به گزارش فرهنگ سدید؛ سیدحسین موسوینیا در یادداشتی در روزنامه صبح نو نوشت: گودال اسماعیلی مجموعهای از چهار داستان است که نگاه و منظری جستوجوگرایانه به زندگی دارد. در داستانهای علی شاهعلی، انسانی از سر کلافگی، از سر غوطهوری در انبوه افکار و ایّام ناخوشایند، برخاسته و دل به جاده زده برای یافتن و فهمیدن و نهایتاً برای آرام شدن. مانند آنچه در داستان «قرار ملاقات» آمده که دختری است از فرزندان شهدا که هرگز پدرش را ندیده، با کولهباری از حسرت و دلتنگی همراه دایی و مادرش پا در سفر نهاده که بشنود که ببیند که آرام شود، نه از هر کسی که از پدر. دختر در سردرگمی پیوند و گسست، با دلتنگیاش محبوس است. شاهعلی با ذکاوت، موقعیت را طوری انتخاب کرده که فضای ذهنی و درون شخصیت را نمایان میکند. دختری در یک ماشین، تکوتنها در بیابان و اینگونه سفر بیرونی دختر با سفری درونی، او را به مواجهه با خود میکشاند.
جنگ در منظر این کتاب، بسیار لطیف و انسانی و درونی به تصویر کشیده شده است. نویسنده هیچ عجلهای در به نتیجه رساندن ماجرا ندارد و عجولانه با موقعیتش برخورد نمیکند. با صبر و حوصله، گامبهگام با شخصیت داستانش همسفر میشود و او را میپردازد؛ این مسأله را در داستان زیبای «کوچ» به وضوح میتوان مشاهده کرد. نویسنده در «کوچ» دست به خلق زیبایی میزند. گویی موضوع و مسأله، همین است که عروسی از عشایر قرار است به دامادش برسد. ولیکن کمکم نویسنده از هویت داستان پرده برمیدارد و جنگ در میان عشق و دلتنگی جای خودش را باز میکند و در خلال تابلوهای نقاشی دشت و کوه و رود، به منبع تأثیر تبدیل میشود. عروس دلتنگ داستان «کوچ» پای در مسیر وصال مصطفی گذاشته و هر قدم که او به امید و آرزویش نزدیک میشود، گویی یک قدم به جنگ نزدیک شده. «کوچ» یک عاشقانه جنگی است که با یک حرکت حاشیهای، مخاطب را از سردی و خشونت میدان و خط جنگ دور نگه میدارد و او را با تصاویری نرم و زیبا و صحنههایی زنده به محل و منزل تغییر و آگاهی میبرد. نویسنده فضا و حرکت و مسیر را گامبهگام از حاشیه به متن میبرد. گمانهزنیها، مقدمهچینیها و فضاسازیها کم کم همه چیز را به جنگ نزدیک میکند تا جایی که اصلیترین شخصیت ماجرا و زندگیاش متأثر از جنگ میشود. جنگ در منظر این کتاب، بسیار لطیف و انسانی و درونی به تصویر کشیده شده است. نویسنده هیچ عجلهای در به نتیجه رساندن ماجرا ندارد و عجولانه با موقعیتش برخورد نمیکند. با صبر و حوصله، گامبهگام با شخصیت داستانش همسفر میشود و او را میپردازد؛ این مسأله را در داستان زیبای «کوچ» به وضوح میتوان مشاهده کرد. نویسنده در «کوچ» دست به خلق زیبایی میزند. گویی موضوع و مسأله، همین است که عروسی از عشایر قرار است به دامادش برسد. ولیکن کمکم نویسنده از هویت داستان پرده برمیدارد و جنگ در میان عشق و دلتنگی جای خودش را باز میکند و در خلال تابلوهای نقاشی دشت و کوه و رود، به منبع تأثیر تبدیل میشود. عروس دلتنگ داستان «کوچ» پای در مسیر وصال مصطفی گذاشته و هر قدم که او به امید و آرزویش نزدیک میشود، گویی یک قدم به جنگ نزدیک شده. «کوچ» یک عاشقانه جنگی است که با یک حرکت حاشیهای، مخاطب را از سردی و خشونت میدان و خط جنگ دور نگه میدارد و او را با تصاویری نرم و زیبا و صحنههایی زنده به محل و منزل تغییر و آگاهی میبرد. نویسنده فضا و حرکت و مسیر را گامبهگام از حاشیه به متن میبرد. گمانهزنیها، مقدمهچینیها و فضاسازیها کم کم همه چیز را به جنگ نزدیک میکند تا جایی که اصلیترین شخصیت ماجرا و زندگیاش متأثر از جنگ میشود. مسأله مواجهه با خود در داستان دیگری از این مجموعه به نام «گودال اسماعیلی» فضا را به پس از جنگ میکشاند. اینجا هم جامعه در قالب قطارِ متوقف مانده نمادسازی شده و مسافرهایی از فرهنگ و نسلهای متفاوت در کوپهای که محل تقاطع و برخورد نسلهای جامعه شده ساکت و منتظر نشستهاند تا اینکه پای جنگ به میان میآید. این قطار میرود که مسافرین خود را به گذشته خود برساند. سرباز وظیفهای که برای دیدن همخدمتیاش به منطقهای میرود که مسافر دیگر این کوپه، در زمان جنگ تحمیلی در آن منطقه جنگیده و شاهد شهادت دوستانش بوده است و اکنون حس جدا افتادگی از کیفیت احوال گذشته آزارش میدهد. جنگ در اینجا نیز افرادی که هر کدام از بستری متفاوت برخاستهاند را کنار هم مینشاند و پیوند میدهد. داستان پایانی این مجموعه، «سفارش» است. پدری که با دختر کوچکش راهی مشهد و زیارت شدهاند. حضورشان در حرم و مواجه شدن با ممانعت ورود دختر با پدر به داخل حرم، به دلیل رسیدن به سن تکلیف، ضربه ایاست معنایی و چالشی است ماجرایی در داستان. پدر که تا لحظاتی قبل دخترش را کوچک و کودک میدیده اکنون با تصویر بیرونی جامعه از دخترش روبهرو میشود و دختر که با امید دعا برای بهبودی مادرش به زیارت آمده پذیرش این اتفاق برایش دشوار است. داستان «سفارش» یک چالش عاطفی دوستداشتنی و زیبا است که پایانی دلنشین و معناگرا زیبایی این داستان را دوچندان کرده است. مجموعه داستان «گودال اسماعیلی» داستان سفر است، حرکتی از بیرون به درون و نویسنده در هر چهار داستان شخصیتها را در یک مصداق بیرونی از سفر با ماجرایی حرکت میدهد تا به سفر درونی دست یابد. سفر در این کتاب، شخصیتها را با خودشان، خود گذشتهشان یا خود اکنونشان مواجه میکند. ویژگی بارز این مجموعه داستان که حجم عمدهای از آن با جنگ در آمیخته است، لطافت و نرمی بیان است. جنگ را از منظر حسرت و دلتنگی و انتظار محبوب به تماشا نشستن؛ حُسن ادبیاتی است که علی شاهعلی در این کتاب خلق کرده است.