده (القَدَرِیَّة) است.
الغلاة: گروهى از فرقه هاى اسلامى که درباره بعضی از افراد غلو و زیاده میگویند. همچنین درسوره أعراف: آیه ۳۰ میخوانیم: فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ در حالى که گروهى را [به خاطر نشان دادن لیاقت]هدایت کرد، و گروهى [به سبب از دست دادن شایستگى]گمراهى بر آنان ثابت و قطعى شد، چون اینان شیاطین را به جاى خدا سرپرستان و دوستان خود گرفتند، وگمان مى کنند که راه یافتگانند؟!)
در بیان تعلیل فرقه ضاله میفرماید:
إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: بدرستى که این جماعت گمراهان، فرا گرفتند شیاطین را اولیاى خود غیر از خداى تعالى و پیروى آنها نمودند در باطل و خلاف حق، وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ: و گمان مى کنند که مهتدى هستند، و حال آنکه ممکن نیست به متابعت اهل بطلان و ضلالت، به راه حق و هدایت برسند.
همچنین درسوره آل عمران آیه ۹۹ میفرماید:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون
بگو اى اهل کتاب چرا مانع میشوید از راه الهى، کسانى را که ایمان آوردند و میخواهید و میطلبید از آنها راه کج و انحراف از حق را با اینکه خود شما حقانیت را، به دست آورده اید و خداوند غافل نیست از آنچه میکنید
فِرق ضاله چه فعالیتهایی دارند؟
اهل ضلال که در مقام اضلال مؤمنین کوشش دارند بر چند قسم هستند:
یک قسم آنان که تبلیغات سوء دارند و دعوت می کنند آنها را به دین خود مثل تبلیغات مسیحیت تبشیری، بهائیها و سایر فرق ضالّه.
یک قسم القاء شبهات در دین اسلام میکنند که؛ مسلمین در اسلام شک کنند و از اسلام بیرون روند و لو به کیش آنها در نیایند.
یک قسم ایجاد اختلاف بین آنها میکنند تا ضعف آنها زیاد شود و قوّه و قدرت آنها کم گردد تا بتوانند بر آنها مسلّط گردند،
یک قسم تطمیع آنها به زخارف دنیوى از مال و جاه و منصب میکنند تا از دین براى دنیا دست بردارند.
یک قسم، ترویج معاصى و تشویق بر قبایح و اشاعه فحشاء در بین آنهامی کنند تا مسلمین را مشغول به امور بیهوده از لهو و لعب و لغویات کنند تا از تحصیل علم و کمال و عبادت، آنها را باز دارند؛ و غیر اینها از حیلهها و تزویرها که طرق شیطانیست و تمام اینها صدّ عن سبیل اللَّه است.
منع مؤمنین از راه خدا دو قسم است:
۱- از روى جهالت است که حقانیت اسلام بر آنها معلوم نشده از روى تقصیر یا قصور،
۲- با علم به حقانیت اسلام از روى عناد و عصبیت است که اغلب رؤساى اهل ضلالت از این جهت است؛ لذا خطاب میفرماید به اهل کتاب: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ (که آنها معجزات را مشاهده کرده اند و بشارات را در کتب خود دیده اند) لِمَ تَصُدُّونَ (صدّ بمعنى منع و جلوگیرى است) عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ (سبیل اللَّه راه حق است که عبارت از دین اسلام است) إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ (آل عمران آیه ۱۷) همانا دین در نزد خدا، اسلام (یعنی تسلبم و مطیع محض او بودن) است.
منبع: پرسمان