دکتر بهزاد عمران زاده: یک شهر را از هر زاویهای نگاه کنیم، تنها از همان زاویه میتوانیم به تصویر و توصیفش بکشیم. تهران را میتوان شهری شلوغ خواند اگر زاویه نگاهتان از درون ایستگاهها و اتوبوسهای بی آر تی یا واگنهای مترو آن و یا از ترافیک اتوبان همت باشد. تهران شهری تاریخی است اگر زاویه نگاهتان از کاخها و کوخهای تاریخی و آثار معماری ایرانی و اسلامی آن باشد. تهران شهری به روز است اگر از زاویه مراکز تجاری و فرهنگی مدرن آن را توصیف کنید.
تهران را میتوان شهری شلوغ، کهنه، تاریخی، آواری از آهن و سیمان، پارکینگ بزرگ ماشین، ام القرای اسلام، شهر برجهای سر به هوا!، شهر کلان با کلافهای سردرگم، شهر دانشگاههای بزرگنام، شهر همسایههای بیگانه از هم و... دانست. البته این قضاوتها و وصفگونهها به مولفههای مختلفی بستگی خواهد داشت. به اینکه شما اهل تهران هستید یا مسافر تهران، به اینکه از کدام نقطه تهران را دیده باشید، به اینکه شهر را خوانده اید یا صرفا دیده اید، به اینکه تاریخ و فرهنگ میدانید یا نه، به اینکه وضع اقتصادی شما و دهک استقرارتان از دهکهای چند گانه چه باشد، به اینکه نوع تیپ شخصیتیتان چیست، خصوصا اینکه روحیه هنری داشته باشید یا نه، به اینکه زنده اید یا اینکه زندگی میکنید، به اینکه نوع جهان بینی و بینش جهانی شما چیست، اینکه ذهن و دلتان با وطن است یا نه فقط در وطنید! حتی به اینکه ارتفاع مکان دید شما چه باشد اینکه از بالای بلندیهای اطراف میبینید یا از پیچ و خم کوچههای خم و راست آن و خیلی چیزهای دیگر که میتوان افزود و تمام نشود.
تهران هر چه باشد یا هر چه در حال شدن باشد، بی شک یک صفت را میتوان برای آن مناسب دید. شهری حیرت زده، شهری متحیر!
حیرت و حیرت زدگی حالت شایعی است که معمولا در شرایط مشخصی در آدمی ایجاد میشود. یکی از شایعترین شرایطی که ایجاد حالت تحیر میکند رویت اقدام خلاف مبرهنات اولیه توسط فرد یا مجموعهای و همچنین زمانی است که موجود بی اختیاری در ید اختیاردارهای متعدد گرفتار شده باشد.
با این اوصاف تهران شهریست حیرت زده و متحیر. متحیر از مدیرانی که امر اولایش را بر امر ثانویش ترجیح داده اند و فاصله هاست از شعار تا عملشان. مدیرانی که آنقدر که سیاست میدانند شهر را نمیفهمند و اینگونه میشود که امر شهری غالبا برایشان امری سیاسی است.
متحیر بین سنت جماعتی و مدرنیته جماعتی دیگر که آنقدر تقابل و تعارض دارند تعامل و تفاهم نمیفهمند، متحیر از نه اهل هنر که هنر و هنرمندِ اهل، حیرت زدایند نه حیرت افزا، بلکه از هنرنمایانی که خودشان بیشتر از هنرشان در شهر جلوه گری! میکنند. متحیر از شورایش که تا به حال آنقدر که فوتبالیست و فینالیست و... در خود راه داده است متخصص شهر به خود ندیده است. شورایی که حاصله احساس است تا مایه خرد!
متحیر از شهرساز و معمارش که کسوت سرمایه داری پیشه کرده اند و سرمایه دارش که کسوت شهرسازی! و پرواضح است که شهری که سرمایه دارش بسازد اول برای جریان سودآور سرمایه است نه جریان زندگی ساز شهری؛ که اگر نه اینگونه بود؛ نبود خانههای های خالی و بی خانمانهای اجاره ای.
شهری حیرت زده، آنقدر متحیر که نمیداند به ساز دیروزی یا به آواز امروزی برقصد یا بلرزد! متحیر از بی نظریه گی و هوس بازی منفعت طلبانه و قدرتمندانه عدهای شهرباز که مسجد امروزش را به جرم دیروز در حوالی چهارراه امام زمانی اش سربریدند و رفتند. نمایشی غم انگیز و دلگیر در کنار مرکز نمایشش؛ و در آخر متحیر از مردمش که چندی است شهروندش شده اند، مردم متحیر از شهر و شهر متحیر از مردم! در مقیاسی تصاعدی!
و در این حیرت، تهران امیدوار به نوری که در برق چشمان کودکان شهرش میدرخشد و صبحی که شاید این پریشانیها را خواب دیده باشد!
منبع: روزنامه صبح نو