به مناسبت سالروز درگذشت گل‌آقا؛
صابری درباره چیستی انتقاد و انتقاد سازنده می‌گوید: «مردان سیاست، برای اینکه چوب لای چرخ انتقاد بگذارند، تعریف موهومی از‌‎ ‌‏انتقاد سازنده ارائه می‌کنند.»
به گزارش "سدید"؛ میرمحمد موسوی: گزارش زیر مروری بر زندگی ادبی کیومرث صابری است. او که به عنوان یکی از نام آورترین طنزپردازان سیاسی تاریخ معاصر ایران شناخته شده، سالیان درازی در عرصه مطبوعات به فعالیت می‌پرداخت. در این گزارش، برای شناخت بهتر صابری و گوشه‌ای از نظراتش، به مصاحبه او در تاریخ ۱۳۷۰/۷/۵ با روزنامه ابرار مراجعه کرده و مروری بر آن داشته‌ایم.
(این مصاحبه به صورت کامل در کتاب "خاطرات کیومرث صابری ‌‏ (گل آقا‌‏) ‏"-منتشرشده توسط نشر عروج- به چاپ رسیده است)
کیومرث صابری در توضیح اینکه اولین بار چگونه به نوشتن طنز علاقه‌مند شده و اینکه چگونه بعد از آن پایش به مجله طنز توفیق باز شده، می‌گوید: «‏قبل از رفتن به «توفیق» واقعه‌ای رخ داد که مرا به «طنز» علاقه مند‌‎ ‌‏کرد. ناشران تهران، آن زمان (سال‌های ۳۸-۳۶) ماهنامه‌ای منتشر‌‎ ‌‏می کردند به نام «کتاب‌های ماه» که مجانی برای خواستارانش فرستاده‌‎ ‌‏می شد.  ‏
‌‏کار بسیار پسندیده و خوبی بود. دریچه‌ای به دنیای کتاب در برابر آدم‌‎ ‌‏می گشود. من که  بضاعتی  نداشتم  و دانش آموز بی چیزی  بودم، ‏ ‏مشتاق شدم که این ماهنامه مجانی را بگیرم. هر شماره اش را ده‌ها بار‌‎ ‌‏می خواندم و کتاب‌هایی را که معرفی می‌کرد، از این و آن به عاریه‌‎ ‌‏می گرفتم و می‌خواندم. در اولین سال معلمی، این نشریه به جهت تغییر‌‎ ‎نشانی از ساری به فومن مدتی نرسید. نامه‌ای نوشتم و گلایه‌‎ ‌‏کردم. (در جواب) نامه‌ای که با ماشین تحریر نوشته شده بود و امضای کسی را داشت‌‎ ‌‏ (بعدا فهمیدم که آن امضاء متعلق به آقای حیدر صلصانی است) به دستم‌‎ ‌‏رسید که این جور شروع شده بود: «نامه شیرین و طنز آمیز شما رسید...»‌‎ ‌‏و تمام شماره‌های گذشته آن نشریه را یک جا برایم فرستادند. همین‌‎ ‌‏جمله «نامه شیرین و طنز آمیز شما رسید»، کارم را ساخت و مرا به دنیای‌‎ ‌‏طنز نویسی کشاند. یعنی همیشه در این فکر بودم که من، همان کسی‌‎ ‌‏هستم که با متنی ماشین شده، کسی طنز نویسی من را تأیید کرده است که‌‎ ‌‏علی الاصول باید با صلاحیت باشد.
این نامه، هیچ وقت از من جدا نشد‌‎ ‌‏و هنوز هم باید در میان اوراق کتابخانه ام باشد. اما من در تمرینات اولیه‌‎ ‌‏پس از دریافت این نامه، در راه طنز نویسی، هیچ موفقیتی به دست‌‎ ‌‏نیاوردم. تا سال ۱۳۴۰ که دانشجوی دانشگاه شدم و در همان سال اول‌‎ ‌‏ (ماه‌های اول) در تظاهرات دانشجویی، کتک مفصلی خوردم و دستگیر‌‎ ‌‏شدم. گردنم از ضربات باتوم به شدت آسیب دید. من شعری به طنز و‌‎ ‌‏سیاسی سرودم و با نام مستعار (گردن شکسته فومنی) به روزنامه توفیق‌‎ ‌‏فرستادم. با تعجب مشاهده کردم که این شعر با اصلاح مختصری در‌‎ ‌‏شماره بعدی توفیق چاپ شده است. «حسین توفیق» من را که نشانی ام‌‎ ‌‏را نیز نداشت، از طریقی پیدا کرد و تشویق به ادامه همکاری کرد. تا سال‌‎ ‌‏۱۳۴۵ چیز‌هایی برای توفیق می‌نوشتم که بعضا چاپ می‌شد. همان سال، با کمک حسین توفیق از‌‎ ‌‏فومن به تهران منتقل شدم و در یکی از دبیرستان‌های تهران، دبیر شدم و‌‎ ‌‏عصرها، همکار ثابت توفیق بودم. پس از مدتی کوتاه، تقریبا معاون‌‎ ‌‏حسین توفیق که سمت سردبیری روزنامه توفیق را داشت، شدم. ‎ ‌‏صفحه‌های هفته نامه توفیق را می‌بستم. مطالب وارده ـ. و بعضا مطالب‌‎ ‌‏اعضای هیأت تحریریه را ـ. اصلاح و آماده چاپ می‌کردم و خودم هم‌‎ ‌‏بعد‌ها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته!» می‌نوشتم و تا روزی که‌‎ ‌‏توفیق برای همیشه توقیف شد، همکار ثابت آن بودم.»
صابری پس از انقلاب، مدتی در مقام مشاور فرهنگی رجایی مشغول به خدمت شد و بعد از آن در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای در همان سمت ابقا شد. وی علیرغم آینده‌ای که می‌توانست داشته باشد، به تدریج از مناصب سیاسی کناره گرفت و به علاقه اصلی خود در حوزه فرهنگی پرداخت.
 اولین "دو کلمه حرف حساب" صابری به عنوان ستون طنز روزنامه اطلاعات که در واقع شروع به کار "گل آقا" نیز حساب می‌شود، بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۳ در اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که تقریباً از سال ۱۳۵۹ به بعد، تعطیل شده بود، با شکل‌گیری این ستون طنز، دوباره جان تازه‌ای گرفت.  
با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان یکی از مهم‌ترین منتقدان رسانه‌ای در داخل کشور، مطرح شد.
چندخط زیر را ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره شرایط و زمینه‌های تاریخی موفقیت گل آقا نوشته است: «در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب به‌خاطر شروع جنگ و مسائلی از این دست طنزپردازان بیشتر سعی می‌کردند به مسائل غیر سیاسی بپردازند و مردم به دلیل دغدغه‌های معیشتی حوصله طنز خواندن نداشتند و کسی هم جرأت نزدیک شدن به طنز سیاسی را نداشت. در این دوره بروز و ظهور قلمی به اسم گل‌آقا بین مردم شادمانی زیادی را ایجاد کرد؛ زیرا آن‌ها شاهد نوعی نگارش طنز بودند که تا حالا تجربه نکرده بودند؛ آن هم طنز‌های بسیار محکم سیاسی با رویکردی عامه‌فهم و پر گوشه و کنایه که با روحیه هر ایرانی موافق بود.»
صابری بدون توجه به نظرات دلسردکننده‌ای که برخی عنوان می‌کردند، به کار خود ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانه‌ها را به خود جلب کند. خود صابری درباره مشوقانش در عرصه طنز می‌گوید: «نخستین کسی که مرا به عنوان یک طنز نویس تحویل گرفت، در‌‎ ‌‏سطح وسیع، سید محمد علی جمالزاده بود. بعد‌ها که در ژنو به دیدارش‌‎ ‌‏رفتم، به من گفت که در همان روز‌هایی که نوشته‌های کوتاه تو را تحت‌‎ ‌‏عنوان دو کلمه حرف حساب در اطلاعات چاپ می‌شد، به خودم گفتم‌‎ ‌‏که طنز نویس شایسته‌ای در ایران پیدا شده است! این را چند بار هم قبل‌‎ ‌‏و بعد از آن دیدار، برای خودم نوشت. هر وقت هم که به عللی، ‎ ‌‏نمی نوشتم، نامه می‌فرستاد و اظهار نگرانی می‌کرد.  ‏
‌‏نمی دانم گفتن این نکته صحیح است یا نه، آیا حمل به چه چیز خواهد‌‎ ‌‏شد؟ ولی از جهت روشن شدن قضیه می‌گویم که در ایران، چند نفر، به‌‎ ‌‏طور خصوصی، مشوق من بوده اند: حضرت آیت الله خامنه ای، ‎ ‌‏حجت الاسلام سید محمود دعایی و دوستم آقای جلال رفیع.»
پس از گذشت نزدیک به شش سال از انتشار اولین "دو کلمه حرف حساب"، صابری توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شماره هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر کند. انتشاری که با استقبال غیرقابل تصور مردم از این مجله در طول سال ها، همراه بود و برای سال‌ها شخصیت‌هایی مثل گل آقا، مش رجب، شاغلام، غضنفر، کمینه، ‎ ‌‏ممصادق و دیگران، در اصل رفتار‌ها و شیوه‌های حکومت را نقد می‌کردند.
صابری درباره چیستی انتقاد و انتقاد سازنده معتقد است: «مردان سیاست، برای اینکه چوب لای انتقاد بگذارند، تعریف موهومی از‌‎ ‌‏انتقاد سازنده می‌کنند. یعنی می‌گویند که انتقاد وقتی سازنده است که با‌‎ ‌‏راه حل همراه باشد. متأسفانه بعضی از دولتمردان که انسان‌های شریفی‌‎ ‌‏هم هستند، این تعریف نادرست را از انتقاد سازنده می‌کنند. کار منتقد، ‎ ‌‏به هیچ وجه ارائه راه حل نیست. به خصوص کسی که طنز می‌نویسد. ‎ ‌‏حد انتهای تکلیف یا طنز نویس که طنز سیاسی می‌نویسد، در هم کوبیدن‌‎ ‌‏طرح ها، تصمیم ها، حرف ها، برنامه ها، وعده‌های نادرست و نامعقول‌‎ ‌‏است. حتی اگر انتقادش صحیح هم نباشد، باز کامل و سازنده است. ‎ ‌‏چون دولتمردان، در طرح و برنامه خود مصمم‌تر خواهند شد و در‌‎ ‌‏اجرای آن، ثابت قدم‌تر عمل خواهند کرد. من با قاطعیت اعلام می‌کنم که‌‎ ‌‏هر کس از انتقاد سازنده، تلقی ارائه راه حل از منتقد، را داشته باشد، ‎ ‌‏آگاهانه یا ناآگاهانه، می‌خواهد ریشه انتقاد را بزند، این کار، مخصوصا در‌‎ ‎طنز یعنی تعطیل طنزنویسی، منتقد فقط درد را تشخیص می‌دهد و اعلام می‌کند. کارش مداوای درد نیست، این مجریان و دولتمردان هستند که باید کار دوم رابکنند» (صص ۸۴-۸۳)
صابری در آبان ماه ۱۳۸۱ و همزمان با آغاز سیزدهمین سال انتشار هفته‌نامه گل‌آقا، انتشار آن را متوقف ساخت. وی علت این توقف ناگهانی را دلایل شخصی ذکر کرد. گل‌آقای ملت ایران سرانجام در صبح روز جمعه یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ پس از طی یک دوره بیماری به ملکوت اعلی پیوست.  
 در آخر به سراغ نمونه‌ای از طنز‌های "گل آقا" که با همین عنوان هم سروده شده است می‌رویم که از ویژگی‌های یک طنز گل‌آقا"یی برخوردار است؛ آمیزه‌ای از: انتقاد، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی، شیرینی و شادی‌آفرینی.
گل آقا
مدتی در کار ما تأخیر شد / مدعی در غیبت ما شیر شد
"کاین منم طاووس علیین شده"/ با «گل آقا» لج شده همچین شده
با دو تا جمله سبیلش سوختیم/ نطق او بسته دهانش دوختیم!
لاجرم در ما معایب یافته / آسمان با ریسمان در بافته
کرده قاطی معنی دوغ و دوشاب / حمله ور گردیده بر "حرف حساب"
این ندانسته که این جاییم ما / درهمه حالی "گل آقا"ییم ما
"چشم، باز و گوش، باز و این عمی"/ادعا از او قضاوت باشما
*
"از خدا جویم توفیق ادب" / من، غضنفر، شاغلام یا مش رجب
بی ادب اصلا ندارد هیچ حق / که نماید حرف حق را تق و لق!
"من به هر جمعیتی نالان شدم" / تا "گل آقا"ی همین دوران شدم...
ما نداریم از کسی این جا گله / کم نمی‌آید عقاب از چلچله
مثل باد سرد که برف آورد / مدعی ما را سر حرف آورد
ورنه ما که اهل دعوا نیستیم / یا اگر هستیم، حالا نیستیم!
*
ما نمی‌گوییم حرفی غیر حق / اینچنین خواندیم در خردی سبق
حرف حق و ما چنان دریا و بط / گر بمیرم هم نمیرد این نمط
حق اگر تلخست مافوق شماست / شوش اگر بلخست از ذوق شماست
ورنه ما غیر از «گل آقا» نیستیم / در غم پایین و بالا نیستیم
تازه یک کم هم که بالا می‌رویم / با همین نام «گل آقا» می‌رویم!
ما «گل آقا» ییم و صاف و ساده ایم / دوستدار مردم آزاده ایم
"آفتاب آمد دلیل آفتاب" / این تو، این روزنامه، این "حرف حساب"
نه که با مستضعفان در یک صفیم / خاک پای مردم مستضعفیم
حال تو در پشت سر یا رو به رو / "هر چه میخواهد دل تنگت بگو"
گل آقا، پنجشنبه ۱۳۶۷/۱۰/۲۲
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha