گروه فرهنگ و اقتصاد «سدید»؛ عباد محمدی: رهبر معظم انقلاب اسلامی اسفند ماه سال ۹۷ بیانیه «گام دوم انقلاب» را خطاب به ملت ایران صادر فرمودند. این بیانیه که بهمنظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه شد در واقع نقشه راهی در عرصههای علم و پژوهش، معنویّت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزّت ملّی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، سبک زندگی است. بند سوم سرفصلها و توصیههای اساسی بیانیه گام دوم انقلاب، «اقتصاد» است.
در بند سوم این بیانیه آمده است: «اقتصاد یک نقطهی کلیدیِ تعیینکننده است. اقتصاد قوی، نقطهی قوّت و عامل مهمّ سلطهناپذیری و نفوذناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطهی ضعف و زمینه ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در مادّیّات و معنویّات بشر، اثر میگذارد. اقتصاد البتّه هدف جامعهی اسلامی نیست، امّا وسیلهای است که بدون آن نمیتوان به هدفها رسید.»درهمین رابطه «سدید» با هدف تبیین صنعت و اقتصاد در گام دوم انقلاب به گفتگو با محمد کهندل پرداخته است. دکتر کهندل، اقتصاددان با رویکرد اسلامی و مؤلف کتاب "پول، ارز و بانکداری با رویکرد اسلامی" از منابع درسی مقاطع تحصیلات تکمیلی در رشته اقتصاد است. بخش اول این گفتگو تفصیلی را در ادامه میخوانید:
برای شروع بحث بفرمایید که تحلیل کلان حضرتعالی در خصوص بیانیّه گام دوّم انقلاب چیست؟
اولاٌ، به نظر بنده با توجه به شرایط داخل کشور بهخصوص در بین سیاسیون و طراحان و متفکران حوزههای مختلف علوم انسانی، صدور بیانیّه گام دوّم انقلاب یک ضرورت بود و این نشان دهنده این است که مقام معظّم رهبری تا چه حدّ در این زمینه هوشمندانه عمل کردند و تا چه میزان به مسائل زمان اشراف داشته و به تعبیری، عالم به زمانه هستند. انصافاً هم باید تشکّر کرد و هم دست مریزاد گفت و هم بابت داشتن چنین رهبر فرزانه ای فخر فروشی کرد.
همچنین باید شاکر باشیم و پیشانی بر خاک بساییم از باب تواضع و تشکر از خداوند متعال بابت داشتن این همه نعمت که بر ما عطا فرموده است. شاید نتوانیم هیچ نعمتی را با نعمت ولایت مقایسه کرد، قدرت جمهوری اسلامی ایران اگر چه نشات گرفته از مردم است، ولی این مردم در کشورهای اسلامی دیگر هم هستند، ولی خبری از چنین قدرتی نیست. همین مردم در دوران رژیم گذشته هم بودند، ولی از چنین هیبت و عزّتی خبری نبود، لذا یک نفر به عنوان امام رهنمود میفرمایند و بحمدالله اطاعتشان نهادینه شده و این مسئلهای است که طرف مقابل از آن هراس دارد و ابزاری برای مقابله با آن ندارد. گاهی دشمنان ما خودشان هم مطرح میکنند کهای کاش ما هم رهبر داشتیم. البته باید گفت که آنها نمیتوانند رهبر داشته باشند حتی اگر رهبر تراشی هم بکنند موفق نخواهند شد و این به استناد آیات قرآن (و به طور خاص آیه الکرسی) و به این دلیل قابل ذکر است که ولیّ ایمان آورندگان به خدای متعال مفرد است، لیکن اولیاء ایمان آورندگان به طاغوت جمع است و به وحدت نمیرسند.
به هر جهت، در شرایطی که برخی سعی دارند گروهی از مردم را با خود همراه کرده و مسیر انقلاب را دور بزنند و حتی در رأس نظام، سخنرانی در ملأ عام کرده و اعلام میکنند که احساسات و شور انقلابی دیگر بس است، میبینیم که این بیانیّه بسیار روشنگرانه و به موقع و پاسخی به اینگونه موضع گیریهای غیر مدبرّانه برخی از سیاسیون بود. اینها افرادی هستند که انقلابی نیستند، اما انقلابی نمایی میکنند، شعارهای رادیکالی هم سر میدهند، ولی نمیتوان باور کرد که اینان انقلابی شده اند بلکه قصد دارند وجاهت خود را حفظ کنند تا اهداف خود را دنبال کنند. در عمل کار دیگر میکنند و در انقلابی گری فقط به لسان بسنده میکنند.
باید رسالت خود را در قبال بیانیّه جامع گام دوم جستجو کنیم
همان گونه که در صحبتهای خود شما هم اشاره شد، برخی افراد که بعضا سابقه حضور در انقلاب اسلامی را دارند و حتی مسئولیت نیز داشته اند، مطرح میکنند که انقلاب بعداز این چهل سال خسته شده و باید با مستکبرین هماهنگ شد. نظر شما چیست؟
به همین دلیل عرض کردم که این بیانیه بسیار هوشمندانه است. اگرچه مقام معظم رهبری اعلام داشته اند که روی این بیانیّه بسیار کار شده، ولی اگر به فرض اینکه ما این فرمایش را هم نمیدانستیم، به اعتقاد بنده هرکسی در حوزه تخصصی خود اگر در مفاد بیانیّه گام دوّم دقّت کند متوجّه خواهد شد که این بیانیّه بسیار با هوشمندی، تفکّر، مطالعه و تعمیق صادر شده و جنبههای مختلف را کاملاً در نظر گرفته است. بنده که در حوزه اقتصاد فعّال هستم وقتی این سند را مطالعه میکنم متوجّه میشوم که هیچ موضوع از قلم نیافتاده و ما نمیتوانیم چیزی بر آن بیافزاییم و بیشتر باید این سند را تحلیل و تبیین و گفتمان سازی و عملیّاتی کرد و جستجو کنیم که رسالت ما در قبال این بیانیّه چیست.
در بیانیّه گام دوّم انقلاب به اقتصاد ضعیف دوران پهلوی اشاره است، در صورت امکان این موضوع را تشریح بفرمایید؟
زمانی که انقلاب شد من یک جوان ۱۸ ساله بودم، امثال بنده تقریباً مسائل را میفهمیدند و بیشترِ مسائل را هم در سخنرانیها و با مطالعه دنبال میکردند، ولی اگر هم کسی در آن دوره حضور نداشته، تاریخ زنده است و میشود مراجعه و مطالعه کرد و حتی از علائم میتوان فهمید. در زمان پهلویها -چه پدر و چه پسر- اگر اقدامات عمرانی یا صنعتی انجام میشد و مثلاً سدّی زده شده و یا راهی ساخته شده ما که خرابش نکردهایم، پس از آن دوره مانده و قابل بررسی است. اگر تولیدی شکل گرفته و یا درآمد بادوامی در کشور شکل گرفته باشد هم، اطلاعات مربوطه قابل حذف نیست.
قبل از انقلاب، کشور و اقتصاد ایران آنقدر وابسته بود که دائما واردات کالای مصرفی هر روز نسبت به روز دیگر بیشتر میشد، در همین شرایط صادرات نفت نیز به اوج رسیده بود و دیگر نمیشد میزان فروش نفت را افزایش داد. یعنی واردات کالاهای مصرفی را با نفت بالانس کرده بودند و از اینکه فروش نفت کفاف واردات کالاهای مصرفی را نمیداد از سقوط رژیم هراسناک بودند؛ این بدان معنا بود که مسأله آنها هراس از سقوط و نابودی رژیم پهلوی بود و مسأله این نبود که بیماری اقتصادی کشور را علاج کنند. ضمن اینکه باید توجه داشت که فروش نفت خام رشد اقتصادی نیست، زمانی هم که انقلاب شد صادرات نفت کاهش زیادی پیدا کرد و درآمدهای نفتی نیز بسیار کمتر شد.
این در حالی است که در سختترین شرایط جمهوری اسلامی ایران، رهبری به وسط میآیند و اعلام میکنند که من جان ناقابل خود را میگذارم و جلوی جریانهای نفوذی را میگیرم. یا در زمان ریاست جمهوری کار به جایی میرسد که حضرت امام خمینی (ره) حضور آیت الله خامنهای را در جبههها ممنوع میکنند. یا حضرت امام خود میگویند که ایکاش من هم یک پاسدار بودم و یا بیاناتی از این دست که بر بازوی شما رزمندگان بوسه میزنم.
ما در زمان پهلوی در حوزه اقتصاد صرفاً درآمد نفت را داشته و وابسته به فروش نفت بودیم و به هیچ عنوان اقتصاد ما مبتنی بر دانش نبود. این موضوع اقتصاد دانش بنیان، پاشنه آشیل اقتصاد است. اگر ما توانسیم اقتصادی را طراحی کنیم که مبتنی بر دانش خودمان باشد، این اقتصاد ظرفیت زایی و خلق ظرفیت و اشتغال میکند و مدام تولید ناخالص ملی را نسبت به قبل افزایش میدهد. ولی اگر اقتصاد مبتنی بر خرید لیسانسهای خارجی باشد، هیچ اتفاقی در اقتصاد نخواهد افتاد.
در دوران شاه در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ کشور با درآمدهای هنگفت نفتی مواجه بود. شروع به خرید تجهیزات خارجی و همینطور واردات متخصّصین خارجی کردند که آنها را راه اندازی کنند، یعنی اشتغال باز برای آنها اتفاق افتاد و بعضی از این تجهیزات تا زمان انقلاب هم راه اندازی نشد.
زمانی که شما یک کارخانهای را میخواهید وارد کشور کنید باید سفارش دهید تا برای شما ساخته شود و این روند سفارش تا تولید ممکن است تا چند سال بهطول بیانجامد. این بدان معناست که هیچگاه آخرین نسخه از تجهیزات را در اختیار نخواهید داشت و بنابراین، شما توان رقابت صادراتی را نخواهید داشت و محصولات شما فقط میتواند پاسخگوی بازار داخلی باشد. چون، طیّ این مدّت که کارخانه ما در حال تولید بوده مجموعه تولید کننده تجهیزات، نسخههای جدیدتری از همان کارخانه را ساخته و ما جدیدترین را در اختیار نداریم. به طور کلی وارد کردن کارخانه نمیتواند پیشرفتی به همراه داشته باشد بلکه در صورتی که دانش آن صنعت با خود کارخانه و تکنولوژی همراه باشد میتواند برای کشور پیشرفت محسوب شود. بر همین اساس، قابل بررسی است که تا پیش از انقلاب هیچ صنعتی مبتنی بر دانش داخلی نبود و تماماً صنعت بدون علم و وارداتی بود که هرگز امکان ظرفیت زایی نداشت. تکنولوژی هر صنعت را در زمانی که دانش آن در اختیار است میتوان بومی سازی کرد و دائماً به ارتقای آن پرداخت، مانند صنایع موشکی امروز کشور که هر روز یک نسخه جدید از آن در حال ابداع و ساخت است.
در متن بیانیّه، شرایط حال حاضر اقتصاد کشور مبتلا به چالشهایی توصیف شده و به برخی از مشکلات اقتصادی کشور اشاره شده است. نگرش جنابعالی به این محور از بیانیّه چیست؟
به نظر بنده، نباید نگران برخی مشکلات بود، چون یکی از ضعفها، عدم به کارگیری توانمندیهایی موجود است. رهبر معظم انقلاب نیز اشاره فرموده اند که مشکل ما در عملکردهای ضعیف است.
همچنین اشاره فرموده اند که اقتصاد ما دارای دو چالش است، چالش اول وسوسههای بیرونی است که در این بخش مثلاً عوامل بیرونی "نمی توانید" را القاء و تحریم وضع میکند و یا بر نقطه ضعفها تمرکز کرده و به دستاوردها نمیپردازند. چالش دوم که چالشی داخلی است را نیز عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریتی بیان میکنند و چقدر زیبا ایشان عیوب ساختاری را یک به یک احصاء کرده اند. مثلاً وابستگی به نفت را چه مدت است که ایشان به آن اشاره کرده و تکرار میکنند؟ این موضوع در بیانات ایشان به کرات عنوان شده است.
ما پیش از انقلاب با ۳۶ میلیون جمعیت روزانه در حدود ۶ میلیون بشکه نفت تولید داشتیم و در حال حاضر با کمتر از ۲ میلیون بشکه با هشتاد و چند میلیون جمعیت در حال اداره امور اقتصادی کشوری هستیم. این توفیق است، امّا آیا این توفیق خیلی بزرگ است؟ خیر. هدف ما حذف وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی است. البته، پس از انقلاب در برخی از سالها در حدود ۵۰ درصد از درآمدهای کشور از مالیات حاصل شده، البته بسته به میزان فروش نفت نواساناتی هم داشته است ( ۵۰ درصد با فرض این است که برداشت از حساب ذخیره ارزی و یا در حال حاضر از صندوق توسعه ملّی نادیده گرفته شود).
از آنجا که دولت درآمد حاصل از فروش نفت و یا موجودی صندوق توسعه و یا حساب ذخیره ارزی را به شکل ارزی جذب میکند، به دنبال ایجاد ثبات در نرخ دلار نبوده و این نوسان برای دولت درآمد زایی میکند، چرا که درآمد ریالی دولت از فروش ارز افزایش پیدا میکند و این به معنی بی ثباتی در نظام پولی کشور و کاهش ارزش پول ملّی است.
روی دیگر کاهش ارزش پول ملّی بروز تورّم است و نتیجه تورّم هم فاصله طبقاتی است و فاصله طبقاتی به معنی برداشت اقشار پردرآمد و ثروتمند از جیب اقشار ضعیف و کم درآمد جامعه است. در چنین شرایطی است که هم ثبات اجتماعی و هم اعتماد مردم به دولت زیر سوال میرود و اگر اقتصاد جامعه اعتمادش به دولت کم شود شرایط اجتماعی و اقتصادی به همین شرایطی دچار میشود که ما در حال حاضر شاهد هستیم و کسی به حرف دولت گوش نمیکند و هر کسی راه خود را میرود و اقتصاد مبتنی بر یک برنامه منسجم نخواهد بود.
کجا به اقتصاد ما وام میدهد تا ضعف هایش را جبران کند؟اقتصاد یکی از علوم انسانی است و نمیتوان آن را از سیاست و قضا و مسائل اجتماعی جدا کرد، اینها تاثیرات متقابلی بر روی یکدیگر دارند و زنجیره وار به یکدیگر متصل هستند. مشکل دار شدن اقتصاد موجب افزایش بیکاری و تورّم میشود و در نتیجه شاهد افزایش مسائل اجتماعی و کاهش ازدواج و افزایش طلاق و اعتیاد و فساد و دزدی و قاچاق خواهیم بود. من نمیگویم همه مسائل اجتماعی، ولی به اعتقاد بنده بسیاری از مسائل اجتماعی متأثر از مسائل اقتصادی است. لذا، باید در ارتباط با مسائل بیکاری و تولید و درآمدهای مشروع فکری بکنیم و مسأله را حل کنیم.به مسیر اصلی بحث بر میگردم. نتیجه این بخش از صحبتها این است که وابستگی اقتصاد به نفت مسئلهی مهمی بود که تا آخر عمر رژیم پهلوی هم گریبانگیر آن بود و روز به روز هم بیشتر شد. درست است که در جمهوری اسلامی هم ما از وابستگی به درآمد نفتی رنج میبریم، ولی باید توجه داشت که سیاستهای کلّی و گرایشهای کلان به سمت حذف این وابستگی بوده و هست. درست است که در این مسیر توفیق کم بوده، ولی جهت در مسیر صحیحی قرار دارد و قصد، افزایش صادرات غیر نفتی، افزایش درآمدهای مالیاتی و کاهش درآمدهای حاصل از صادرات نفت است. البته دولتها متاسفانه به دنبال اقتدار گرایی و درست کردن کارنامه برای خود بوده اند تا با صادرات بیشتر نفت و ایجاد درآمدهای دلاری و تبدیل آن به ریال پروژههایی را اجرا کرده و تبلیغات پر سر و صدا برای خود انجام دهند که این آفت نظام سیاسی ماست.
اقتصاد دولتی مانع از شفافیت شده است
توصیف خوبی از اقتصاد نفتی ارائه فرمودید، لطفاً به مشکلات اقتصادی دیگری که در بیانیّه به آنها اشاره شده است نیز بپردازید.
در حال حاضر مشکل دولتی بودن اقتصاد است، طبق آمارهایی که درباره حضور دولت در اقتصاد ارائه میشود آمارهای بالا و غیر قابل تصوّری است و این معنی را میدهد که رقابتی نیست، بلکه رانت وجود دارد و دولت نمیخواهد شفافیت وجود داشته باشد. بدون حذف دولت از اقتصاد نمیتوان رونق و شفافیت اقتصادی ایجاد کرد، ابتدا باید دست دولت را در اقتصاد کمرنگ و کوتاه کرد و بعد به سراغ شفافیت رفت. زیار این دولت است که مانع میشود. یکی از دلایلی که برای عضویت در FATF عنوان میشود شفافیت اقتصادی است، شما اگر قصد شفاف سازی دارید برای داخل ایجاد کنید، مگر حتماً میبایست برای شفاف سازی عضو یک سازمان و مجموعه خارجی شد؟ به اعتقاد بنده هوشمندسازی در ردیابی وجوه و داراییها را اگر بخواهیم در نظام ایجاد کنیم حتّی در عرض چند ماه هم کار قابل حصولی هست.
هدف ما از عدم حضور دولت در اقتصاد به این معنا نیست که بطور کامل ارتباط دولت با اقتصاد قطع باشد، که این برخلاف قانون اساسی و بر خلاف اقتصاد اسلامی است بلکه حرف این است که حضور دولت در اقتصاد صرفاً در جاهایی باشد که نسبت به بخش خصوصی و تعاونی از کارآمدی بیشتری برخوردار باشد، هرکسی که کارآمدتر است حاضر باشد. دولت در برخی از جاها کارآیی بیشتر و موثرتری دارد. در بعضی جاها هم دولت میخواهد حضور داشته باشد و از امکانات خود استفاده کند، در این جور جاها، میبایست همانند بخش خصوصی رقابت کند، مالیات پرداخت کند، رانت اطلاعاتی نداشته باشد و تمام قوانین را رعایت کند، دقیقاً مانند بخش خصوصی باشد.
مشکل بعدی نگاه به بیرون است. دولت محترم دارد این نگاه به بیرون را دنبال میکند. مشکل دیگر عدم استفاده از ظرفیتهای داخلی است، بنده در دانشگاه تنفس میکنم و برخی از توانمندیهایی که از آنها استفاده نمیشود را میبینم، کسی سراغ آنها نمیآید.
در متن بیانیه به این نکته نیز اشاره شده است که "بی گمان، یک مجموعه جوان، دانا، مؤمن و مسلط به دانستههای اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند". تحقق این امر را در شرایطی که اقتصاد ما تا حد زیادی دولتی مانده است را چگونه امکان پذیر میدانید؟ پیدا شدن چنین مجموعهای خود یک چالش به نظر میرسد.
مقام معظم رهبری در بخش راه حلهای بیانیه نکاتی را عنوان کرده اند از جمله درون زایی اقتصاد، مولد بودن اقتصاد، دانش بنیان بودن، مردمی کردن اقتصاد، تصدی نکردن دولت و برون گرایی با استفاده از ظرفیت ها. مثلاً ظرفیتها را به کار بگیریم برای افزایش صادرات، برای افزایش مزیتهای نسبی و افزایش رقابت پذیری با جهان. همه این مطالب در بیانیه گام دوم عنوان شده است، از طرفی در زمانی که ایشان سیاستهای اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند نیز برخیها اعلام کردند که دولت توان اجرای این کار را ندارد، ولی ایشان مخالفت کردند و اعلام کردند که باید توسط دولت اجرا شود و نظر ایشان کاملا صحیح بود. ولی در متن بیانیه، دو نکته را نیز ایشان در کنار همه اینها طرح کرده اند:
۱) تهیه برنامههای اجرایی برای همه بخشهای اقتصاد مقاومتی
۲) پیگیری شدن موضوع و اجرای آن با قدرت، نشاط کاری و احساس مسئولیت در دولتها
متن بیانیه را به گونهای تنظیم کرده اند که حتی تدوین برنامههای اجرایی هم باید با قدرت، نشاط کاری و احساس مسئولیت نیز علاوه بر اجرای برنامهها باید رعایت شود و برنامه هم باید اجرایی باشد که معلوم باشد چیست. نقاط قوت و ضعف فرصتها و تهدیدها باید استخراج شود و با توجه به اینها به یک برنامه اجرایی در همه حوزهها تبدیل شود. این قید "در همه حوزه ها" یعنی ایشان از منظر الگوی توسعه دارند یک برنامه پیشرفت فراگیر و متوازن را طرح میکنند. در برنامه ریزیها معمولاً وقتی که منابع وجود ندارد مثل شرایط کشورهای در حال توسعه در ابتدای مسیر توسعه خود، نه منابعی دارند و نه دانشی، تصمیم میگیرند که چندین پروژه را اجرا کنند. مشخص میکنند که پروژههای کلیدی برای کشورشان چیست و آن را اجرا میکنند. ما در کشور ایران از این مراحل عبور کرده ایم و دیگری دنبال انجام بعضی پروژههای مشخص نیستیم، ما نیروی انسانی در اختیار داریم، دانش داریم، زیر ساختهای لازم دیگر مثل برق، راه آهن، مخابرات و رسانه را داریم، و اینها یعنی اینکه کشور آماده است برای اجرای برنامههای فراگیر و هماهنگ.
برنامه فراگیر و هماهنگ یعنی چه؟ یعنی مثلاً در گمرک با حساب و کتاب نرخ حمایت مؤثر برای کالاها تعریف کنیم، بدانیم که چه کالایی بناست بیاید و چه کالایی بناست خارج بشود، چه کالایی بنا هست که کم بیاید اینها را در گمرک کامل ببینیم و روش حمایتهای گمرکی معین شود. یا مثلاً در حوزه مالیات و در حوزه تأمین مالی اینها را به طور کامل ببینیم.
اکنون منابع مالی ما به دلایل مختلف در حال هرز رفتن است. کسانی که اعلام میکنند، چون ما منابع مالی در اختیار نداریم پس سرمایه گذاری خارجی نیاز است، دروغ بزرگی میگویند. ایران در ارتباط با تأمین منابع مالی مشکلی ندارد، به شرط اینکه ما جاذبه بخش سفته بازی را از بین ببریم. البته استقراض ممکن است در مواردی نیاز باشد، ولی این موضوع مسأله ما نیست.
ما حجم زیادی از نقدینگی سرگردان در کشور داریم، مشکل ما در تأمین مالی این است که جاذبه درآمدهای بادآورده فراهم و بسیار پررنگ و جذاب است و در بخش تولید هیچ جاذبهای وجود ندارد. این نقدینگی کجا میرود؟ یکی از راه حلها این است که جاذبههای بخش سفته بازی را از بین ببریم. مثل همین لایحه مالیات بر عایدی سرمایه که مدت هاست راکد مانده است.
ما هر روز داریم دارایی هایمان را تجاری سازی میکنیم. مسکن کالای تجاری نیست بلکه یک کالای مصرفی است و نباید برای سود بردن افراد خرید و فروش شود. یا مثلاً سهام عرضه شده در بورس کالای تجاری نیست، ولی الان یک کالای تجاری شده است. تبلیغ مشارکت در بورس همیشه صحیح نیست. آیا افزایش یک روزه یا دو روزه قیمت سهام در بورس ناشی از استخدام و بکارگیری تکنولوژی جدید بوده است یا به واسطه بورس بازی، آیا ناشی از بکارگیری مدیران قابل در این شرکتها است؟ یا حباب است؟ وقتی قیمت سهام با بورس بازی افزایش پیدا میکند خطر دارد و خیانت است. در حال حاضر تقاضای خرید سهام را با شگردهای مختلف افزایش میدهند و قیمتها افزایش پیدا میکند، بر همین اساس قیمت کارخانه هم افزایش پیدا میکند، در نتیجه قیمت زمین و ماشین آلات کارخانه هم بی جهت افزایش پیدا میکند و معنی این افزایشها آن است که قیمت تشکیل یک واحد سرمایه گران میشود. به این ترتیب متوسط سرمایه مورد نیاز برای ایجاد یک شغل چندین برابر میشود است و دیگر نمیتوان با مبالغ متوسط کارخانهای ایجاد کرد که افرادی در آنها مشغول بکار شوند، پس تولید ثروت گران میشود و دیگر کسی نمیتواند ایجاد کند.
در متن بیانیّه به نکته مهمی اشاره شده و آن راهی است که انقلاب در خصوص اقتصاد به ما نشان داده است. در حدّ امکان، راهی که انقلاب برای نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد به ما نشان داده است را توصیف بفرمایید. به نظر جنابعالی، چرا به این نسخه نجات بخش عمل نکرده ایم؟قبول دارید که یکی از مشکلات ما همین درآمدهای بادآورده است؟ قبول دارید که یکی از مشکلات عمده ما انحراف نقدینگی ما از بخش تولید به فعالیتهای بادآورده است؟ آیا مبانی انقلاب اسلامی راه را به ما نشان داده یا خیر؟ نشان داده و گفته است که این درست نیست. این راه، راه درست نیست و غلط است. پس مشکل در کجاست؟ مشکل در مدیران است، نگاه مدیران به انقلاب اسلامی نیست، اگر این نگاه تغییر کند همه چیز اصلاح میشود. شما وقتی سهام میخرید یعنی بخشی از یک کارخانه را خریداری میکنید، یعنی شما کارخانه میخرید، اگر قصد فروش داشته باشید، باید مالیات بدهید. یعنی انگیزه ورود به قصد سود بادآورده را از بین میبرند. ما مخالف بورس و بازار سرمایه نیستیم، اما نگاه درست و صحیح را مطالبه میکنیم، ما نگاهمان این است که درآمد بادآورده حذف شود و هزینه تشکیل سرمایه افزایش پیدا نکند. لیکن، این راهی که به این شفافی و خوبی و زیبایی ترسیم شده است توسط مدیران نالایق ما بکار گرفته نمیشود.ضمناً باید توجه داشت که در کشورهای دیگر، نظام اقتصادی، نظام سرمایه داری است، ولی ما نظام اسلامی داریم. مدلها یکی نیست، اگر ما سیستم اولیه را از جایی قرض گرفته ایم قرار نیست که همان را کاملاً با همان شکل در این کشور اجرا کنیم. چه کسی این را گفته است؟ پس تعریف انسان در نظام اقتصادی ما کجاست، تعریف ما از انسان با تعریف غرب متفاوت است؛ بنابراین راه مشخص است.
ضمن تشکر از مطالب ارزشمندی که مطرح فرمودید، ان شاء الله در فرصتی دیگر با حضور جنابعالی به حلقههای مفقوده برای محقق شدن این راه حلها بپردازیم.
اگر کمکی بتوانم انجام دهم، دریغ نمیکنم.