گروه هنر فرهنگ سدید - حامد جعفری: از همان سال ۸۷ که چشمه جشنواره هنرهای تجسمی شروع به جوشیدن کرد تا روزهایی که به رودخانهای پرخروش مبدل شد را میتوان دوره پویایی جشنواه هنرهای تجسمی نامید و پس از دورهای کوتاه از عمر جشنواره تا همین امسال را دوره افول نام گذاریم. افول خواسته یا نا خواسته!
تصور کنید، ژاپن سبک نقاشی طوماری خود که امروز در اروپا هم جایگاهی پیدا کرده را از جشنوارههای ملی و بین المللی خود حذف کند یا هنر بودایی، تندیسها و معابد هند را از جشنواره هایش حذف کند! برای آن هم بهانه بیاورد که قدیمی ست. موضوع آنجا جالبتر میشود که در ورای تصورات شما علاوه بر حذف سبک نقاشی ژاپنی یا هنربودایی هند از جشنواره ملی خودشان، جایگزین آن سبک نقاشی اکسپرسیونیسم انتزاعی (آمریکایی) و یا سبک نقاشی اکسپرسیونیم آلمانی را جایگزین کنند. این همان کاری است که در جشنواره اخیرتجسمی (دوره دهم -۱۳۹۶) اتفاق افتاد. میتوانیم بگوییم منبت کاری یا آینه کاری را کنار گذاشته و جای آن نقاشی پشت شیشه را وارد کرده اند.
البته برای اینکه خود دچار سیاه نماییهای شبه هنرمندان که در جشنواره هم کم تعداد نیستند نشویم، لازم است بگوییم هنوز هم هنر آرمانی و اصیل ایرانی در بین اندک آثار وجود دارد، زیرا اصالت جشنوراه هنرهای تجسمی فجر برای انقلاب اسلامی است. هنر آرمانی و ارزشی که با هدف گسترش هنر ایرانی اسلامی و کمال گرا در زندگی جامعهای ایرانی اسلامی بوجود آمده بود.
ورای آثار در دورهای که ما به آن افول میگوییم، مباحث محتوایی این جشنواره نیز، از منظر فرم و قالب برگزاری آن دستخوش تحولات سلیقهای و جریانی بوده است و این تغییر در شیوه اعلام فراخوان جشنواره، داوری، نوع ارائه آثار و برگزاری این رویداد در این سالها نمود داشته است.
سال ۹۶ در دهمین دوره جشنواره هنرهای تجسمی فجر، مینیاتور هنر اصیل ایرانی از این رویداد حذف شد و پاسخی این اقدام را ورود سبکهای هنری جدید و معاصری که در غرب رواج دارد (هنرهای جدید و آرت نو و...) بیان شد و گفته شد این هنر (مینیاتور) هنری است قدیمی که منسوخ شده است.
خوشبختانه در یازدهمین دوره جشنواره و همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با پیگیریهای هنرمندان متعهد و دلسوز انقلاب بخشهایی همسو با انقلاب اسلامی ایران از آثار هنرمندان و نقاشان انقلاب و... به بخشهای مختلف جشنواره اضافه شد. بخشهایی با عنوان پلاک ۴۰، نمایش هنرهای تجسمی انقلاب - نمایشگاه عکس روزهای انقلاب، هنر معاصر ایران که آن هم فقط تصاویری از سالهای انقلاب را به نمایش گذاشته بود و در آن چند تن از عکاسان غیرهمسو به چشم میخورد؛ چهل نمایشگاه، چهل شهر نیز به آثار قبلی و هنرمندان پیشکسوت انقلابی پرداخته بود و جای این پرسش مطرح است که در این ۴۰ سال جایگاه این هنرمندان انقلابی کجای این چشمه جوشان هنر انقلاب اسلامی قرار داشته است؟ چرا در این ۴۰ سال سراغی از این هنرمندان گرفته نشده و نام آنها را در تعدادی اندک کتاب و... دید؟ چرا بعد از ۴۰ سال به فکر هنر انقلاب در جشنواره تجسمی فجر افتادهایم؟ با ورود افرادی که دم از هنر غرب میزنند و جایگاه هنر ایرانی اسلامی و هنر انقلاب را با هنر غربی و بی هویت جایگزین کردهاند. آیا نباید در ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی هنر انقلاب اسلامی و هنرمندان انقلابی جدیدی را در این حوزه معرفی کرد؟ آیا نباید در ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی هنر انقلاب اسلامی در جای جای این مرز و بوم نمود پیدا کند؟ و یا برای همیشه باید به تماشای خشک شدن این چشمه تازه جوشان بمانیم.
جشنوارهای که با هدف ایجاد فضایی برای گفتوگو میان اهالی هنر تجسمی، و رشد هنرمعاصر ایران برگزار شده، ولی خلاف این شعار را دنبال کرده است و آثار پذیرفته شده در آن مخصوصاً در بخش طوبی زرین که بخش مسابقهای هم هست و بیشتر نسل جدید هنرمندان جوان را در بر میگیرد نشانی از هنر و هویت ایرانی اسلامی در بیشتر بخشهای ان مشاهده نمیشود، با نگاهی کلی به نمایشگاه مشاهده میشود که آثار حامل پیامهای همچون یاس، نا امیدی، تاریکی و... است.
حضور گالریهای هنری در جشنواره نیز خود از شگفتیهای این دوره بود، زیرا اصولاً گالریها نگاهی بر اساس نفع و ضرر مالی به آثار دارند تا محتوا و کیفیت. در جشنواره یازدهم شاهد حضور ۵۰ درصدی گالریها هستیم که اتفاقاً این گالریها از وضعیت آثار مناسبی نیز برخوردار نبوده و با هدف معرفی هنرمندانی که بیشتر آنها آثار مسئله داری را ارائه کرده و بیشتر آنها نیز به تقلید از کارهای غربی و یا با تغییر و تحولی اندک در این قسمت به نمایش گذاشته اند و مروج فرهنگ غربی و بی هویت و تفکرات آنها هستند. گالریهایی که خودِ وزرات ارشاد اسلامی هم هیچگونه نظارتی بر آنها نداشته است. هنوز بعد از پایان این بخش از جشنواره آمار و ارقامی از فروش گالریها وجود ندارد و خود مسئولان برگزاری جشنواره از آن بی خبر هستند.
از جمله افرادی در این بخش حضور فعال در هنر تجسمی کشور دارد و برای خود جریانی هنری به راه انداخته اند میتوان به مالک گالری گلستان {فرزند ابراهیم گلستان (معشوقه فروغ فرخزاد) و کاوه گلستان عکاس و فیلم سازی که نماینده خبرگزاریهای خارجی در ایران بود} و از افراد شناخته شده مرتبط با سفارتخانههای خارجی هستند اشاره کرد.
از دیگر گالریها میتوان به حضور گالری محسن دراین میان اشاره کرد که تنها یک اثر از هنرمندی ضد ارزشی و بی هویت (ا-م) را در این نمایشگاه به نمایش و فروش گذاشته است. او در برنامهای اعلام شده خون خود را که در یک کیسه خون در همان محل از بدن خود خارج کرده بود به تابلویی پاشیده و جمله به قیمت است را به نمایش گذاشت استعاره و برداشتی از اینکه آزادی از جمهوری اسلامی به قیمت خون است.
از عوامل و موانع دیگری که مانع از رشد هنر تجسمی انقلاب اسلامی دراین حوزه میشود و بسیار هم نقش تعیین کنندهای در این جشنواره ایفا میکند اداوران بخشهای مختلف این جشنواره هستند.
معرفی داوران جشنواره تجسمی فجر با اعلام اسامی در بخشهای مختلف؛ افرادی معرفی شده که سابقه و آثار آنها بر خلاف هنر انقلاب بوده و حتی یکی از این داوران با پیگیریهای افراد دلسوز و انقلابی از این لیست حذف شده؛ شادی قدیریان داور بخش عکس جشنواره تجسمی فجر است که از این لیست حذف شده است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد:
«مهرداد افسری»، «بهنام صدیقی» و «شادی قدیریان» اعضای هیئت داوران این دوره از جشنواره را تشکیل میدهند، «شادی قدیریان» از عناصر فعال و تابلودار جبههی فرهنگی معارض انقلاب اسلامی است که آثار ضدارزش وی شاخص مهم رفتاری او است، بخش مهمی از فعالیتهای «شادی قدیریان» مصروف تولیدات ضدحجاب و برای تحقیر و استهزای جایگاه زن از منظر «مادر»، «زن خانه دار» و «زن محجبه» شده است.
وی به عنوان «عکاس فمنیست» شهرت داشته است، مجموعهی تصاویر وی از زنان نیز مبین همین موضوع است، هتاکیهای وی در سایهی ولنگاری نهادینه شده موجب شده است تا رسانههای معاند و متعلق به نظام سلطه به وی پرداخته و آثار ضدارزش وی به ملاکی برای هنر عکاسی کشوری تبدیل شود که اخلاق، احترام به عفاف و حجاب زنان و بنیان خانواده از ساختارهای فرهنگی و جزو مهمترین ارکان آموزههای دینی آن جاست، وزارت ارشاد با هزینه کرد از محل بیت المال هنرمندان ضدارزشی از این دست را در سالهای گذشته به نمایشگاههای بین المللی خارجی فرستاد، نمایشگاههای آثار ضدارزش آنان را پذیرا بوده و اینک با وقاحت این عناصر را به عنوان محک و سنجهی هنر رخدادی مزین به نام «فجر انقلاب اسلامی» منصوب کرده است!
تفکرات نامتجانس «شادی قدیریان» موجب شد تا موزهی «زنان در هنر» واشنگتن در سال ۱۳۹۵ (۲۰۱۶ میلادی) میزبان آثار وی در کنار «شیرین نشاط»، «نیوشا توکلیان» و «گوهر دشتی» باشد، قابل تاملتر آن که این نمایشگاه با حمایت وزارت خارجهی آمریکا برگزار شده است!
«بهنام صدیقی» نیز همانند دیگر منتخبین متعلق به جبههی فرهنگی معارض انقلاب اسلامی، یکی از مجموعه عکسهای وی که شاخص شخصیتی وی است با عنوان «آخرین روز» یا The last day به ارایهی آخرین تصویر از ایرانیانی که قصد مهاجرت و خروج از کشور را دارند میپردازد!
وی ضمن حمایت از فتنه از جمله امضاءکنندگان نامهی سرگشاده برای آزادی «کیوان فرزین» (از محکومین امنیتی فتنه و عضو هیئت انتخاب جشنوارهی بین المللی موسیقی فجر ۱۳۹۷)، «بهرنگ تنکابنی»، «آروین صداقت کیش» (از فتنه گران دستگیرشده در عاشورای ۸۸، عضو خانهی موسیقی و مدرس فعلی)، «حامد رجبی» (فیلمساز و فعال فتنهی ۸۸)، «محمدعلی شیرزادی»، «مهرانه آتشی» (عکاس همشهری، فعال فتنه و از دستگیرشدگان عاشورای ۸۸) و «لی لی فرهادپور» (مادر بهرنگ تنکابنی) بود.
او همچنین از امضاءکنندگان نامه برای آزادی «مریم مجد» (از متهمین امنیتی که عناصری مانند شادی صدر از هتاکان وقیح به ساحت اباعبدالله الحسین روحی فداه نیز در تلاش برای جوسازی در راستای اتهام زنی به نظام و آزادی مریم مجد بود) است که این نامههای سرگشاده از سوی رسانههای معاند و متعلق به نظام سلطه مورد استقبال قرار گرفت و به صورت گستردهای بازنشر شد.
در بخش کاریکاتور نیز نام حسن کریم زاده دیده میشود: متولد ۱۳۵۲ تهران، فارغ التحصیل دانشگاه هنر تهران، در نوزده سالگی طراح بخش گرافیک و کاریکاتور نشریه «فاراد» بود، کاریکاتور وی که صورتی شبیه امام راحل داشت موجب شدتا وی محکوم به زندان شود.
وی از جمله امضاءکنندگان نامهی حمایت از کاریکاتوریست هتاک روزنامهی ایران (مانا نیستانی) در خصوص اهانت به اقوام آذری زبان در سال ۱۳۸۵ بود.
حال با این توضیحات باید شاهد ورود هنر انقلاب اسلامی به سطح گسترده جامعه انقلاب اسلامی بود؟ یا ورود هنری غیر دینی و غرب گرا و بی هویت به داخل زندگی جامعه اسلامی؟
نبود سیاست گذاری منطقی و مشخص و تعریف جامع و دقیقی از هنر تجسمی انقلاب اسلامی، همواره بزرگترین آسیب این جشنواره بوده است که سبب شده است در این سالیان قربانی سلیقهها و دستخوش تغییرات شود و بر موانع پیشرفت این جشنواره اضافه شود.
ولی نباید فراموش کرد تا پخته شدن راه پر پیچ و خمی در پیش است و ان شاءالله با همراهمی دلسوزان و مسئولان این امر شاهد جشنوارهای در خور انقلاب اسلامی ایران عزیز باشیم.
آفرین
منتظر نوشتارهای دیگری از شما در وادی پرداخت به وضعیت هنرهای تجسمی کشور هستیم.
زنده باشید