حجتالاسلام ابوالقاسم علیدوست در گفتوگو با «صبحنو» با رد این که از نظر فقهی تهمت جواز داشته باشد، نکتهای را درباره تزاحم در فقه مطرح کرد و گفت: اگر یک مصلحت اهم و یک مفسده غیر اهم با هم ناهمسو باشد، آیا ما میتوانیم به خاطر مصلحت اهم آن کاری را که مفسده غیر اهم دارد انجام دهیم؟ این را تمام عقلا و حقوقدانان و مصلحان اجتماعی میگویند که میتوان انجام داد. مثلاً در جادهای رانندگی میکنید و میبینید ماشینی آتش گرفته و شما باید در آن ماشین را بشکنید و زنی را که داخل ماشین است و با شما نامحرم است، بیرون بیاورید، آیا این کار جایز است؟ شما نمیتوانید بگویید چون تماس مرد نامحرم با زن نامحرم جایز نیست و چون آسیب زدن به مال دیگران جایز نیست، من این کار را انجام نمیدهم. تمام عقلا شما را مذمت میکنند. جایی ممکن است شرب خمر جایز شود، چون ممکن است در صورت عدم شرب خمر لو برود و جانش در خطر بیفتد. مثال دیگرش خراب کردن خانهای است که مصلحت شهر در این است که خانهاش خراب و خیابان شود. شارع میگوید میتوان با رد مال و خسارت به او خانه در مسیر اتوبان را خراب کرد.
امام خمینی در زندگی سیاسی خودبه این نظریه استناد نکرده است
حجتالاسلام محمدسروش محلاتی از اساتید حوزه علمیه درباره ارجاع مستند به سخنان امام در خصوص جواز تهمت، در گفتوگو با «ایرنا» میگوید: امام خمینی؟ره؟ در سال1348 در نجف بحث ولایت فقیه را مطرح کردند و در برخی از جلسات درس به نقد رویه روحانیون طرفدار رژیم شاه پرداختند. این جمله مربوط به جلسه هفتم این سلسله دروس است که در یازدهم بهمنماه1348 ارائه شده است. در آنجا امام خمینی به تناسب روایت «الفقهاء امناء الرسل» فرمودهاند که روحانی فاسد نمیتواند امانتدار الهی باشد. و الا مثل ابوهریره میشود که احکامی به نفع معاویه جعل میکند و بعد اشاره میکنند که رژیم شاه عدهای را معمم کرده تا در جلساتشان دعا به شاه بکنند و آنها اخیراً لقب «جل جلاله» به شاه دادهاند. بعد امام میگویند باید آنها را رسوا کرد و با متهم کردنشان در بین مردم ساقط کرد و اشارهای هم به روایتی در این باره میکنند.
او میافزاید: به نظر بنده این جملات ایشان که هماکنون فایل صوتی آن هم موجود است، برای استناد دادن این مطلب به ایشان جای تردید دارد. به دو دلیل: یکی آنکه استناد ایشان به روایت «باهتوهم» به شکل بسیار ضعیف انجام شده و به جای آن که مثل بقیه موارد روایت را از لحاظ سند و دلالت مورد بررسی قرار داده و سپس از آن نتیجهگیری فقهی کنند، فرمودهاند: «در یک روایتی که حالا یادم نیست کجاست» و اصلاً اشاره به متن روایت هم نمیکنند. یعنی از قبل درباره این روایت تأمل و آن را آماده نکرده بودند که بخواهند بخوانند و به آن استناد کنند. دوم آنکه پس از این نقل ارتجالی (ناگهانی و مبهم) هنگامی که در همان سال1348 کتاب «ولایت فقیه» را در نجف برای چاپ آماده کردند، این جمله را درباره «تهمت به اهل بدعت» حذف کردند. اگر امام خمینی ؟ره؟ هم مانند فقهای دیگری بودند که این نظر را پذیرفتهاند، وجهی نداشت آن را در همان زمان حذف کنند. این حذف مربوط به دوران جمهوری اسلامی نیست؛ در همان کتاب «مکاسب محرمه» و «کتاب البیع» هم که امام به قلم خود نوشتهاند، این مطلب وجود ندارد. سروش محلاتی درباره سیره امام خمینی ؟ره؟ در این خصوص میگوید: هیچکس تاکنون موردی را نشان نداده است که امام خمینی ؟ره؟ به این نظریه در جواز تهمت در زندگی سیاسی خود استناد کرده باشد یا بر اساس آن کسی را مورد بهتان قرار داده باشد. همه میدانند که حساسیت امام درباره غیبت ضربالمثل بوده و احدی جرأت بدگویی از دیگران را در حضور ایشان نداشته است و با این حساب تکلیف تهمت معلوم است. بهعلاوه در لابهلای سخنان امام خمینی ؟ره؟ در دوره جمهوری اسلامی سفارشهای فراوانی درباره رعایت اخلاق در مسائل سیاسی وجود دارد. مثل این پیامی که به مناسبت نخستین انتخابات ریاستجمهوری میگویند: « برای پیشبرد مقصود اسلامی، ارتکاب خلاف اخلاق مطرود و غیراسلامی است.»
رهبر انقلاب تفسیر بُهتان را از فراز «باهتوهم» رد کرده است
حجتالاسلام مهدی مسائلی در یادداشتی درباره لفظ «باهتوهم» مینویسد: در این مستند برای اثباتِ نسبتِ بُهتان برای حفظ نظام، ابتدا روایت معروف «داود بن صِرحان» مورد نقد و بررسی قرار میگیرد، مبنی بر اینکه عدهای از دینداران با سوءبرداشت از تعبیر «باهتوهم» در این روایت، آن را به معنای بهتان و تهمتزدن به بدعتگذاران و مخالفان تفسیر کردهاند، در حالی که این تعبیر به معنای مَبهُوت کردن به وسیله استدلال است. او همچنین با آوردن عبارت دقیق امام ؟ره؟ در درس ولایت فقیه میگوید: [امام]برای تأکید بر موضوع جواز غیبت این افراد میگوید: «حتی در یک روایتی که حالا یادم نیست کجاست، تهمتی که از گناهان کبیره است، در یک همچین مواردی گاهی وقتها جایز میشود، گاهی وقتها واجب میشود.» همانگونه که مشخص است سخنرانی امامخمینی ؟ره؟ در اینجا یک موضعگیری سیاسی است و ایشان بدونِ ارزیابیِ علمی روایتی که آن را بهصورت مبهم و اجمالی در خاطر دارند، مطلبی را بیان میکنند که شاید نظر فقهی ایشان نبوده است و فقط برای تأکید بر جواز غیبت بیان شده است. از همینرو در همان سال هنگامی که کتاب «ولایت فقیه» در نجف برای چاپ آماده میشود، جملات مربوط به تهمت زدن از سخنان امام خمینی حذف میشود و با تأیید ایشان این کتاب قبل از انقلاب منتشر میشود.مسائلی درباره نسبت دادن این موضع به آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب نیز مینویسد: نکته مهمی که آنها از آن بیاطلاع بودهاند یا نخواستهاند آن را مطرح کنند این است که آیتالله خامنهای در درسهای فقهی خویش که بهصورت عمومی منتشر نشده است، درباره روایت مورد بحث، اظهارنظر نمودهاند و تفسیر بُهتان را از فراز «باهتوهم» رد کرده و آن را قبول ندارند. جالب اینکه حتی مقام معظم رهبری از غیبت و بیان معایبی از مخالفان که با نقد آنها ارتباطی ندارد، نهی میکنند. ایشان در قسمتی از درس خارج فقه (۷/۱۰/۸۹) که اتفاقاً بهصورت عمومی منتشر شده، میگویند: «اینی که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود بهطور مطلق یک چنین چیزی را پابند شد؛ که ما بگوییم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدی را، عَمروی را یا یک جریانی را بهطور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانی که این کارها را میکنند، خیلی اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهی چیزهایی را میآورند که معلوم نیست حدِّ غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است برای او، نه؛ موارد استثناء همان مواردی است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.»
امام مصداق تعیین کردند و حکم کلی نگفتند
حجتالاسلام محسن غرویان نیز در گفتوگو با «تسنیم» با رد اینکه امام ؟ره؟ جواز تهمت را صادر کرده باشد، درباره تشخیص مصداق بیانات امام اینطور میگوید: در هر حکمی باید حیثیت مسأله روشن شود و حضرت امام اگر این مطلب را فرمودند، مناط حکم را مطرح کردند یعنی آخوندهای عمامه به سری که پشتیبان نظام شاهنشاهی هستند و خود امام در واقع مناط را به دست دادند. امام گفتهاند کسی که از ظلم و ستم پشتیبانی میکند. امام مصداق تعیین کردند و حکم کلی نگفتند. آن عمامه به سری که برای حضرت امام ؟ره؟، یقین شده شاه وی را ساخته است میگویند. شاه عدهای آخوند درباری داشت و توجیهکننده ستم شاهنشاه بودند و آخوند درباری بودند. امام تشخیص داد اینها آخوند فاسد و فاسق هستند، چون رژیم فاسق است و امام تشخیص داد که آبرویشان را ببرید و عمامهشان را هم بیندازید... اینآخوندها مراد امام بودند و نمیتوان حکم کلی گرفت که امام تهمت در مورد مخالفان را جایز بدانند.