بارها شنید‌ه‌ایم که انقلاب اسلامی، انقلابی بود که از تأییدها و حمایت‌های غیبی برخوردار بود و وقوع آن، هرگز در چارچوب علل مادی و ظاهری محض نمی‌گنجید.

گروه گفتمان فرهنگ سدید- مهدی جمشیدی: بارها شنید‌ه‌ایم که انقلاب اسلامی، انقلابی بود که از تأییدها و حمایت‌های غیبی برخوردار بود و وقوع آن، هرگز در چارچوب علل مادی و ظاهری محض نمی‌گنجید، اما شاید کمتر دربارۀ معنا و دلالت‌های این نظر، تأمل کرده‌ایم. بیش و پیش از هر کسی، این امام خمینی بود که دراین‌باره سخن گفت و انقلاب را حاصل توجه و لطف الهی به مردم ایران معرفی کرد و تصریح کرد که این انقلاب را، دستی غیبی از عالم ملکوت، هدایت می‌کند. امروز نیز رهبر انقلاب، از حمایت‌ها و پشتیبانی‌های الهی نسبت به انقلاب سخن می‌گوید و نگاه مردم را به نصرت‌ها و امدادهای غیبی معطوف می‌کند. ازاین‌رو، باید بر این امر تأکید کرد و درباره‌اش، توضیح داد و وجوه و لایه‌های قدسی انقلاب را بازگفت. در اینجا، به گوشه‌ای از مشاهدات و مکاشفات فقیه عارف، حضرت آیت‌الله محمدتقی بهجت، از امام انقلاب اشاره می‌کنیم تا به‌واسطۀ مقامات معنوی والای ایشان، درک و فهم عمیق‌تری از انقلاب اسلامی بیابیم.

 

[1]. احترام‌نهادن شاه به سید جوان

آیت‌الله بهجت می‌گوید در دورۀ پیش از وقوع انقلاب، سید جوانی را در خواب دیده که پس از شاه، به قدرت می‌رسد و زمام امور را در دست می‌گیرد و آن سید جوان، کسی نبوده بوده جز امام خمینی که ایشان در رؤیای خویش، چهرۀ وی را در عهد جوانی‌اش مشاهده کرده است:

«قبل از پیروزی انقلاب، خواب دیدم که شاه به سید جوانی، خیلی احترام می‌کرد. در عالم رؤیا فهمیدم که پس از شاه، او خواهد بود. پس از پیروزی انقلاب، دیدم که هما‌ن‌طور شد؛ ولی قیافۀ آقای خمینی با آن جوان، تطببیق نمی‌کرد؛ اما وقتی عکس جوانی ایشان را آوردند، دیدم عینا همان است. در عالم رؤیا، آن جوان، چیزی گفت که از آنچه می‌گویم، معلوم می‌شود؛ پس از انقلاب، آقای خمینی گفت: «هرکس در برابر انقلاب بایستد، هلاک می‌شود»، و بدین‌سان، آنچه در خواب دیده بودم، تعبیر شد.»(محمد محمدی‌ری‌شهری؛ جرعه‌ای از زمزم عرفان: یادنامۀ آیت‌الله بهجت؛ قم: سازمان چاپ‌ونشر دار‌الحدیث؛ 1390، ص 195).

گویا تقدیر الهی این بوده که در این عصر، به‌واسطۀ قیام امام خمینی، ورق به‌نفع دین خدا بازگردد و انقلابی پدید آید که عالم و آدم را دگرگون کند و تاریخ جدیدی به‌وجود آورد. آری، در جهان انسانی، امرو مستند به حسن یا سوءاختیار خود انسان‌هاست و این ما هستیم که تقدیر را رقم می‌زنیم، اما روشن است که افزون بر این علل و زمینه‌های آشکار و مادی، سنت‌های الهی نیز فعال و تعیین‌کننده هستند و متناسب به اوضاع  و احوال جامعۀ انسانی، به‌کار می‌افتند و رویدادها و وقایع را شکل می‌دهند. ازاین‌گذشته، بر اهل صدق و معنا، آشکار است که سیر حوادث به کدام‌سو می‌روند و آینده چگونه خواهد بود، و این علم، منافاتی با آزادی و اختیار و انتخاب ندارد، چراکه این علم، به نتیجۀ اختیار تعلق گرفته است.

 

[2]. سر به‌تأخیرافتادن وقوع انقلاب

انسان مؤمن، هرگز به غیرخدا، نظر استقلالی ندارد و بر غیرخدا، تکیه نمی‌کند، بلکه روح توحید، بر سراسر وجودش حاکم است و در اعماق دلش نیز، اندک اعتنایی به غیرخدا نمی‌کند. هراندازه که توحید افعالی در انسان، ریشه‌دارتر و مستحکم‌تر باشد، توجه به غیرخدا، کمتر خواهد بود و در نهایت انسان به مرتبه‌ای از توحید دست می‌یابد که غیرخدا را به فراموشی می‌سپارد و به‌کلی، مستغرق در صفات حق می‌شود. آن‌گونه که آیت‌الله بهجت نقل می‌کند، امام خمینی بر این باور بود که اگر در گام نخست نهضت اسلامی، موفق نشد، بدین‌سبب بود که در کنار اعتماد به نصرت و امداد خدای متعال، به مردم نیز توجه داشت، حال‌آن‌که باید تمام تکیه‌اش، بر لطف خدای متعال می‌بود:

«از آقای خمینی نقل شد و در منزل ما هم می‌فرمود که: ابتدا ما اشتباه کردیم که به مردم، اعتماد نمودیم و تکیه‌گاه خود را مردم قرار دادیم. این امر، ده‌سال، کار انقلاب را به‌تأخیر انداخت. باید به خدا اعتماد می‌کردیم و به او پناه می‌بردیم.»(همان، ص 195).

جالب است که حتی در اینجا نیز، امام خمینی به‌سراغ تحلیل‌های معنوی و ملکوتی می‌رود و از عالم غیب سخن می‌گوید و اثرات آن را بر روند نهضت اسلامی می‌سنجد، درحالی‌که مانند بسیاری دیگر از رهبران سیاسی، می‌توانست این ناکامی را به علل مادی ارجاع دهد و ادعا کند که پاره‌ای از مقدمات و زمینه‌ها، فراهم نبوده است، اما ایشان که به همۀ امور از منظر الهی می‌نگرد و رضای خدای متعال را در نظر دارد، خویش را متهم می‌سازد و ملامت می‌کند که شاید در مقام رهبری نهضت، اندک‌توجهی به غیرخدا داشته است.

 

[3]. خرسندی امام خمینی از راه انقلابی‌اش

دربارۀ روزهای پیش از رحلت امام خمینی در خردادماه سال شصت‌وهشت، آیت‌الله بهجت نقل می‌کند که در عالم مکاشفه، امام خمینی را دیدند درحالی‌که بسیار خرسند و خوشحال بودند. ایشان از این حالت امام خمینی، این‌طور برداشت می‌کنند که امام خمینی، به‌واسطۀ آن‌که حرکت انقلابی‌اش، صواب و مطابق رضای الهی بوده و از مسیر حق خارج نشده، این‌گونه بشاش و بانشاط بوده است:

«هنگامی‌که آقای خمینی بیمارستان بود، چندروز قبل از وفاتش، پنج‌شنبه بعد از نماز صبح، درحالی‌که خواب نبودم، دیدم ایشان زیبا، خوش‌رو و با لبخند، از جلوی من گذشت. چهره‌اش از عکس او نیز زیباتر بود. بعد از چندروز که خبر وفات ایشان منتشر شد، متوجه شدم که ایشان آمده از من خداحافظی کند. خوشحال بود برای این‌که کارش تا آخر درست بوده و از آنچه انجام داده، پشیمان نیست، بلکه کارش ناجح بوده است.»(همان، ص 196).

حال صاحبان نفوس مطمئنه، چنین حالی‌ست؛ مرگ برای آنها، پایان ابتلاء و امتحان است و چون در طول حیات ظاهری خویش، در جهت کمال و سعادت حرکت کرده‌اند و اطاعت خدای متعال را بر هر امر دیگری ترجیح داده‌اند، این‌چنین مسرور و شادکام هستند و با قلبی آرام و مطمئن، به جهان دیگر، عزیمت می‌کنند. انقلاب اسلامی، بزرگ‌ترین حسنه‌ای بود که امام خمینی می‌توانست از خود به‌جا گذارد؛ کاری که در طول قرن‌های متمادی، دیگران از عهدۀ انجامش برنیامدند، اما ایشان با تلاش و مجاهدت وصف‌ناپذیر، موفق به تحقق آن شد.

 

[4]. نگرانی در برزخ نسبت به فتنه‌افکندن در انقلاب

انقلاب در نظر امام خمینی، آنچنان ارزنده و دوست‌داشتنی است که ایشان حتی پس از حیات ظاهری‌اش نیز، از آن قطع‌تعلق نمی‌کند، بلکه سخت به آن دلبسته و دل‌نگرانش است. این حالت توجه بعد از موت نسبت به پاره‌ای از امور دنیایی، دربارۀ سایر اولیای الهی نیز نقل شده است و خاص امام خمینی نیست. اولیای الهی، چه در این جهان باشند و چه در آن جهان، چشم‌شان به روی هر دو عالم باز است و نادیدنی‌ها را می‌بینند، و ازطرف‌دیگر، از باب لطف و مودت، دغدغۀ بقای حق را دارند. پس از این مقدمه باید گفت آیت‌الله بهجت در اواخر سال هشتادوشش، خوابی را به‌شرح زیر دیدند:

«آقای خمینی را خواب دیدم که جلوی من نشسته؛ ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت. این، بدین معناست که نهضت ایشان تاکنون بوده، ولی دچار مشکل می‌شود. برای پیشگیری از آسیب‌دیدن نهضت، به آقای خامنه‌ای پیغام دادم که من برای پیشگیری از آسیب‌ها، اقداماتی انجام داده‌ام، لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد. نمی‌دانم انجام داده یا نه. بعد، ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست.»(همان، ص 197).

نقل‌کنندۀ این خاطرات، حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین ری‌شهری، این حادثۀ ناگوار را بر فتنه‌ی سال هشتادوهشت تطبیق داده است(همان، ص 198). به‌هرحال، مسأله این است که انقلاب اسلامی، این اندازه ریشه در غیب و ملکوت دارد و از ناحیۀ واقعیت‌های پنهانی و نادیدنی، تأیید و حمایت می‌شود. این حقیقت، بسیار مهم و تعیین‌کننده است و هیچ امری در عالم ماده و مادیات، با آن برابری نمی‌کند و قابل‌مقایسه نیست. چه‌بسا قطعیت مثال‌زدنی و اطمینان شگفت‌آوری که در گفته‌های رهبر انقلاب وجود دارد و ایشان همواره با قاطعیت تمام، بر درخشش و مطلوبیت آیندۀ انقلاب، اصرار می‌ورزد، چنین خاستگاه و سرچشمه‌ای داشته باشد:

چون‌که با حق، متصل گردید جان

ذکر آن، این‌ست و ذکر، این‌ست آن

خالی از خود بود و پر از عشق دوست

پس ز کوزه، آن تلابد که دروست

(مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت‌های 4040-4041).

 

ارسال نظر
captcha