گروه اجتماعی فرهنگ سدید- حجت الاسلام و المسلمین اکبر شکاری: [به همسرم گفته بودم: «سارا، من که دستم از همه جا کوتاهه؛ با وکیل صحبت کن ببین میتونه کاری کنه که مجازات من کمتر بشه؟» هفتهی قبل که برای ملاقات آمده بود، گفت: «با آقای وکیل صحبت کردم؛ گفت راجع به دیه، کاری نمیشه انجام داد، اما اگر بتونیم، از پزشکی قانونی تأییدیهای بگیریم که تو در حال ارتکاب جرم دچار جنون شدهای، احتمالا، بشه ازت رفع مسؤولیت کرد. اما آقا کاظم، یادته چقدر خواهش کردم، خدا رو قسمت دادم و گفتم صلوات بفرست، صبور باش. حالا باید دعا کنم دادگاه بگه تو دیوانهای... خب تصادف کرده بودی، مقصر هم بودی؛ دیگه چرا با آچار بچهی مردم رو ناکارش کردی؟ دکترا میگن نخاع و ستون فقراتش آسیب جدی دیدن»]
گاهی اوقات در نشریات و جراید، اخبار متعددی از حوادث این چنینی میخوانیم؛ بهعنوان مثال، جوانی ورزشکار توسط چند نفر، کشته شد. جوانی آمر به معروف توسط اراذل و اوباش به شدت مجروح شد و موارد متعدد اسیدپاشی، جریانهای عشقی و ...
به راستی علل پرخاشگری (aggression) و خشم (anger) چیست؟ آیا پرخاشگری، ذاتی است یا آموختنی و اکتسابی؟ روشهای کنترل این هیجان اساسی چیست؟
به نظر پژوهشگران، هیجانهای اساسی، شامل تعجب، ترس، خشم و پرخاشگری، انزجار، اندوه، شادی و علاقه هستند. پرخاشگری را رفتاری تعریف کرده اند که هدف و قصد آن صدمه زدن به خود یا به دیگری باشد. در تعریف، دو مفهوم رفتار آسیبزا و نیت مدنظر است. خشم، داغترین و پرشورترین هیجان و بهعنوان شاخص پرخاشگری است که دارای ویژگیهای جسمانی، رفتاری و روانی است. وقتی اشخاص با یک محدودیت روبرو میشوند، (به عنوان مثال، جلوی خواستهی آنها گرفته میشود یا وقتی تصادفی اتفاق میافتد، ناکامیهایی مثل بی کفایتی فرد در حل مشکلات، شکستهای متوالی در زندگی، حتی مصرف برخی مواد مخدر و صنعتی و غیره) این محدودیت در بعضی از افراد به شکل شلیک عصبی و خشم (که خطرناکترین هیجان است،) به صورت فریاد زدن، دشنام دادن، پرت کردن اشیاء و... بروز میکند.
بهطور کلی، صاحب نظران حوزه علوم اجتماعی در مورد پرخاشگری به دو دسته تقسیم شدهاند؛ گروهی که معتقدند پرخاشگری، ذاتی و فطری است (زیگموند فروید، لورنز و...) و گروهی که آن را حاصل عوامل اجتماعی و در نتیجه، آموختنی میدانند (آلبرت بندورا، برکوویتز و...) و هر دو گروه برای تأیید نظریات خود، مستندات و شواهد تجربی و مشاهدههای گوناگونی را نقل میکنند. اما در یک جمع بندی باید گفت نخست اینکه پرخاشگری نتیجهی رابطه پیچیدهای بین تمایلات [تمنیات و نیازها] و پاسخهای اکتسابی و آموخته شده از محیط است و دیگر اینکه، پرخاشگری حتی اگر ذاتی هم باشد، قویا تحت تأثیر عوامل اجتماعی (تلویزیون، خانواده، مدرسه، گروه همسالان و...) است.
رسانههای گروهی، به عنوان وسایل ارتباط جمعی، در شکل دهی و آموزش رفتارهای گوناگون نقش بسیار مهمی دارند؛ به عنوان مثال، اگر در جنگ نرم و سایبرنتیکی چند قدرت بزرگ و دارای امکانات مادی و انسانی فراوان، علیه یک کشور، دولت، مذهب و یا نژاد و رنگ خاصی، پیوسته با بزرگنمایی ایرادهای جزیی، با دروغ و شایعه سازی، طرف مقابل، خشن، ظالم و تروریست معرفی شود، احتمال عملیاتهای انتحاری و خشونت آمیز اعضاء و مردم آن جوامع نسبت به کشور، دولت و یا نژاد مورد هدف بسیار زیاد میشود. حتی برخی از اشخاص یا گروههای داخلی (مورد هدف) مثل، گروههای ضد حکومت، اپوزیسیون ضد دولت، اراذل و اوباش و ... ممکن است، وارد عملیاتهای تروریستی یا روانی علیه نظام و دولت، نمادها، شعایر، ارکان و غیر بشوند. (در این مورد نباید از نقش مهم فیلمها، مستندسازیها، تبلیغات مستمر، شایعه پراکنی مداوم، سانسورهای خبری و... غافل شد.)
یک برنامه تلویزیونی ورزشی (در نقد ورزشکاران و مربیان و مسؤولین ورزشی) در یک هفته رفتار زشت ورزشکاری را نشان داده و تقبیح میکند و هفته بعد، همان افراد به عنوان بازیگر یا مربی برتر و قهرمان مورد تمجید قرار میگیرند و یا بازیکنی مشابه در استادیوم مورد تشویق تماشاچیان قرار میگیرد. طبق قواعد روانشناسی و جامعه شناسی حذف رفتار زشت و غیر اخلاقی باید علمی، روشمند و به موقع انجام شود این قبیل برنامهها با روشهای غیر کارشناسی و احساسی نقد، نه تنها سازنده نیستند بلکه رفتارهای غلط و پرخاشگرانه از میان نرفته، تقویت و نهادینه هم میشوند. سندی که بر این ادعا میشود ارایه کرد، کم نشدن رفتارهای ناپسند (در بین بازیکنان، مربیان، مدیران و تماشاچیان) و ادامه واکنشهای خشونت آمیز آنها است.
در مثالی دیگر، وقتی که پدری در یک درگیری و مشاجره در منزل یا خیابان، شروع به ناسزاگویی یا ضرب و شتم دیگران میکند و یا به فرزندش میآموزد که حق، گرفتنی است و باید برایش بجنگی (به هر طریق، ولو با دعوا) برایند این نوع تربیت واضح و روشن است.
به نظر صاحبنظران خشونت، مخصوصا از نوع رسانهای، سه دسته عارضه به دنبال دارد؛ نخست، کم شدن حساسیت مخاطب نسبت به پرخاشگری و عادی شدن آن. به عنوان مثال، یک ورزشکار خوب مثل زیدان برای دفاع از حقش ضربهای به بازیکن دیگر وارد میکند (خوب بودن زین الدین زیدان در مقابل ضربه زدن قرار میگیرد)، بازیکنی محبوب مورد فحاشی قرار گرفت و لاجرم با تماشاچیان درگیر شد و...؛ دوم، زیاده طلبی در پرخاشگری برای هیجان بیشتر؛ به عنوان مثال، در برنامههای ورزشی خشن یا فیلمهای ترسناک مثل اره، تپههای چشم دار و... و سوم ایجاد استرس، اضطراب و عصبی شدن تماشاچیان با نشان دادن وجود پرخاشگری در همه جای جهان (مثل برخی فیلمهای هالیوودی و برنامههای ضددینی در غرب) و ایجاد تصور اینکه در هیچ جای جهان امنیت نیست.
با توجه به اهمیت موضوع و ابعاد آن، همچنین نتایجی که ممکن است به دنبال داشته باشد، در یک جمع بندی، میتوان به نقش عوامل ارثی و ژنتیکی (مثل اختلالات کروموزومی) تأثیرات محیط داخلی (رحم مادر و تأثیر تغذیه، فشارهای عصبی، داروها و... در دوران بارداری) و محیط خارجی (تربیت خانواده و نوع رفتار والدین با فرزندان، مدرسه و رفتار معلمان، همسالان و همنوایی فرد با آنها، رسانهها و نوع بازیها و تأثیر گروهها و نهادهای اجتماعی که فرد با آنها همکاری دارد و...) اشاره کرد.
راهکارها و روشهایی که برای کنترل پرخاشگری پیشنهاد شده است، عبارتند از: نخست، تنبیه فرد؛ این روش، چون فقط متابعت ظاهری میآورد و زشتی پرخاشگری را درونی و وجدانی نمیکند، مطلوب نیست. دوم، تنبیه الگوهای پرخاشگر (تنبیه جانشینی) نمونه بارز آن، تنبیه یک مجرم یا خاطی، جهت عبرت دیگران؛ مثل زندان و اعدام و غیره، جهت پیشگیری از بروز رفتار پرخاشگرانه در آنها. این راه در کنار روش قبل، اثر بیشتری دارد. سوم، تقویت رفتارهای مغایر، مثلا الگو نمودن زنی که بینایی خود را به جهت اسیدپاشی خواستگارش از دست داده است، خشم خود را فرو خورده و مجرم را عفو میکند و... چهارم، منحرف کردن ذهن شخص از موضوع پرخاشگری، مثل ترک محل، ذکر خدا کردن، خوردن یک لیوان آب، انجام یک فعالیت ورزشی، و هر کار دیگری که اهمیت موضوع را از بین ببرد، پنجم، تخلیه هیجانی یا پالایش، مثل ورزشهای رزمی و بدنی و غیره.
به امید روزی که رضای خداوند در صبر بر پیشامدها، ملاک تمام افکار و اعمال ما قرار بگیرد و به او اعتماد کنیم.
منابع:
۱. کریمی، یوسف (۱۳۷۹)، روان شناسی اجتماعی: مفاهیم، نظریهها و کاربرد (چاپ هشتم)، انتشارات ارسباران، ۱۳۷۹.
۲. مارشال ریو، جان (۱۳۷۶)، انگیزش و هیجان، ترجمهی یحیی سیدمحمدی (چاپ دوم)، انتشارات ویرایش، ۱۳۷۸.