گروه گفتمان فرهنگ سدید- دکتر شبیر فیروزیان: پیشتر در گزارشی با عنوان «تأمل در مفهوم شیطان، راهبردی برای تحلیل نفوذ دشمن» فرهنگ سدید به واژه شناسی نفوذ از دیدگاه قرآن و روایات پرداخت. بخش دوم این گزارش به ویژگیهای نفوذ پرداخته است. نفوذ دشمن همواره با ۵ ویژگی ثابت همراه است که در ادامه با استناد به آیات و روایات مورد بررسی قرارگرفته است. نفوذ دشمن در همه شرایط، امری «همیشگی»، «تدریجی»، «آرام»، «منافقانه» و «فتنه ساز» است .الف. «نفوذ»، کار همیشگی و ذاتی دشمنطبق آیات متعدد قرآن کریم، اصلیترین کار شیطان که بر سر آن قسم یادکرده است، نفوذ در انسانها و سرانجام، به انحراف کشاندن آنهاست.[۱] یک نمونه، این آیات شریفه است:«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ * قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ * إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ.» (حجر: ۴۲ - ۳۹)در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نیز آمده است که خداوند به جناب موسی (ع) فرمود:«یَا مُوسَى احْفَظْ وَصِیَّتِی لَکَ بِأَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ ... وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّیْطَانَ مَیِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَکْرَهُ؛ چهار سفارش به تو دارم که در حفظ آنها بکوش... چهارم اینکه مادامیکه شیطان را مرده نمىبینى از مکر و فریب و نقشههاى او ایمن مباش.»[۲] بنابراین این تصور که روزی دشمن از کار اصلیاش، یعنی برنامهریزی برای نفوذ در کشورهای اسلامی دست برمیدارد، تصوری ساده انگارانه است. همانگونه که شیطان قسم یادکرد تا روز قیامت به این کار خود ادامه دهد، دشمن مستکبر نیز تا زمانی که موجودیتش باقی است از این کار خود دست برنخواهد داشت و همواره به دنبال راهی برای نفوذ و ضربه زدن است. بنابراین تا دشمنی دشمن وجود دارد، نفوذ او برای تغییر و استحاله انقلاب هم وجود دارد.رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند:«دشمن متجاوزِ بالطبع است؛ طبیعت جهان خواران تجاوز است، جلو آمدن است، تصرّف است، پنجه انداختن است، طبیعت اینها است؛ اگر خاکریز شما قابلنفوذ باشد، نفوذ میکند؛ باید جوری حرکت کنید که او احساس کند نمیتواند نفوذ کند.» [۳]
ب. تدریجی بودن نفوذ دشمنیکی از اصلیترین ویژگیهای نفوذ دشمن، تدریجی بودن آن است. قرآن کریم در ۴ آیه، مؤمنان را از پیروی از «خطوات» شیطان نهی کرده است؛[۴] مانند این آیه شریفه:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ.» (نور: ۲۱)اهل لغت «خطوه» را به «فاصله میان دو پا» یا همان «گام» معنا کردهاند. (مفردات فی غریب القرآن؛ ص. ۲۸۸). با توجه به این معنا باید گفت: نفوذ دشمن همواره در ابتدای کار گامبهگام و تدریجی خواهد بود؛ شیطان برای برخی افراد، از ابتدا بهصورت صریح نقشه نفوذش را برملا نمیکند، بلکه از کارهای شبههناکی شروع میکند که بتوان برای آن توجیههای بهظاهر عقلانی آورد. بهگونهای که در ابتدای کار ممکن است افراد سادهلوح، برخی کارهای دشمن را توجیه کرده و دیگران را متهم به توهم و وسواس بیشازاندازه کنند و از کنار آن بهسادگی بگذرند. «سهل اندیش» صفتی است که رهبر انقلاب برای اینگونه افراد به کار بردند.[۵]
در تفسیر نمونه پیرامون نفوذ تدریجی شیطان آمده است:«وسوسههاى شیطان معمولاً به همین صورت است؛ انسان را قدمبهقدم و تدریجی در پشت سرخود بهسوی پرتگاه میکشاند. این موضوع منحصر به شیطان اصلى نیست، تمام دستگاههای شیطانى و آلوده براى پیاده کردن نقشههاى شوم خود از همین روش «خطوات» (گامبهگام) استفاده میکنند، لذا قرآن میگوید: از همان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد.»[۶] علامه طباطبایی نیز تعبیر «خطوه» در این آیات را ناظر به اموری میدانند که نسبت به ضربه و براندازی نهایی شیطان، جنبه مقدمی دارند.[۷] بهعبارتدیگر، برخی کارهای دشمن، مقدمات نفوذ است و تا این مقدمات صورت نگیرد، نفوذی هم اتفاق نخواهد افتاد.امیرالمؤمنین (ع) در عباراتی که پیرامون ماجرای حکمیت بیان فرمودند، به این ویژگی نفوذ شیطان اشاره کردند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً؛ شیطان راههای خویش را براى شما آسان جلوه میدهد و میخواهد پیمانهای الهى دین شمارا گره بگشاید.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۱۲۱)همچنین ایشان در عباراتی دیگر میفرمایند: «حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِینَتَهُ؛ شیطان بهتدریج همنشین و دوست خود را فریب میدهد.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۸۳)حضرت علی(ع) در عبارت دیگری میفرمایند: «وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ فَأَقْحَمُوکُمْ وَلَجَاتِ الذُّلِّ وَ أَحَلُّوکُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ وَ أَوْطَئُوکُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ طَعْناً فِی عُیُونِکُمْ وَ حَزّاً فِی حُلُوقِکُمْ وَ دَقّاً لِمَنَاخِرِکُمْ وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِکُمْ وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَى النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَکُمْ؛ شیطان با سپاه خویش بهتدریج به شما حمله آورد و سپس شمارا در پناهگاههای مذلت داخل ساخت، در مهلکهها فرود آورد، او (و سپاهیانش) شمارا با فروکردن نیزه در چشمها، بریدن گلوها و کوبیدن مغزها پایمال کردند، این براى آن است که شمارا هلاک سازد و بهسوی آتشى بکشاند که از پیش مهیا شده است.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۱۹۲)واژه «دلف» در عبارات بالا از ماده «دلوف»، به معنای «راه رفتن با گامهای نزدیک به هم» است.[۸] این عبارات امیرالمؤمنین (ع) گویای این واقعیت است که دشمن برای نفوذ، ابتدا بهتدریج گام برمیدارد، اما در ادامه ضربات مهلکی بر پیکر ملت مسلمان و مؤمن وارد میسازد.پیامبر اکرم (ص) دریکی از آخرین خطبههایشان، بعد از فتح مکه که دیگر سرزمین مکه و بسیاری از جزیرةالعرب از شرک خالیشده بود، خطاب به مردم فرمودند: «اَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ یَئِسَ أَنْ یُعْبَدَ فِی بِلَادِکُمْ آخِرَ الْأَبَدِ وَ رَضِیَ مِنْکُمْ بِمُحَقَّرَاتِ الْأَعْمَال؛ اى مردم! شیطان از اینکه در بلاد شما پرستیده شود تا ابد مأیوس شده است و از شما به کارهاى (گناهان) کوچک راضى میشود.»[۹] این روایت نیز نشان میدهد که نفوذ دشمن، نفوذ تدریجی است و هنگامیکه از ترغیب مردم و مسئولان به انجام کارهایی که قبحش آشکار است مأیوس شود، مردم و مسئولان را به کارهایی تشویق میکند که قبحش در نظر آنان کوچک است.همچنین امام کاظم (ع) در روایتی خطاب به هشام میفرمایند: «وَ إِنَّ صِغَارَ الذُّنُوبِ وَ مُحَقَّرَاتِهَا مِنْ مَکَایِدِ إِبْلِیسَ یُحَقِّرُهَا لَکُمْ وَ یُصَغِّرُهَا فِی أَعْیُنِکُمْ فَتَجْتَمِعُ وَ تَکْثُرُ فَتُحِیطُ بِکُمْ؛ گناهان کوچک بىمقدار، از فریبها و دامهای شیطان است، آنها را به چشمتان حقیر و کوچک کند تا گرد آید و انبوه شود و شمارا در میان گیرد.»[۱۰]
ج. آرام بودن نفوذ دشمنویژگی دوم نفوذ دشمن، آرام و بیسروصدا بودن آن است. یکی از تعابیری که در قرآن کریم درباره شیطان بهکار رفته و گویای این حقیقت است، تعبیر «وسوسه» است:«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما؛ شیطان به وسوسه کردن آنان (آدم و حوا) مشغول شد تا لباسهای اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بیرون کند و عورت آنها که پنهان بود آشکار سازد.» (اعراف: ۲۰)«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى؛ ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا میخواهى تو را به درخت زندگى جاوید و ملکى بىزوال راهنمایى کنم؟!»» (طه: ۱۲۰)مرحوم طبرسی در ذیل آیه ۲۰ سوره مبارکه اعراف میفرماید: «الوسوسة، الدعاء إلى أمر بصوت خفی؛ «وسوسه» به معنی دعوت به کاری با صدای آهسته است.»[۱۱] از تعبیر «وحی» که در قرآن کریم در مورد شیطان به کار رفته است نیز میتوان به این نتیجه رسید که نفوذ دشمن در ابتدای کار، نفوذی آرام و بیسروصداست؛ چراکه «وحى» در لغت، به معنای «القاء معنی بهصورت اشاره سریع، کنایهآمیز و رمزگونه» است:[۱۲] «وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ؛ شیاطین به دوستان خود (و کسانى که آماده پذیرش دستورات آنها هستند) وحى میکنند!» (انعام: ۱۲۱)پیامبر اکرم (ص) در روایتی نفوذ آرام شیطان در انسان را به جریان آرام و بیسروصدای خون در بدن انسان تشبیه میکنند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّم؛ شیطان در وجود انسانها همچون خونى که در رگهاست جریان دارد.»[۱۳]
امیرالمؤمنین (ع) نیز دراینباره میفرمایند: «وَ حَذَّرَکُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِی الصُّدُورِ خَفِیّاً وَ نَفَثَ فِی الْآذَانِ نَجِیّا؛ از آن دشمنى بپرهیزید که در سینهها مخفیانه نفوذ میکند و در گوشها مخفیانه سخن میگوید.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۸۳)در این عبارت نهجالبلاغه نیز هر دو ویژگی فوق (نفوذ آرام و تدریجی شیطان) را با تشبیهی زیبا بیانشده است: «اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ؛ (این زشتسیرتان) شیطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادهاند، او نیز آنها را بهعنوان دامهای خویش (یا شریکان خود) برگزید و به دنبال آن در سینههاى آنها تخمگذاری کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه کرد؛ و بهتدریج در خردهای آنان نفوذ کرد.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۷)در عبارت بالا، «دبّ» به معنى «حرکت آرام و خفیف»[۱۴] و «درج» نیز به معنای «حرکت با دقت، احتیاط و تدریجی» است؛[۱۵] اما تفاوت آنها با یکدیگر این است که حرکت دومی از اولی قویتر است. [۱۶]
د. رفتار منافقانه دشمن برای نفوذیکی دیگر از ویژگیهای نفوذ دشمن، این است که دشمن همواره با نفاق و ظاهری خوشایند و دلسوزانه با مردم و مسئولان روبرو میشود تا بتواند در بزنگاه، ضربه کاری را وارد کند. این ویژگی، همان چیزی است که شیطان نیز در مواجهه با آدم(ع) از آن بهره برد. ازآنجا که در بخش مربوط به روشهای نفوذ دشمن در دستگاه محاسباتی مسئولین، به این موضوع خواهیم پرداخت در این بخش تنها به بیان سخنانی از رهبر معظم انقلاب اکتفا میکنیم.ایشان با انتقاد شدید از کسانی که در داخل کشور مشغول موجه جلوه دادن چهره دشمن هستند، میفرمایند:«بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین به کنار، انقلابی گری به کنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ این]گونه هستند؛ حقیقت امر این است. بله خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادوکلن، با ظواهر بهظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است. این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همینجور است. ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از دررفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود.»[۱۷] بنابراین با توجه به این سه ویژگی مهم، یقین پیدا میکنیم که شناسایی راههای نفوذ دشمن، به بصیرت و تیزبینی بالایی نیاز دارد؛ و مؤمنان انقلابی نباید آن را سهل بگیرند و با خوشبینی از کنار رفتارهای مرموزانه، آرام و منافقانه دشمن بگذرند. «بصیرت» در این شرایط یعنی با رصد دقیق کارهای دشمن، نیت اصلی او را تشخیص دهیم.
ه. ایجاد فتنه، نتیجه قهری نفوذ دشمننفوذ شیطان در گروههای مختلف مردم و خواص، همواره زمینهساز ایجاد «فتنه» در جامعه است. برای اثبات این ویژگی، تأمل در آیاتی از قرآن کریم ضروری است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ ما هیچ رسول و پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو میکرد (و طرحى براى پیش برد اهداف الهى خود میریخت) شیطان القائاتى در آن میکرد، اما خداوند القائات شیطان را از میان میبرد سپس آیات خود را استحکام میبخشید و خداوند علیم و حکیم است.» (حج: ۵۲)مرحوم علامه طباطبایی این آیه شریفه را اینگونه معنا کردهاند: «ما هیچ پیغمبر و رسولى را قبل از تو نفرستادیم مگر اینکه هر وقت آرزویى کرد و رسیدن به محبوبى را که یا پیشرفت دینش بود و یا جور شدن اسباب پیشرفت آن بود و یا ایمان آوردن مردم به آن بود، فرض میکرد، شیطان در امنیه او القاء میکرد و در آرزویش دست میانداخت، به اینطور که مردم را نسبت به دین او وسوسه میکرد و ستمکاران را علیه او و دین او تحریک میکرد و مفسدین را اغواء میکرد و بدینوسیله آرزوى او را فاسد و سعى او را بینتیجه میساخت، ولى سرانجام خداوند آن دخل و تصرفات شیطانى را نسخ و زایل کرده آیات خودش را حاکم میکرد و کوشش پیغمبر و یا رسولش را به نتیجه میرساند و حق را اظهار میکرد و خدا دانا و فرزانه است.»[۱۸] بنابراین طبق تفسیر جناب علامه، به نظر میرسد منظور از «أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» در این آیه شریفه، همان «نفوذ شیطان» در مسیر تحقق آرمانهای انبیاء الهی است. بهعبارتدیگر، طبق این آیه شریفه سنت الهی این است که باوجود برنامه صحیح و متقن از یکسو و رهبران صالح از سوی دیگر، شیطان با کمک سربازان انسانی خود که همان منافقین داخلی و دشمنان خارجی هستند در مسئولین، خواص و عامه مردم نفوذ کند و با تحریک آنان به عدم همراهی با رهبران صالح، در مسیر رسیدن حکومت اسلامی به اهداف متعالیش ایجاد مانع و سنگاندازی کند.حال چرا خداوند این اجازه را به شیاطین داخلی و خارجی داده است تا اینگونه عمل کنند؟ چرا از همان ابتدا، رهبران الهی را به اهداف و آرزوهایشان نمیرساند؟ پاسخ این سؤال در دو آیه بعد دادهشده است: «لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ * وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ هدف این بود که خداوند القاى شیطان را آزمونى براى آنها که در قلبشان بیمارى است و آنها که سنگدلاند قرار دهد و ظالمان در عداوت شدیدى دور از حق قرارگرفتهاند؛ و نیز هدف این بود کسانى که خدا آگاهى به آنان بخشیده بدانند این حقى است از سوى پروردگار تو، درنتیجه به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع شود و خداوند کسانى را که ایمان آوردند بهسوی صراط مستقیم هدایت میکند.» (حج: ۵۴-۵۳)طبق فرمایش این آیات شریفه، فتنه نفوذ که شیطان به اذن تکوینی خداوند در مسیر پیشرفت حکومت اسلامی ایجاد میکند، برای آزمایش مردم جامعه است؛ هم خواص و هم عوام؛ و در مواجهه با این طراحی خداوند است که گروههای مختلف سیاسی شکل میگیرند: جریان تردید (الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ)، جریان نفاق (الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ)[۱۹] و جریان خواص با بصیرت (الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ).طبق فرمایش علامه طباطبایی «لام» در «لِیَجْعَلَ»، لام تعلیل و متعلق به جمله «أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» در آیه قبل است.[۲۰] یعنی کل طراحی این صحنه (نفوذ و ایجاد اختلال در تحقق آرمانهای حکومت اسلامی) بهاینعلت انجام میگیرد که طیفهای مختلف جامعه اسلامی مورد امتحان خداوند قرار گیرند.[۲۱]
امیرالمؤمنین (ع) نیز در عباراتی پیرامون فتنه حکمیت، نتیجه نفوذ شیطان در جامعه اسلامی را ایجاد فتنه در میان مردم بیان میدارند: «وإِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ؛ «شیطان» راههای انحرافى خویش را براى شما آسان و هموار جلوه میدهد (تا گام در طریق او بگذارید.) و او میخواهد پیمان دین شمارا گره بگشاید و به جاى جمعیت و هم آهنگى، تفرقه و بهوسیله تفرقه «فتنه» برقرار سازد.» (نهجالبلاغه؛ خطبه ۱۲۱؛ و باکمی اختلاف، خطبه ۱۳۸)
[1]. ناس: 5، ابراهيم: 22، بقره: 268، آلعمران: 175، نساء: 120، اسراء: 64، انفال: 48، اعراف: 20، طه: 120، اعراف: 27، انعام: 43، انفال: 48، نحل: 63، نمل: 24، عنکبوت: 38، محمد: 25، نساء: 83، فرقان: 29، مجادله: 19
[2]. ابن بابويه، محمد بن على؛ التوحيد؛ ص 372
[3]. پايگاه اطلاع رساني دفتر رهبر معظم انقلاب: Khamenei.ir. 15/7/94 (بيانات در ديدار فرماندهان و کارکنان نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و خانوادههاي آنان)
[4]. بقره: 168 و 208، انعام: 142، نور: 21
[5]. پايگاه اطلاع رساني دفتر رهبر معظم انقلاب: Khamenei.ir. 15: 7: 94
[6]. آيت الله مکارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه؛ ج 1، ص 572
[7]. علامه طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 1، ص 417
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ ج 9، ص 106
[9]. ابن بابويه (شيخ صدوق)، محمد بن علي؛ الخصال؛ ج2، ص 487
[10]. ابن شعبه حراني، حسن بن علي؛ تحف العقول؛ ص 392
[11]. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن؛ ج4، ص 624
[12]. ر.ک: راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 858
[13]. ابن ابي الحديد، عزالدين ابوحامد؛ شرح نهج البلاغه؛ ج 18، ص 380؛ در روايت ديگري از امام صادق (ع) آمده است که حضرت آدم (ع) پس از مخالفت با امر ارشادي خداوند و هبوط به زمين فرمود: «يَا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطَانَ وَ أَجْرَيْتَهُ مِنِّي مَجْرَى الدَّمِ، فَاجْعَلْ لِي شَيْئاً» (کليني، محمدبن يعقوب؛ الکافي؛ ج2، ص 440؛ باب فيما أعطى الله عز و جل آدم (ع) وقت التوبة)
[14]. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 306
[15]. مصطفوي، حسن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ ج3، ص 211
[16]. بحراني، ميثم بن علي بن ميثم؛ شرح نهجالبلاغة (ابنميثم)؛ ج 1، ص 282
[17]. پايگاه اطلاع رساني دفتر رهبر معظم انقلاب: Khamenei.ir.18/06/1394 (بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم)
[18]. علامه طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج14، ص 391؛ اين معنا بنابر وجهي است كه «تمنّى» در آيه به معناي «آرزوى قلبى» باشد، نه «تلاوت کردن» که ظاهراً معناي درست نيز همين است.
[19]. طبق ديدگاه علامه طباطبايي بيان تعبير «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» در برخي آيات قرآن کريم در کنار «منافقين»، نشان مي دهد اين دو تعبير مربوط به دو گروه متفاوت سياسي است. ايشان «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» را سست ايمان هايى مي دانند که دلهايشان خالى از شك و ترديد نيست. (علامه طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 9، ص 99) به عبارت ديگر اين گروه سياسي شامل افرادي است که نسبت به حقانيت اسلام و انقلاب در شک و ترديد به سر مي برند؛ اما منافقين کساني هستند که اسلام و انقلاب را از اساس قبول ندارند و به دنبال براندازي نظام اسلامي هستند؛ هرچند اين عقيده را پنهان مي دارند.
«مرض در دل» مرحله اي پيش تر از «نفاق» است. «نفاق» رذيلتي است که خداوند بر دل بيماردلاني که ديگر اميدي به هدايتشان ندارد مي افکند. «منافق» همان بيماردل شکاکي است که خداوند بر بيماريش افزوده است: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» (بقره: 10). بنابراين اگر بخواهيم اين آيات شريفه را در زمان تشکيل حکومت اسلامي تفسير کنيم، شايد بتوان گفت منظور از «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» همان «جريان ترديد» و منظور از «الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ» همان «جريان نفاق و برانداز» است.
[20]. همان؛ ج14، ص 393
[21]. جالب اينکه با اين توضيح قاعدتاً مي بايست جمله «لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ...» بلافاصله پس از «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ» مي آمد؛ در حاليکه ميان آنها جمله ديگري آمده است: «فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ». علت اينکه خداوند بلافاصله پس از بيان مسئله دست اندازي شيطان در کار رهبران الهي فرمود: «فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ» و سپس علت آن را بيان فرمود، اين است که ابتدا به رهبران الهي حکومت اسلامي و مؤمنين بابصيرت اين اطمينان داده شود که حکومت اسلامي بالأخره به آرمان هايش خواهد رسيد، هرچند فتنه هاي مختلف سياسي، ممکن است سرعت رسيدن به آرمان ها را کُند کُنَد، اما درنهايت خداوند دست اندازي هاي شياطين داخلي و خارجي را از بين برده و آن آرزوها را محقق خواهد کرد.