عضو شورای تألیف کتاب درسی «تفکر و سواد رسانه‌ای» در گفتگو با «فرهنگ سدید»:
حق پناه: ضعف جدی در حوزه فضای مجازی و سواد رسانه کشور، در لایه تصمیم سازان و سیاست‌گذاران است. خیانت‌ها و غفلت‌های جدی در این میان وجود دارد که ناشی از عدم درک درست از فضای مجازی است. متأسفانه افراد تصمیم‌ساز هنوز فضای مجازی را متناظر با یک نوع رسانه مثل دیگر رسانه‌ها می‌دانند. یعنی درکشان از فضای مجازی وب است.
گروه رسانه و فضای مجازی؛ در روزهای اخیر شاهد بودیم که فضای مجازی دارای التهاب فراوانی شد و نگاه‌ها به این سمت جلب شد. البته رویدادهایی که در مدت اخیر داغ شد مساله امروز و دیروز نیست و سال‌هاست که فضای مجازی بدون نظارت و کنترل رها شده است. شروری که طلبه همدانی را به شهادت رساند، در اینستاگرام هم تصاویری با سلاح گرم منتشر کرده بود و پس از جنایت خود نیز پست‌هایی با این مضمون گذاشته بود. مهناز افشار که به پست فیک استناد کرد و در فضای توییتر جنجال به پا کرد و حال احضاریه دادگاه برای او آمده است. حذف صفحات مربوط به سپاه، حذف پوسته‌های تلگرام طلایی و هاتگرام و... همه رویدادهایی بود که نشان داد جامعه امروز نیاز جدی به آموزش سواد رسانه‌ای دارد. تا جامعه فضا را نشناسد و نتواند خود را از چنگال شایعات و تبلیغات دروغ رها سازد همواره شاهد اتفاقات ناگوار وموضع‌گیری‌های ناپسند خواهیم بود. در این راستا فرهنگ سدید با حسین حق پناه عضو شورای تألیف کتاب درسی «تفکر و سواد رسانه‌ای» پایه دهم و مدیر مرکز ترنج موسسه تبیان گفتگو کرده است که در ادامه می‌آید:

آقای حق پناه برای شروع بحث اگر ممکن است تعریفی از سواد رسانه‌ای داشته باشد.

بله. اگر بخواهیم تعریفمان هم دربرگیرنده بسیاری از تعاریف باشد و هم از رویکرد علمی خارج نشده باشد، می‌توان گفت که سواد رسانه‌ای یک درک مبتنی بر مهارت و توانایی است. یعنی سواد به این اشاره می‌کند که صرفاً به صورت یک  دانش نیست. بلکه درک و دانشی است که منجر به توانش می‌شود. توانش در فضای مجازی به معنای مواجهه هوشمندانه با رسانه‌ها است.
 
ممکن است بیشتر توضیح دهید.
ببینید، امروزه مرز بین تولیدکننده و مصرف‌کننده پیام در حوزه رسانه در حال کمرنگ شدن است از طرفی دیگر ادبیات سواد رسانه‌ای، قبل از دوره شکل‌گیری فضای مجازی شکل‌گرفته است که با حضور فضای مجازی در عرصه‌های مختلف دچار دگرگونی شد. برای نمونه در سواد رسانه‌ای، بیشتر تأکید بر تفکر انتقادی و مواجهه نقادانه با پیام‌های رسانه‌ای بحث می‌گردد. در فضای مجازی به علت آنکه ما صرفاً مصرف‌کننده و گیرنده نیستیم بلکه تولیدکننده هم هستیم، یک چالش جدید ایجاد می‌شود که ما نیازمند یک سواد جدید هستیم تا به  تولید هم به شکل جدی بپردازیم. در این موضوع اخلاق تولید، استفاده از فنون هوشمندانه برای تولید مؤثر پیام هم دخیل می‌شود.

در فضای مجازی با یک رسانه روبرو نیستیم، بلکه با یک زیست و زندگی جدید روبرو هستیم. در این فضا پیام به‌تنهایی اهمیت ندارد بلکه خود ابزار هم به ما جهت‌دهی می‌کند. شاید در اینجا جمله مک‌لوهان  قابل‌فهم باشد که گفته بود، رسانه همان پیام است. یعنی در فضای مجازی ابزار‌های دسترسی به فضای مجازی مانند محتوا خودش مسئله‌ساز است.

منظور شما این است که علاوه بر محتوا ابزار هم تاثر دارد؟
بله به طور نمونه فارغ از محتوا، ابزار‌های رسانه‌ای سنتی، منجر به تغییر‌های جدی در شیوه درک واکنش مخاطب می‌شود. وقتی نیل پستمن می‌گوید تلویزیون اساساً منجر به ابتذال فرهنگی می‌شود یعنی ابزاری که در داخل خانه است از حداکثر تکنیک‌های صوتی تصویری استفاده می‌کند تا مخاطب را پای تلویزیون بنشاند و تفاوتی نمی‌کند که با چه محتوایی روبرو می‌شوید؛ تولیدکننده مجبور است، از فرم‌هایی استفاده کند که ابتذال فرهنگی را القا کند. فارغ از اینکه این رویکرد درست است یا غلط، اما این موضوع را در فضای مجازی بیشتر می‌بینیم، مانند اعتیاد به گوشی‌های همراه؛ در این مورد محتوا‌هایی که ما به آن اعتیاد پیداکرده‌ایم لزوماً مضر نیستند بلکه خود دسترسی به این ابزار باعث شده است که ما زمان زیادی را در شبکه‌های اجتماعی یا بازی‌های کامپیوتری بگذرانیم یا به‌عبارتی‌دیگر بسیاری از بازی‌هایی کامپیوتری مضر نیستند، بلکه خود این ابزار جذابیت‌هایی دارد که باعث می‌شود این وابستگی ایجاد بشود.
 
از موضوع فضای مجازی و رسانه دور نشویم. در این حوزه تاثیر ابزار و محتوا چیست؟
از چند جهت می‌توان به فضای مجازی پرداخت. نخست «کنش گرایان خرد»، یعنی مردم که در فضای مجازی حضور دارند و در بسیاری از اوقات مصرف‌کننده پیام‌های رسانه‌ای و کاربر فضای مجازی هستند. اما گاهی همین مردم هم تبدیل می‌شوند به تولیدکننده و اثرگذار؛ یعنی مانند فیلم‌بردار روزنامه‌نگار و نویسنده، کنش گری می‌کنند. اگر بخواهیم به این لایه بپردازیم، ایران به لحاظ دسترسی حتی از برخی از کشور‌های پیشرفته در دنیا بالاتر است. اگرچه ضعف‌های زیرساختی مثل سرعت اینترنت وجود دارد، اما شاهد هستیم که در روستا‌های ما هم اینترنت ۴G وجود دارد. اما نکته ضعف سواد رسانه‌ای عموم مردم است و همین امر باعث شده تا شایعات به‌سرعت پخش و باور بشوند و ما در این حوزه نیازمند یک پویش عمومی هستیم.

مسئله دیگر که در لایه کاربران وجود دارد، آداب مصرف رسانه‌ای خصوصاً برای کودک و نوجوان است. متأسفانه به علت عدم رده‌بندی سنی که در ایران داریم ابزار‌هایی ارتباطی تبدیل‌شده است به یک نیاز تجملی یا گاهی اوقات نشانه تحصیلات و پیشرفت که درواقع یک نیاز کاذب ایجاد کرده است؛ که لازم است به والدین و کودکان رژیم و مدیریت مصرف رسانه‌ای آموزش داده بشود.

لایه تولیدکنندگان جریانات اصلی هستند. این افراد علاوه بر عموم مردم که می‌توانند در فضای مجازی به تولید بپردازند، افرادی هستند که برنامه‌نویسی و مهارت‌های رسانه‌ای مانند موسیقی و فیلم‌سازی را در اختیاردارند؛ که در این حوزه نیازمند یک جنبش تولید محتوای هم سالم و هم مؤثر هستیم، در فضای مجازی به خاطر تهاجم فرهنگی و محتوایی که به‌راحتی در اختیار عموم مردم قرار می‌گیرد و هم ضعف تولیداتی که داشته‌ایم این محتوا‌ها یا سالم و یا مؤثر نیستند و به‌اندازه کافی جذاب، هوشمندانه و مخاطب پسند عرضه نمی‌شود و ما در این حوزه ضعف جدی داریم.

لایه سوم که از هر دولایه مهم‌تر و در کشور ما ضعف جدی در این حوزه باعث شده که دولایه دیگر دچار ضعف و دشمن بشوند، لایه تصمیم سازان مسئولین و سیاست‌گذاران است. خیانت‌ها و غفلت‌های جدی در این میان وجود دارد که ناشی از عدم درک درستی از فضای مجازی است. متأسفانه افراد تصمیم‌ساز هنوز فضای مجازی را متناظر با یک نوع رسانه مثل دیگر رسانه‌ها می‌دانند. یعنی درکشان از فضای مجازی وب است، صفحات ساده‌ای که در آن متن و عکس است و توجهی به ظرفیت فعلی و قابلیت تعامل جدی را ندارند.
همچنین ضعف جدی در حکمرانی فضای مجازی داریم. فضای مجازی آمده است و بسیاری از ارتباطاتی که بین حاکمیت و مردم وجود داشت را دستخوش تغییر و تحول جدی کرد. بسیاری از ایراد‌هایی که مردم به حاکمیت داشتند مانند حمل‌ونقل، کار‌های اداری، پویش‌های اجتماعی، مطالبه گری، عدالت‌خواهی شبکه‌های اجتماعی، تمام این ارتباطات را دستخوش تغییر تحول کرد و متأسفانه مسئولین سیاست‌گذار ما به این نکته توجه ندارند.

با توجه به سه لایه ای که به آن اشاره کردید ضعف ما در کدام لایه مشهود و مشخص‌تر است؟
به نظر می‌رسد که ضعف در لایه سوم است که یک، نتوانسته از حقوق کودک و نوجوان در فضای مجازی صیانت کند و ما هنوز هیچ قانونی در جهت حفظ کودک و نوجوان نداریم؛ دوم، عدم‌حمایت از مجموعه‌های مردمی و تولیدکنندگانی که وجود داشته‌اند که یک جنبش تولید محتوا در فضای مجازی صورت بگیرد و سوم: هم‌اکنون هم که زمزمه‌هایی شنیده می‌شود برای رگلاتوری یا تنظیم مقررات و میدان‌داری برای شکل‌گیری یک فضای مجازی مفید و پاک، متأسفانه توسط کسانی این امر پیگیری می‌شود که درک درستی از علوم انسانی، هویت فرهنگی ندارند و بیشتر با نگاه فنی مهندسی به مسئله نگاه می‌کنند که این می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری به ما بزنند.
 
لایه‌های دیگری هم در ابن امر دخیل هستند، یکی از آن لایه‌های مؤثر، دانشگاهیان، حوزویان و به‌نوعی نخبگان علمی هستند. الحمدالله در این لایه اتفاقات خوبی افتاده است و بخش عمده‌ای از اساتید دانشگاه چه در حوزه‌های علوم انسانی، درگیر آینده‌پژوهی در فضای مجازی با ادبیات رسانه‌ای و فضای مجازی و شناسایی و مسئله یابی و اولویت یابی در فضای مجازی هستند. اما تا وقتی‌که این لایه نخبگان علمی به فضای تصمیم سازی و سیاست‌گذاری و مدیریتی در کشور متصل نشود، نمی‌توان تأثیر کافی را در شکل‌گیری نهضت تولید محتوای مؤثر و نهضت سواد فضای مجازی داشته باشیم.

آقای حق پناه با توجه به اظهارات شما و وضع موجود، باید به کدام لایه توجه ویژه شود؟
در سواد فضای مجازی، اگر بدون آنکه به لایه‌های دیگر توجه کنیم دست به اقدام بزنیم، نه‌تنها مفید نیست بلکه به علت آنکه فرصت سوزی کردیم و تمرکز را گذاشتیم بر لایه مخاطب، می‌تواند مضر هم باشد و عملاً به یک امری علیه خودش تبدیل بشود. اگر مخاطب بداند، اما از استفاده کردن از آن ابزار یا آن محتوا نتواند اجتناب کند، عملاً خیلی بدتر است، یعنی با علم به ضرر دارد کار را انجام می‌دهد. مانند تلگرام که ما میدانیم تلگرام مضر است، اما نتوانستیم جایگزین‌های مؤثرش را طوری معرفی کنیم که از تلگرام به شبکه‌های اجتماعی سالم‌تر کوچ کنند.


در تولید محتوا نقطه مبدأ میل مخاطب است، ما برای اینکه بتوانیم مخاطب پیدا کنیم و ذائقه سازی کنیم، اول باید مخاطب شناسی کنیم و به همین دلیل نقطه شروع ما در تولید محتوا مخاطب است. بله ممکن است مخاطب مانند بچه‌ای که عادت کرده به پفک و چیپس در دوران کودکی به‌راحتی تن به غذا‌های سالم و سنتی ندهد و لازم است به‌مرورزمان و با شیب دقیق از جایگاهی که او می‌پسندد و او عادت کرده و آن، او را به غذای‌های سالم و رژیم مناسب سوق بدهیم. اما اینکه آیا باید از الگوی مای غربی تقلید کنیم، جواب هم بله هم خیر. فضای مجازی ساخته‌وپرداخته تمدن و نگاه ارزشی ما نیست، بنابراین باید همه نگاه‌های ارزشی ما در این فضا به‌طور کامل امکان بروز و حضور ندارد و محدودیت‌هایی در این فضا وجود دارد و ما هم فرصتی نداریم که درب فضای مجازی را ببندیم و برویم استخراج و مطالعه کنیم تا از مبانی و نگاه‌های خودمان بومی و پی‌ریزی داشته باشیم و اتفاقاً لازم است به‌خوبی الگوی‌های جهانی را مطالعه کنیم، اما تا کجا و با چه هدفی؟ تا جائیکه با نگاه و تمدنی ما تعارضی نداشته باشد.
 
برای نمونه یکی از ابزار‌های مؤثر مسائل جنسی است که این موضوع اساساً با نگاه‌های ما متفاوت است، اساساً ما با جذب مخاطب به هر قیمتی در نگاه‌های خودمان مخالفیم؛ بنابراین ممکن است در حوزه سرگرمی‌ها و بازی‌های کامپیوتری ما ملاحظاتی داشته باشیم که وقتی با نگاه و آیات خودمان می‌خواهیم حرکت کنیم. نگاه‌های غالب ما باکلیت فضای مجازی تعارضاتی دارد. پس ما مجبور هستیم الگو‌های فضای مجازی را بپذیریم، اما در حدی که با آیات ما تعارض نداشته باشد و بتوانیم خوب آن‌ها را یاد بگیریم.
 
یعنی باید در فضای مجازی الگو الگوسازی کنیم یا الگو برداری؟
تولیدات ما در این حوزه زیبا نیست، فارغ از اینکه حرف ما درست است یا خیر، ما باید ببینیم اصول ساخت تولید محتوای مؤثر در فضای مجازی چیست. برای نمونه مطالب باید کوتاه شیرین و جذاب و با سرعت انتقال بالا و ساده باشد و این‌یکی از قواعدی هست که می‌شود به کار گرفت؛ در فضای مجازی ما اگر همین الگو‌های را رعایت کنیم بعدازآن می‌توانیم سپر دفاعی که ایجاد کنیم، یعنی نهضت سواد رسانه‌ای و بعد آن، این سپر دفاعی برای ما زمان می‌خرد که نخبگان متعهد علمی ما در حوزه و دانشگاه شروع کنند به حرکت در جهت پی‌ریزی فضای مجازی دینی و دین مدارانه و کما اینکه این بحث سابقه‌اش در صداوسیما وجود دارد.


فضای سایبر ویژگی‌هایی دارد که کاملاً متفاوت از فضای حقیقی است، فرا زمان یا بی‌زمان بودن، فرا مکان یا بی‌مکان بودن، ماندگاری اطلاعات در فضای مجازی، افسانه‌ای به نام حریم خصوصی در فضای مجازی، تقریباً حریم خصوصی نداریم و بحث بی جسمی؛ این‌ها منجر به این می‌شود که ما حکمرانی و خط و مشی‌هایی را باید بچینیم که مبتنی بر این ویژگی‌ها باشد، اساساً، چون در فضای حکمرانی در فضای واقعی جرم، پاداش، قانون، نظارت و اجرا را مبتنی بر عینی و مکان و زمان‌بند بودن می‌چینیم که فضای مجازی را هیچ‌کدام از این‌ها را ندارد.
 
قانون، نظارت و اجرا در فضای مجازی چگونه تعریف می‌شود؟ 
ما در رسانه‌های سنتی می‌توانستیم مجوز بدهیم یا منع کنیم که تولیدکننده این محصولات را تولید و یا توزیع کند. اما سؤال این است، چگونه در اینستاگرام به سلبریتی‌ها مجوز انتشار محتوا بدهیم یا خیر. خیلی از این افراد در فضای جغرافیایی ما هم وجود ندارند. یعنی اگر در سیاست‌گذاری نتوانیم پلتفرمی را طراحی کنیم که به‌درستی یا فیلتر و یا جهت‌دهی کند، نتیجه‌اش این است که حتی اگر تولید محتوای مؤثر داشته باشیم و سواد فضای مجازی هم داشته باشیم، در این فضا بازنده هستیم، چراکه دیگران از بی‌مکانی، بی‌زمانی بالاخره وارد خواهند شد و تأثیر خواهند داشت و اصلاً دسترسی‌های را تغییر خواهند داد.

متأسفانه دسترسی به فضای مجازی پاک هزینه بیشتری دارد نسبت به فضای مجازی غیر پاک دارد. یعنی اگر من بخواهیم فضای مجازی امن را برای دخترم داشته باشم، باید سیم‌کارت بخرم کلی هزینه کم بشود تا دختر من به چهارتا بازی و انیمیشن متناسب باسنش دسترسی داشته باشد. باید مدلی رو طراحی کنیم که ارتکاب به جرم هزینه بیشتری داشته باشد تا در فضای واقعی و این کار جز با حمایت‌های دولتی و حاکمیتی ممکن نیست.
 
حمایت دولتی در چه بخشی؟ یعنی اصولا دولت باید در کجا ورود کند و یا در کجا نظارت و یا قانون‌گزاری کند؟
شبکه ملی اطلاعات یکی از زیرساخت‌های ضروری برای تحقق آن لایه‌های مختلف است. ما متأسفانه بحث قانونی در بحث جرم انگاری فضای مجازی و نحوه صحیح برخورد با آن را نداریم. برای نمونه چند وقت پیش، پخش موزیک ویدئو مهدی یراحی دچار حاشیه‌هایی شد؛ اساساً در همچنین تولیدی با چه کسی باید برخورد بشود؟ با خواننده یا شاعر یا آن‌کسی که برای این ویدئو ساخته یا آن‌کسی که در فضای مجازی منتشر کرده؟ اما ما خواننده رو ممنوع الکار می‌کنیم و برای آن‌کسی که ایده داده و منتشر کرده هیچ مشکل به وجود نمی‌آید. این‌ها در سیاست‌گذاری و قانون معنا پیدا می‌کند.
 
اشخاص و افراد باید چه کنند؟
دکتر شکر خواه به‌عنوان استاد پیشکسوت حوزه رسانه دو سال پیش اشاره کردند که سواد رسانه‌ای لزوماً به معنای مصون‌سازی نیست که آدم‌ها در آن مصون بشوند. شاید لازم است دنبال جایگزین و مکمل‌هایی مانند تربیت رسانه‌ای برویم. سواد رسانه‌ای می‌تواند به علیه خودش بدل بشود. کسی که درک نقادانه پیدا می‌کند اگر ایدئولوژی اعتقادات درست را نداشته باشد، اتفاقاً به دنبال مواجهه منتقدانه باارزش‌ها دین قوانین و سنت‌های کشور، می‌شود. نه لزوماً با شایعات و ایدئولوژی‌های معاند. درواقع تلقی نسبی گرایانه در فرد ایجاد می‌شود و مواجهه نقادانه بدون اعتقاد به ایدئوژی و ایمان صحیح، مشکل‌ساز می‌شود.

اگر سواد رسانه‌ای را بدون تمرین و تربیت ببینیم اگرچه در حوزه دانش باسواد می‌شوند، اما نمی‌توانند از آن سواد در جهت درست استفاده کنند. خیلی از ما میدانیم اعتیاد به فضای مجازی غلط است، اما به خاطر جذابیت کم‌نظیری که دارند، نمی‌توانیم آن‌ها را ترک نمیائیم. ما سواد رسانه‌ای را تبدیل نکردیم به مراقبه و تربیت که در این صورت، عملاً سواد رسانه‌ای به معنای واقعی از بین می‌رود.

اما آنچه شاهد بودیم تا کنون با هر اقدامی در فضای مجازی مردم مخالف کرده‌اند. آیا به سواد رسانه ای بر می‌گردد؟
در لایه سوم، حاکمیت می‌توانند اثر منفی داشته باشد و منجر به بی‌اعتمادی به رسانه‌های غالب و سخنان مسئولین و حاکمیت هم دچار بشود. اگر قرار باشد همه کار‌ها را با فضای مجازی انجام بدهیم و این فضا به لحاظ پلتفرم در اختیار ما هم نباشد، اتفاقاً معاندین تمام حوائج خود را برآورده می‌کند، اما اگر در حاکمیت، سواد فضای مجازی درست انجام شود، حاکمیت می‌تواند فرصتی را فراهم کند که ما هیمنه پوشالی غرب را از بین ببریم. آن هیمنه پوشالی، با رسانه‌ها ایجادشده است. با بازنمایی‌ها، کلیشه‌ها و تصورات که در مورد خودمان، تولید ملی، هویت ملی و تصورات غلط پیرامون غرب و آینده‌ای که تصویر می‌کند از رسانه‌ها شکسته می‌شود؛ اگر در لایه تولید ببینیم، فضای مجازی بی‌نظیرترین فرصتی است که در طول تاریخ برای ما ایجادشده است که پیام‌های خودمان را می‌توانیم به مردم و مسلمانان در دنیا برسانیم و مؤثر باشیم.

از مدل‌های موجود سواد رسانه‌ای در دنیا، بخش جدی فضای مجازی با نگاه‌های آرمانی ما مشترک است. در این حوزه ما حداقل مشترکاتی با غرب داریم مانند، تأثیر رسانه بر سلامت انسان و یا بحث تربیت کودک و نوجوان البته تفاوت‌هایی هم در این موارد وجود دارد. آن‌ها معتقدند در فضای مجازی فلان برنامه تا سن ۵ سال یک‌چیزی ممنوع باشد برای ما این سن ممکن است متفاوت باشد. یا برای آن‌ها و ما هم مهم است که ما دچار گردن درد نگردیم. این حداقل برای شروع نهضت خوب است و ادبیات عمومی ایجاب می‌کند که حتی اگر بی‌دین و سکولار هستید سواد رسانه‌ای باید آموزش داده بشود. هم‌اکنون در حال گذار از این مدل هستیم.

مهم‌ترین فرصتی که در حوزه سواد رسانه‌ای داریم الحمدالله الم سواد رسانه‌ای دست بچه‌های ارزشی است. البته این نیازمند تلاش چندباره و مضاعف دارد که این فضا را حفظ کنیم، و این مجموعه‌ها مدام در حال بازاندیشی و تکمیل بحث‌هایشان هستند؛ و در این میان باید وحدت حوزه و دانشگاه اتفاق بیفتد و باید نهاد‌های حاکمیتی از مجموعه‌های علمی و هم مجموعه‌های مردمی این حوزه حمایت کنند.
France
حریری
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۲۴
احسنت به این رویکرد. ان شاء الله در این مسیر استوار باشید.
"هم‌اکنون هم که زمزمه‌هایی شنیده می‌شود برای رگلاتوری یا تنظیم مقررات و میدان‌داری برای شکل‌گیری یک فضای مجازی مفید و پاک، متأسفانه توسط کسانی این امر پیگیری می‌شود که درک درستی از علوم انسانی و هویت فرهنگی ندارند و بیشتر با نگاه فنی مهندسی به مسئله نگاه می‌کنند که این می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری به ما بزنند." لایک لایک
ارسال نظر
captcha