قاسمی گفت: طی سه دهه گذشته خانواده ایرانی دائما در حال کوچکتر شدن است و این یعنی اینکه ما پدیده‌ای خواهیم داشت شبیه انقلاب خانوادگی از همان نوعی که در غرب اتفاق افتاد. حاکمیت باید برای تشکیل خانواده سیاستگذاری کند و اصالت را به خانواده بدهد. باید برای تشکیل خانواد تسهیلاتی در نظر بگیرد باید مسیر تشکیل خانواده را هموار و تسهیل کند نه اینکه مانع ایجاد کند.
گروه اجتماعی فرهنگ سدید؛ بحران جمعیت موضوعی است که در دهه‌های گذشته در برخی از کشور‌های اروپایی و آسیای شرقی آغاز شده و اکنون در حال سرایت به اقسا نقاط جهان است. ایران نیز از این موضع مستثنی نیست و براساس سیاست گذاری‌های اشتباه در دهه‌های ۶۰، اکنون در وضعیت پنجره جمعیتی قرار گرفته است. اگر این روند توسط مردم و با سیاست گذاری صحیح مسئولین اصلاح نشود بی‌شک در دهه‌های بسیار نزدیک ما شاهد جامعه‌ای پیر خواهیم بود که این این موضوع در جامعه تبعاتی مانند فروپاشی اجتماعی، سقوط اقتصادی، بحران درمان و بهداشت و همچنین سالمندان بی سرپرست را به دنبال خواهد داشت. ایام نوروز فرصتی خوبی است تا خانواده‌ها شور و نشاط خانواده پُرجمعیت را دیده و برای تشکیل یک خانواده مستحکم گام بردارند. در این باره فرهنگ سدید با صالح قاسمی کارشناس و پژوهشگر حوزه جمعیت و نویسنده کتاب‌های حوزه جمعیت و خانواده گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌آید:

با توجه به داده‌ها و آمار‌ها احساس می‌شود که کشور در چند دهه آینده به مشکل جمعیتی و خانواده روبه رو می‌شود، اما براساس نظریه‌های کارشناسان در فرصت کنونی این مشکل قابل حل است، منتها راهکار‌ها و ملزوماتی دارد. ابتدا یک براورد وضعیت بدهید که مشکل ما چقدر بحرانی است و چه میزان وقت برای جلوگیری از بحرانی‌تر شدن این موضوع داریم؟
ابتدا از شما تشکر می‌کنم که به بحث جمعیت که یکی از بحث‌های مغفول جامعه ما حتی در جمع‌های نخبگانی است توجه کردید. درباره جمعیت ایران باید بگویم که این روز‌ها از طریق رسانه‌ها شنیده اید که ما در شرایط خوبی نیستیم و درحال تجربه شرایط هشدار جمعیتی هستیم. آمار‌ها نیز به ما می‌گوید که با سرعت زیاد به سمت بحران می‌رویم. جمعیت کشور در سال ۹۷ از مرز ۸۲ میلیون نفر گذشته است، اما شاخص‌های جمعیتی که مبنای تصمیم گیری و قضاوت درباره مطلوب بودن یا عدم مطلوب بودن جمعیت است به ما می‌گویند که شرایط خوبی نداریم و درحال رفتن به سمت بحران هستیم.

این شاخص‌ها چیست؟
اولین شاخص، شاخص رشد جمعیت است که ما از شاخص نرخ رشد ۳.۹ سال ۱۳۶۵ به ۱.۲ درصد رسیده ایم و پیش بینی می‌شود تا سال ۱۴۲۰ به صفر درصد می‌رسیم و پس از آن رشد منفی جمعیت را خواهیم داشت یعنی جمعیت کاهش پیدا می‌کند.
دومین شاخص نرخ باروری است، یعنی میزان زاد و ولد که آمار این شاخص می‌گوید در سال ۶۵ شاخص ۶.۵ فرزند بوده و در سال ۹۵ به ۸.۱ فرزند و در سال ۹۷ نرخ باروری همچنان دارد کاهش پیدا می‌کند. البته باید بگویم این آمار ۱.۸ میانگین باروری کل کشور است. میانگین باروری کلان شهر‌های ما ۱.۲ است یعنی به طور متوسط هر ۱۰ زن ۱۸ فرزند به دنیا می‌آورد درحالی که نرخ باروری جانشینی ۲.۱ است یعنی اگر هر ۱۰ زن ۲۱ فرزند به دنیا آورد جمعیت ما ثابت می‌ماند. این تازه کف قضیه است یعنی اگر اینطور بود تازه جمعیت ما ثابت می‌ماند، ولی ۲.۱ نیست و این یعنی اینکه با ۱.۸ فعلی جمعیت ثابت نخواهند ماند و کاهش پیدا خواهد کرد.
شاخص سوم نرخ سالمندی است. سال ۶۵ حدود ۵.۵ درصد جمعیت کشور سالمند بوده یعنی بالای ۶۰ سال داشته است که این آمار در سال ۹۵ به حدود ۹ درصد رسیده است. اکنون نیز حدود ۹.۵ درصد است و متاسفانه ما بعد از این با یک سرعت بسیار عجیبی به سمت سالمندی قطعی خواهیم رفت یعنی تا سال ۱۴۲۹ بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور جمعیت سالمند خواهد بود و این یعنی تمام ساختار‌های اقتصادی کشور به هم خواهد ریخت و بدتر از این یعنی اصلا نهاد خانواده متزلزل خواهد شد و ما یکی از سه کشور سالمند جهان خواهیم بود.
شاخص چهارم نرخ تولد‌ها است. نرخ تولد‌ها هم از سال ۱۳۹۴ روند رو به کاهش را طی می‌کند و از ۱۵۷۰ هزار تولد در سال ۹۴ سال ۹۵ تعداد تولد‌های کشور ۱۵۲۸ هزار تولد شده است. سال ۹۶ این آمار به ۱۴۸۷ هزار تولد رسید و پیش بینی ما این است که در سال ۹۷ در حدود ۱۴۱۰ تا ۴۲۰ هزار تولد می‌رسد یعنی یک کاهش محسوس را تجربه می‌کنیم.
 
قاسمی
 
تقریبا همه این آماری که گفتنید منفی است و ما به شدت به سمت سالمندی جمعیت پیش می‌ریم.
بله. طی سه دهه گذشته خانواده ایرانی دائما در حال کوچکتر شدن است و این یعنی اینکه نهاد خانواده در سال‌های آتی تضعیف خواهد شد. این یعنی اینکه ما پدیده‌ای خواهیم داشت شبیه انقلاب خانوادگی از همان نوعی که در غرب اتفاق افتاد یعنی روابط خانوادگی دچار تزلزل بنیادین خواهد شد. برای تقریب به ذهن می‌گویم ببینید در یکسری فیلم‌های غربی روابط اعضای خانواده اصلا شبیه روابطی که ما در خانواده هایمان داریم نیست. در کشور‌های غربی خانواده به معنی واقعی خانواده وجود ندارد و دچار تغییر و انقلاب شده است. ریشه بسیاری از مشکلات از نیز همین است و پیش بینی این است که در دو سه دهه آینده چیزی شبیه انقلاب خانوادگی را در ایران تجربه خواهیم کرد.

اگر بخواهیم عام فهم بگوییم این است که می‌بینیم در یکسری از کلان شهر‌ها بچه‌ها برای خودشان خاله‌ها و عمو‌هایی را انتخاب می‌کنند که اصلا نسبتی با آن‌ها ندارد یعنی به همسایه می‌گوید خاله به دوست بابا می‌گوید عمو و این در سال‌های آینده بحرانی‌تر می‌شود و بچه‌ها باخاله‌های واقعی که ندارند غریبه می‌شوند با خود خانواده هم غریبه می‌شوند و با یک خانواده غربیه که برایشان کمتر شناخته شده است روبرو هستند. اگر بخواهیم برگردیم به اوایل انقلاب تا دهه‌های ۷۰، خانواده برایمان مفهوم مشخصی داشت یعنی اینکه شما دارای یک خانواده بزرگ که از پدربزرگ و مادربزرگ سرشاخه می‌گرفت و به کوچکترین افراد یعنی نوه و یا حتی نتیجه می‌رسید، اما الان این جمع احساس نمی‌شود یک دلیلش به دلیل مشغله‌های کاری و دیگر به دلیل کم شدن خانواده است. آقای قاسمی این چه پیامد‌هایی می‌تواند برای ما داشته باشد؟ یعنی کم شدن در واقع تعداد برادران و خواهران چه تبعاتی دارد؟
ما در سه دهه گذشته الگویی از تعریف خانواده داشتیم که به آن خانواده گسترده می‌گفتیم. خانواده گسترده یک خانواده چند نسلی بود یعنی پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر. فرزندان و حتی گاهی ۴ نسل با هم زندگی می‌کردند. این موضوع موجب شده بود که علاوه بر عمق زیاد روابط داخل خانواده‌ها که به جهت زیاد بودن تعداد اعضای خانواده این روابط بسیار تاثیرگذار و هم افزار بود. به جهت زیاد بودن تعداد اعضای خانواده این روابط یک روابط گسترده بود هم افزایی را داشتند که در واقع یک شبکه وسیع خویشاوندی داشتیم. اما اکنون چطور است؟!
الان میانگین اعضای خانواده در کشور ۳.۳ است خب قائدتا دو تا که پدر و مادر هستند و ۱.۳ دهم فرزند. این که خودش کوچک شده این یک طرف و نکته دوم که خیلی جا‌ها مغفول واقع می‌شود این است که آن خانواده گسترده تبدیل به یک خانواده هسته‌ای شده است. یعنی این سه نسلی که ما گفتیم با هم زندگی می‌کنند از هم جدا شدند و اکنون پدربزرگ و مادربزرگ ها، پدرمادر‌ها و فرزندان ازدواج کرده و متاسفانه بعضی اوقات فرزندان ازدواج نکرده که زندگی مستقلی جدا از خانواده برای خود آغاز می‌کنند این باعث شده است آن شبکه خویشاوندی کاملا تحت الشعاع قرار بگیرد.
بدین ترتیب می‌بینیم هم خانواده و هم شبکه خویشاوندی تضعیف شده است. ما در آینده شاهد نسلی خواهیم بود که اصلا مفهومی به نام خواهر و برادر را نمی‌تواند درک کند. وقتی این اتفاق می‌افتد این خانواده هسته‌ای شکل گرفته آرام آرام به سمت تضعیف می‌رود تا آن انقلاب خانوادگی شکل بگیرد.

همان انقلابی که می‌فرمایید به انقلاب جنسی ختم می‌شود؛ درست می‌گویم؟ آماری از خانواده‌های تک نفره هم وجود دارد؟
از سال ۸۵ تا ۹۵ یعنی به فاصله فقط ۱۰ سال خانواده‌های یک نفره ما از ۵.۲ درصد به ۸.۵ درصد رسیده است. خانواده یک نفری یعنی خانواده مجرد، یعنی یک فرد واحد مستقل خانه دارد. یعنی کسی که یا ازدواج نکرده یا ازدواج کرده و به علت فوت همسر یا طلاق، اکنون تنها زندگی می‌کند.
اگر به دنبال آن انقلاب خانوادگی که من نام بردم اگر بگویم در سال‌های آینده پدیده‌ای را در ایران شاهد خواهید بود با عنوان انقلاب جنسی دور از ذهن است؟ آیا این خانواده‌های یک نفره چیزی نیست که ما امروز در لسان عامیانه به آن می‌گوییم خانه‌های مجردی؟ آیا خانواده‌های یک نفره نیاز جنسی و عاطفی ندارند. این‌ها اتفاقاتی است که دارد در حوزه جمعیت می‌افتد و پیامد‌های آن در حوزه اجتماع ما را درگیر خواهد کرد. در مقابل در همین ده سالی که عرض کردم (۸۵ تا ۹۵) خانواده‌های ۵ نفره از ۳۲.۲ درصد در سال ۱۳۸۵ در سال ۱۳۹۵ به ۱۴.۷ درصد رسیده یعنی به کمتر از نصف فقط در ۱۰ سال! و این بحرانی است که گریبان خانواده ایرانی را خواهد گرفت. خواهش من از جامعه شناسان و کسانی که به تحولات اجتماعی دقت می‌کنند این است که رسیدگی کنند. ما اکنون ایام تعطیلات را در پی داریم که در گذشته خانواده در این دوران سرشار از نشاط جمعی بودند، اما آیا اکنون از آن نشاط خبری هست؟ این طلیعه آن انقلاب خانوادگی و انقلاب جنسی است که من عرض کردم و ریشه تمام این‌ها در الگوی فرزندآوری است. یعنی خانواده که کم می‌شود نشاط از بین می‌رود و خیلی چیز‌ها تحت الشعاع قرار می‌گیرد.
 
قاسمی
چرا یک نفر به این نتیجه می‌رسد که باید تک نفره زندگی کند؟ این افراد نشاطشان را چگونه تامین می‌کنند؟
اینکه چرا الگوی زندگی تک نفره شکل می‌گیرد و روابط خانواده دچار دگرگونی می‌شود علت‌های مختلفی دارد. اولین علت روحیه فردگرایی و تفردی است که دائما در حال افزایش است. یکی از نمونه‌های همین الگوی تفرد تک فرزندی است. وقتی بچه‌ای در خانه تنهاست و تنهایی زندگی می‌کند و بزرگ می‌شود و امکانات اختصاصی دارد، همیشه اراده او اراده غالب است، همیشه به خواست‌های او احترام می‌گذارند و درالویت قرار می‌دهند زمانی که این فرد بزرگ شده و وارد اجتماع می‌شود دیگر انسان جمع گرایی نیست و همچنان فرد گرا باقی می‌ماند و اکثرا این نوع افراد در زندگی خانوادگی هم دچار مشکل می‌شوند، چون همیشه با محوریت خودش زندگی کرده است و یا ازدواج نمی‌کنند که این یعنی گذشتن از خود یا اگر هم ازدواج کند منجر به طلاق می‌شود. این موضوع خود باعث تشکیل خانواده‌های یک نفره می‌شود. دوم تبلیغ و ترویج سبک زندگی غیر ایرانی و غیر اسلامی است. واقعیت این است که سبک زندگی ایرانی اسلامی مشوق و مروج تفرد نیست، ولی سبک زندگی غربی اتفاقا تاکید بر این موضوع است.
خانواده یا در واقع بهتر بگوییم شبه خانواده‌ای که در غرب شکل گرفته بر مبنای اشتراکات جنسی است. به این معنی که مرد کار خودش، حقوق خودش و مراودات خودش را دارد و زن هم همینطور است. فقط یک رفتار و یک رابطه‌های جنسی مشترکتی دارند. وقتی تبلیغات برای الگوی زندگی غربی زیاد شد و متاسفانه بعضی دولت‌ها به آن دامن زدند مثل دولت سازندگی و دولت اصلاحات که نگاه به سبک زندگی غربی و لیبرال دارد، خانواده یک نفر زیادد می‌شود و باعث می‌شود که تفرد زیاد شود. اقتصاد هم می‌تواند یک علت باشد البته بگویم اگر کسی بگوید اصلی‌ترین و مهمترین دلیل تشکیل خانواده تک نفره اقتصاد است من می‌گویم خیر اشتباه است. یک نفر می‌گوید نمی‌توانم خرج کسی غیر از خودم را تامین کنم، اما نکته اینجاست وقتی فردی یک خانه را اداره می‌کند به این معنی نیست که مدام باید همه هزینه‌ها را بدهد یعنی هزینه‌های یک خانواده یک نفره با خانواده‌های دو و سه نفره خیلی فرقی نمی‌کند.

حال چه باید کنیم؟
به نظرم هم عموم مردم هم نخبگان جامعه نسبت به پیامد‌های این نوع سبک زندگی روشن نیستند. من خواهشم از رسانه‌هایی که دغدغه جامعه اسلامی را دارند این است که خبر این نوع زندگی را به مردم برسانند و به آن‌ها بگویند که آیا پیامد‌های این نوع زندگی را برای خود و فرزندان خود می‌دانند.
 
 
پس اکنون ما دو مدل سبک زندگی مواجه هستیم. یکی سبک زندگی با شادی و نشاط واقعی که در خانواده‌های چند نفره وجود دارد که فرد آن لبخند و بشاشیت روحی را همواره دارد هرچند از نظر مالی چندان تامین نباشد، اما به صورت هدفمند تلاش می‌کند تا با خانواده از این مشکلات اقتصادی عبور کنند و مدل دیگری اینکه فرد تک خانواده با یک نفر که خارج از این خانواده به هم رسیده اند دنبال نشاط است. حال آن به دنبال آن گمشده نشاط، بعضا در مهمانی‌ها می‌گردد و یا خوردن مشروبات و از این دست اقدامات خوشی و فرح را جویا می‌شود. اگر بخواهیم مدل شادی صحیح را در جامعه پیاده کنیم چه باید کرد؟
باید با کمک هم اندیشمندان و نخبگان جامعه و هم کمک نسل بزرگتر‌هایی که وجود دارند یک اتفاق جدی را رقم بزنیم که رسانه می‌تواند آن را انجام دهد. آن کار چیست؟ بازتعریف لذت. وای از این تعاریف دروغ و غلطی که به ما گفته اند. مدت‌ها به ما گفتند لذت یعنی زندگی فردی، تنهایی، پول زیاد و گردش‌های متعدد و عدم تعهد به یک نهادی به نام خانواده. یعنی هر وقت با هر شخص ارتباطی داشتن و از این دست رفتارها. از همه پدر و مادر‌ها و کسانی که ازدواج کرد می‌خواهم بنشینند کنار کسانی که مجرد هستند و مشخص کنند لذت اینکه من با دوستم و رفیقم مدتی هستم ولذت‌هایی دارم، دورهمی و مسافرت دارم آیا این لذت با لذت اینکه من یک مجموعه‌ای را دارم تحت عنوان خانواده که همه اعضای خانواده یک همبستگی عجیبی با هم داند کدام بهتر است؟ و آیا آن لذت اولی مساوی لذت بوسیدن فرزند است؟ اصلا هیچ لذتی با آن برابری می‌کند؟
آن‌هایی که همه نوع لذت‌هایی را تجربه کردند بیایند بگویند آن لذت‌ها بهتر است یا نشاط واقعی که افراد خانواده از درکنا هم بودند دارند. ما برای باز کردن این گره باید نشاط ولذت واقعی را برای مردم باز تعریف کنیم. غرب، لذت را اشتباه برای ما تعریف کرده است نشانه اش هم این است که افرادی با این دست این نشاط‌ها سرگرمند، اغلب دچار افسردگی‌های شدیدی هستند و متاسفانه خیلی از بیماری‌های روحی روانی دارند.
پس معلوم می‌شود این نشاط نشاط واقعی نیست. نشاط واقعی و لذت واقعی در نهاد خانواده است.

بیشتر پدر و مادر خانواده‌هایی که چند فرزند هستند عمر بیشتری می‌کند یا تک فرزند؟ این مسئله تا به حال بررسی شده است؟
به این معنی که آماری و عددی باشد خیر بررسی نشده است، اما سالمندانی که مورد حمایت هم مادی، هم معنوی و عاطفی فرزندان خودشان هستند عمر بیشتری می‌کنند. وقتی تعداد فرزند کم باشد نمی‌توان انتظار بالایی از فرزند داشت، اما وقتی تعدادشان بیشتر می‌شود روابط عاطفی بیشتر تامین می‌شود و عمر افزایش پیدا می‌کند.
 
قاسمی
چقدر دولت‌ها و سیستم‌های مدیریتی باید با این موضوع کاهش جمعیت همراه شود که بتوانیم از این وضعیت عبور کنیم؟ واینکه همراهی دولت‌ها به وسیله امر و نهی باشد یا حمایت‌های مادی و...؟ مثلا در چین گفتند اگر از یک فرزند بیشتر فرزند بیاورید خدمات به شما قطع خواهد شد.
به نظرم با توجه به اینکه موضوع تحولات جمعیت خانواده را از زویای مختلفی بررسی شده باید مجموعه‌ای از سیاست‌ها توسط حاکمیت انجام شود. دو راهکار در کشور وجود دارد. یکی راهکار‌های قانونی و دیگری راهکار‌های فرهنگی که البته همان راهکار‌های فرهنگی هم نیازمند قانون است، ولی بالاخره بستر آن راهکار‌های فرهنگی است. به چه معنی، به این معنی که باید اولا در کلیت حاکمیت و در کلیت نهاد‌های سیاستگذار و قانون گذار در حوزه جمعیت و خانواده تحول ایجاد شود. شما زمانی که یک فیلم تلویزیونی می‌بینید بعضی وقت‌ها اصالت فیلم با یک فرد است، اما در بعضی فیلم‌ها اصالت با یک خانواده است و خط اصلی فیلم بر روی یک خانواده است. منظورم این است که همه نهاد‌ها باید طوری برخورد کنند که اصالت با خانواده باشد چه بهداشت و درمان چه نهاد‌های اقتصادی و چه اجتماعی و ...
علاوه بر آن حاکمیت باید برای تشکیل خانواده سیاستگذاری کند و اصالت را به خانواده بدهد. باید برای تشکیل خانواد تسهیلاتی در نظر بگیرد باید مسیر تشکیل خانواده را هموار و تسهیل کند نه اینکه مانع ایجاد کند. راهکار‌های قانونی باید طوری باشد که مشوق‌هایی باشد و در مقابل باید قوانین بازدارنده‌ای برای تضعیف خانواده باشد. اگر بخواهیم شاهد کاهش طلاق باشیم باید حاکمیت قوانین بازدارنده‌ای وضع کند و مسیر گسست خانواده را سخت‌تر کند و اجازه ندهد خانواده به راحتی پاشیده شود. مثلا آلمان در قانون طلاقش این هست که وقتی زن و شوهری از هم جدا می‌شوند تا ۶ ماه حق ندارند ازدواج دیگری کنند و باید در خانه‌ای تنها زندگی کنند و با همین قانون زندگی تنهایی، زن و شوهر می‌فهمند که زندگی مشترک بهتر بوده و بسیاری برمی گردند چیزی که ما در اسلام به آن رجوع می‌گوییم. پس باید قانون‌ها مانع پاشیده شدن خانواده هم باشد.
اما در راهکار‌های فرهنگی ما خیلی کم عمل کردیم.‌ ای کاش رسانه‌های دلسوز زیاد بودند و‌ای کاش صدا و سیما این مسئله را می‌فهمید که تمام تولیدات خودش را بر مبنای اصالت خانواده قرار دهد. من متاسفم از اینکه بگویم خیلی از برنامه‌های تلویزیونی تلاش می‌گویند بگویند طلاق چیزی بدی هم نیست و خیلی‌ها بعد از طلاق زندگی موفقی داشتند. ما نمی‌گوییم چنین چیزی نیست، ولی نباید تبلیغ شود وقتی در صدا و سیما تبلیغ می‌شود تبدیل به الگوی غالب می‌شود. ما باید در رسانه‌ها در صدا و سیما در کتاب‌ها خانواده را تبلیغ کنیم. ما در اسپانیا و دانمارک در یکسری از زمان‌های خاصی که آمار مسافرت بالاست اگر خانواده به هتل برود تخفیف دارد، اما اگر فرد برود تخفیف ندارد این یعنی اصالت به خانواده دادن.
مثلا روسیه جایزه‌ای دارد با عنوان مادر فداکار که این جایزه به مادری داده می‌شوده موفق‌ترین زندگی را دارد و تعداد بالایی فرزند آورده و آن‌ها را تربیت کرده است و بالاترین مقام‌های مملکتی با او عکس می‌گیرند. این یعنی فرهنگ سازی بعد در ایران همچینی چیزی هست؟ آیا سلبریتی‌های ما خانواده را ترویج می‌کنند یا الگوی طلاق‌های مکرر را؟ یا الگوی زندگی کردن با حیوانات را؟ به همین دلیل است که می‌گویم هم راهکار قانونی و هم فرهنگی نیاز داریم.

آمار ازدواج‌ها و طلاق‌های سال ۹۵ نشان می‌دهد که در سوئد به ازای هر ۸۹ ازدواج ۱۷۸ طلاق ثبت شده و این آمار طلاق در لبنان صفر بود و این خود گویای وضعیت فرهنگی و نحوه مدیریت خانواده در غرب است. اگر که جمعیت ما رو به سالمندی برود هر فرد جوان باید کار کند تا خرج چند نفر سالمند را بدهد. این یعنی چه؟
نرخ بیکاری در کشور‌های ما خیلی با درصد‌های مختلفی گفته می‌شود، اما فرض می‌گیریم که افراد در سنین کار یعنی ۱۵ تا ۶۴ سال همه سر کار هستند (که نیستند، ولی فرض می‌گیریم). اکنون به ازای هر ۱۲ نفر یک نفر در سنین سالمندی و بازنشستگی داریم. می‌دانید بعد از آن سونامی سالمندی که طی سه دهه آینده اتفاق می‌افتد این نسبت می‌شود به ازای هر سه نفر در سنین کار و (نه لزوما شاغل) یک نفر در سن سالمندی خواهد بود. الان که ۱۲ نفر در سن کار داریم و یک نفر در سن بازنشستگی و نسبتشان ۱۲ به یک است و این‌ها نیروی جوان هستند همین الان نهاد‌های تامین اجتماعی و خدمات درمانی از این ۱۲ نفر افراد در سنین کار چگونه استفاده می‌کنند؟ و می‌بیبنیم که این نهاد‌ها چقدر در خدمات دادن به سالمندان دچار مشکل هستند و جزو بدهکارترین نهاد‌های کشورند و در آستانه ورشکستگی قرار دارند. حالا تصور کنید به ازای هر سه نفر در سن کار یک نفر سالمند وجود دارد. آن موقع چگونه می‌خواهند امور ان‌ها را بگذرانند؟ در دو دهه آینده تمامی نهاد‌های تامین اجتماعی منهدم خواهند شد. ما پدیده‌ای را خواهیم داشت که متاسفانه جامعه شناسان هم به آن کم توجه می‌کنند و از عواقب انقلاب خانوادگی است و آن سالمندی بدون حمایت است. یعنی ما جمعی از سالمندان را خواهیم داشت که هیچ نهادی نمی‌تواند آن‌ها را تحت پوشش قرار دهد. خانواده‌ها هم با این الگوی تک فرزندی نمی‌توانند مورد حمایت قرار بگیرند یعنی تک فرزند آنقدر بودجه چه مادی چه معنوی ندارد که بخواهد بدون خواهر و برادری از پدر مادر نگهداری کند و به تنهایی عهده این کار برنمی آید؛ و شاهد خواهیم بود نسلی از سالمندان که هیچگونه حمایتی نخواهند داشت و این یعنی بحران. در سنین سالمندی هزینه‌های درمانی سه برابر یک انسان میان سال است و با این هزینه‌ها تصور کنید هیچ نهادی هم نباشد که از او حمایت کند. الان ژاپن دارد این را تجربه می‌کند.
 
قاسمی
 
اگر از اکنون بخواهیم جلوی این مسئله را بگیریم باید چه کار کنیم؟ فکر کنید در این ایان عید همه مردم می‌خواهند با شما همراه شوند و جلو این بحران را در سطح ملی بگیرند. چه توصیه‌ای دارید؟
در این جمع‌هایی که در نوروز می‌رویم صحبت‌هایی درباره جمعیت و خانواده کنیم و همه اعضای خانواده نظرشان را بگویند و تضارب آرا کنند با توجه به این موضوع که این دست جمع‌ها در آینده از بین می‌رود و ما دیگر آن‌ها را نخواهیم داشت. پژوهش‌ها می‌گوید مانع اصلی فرزند آوری ترسی و فکری است که مردم بابت آن دارند و اقتصاد مانع دوم و سوم است. این رو به این موضوعات توجه ویژه‌ای داشته باشیم.
France
حریری
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۸
موضوع به موضوع مهمی پرداختید، گرچه خیلی دیر شده ولی هنوز هم می شود کاری کرد.
ارسال نظر
captcha