به گزارش فرهنگ سدید؛ ۱- در کودکی وقتی با پدر و مادرم به اماکن مقدسه و حرم امامزادهها میرفتم، همیشه دعاها و زیارتنامهها برایم عطری عجیب داشت و فضای بیرون از حرم را نیز مقدس و منزه میساخت. علاوه بر این همیشه احساس میکردم ادعیه و زیارتنامهها دارای آهنگهایی زیبا و گیراست که بوی عرفان مذهبی میدهد (نامگذاری این عطر به سالهای بزرگسالی بازمیگردد). حتی احساس میکردم مثل شعر وزن دارد. البته شاید کلام و زبان عربی هم تا حدی بیتاثیر در آهنگین و موزونشنیدن نداشته باشد، چرا که کلمات و زبان عربی معمولا با خود یک وزن و سنگینی آهنگ و طنینی را حمل میکند. گذشته از همه اینها، باید یقین کرد کسانی که این ادعیه را و زیارتنامهها را نوشته و تنظیم کردهاند، اگر از امامان ما نباشند، حتما از بزرگان دین باید باشند (چنان که بسیاری از دعاها از آن امامان معصوم (ع) هستند). امامان و بزرگان دین هم بیشک دارای کلامی والا هستند و کلامشان فصیح و بلیغ است. کلام فصیح و بلیغ هم خالی از آهنگ و وزن نیست؛ حالا نه وزن عروضی. مگر قرآن کریم سرشار از آهنگ و موسیقی و وزن نیست؛ منتها وزن و آهنگش عروضی نیست، اگرچه بر حسب اتفاق گاه وزن عروضی هم میگیرد که به نظر من این امر کاملا اتفاقی است؛ آنقدر اتفاقی که شما میتوانید با خواندن مثلا تابلوی «بانک ملی ایران» پی به وزن «فاعلاتُن فعولُن» ببرید. میخواهم بگویم قرآن کریم نیازی به وزن عروضی ندارد و اگر گاه در چند مورد وزن عروضی به خود میگیرد، باید پنداشت که این وزن در طبیعت کلام هر جملهای ممکن است بوده باشد و بر هردو آهنگ عروضی و قرآنی مُترتب شده باشد، همین. یعنی همان اتفاقیبودن وزن و موزون شدن غیرعمدی.
حال ما با زیارتنامهای مشهور روبهرو هستیم که عمومی است و نه تنها در همه مکانهای مقدس قابل خواندن است، بلکه شیعیان آن را هر جایی که اراده کنند میتوانند بخوانند و حال ما هم با این متن مقدس روبهرو هستیم و هم با متن منظومشده آن؛ نظمی که توسط یکی از شاعران شوریده و بلندمرتبه آیینیسرای نیکنام، به نام ژولیده نیشابوری سروده شده است.
عجیب این است که همواره ادعیه و کلا متنهای مذهبی منظوم شده، با همه جذابیتهای ظاهریشان، هرگز نتوانستهاند جا و مقام و جایگاه اولی را گرفته و مقدم بر آن شوند. این امر در مورد متنهایی که از قدرت و اصالت بالایی برخوردارند، تاثیر چندانی ندارند و فقط در حد تفننیبودن یا کمی بیشتر از آن یا حداکثر در حد نسخه دوم یا دیگر، قابل عنایت است. منظومکردن احادیث، روایات، معانی قرآن و یا کلام بزرگان و نیز ادعیه و متنهایی از این دست را تبدیل به شعر کردن، هرگز در ادبیات ما و نزد مخاطبان شعر و حتی مخاطبان مذهبی و عامه جدی گرفته نشده است. انگار کلام همواره در نوع و شکل اول خود همیشه بهتر و جذابتر و زیباتر بوده است یا حتی اگر نبوده، مخاطب به شکل دوم و تبدیلشده، رغبت چندانی نشان نمیدهد؛ مگر در حد و مقام تفنن یا پژوهش! البته درباره زیارتنامههایی که مختص امامان و امامزادگان هستند، تبدیل شدنشان به نظم، در کل نباید چندان اتفاق افتاده باشد.
۲- میدانیم که کلام شعر ترجمهناپذیر است و بر همین مبنا، کلام ادبی، عرفانی و مذهبی وزین هم چندان تن به ترجمه شدن نمیدهد، چرا که اصلش قابلیت برگردانیدهشدن را ندارد؛ مگر نوشتههای معمولی، اما از آنجا که زبان عربی به زبان فارسی نزدیکیها و همخوانیهایی دارد، میتواند در بهتر ترجمه شدن موثر باشد؛ یعنی بلیغ و فصیح بودن کلام و زبان عربی، در ترجمه نیز تاثیر میگذارد. بر این اساس، وقتی کتاب «زیارت جامعه کبیره» را میخوانیم، این احساس را درک میکنیم و از پس کلام فارسی، فصاحت و بلاغت کلام عربی را نیز. به دنبال غور کردن در کتاب زیارت جامعه کبیره با زبان شعر، ناگهان چشمم به متنی دور شده و مشخص شده در صفحه اول میخورد که مفهومش را تاییدی بر کلام پیشین و پسین خود میبینم و خوشحال میشوم؛ و آن چنین است: «شیخ صدوق در فقیه و عیون از موسی بن عبدالله نخعی روایت کرده که گفت: «عرض کردم به خدمت حضرت علیالنقی (ع) که یا بن رسولالله! مرا تعلیم فرما زیارتی با بلاغت که کامل باشد که هرگاه خواستم زیارت کنم یکی از شما را، آن را بخوانم». فرمود: «چون به درگاه رسیدی، بایست و بگو شهادتین را و با حال غسل باشی و، چون داخل حرم شوی و قبر را بینی بایست و ۳۰ مرتبه بگو الله اکبر. پس اندکی راه برو و با دل و تن آرام، گامها را نزدیک یکدیگر گذار. پس بایست و ۳۰ مرتبه بگو الله اکبر. پس نزدیک قبر مطهر رو و ۴۰ مرتبه الله اکبر بگو، تا صد تکبیر تمام شود. پس بگو: السلام».
۳- کتاب «زیارت جامعه کبیره با زبان شعر» را که شاعر آیینی شاخصی همچون ژولیده نیشابوری به نظم درآورده، انتشارات علمی- فرهنگی صاحبالزمان ورامین در ۴۰ صفحه منتشر کرده است.
به هر حال، همه این خبرها از برای آن بود که ما به شعر ژولیده نیشابوری برسیم؛ ژولیدهای که فکر میکردم الان اگر زنده بود، باید ۱۵۰ سالی میداشت، اما به شناسنامه کتاب که رجوع کردم، دیدم نوشته «حسن فرحبخشیان نیشابوری، ژولیده نیشابوری، متولد ۱۳۲۵»؟ عجیب بود! با خود گفتم: یعنی این همان ژولیده نیشابوری مشهور است؟! بعد در خبرگزاری فارس گزارشی از او دیدم تا باور کردم! حال او چرا در «اوان» ورامین زندگی میکرده! نمیدانم؛ شاید به واسطه گرمای وجودی شاعرانه و صمیمیت و صداقت و سادگی مردمان آن سامان. او ظاهرا در ورامین مدفون شده، اما میدانم که مسؤولان قدرش را نشناختند و ندانستند. در واقع آنانی که شرایط قدرشناسی و امکان معرفت خرجکردن را دارند و نمیکنند، خود از جمله مدفونشدگانند و نمیدانند، چرا که ژولیده زنده است. شعار نمیدهم؛ مگر آنانی که اشعارشان تا همیشه خوانده میشود، میتوانند مُرده باشند، اما آن کسانی که زندگی کردنشان فقط لذت خوردن، خوابیدن، پوشیدن و... است، زنده باشند؟! شما باور میکنید؟
در گزارش خبرگزاری فارس آمده: «بسیاری از کتیبههای زیبا و پرمعنای تکایا و هیئات به شعر ژولیده نیشابوری منقوش است:
عالم همه مست از گل رخسار حسین است
ذرات جهان در عجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه حق گشته سیهپوش؟
زیرا که خدای تو عزادار حسین است
هر کس به جهان گشته گرفتار نگاری
عمریست که ژولیده گرفتار حسین است».
شعر ژولیده بیشتر بر سوگ استوار است. نوحههای او برای آلالله، بویژه حضرت سیدالشهدا (ع) بیمثال است. هنوز نمیدانیم چرا عدهای خوش ندارند او در عرصه شعر مذهبی معرفی شود؟! مگر این شعر را بیش از ۴۰ سال مردم زمزمه نمیکردند؟
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
پی ابقای قدقامت به ظهر روز عاشورا
برای گفتن اللهاکبر، اکبر آوردم...
نسلهایی با این شعر برای مصیبهای آل الله گریسته است. ژولیده در گلستان حسین رضای ورامین آرام گرفته است. او معشوقش حسین (ع) را که عمری گرفتار عشقش شده، با عزت معرفی میکند. عزتی که حماسه و شکوه را رقم میزند:
در این جهان به خدا تا رمق به جان من است
همیشه نام حسین بر سر زبان من است
چه گویمش که محمد به وصف او فرمود
که من از آن حسین و حسین از آن من است
از کتابهای اشعار عاشورایی ژولیده میتوان به حماسهسازان عاشورا، سفینه نور، کشتیبان، حماسهسازان قرون،ای چشمها بگریید، چه کنم دلم میسوزد وای قلبها بسوزید اشاره کرد.
در پایان، ابیات زیبایی را که ژولیده نیشابوری از بازنویسی و بازسرایی ترجمه فارسی کتاب زیارت جامعه کبیره به نظم حاصل کرده، جهت نمونه میآوریم:
«ز خاندان نبوت ز. ما درود و سلام
که از عنایت آنان جهان گرفته قوام
به جایگاه رسالت درود بیپایان
که شد محل نزول فرشتگان در آن
همان مکان که بود مهد عترت کامل
که گشته وحی الهی در آن مکان نازل
محل رحمت و گنجینههای دانش و حلم
که زد جوانه در آن شاخههای شاخص علم
محل ریشه نخل بزرگواریها
کز آن محل به بشر رفت رستگاریها
محل نشو و نمای موالیان عظام
که یافت این هم فر از وجودشان اسلام
سلام ما به شما اهل بیت پاک رسول
که رحمت و برکات است بر شما مشمول
سلام ما به امامان قُرب و نزدیکی
که جملگی چو چراغند بهر تاریکی
پناگاه، شمایید و ما پناهنده
اسیر نفس دنی ما، شما رهاننده...».
منبع: وطن امروز